گروه فرهنگی مشرق - سال های نخستین دهه ی 40 در ادبیات داستانی ایران دوران پر التهابی بود. بین سال های 1342 تا 1345 صادق چوبک دو رمان معروف خود "سنگ صبور" و "تنگسیر" را منتشر نمود. در این دهه محمود دولت آبادی "اوسنه بابا سبحان" ، "گاواربان" ، "باشبیرو" ، " عقیلِ عقیل " ، "تنگنا" را و در سال 1348 هوشنگ گلشیری "شاهزاده احتجاب" را نوشتند.
در همین سال جلال آل احمد "نفرین زمین" را نوشت و سیمین دانشور اثر مهم خود "سووشون" را منتشر نمود و در این میان غلام حسین ساعدی با انتشار آثار چون "دندیل" ، "گور و گهواره" ، "واهمه های بی نام و نشان" و "ترس و لرز" مهم ترین اثر خود "عزاداران بیل" را در سال 1343 خلق می کند.
اگر به مضامین جملگی آثار ذکر شده نگاهی بیاندازیم ابتدای دهه ی 40 برای تاریخ ادبیات نوبت مرثیه خوانی در سوگ زوال و نابودی روستایی نشینی و هجوم ناگزیر به شهرهای صنعتی ست.بسیاری از روشنفکران لیبرال عصر پهلوی معتقد بودند که توسعه صنعتی خواه نا خواه روستا نشینی سنتی را از بین خواهد برد اما مدرنیته را حاکم خواهد کرد و این غایت آمال جریان روشنفکری پس از مشروطیت بود. اما عاقبت توسعه صنعتی در دستگاه پهلوی تصویر دردناک و مخوفی ست که شخصیت های نمایشنامه ی "تنگنا" نوشته محمود دولت آبادی را تشکیل می دهند.تهران سال ها دهه ی 40 شهری عمیقا طبقاتی و فقر زده است که می توان چهره دهشتناک آن را در ادبیات این دهه کاملا مشاهده نمود.
مهاجرت ناخواسته اهالی روستا و اشباع شهر از نیروی کار ارزان قیمت و عدم ظرفیت برای سکونت آنان از یک طرف و تثبیت سرمایه داری دِفُرمه شبه صنعتی و جهان سومی که تنها اقلیتی را از سود سرشار خود برخوردار می ساخت از طرفی دیگر بحرانی را پدید آورد که از نیمه ی دوم این دهه نشانی از خیزش مردم می داد. سیاست های پهلوی دوم سه حزب را در چشم اندازد تاریخی ایران می دید.
حزب توده که در وقایع سال های 1332 و همچنین در خصوص واگذاری نفت شمال به شوروی در مجلس چهاردهم کاملا بی اعتماد ، متزلزل و فاقد هرگونه درک غیر ایدئولوژیک بود ، حزب آزادی که کانون لیبرالیسم برآمده از تقویت جنبش فراماسونری بود و با کلیت سرمایه داری دستگاه پهلوی موافق و تنها خواهان اصلاحاتی بود و احزاب دولتی که پهلوی دوم برای حفاظت از حریم خود حضور آنان را ضروری می دید.این احزاب راهکاری برای خروج از بحران نیافتند و از طرفی بحران اقتصادی ناشی از توسعه صنعتی ،وضعیت را نابسمان تر کرده بود.
در همین سال جلال آل احمد "نفرین زمین" را نوشت و سیمین دانشور اثر مهم خود "سووشون" را منتشر نمود و در این میان غلام حسین ساعدی با انتشار آثار چون "دندیل" ، "گور و گهواره" ، "واهمه های بی نام و نشان" و "ترس و لرز" مهم ترین اثر خود "عزاداران بیل" را در سال 1343 خلق می کند.
اگر به مضامین جملگی آثار ذکر شده نگاهی بیاندازیم ابتدای دهه ی 40 برای تاریخ ادبیات نوبت مرثیه خوانی در سوگ زوال و نابودی روستایی نشینی و هجوم ناگزیر به شهرهای صنعتی ست.بسیاری از روشنفکران لیبرال عصر پهلوی معتقد بودند که توسعه صنعتی خواه نا خواه روستا نشینی سنتی را از بین خواهد برد اما مدرنیته را حاکم خواهد کرد و این غایت آمال جریان روشنفکری پس از مشروطیت بود. اما عاقبت توسعه صنعتی در دستگاه پهلوی تصویر دردناک و مخوفی ست که شخصیت های نمایشنامه ی "تنگنا" نوشته محمود دولت آبادی را تشکیل می دهند.تهران سال ها دهه ی 40 شهری عمیقا طبقاتی و فقر زده است که می توان چهره دهشتناک آن را در ادبیات این دهه کاملا مشاهده نمود.
مهاجرت ناخواسته اهالی روستا و اشباع شهر از نیروی کار ارزان قیمت و عدم ظرفیت برای سکونت آنان از یک طرف و تثبیت سرمایه داری دِفُرمه شبه صنعتی و جهان سومی که تنها اقلیتی را از سود سرشار خود برخوردار می ساخت از طرفی دیگر بحرانی را پدید آورد که از نیمه ی دوم این دهه نشانی از خیزش مردم می داد. سیاست های پهلوی دوم سه حزب را در چشم اندازد تاریخی ایران می دید.
حزب توده که در وقایع سال های 1332 و همچنین در خصوص واگذاری نفت شمال به شوروی در مجلس چهاردهم کاملا بی اعتماد ، متزلزل و فاقد هرگونه درک غیر ایدئولوژیک بود ، حزب آزادی که کانون لیبرالیسم برآمده از تقویت جنبش فراماسونری بود و با کلیت سرمایه داری دستگاه پهلوی موافق و تنها خواهان اصلاحاتی بود و احزاب دولتی که پهلوی دوم برای حفاظت از حریم خود حضور آنان را ضروری می دید.این احزاب راهکاری برای خروج از بحران نیافتند و از طرفی بحران اقتصادی ناشی از توسعه صنعتی ،وضعیت را نابسمان تر کرده بود.
- رئالیسم وهم آلود ساعدی در "عزاداران بیل"
تصویر روستا در مجموعه عزداران بیل به مثابه کابوس وهمناکی است که در آن همه چیز در حالت سکون و انفعال در ساعتی شوم بسر می برد. مشخصا تاثیر صادق هدایت و رمان "بوف کور" این بار نه در هیبت روشنفکر زدگی پس از مشروطیت بلکه در قامت سوگ نامه ای برای پایان روستا نشینی به وقوع می پیوندد. هر چند تصویر ساعدی از باور های مذهبی و سنتی مردمان روستا در غالب خرافه زدگی نمایان می شود و نسبت اثر با ذات حق تعالی همانند سنت ادبی پس از مشروطیت غضبناک و نیست انگارانه است اما خود را از رئالیسم اجتماعی دولت آبادی که منشاء نابودی روستا نشینی را در روح ویرانگر سرمایه داری جهان سومی پهلوی می داند ، جدا میکند و در هیبت رئالیسم الگو گرفته از سورئالیسم وهم زده و کابوس واری ظهور می یابد.
مهمترین ویژگی "عزاداران بیل" حرکت در مسیر تفسیری جنون آمیز از جغرافیایی است که گویا از مسیر توسعه بازمانده هر چند محصول توسعه صنعتی برای روستاییان مهاجر درد و رنج شهر نشینی سامان نیافته است اما گویا همین رنج نشانی از زندگی دارد که رخوتِ مرده روستا فاقد آن است لذا رئالیسم وهم آلود ادبیات داستانی با محوریت روستا ویژگی مهمی که در آثار صادق چوبک ، هوشنگ گلشیری ، احمد محمود نیز حضور پر رنگی دارد.ساعدی در مصاحبه ای به سال 1359 می گوید :
"حقیقت این است که من یک هزارم کابوس ها و اوهامی را که در زندگی داشته ام. نتوانسته ام بنویسم"
فیلم " گاو " ساخته داریوش مهرجویی که برگرفته از "عزداران بیل" ساعدی ست یکی از مهمترین آثار تاریخ سینمای ایران است.مهمترین ویژگی این اثر تصویری عمیق از استحاله انسان در مواجهه با فاجعه زوال روستا است.
توسعه صنعتی و مهاجرت اجباری روستا نشینان تنها مضمون اثر نیست بلکه بسط یافتن منفعت طلبی ، سرمایه سالاری و فرد انگاری در روح انسان غفلت زده از ساحت خداوندی نیز در عمق آثار این دوره نمایان است.اتفاقی که در آثاری همچون "عزداران بیل" و یا "اوسنه بابا سبحان " ، "جای خالی سلوچ" نیز رخ می دهد رواج سود محوری و روحیه انباشت ثروت و افزایش مالکیت است و همین امر روستا را مبدل به محلی برای جنگ بر سر نفع طلبی کرده بود که حتی انقلاب سفید نیز نتوانست از آن گذر کند.اما ادبیات نیست انگار و موهوم پس از مشروطیت و همچنین دهه 40 متهم است نسبت خود را با بحران فراگیر زمان خویش بر مبنای تسلیم و وادادگی نهاد. رئالیسم و ناتورالیسم چوبک و دولت آبادی و سورئالیسم ساعدی و گلشیری در عین حال که راوی و تصویر گر عمق مصیب بار بحران توسعه صنعتی عصر پهلوی بودند، مروج تمام و کمال آرمان گریزی و تسلیم در برابر وضع موجود نیز بودند هیچ کدام آنان هیچ چشم اندازی از انقلاب را نمایان نساختند و تنها حاکمیت نهیلیسم روشنفکر گرایانه خود را ممکن می دانستند لذا روح ادبیات داستانی بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی کاملا اصرار بر پوچ انگاشتن هر گونه آرمان گرایی دارد .
مسعود قدیمی