نگاه سیاسیون به ورزش غلط بوده و هست
* سیاسیون نگاه اشتباهی به ورزش داشته و دارند و این دغدغه من بوده و هنوز هم این مورد دغدغه است و کمتر هم نشده است. البته نوع نگاهها آرامآرام درحال تغییر است.
* من در زمینه برنامهریزی مقالات زیادی داشتم که هربخشی، بخش دیگر را تکمیل میکرد. طبیعتاً وقتی هم قرار میشود که سمت اجرایی بگیرم آمادگی برنامهریزی را داشتم. البته به این نحوی که برای اداره ورزش باشد، نبوده اما موقعی که کنار هم قرار میگیرند برنامه جامع میشود. ضمن اینکه برنامهای که من تقدیم مجلس محترم کردم و مورد بررسی قرار گرفت، با 97 درصد قوانین و اسناد بالادستی همخوانی داشت.
هیچ یک از انتخابات فدراسیونها را مهندسی نکردیم
* خیلی از فدراسیونهای ما بهخاطر همین ماجرای سرپرستی و اتفاقات دیگر در خطر تعلیق بودند حتی کمیته ملی المپیک ما در خطر تعلیق قرار داشت. اتفاقا خود انتخابات کمیته ملی المپیک ماراتنی بود که باید اتفاق میافتاد و اتفاق هم افتاد. دیدید خیلی سالم و صحیح هم برگزار شد. تمام کسانی که مشارکت داشتند چه برنده شدند چه بازنده، اذعان کردند ما هیچکدام از انتخابات فدراسیونها را مهندسی و دخالتی هم نکردیم.
* نسبت به بعضی از انتخابات اعتراضاتی هست، اما این موارد ناشی از چیز دیگری است؛ مثل تفسیری که در قانون وجود دارد، مثلا قانون دوشغلهها. تفاسیر مختلفی میشود؛ قوهقضاییه یکتفسیر دارد و قوهمقننه تفسیر دیگری. ما سعی میکنیم تفسیر نکنیم، سعی میکنیم به آنچه که قانون میگوید تمکین کنیم.
قوه قضائیه ما را قانونگراترین وزارتخانه طی این سالها دانست
* قوهقضاییه تقدیرنامهای برای من نوشتهاند که گفتند قانونگراترین وزارتخانه طی این سالها وزارت ورزش بوده است. این نشان میدهد ما علاقهمند هستیم قانون را اجرا کنیم حالا ممکن است یکی، دومورد هم در آن اتفاقاتی بیفتد.
در فدراسیون تیراندازی چاره ای جز برگزاری انتخابات نداشتیم
* فدراسیون تیراندازی حاشیه هایی از لحاظ قانونی داشت که آن هم حاصل برداشت تفسیر دوقوه است. قوهقضاییه تفسیرش این است که نمایندگان مجلس دوشغله هستند، تفسیر قوهمقننه این است که این افراد دوشغله نیستند. حالا شما بهعنوان جایگزین بنده تصمیم بگیرید. چهکار میکنید؟
* در بحث افرادی مثل آقای ساعی و... هیچ مدعیای به نام یکقوه وجود ندارد ولی در بحث نمایندگان مجلس اتفاقا قوه قانونگذار مدعی است. قوه قانونگذار میگوید تفسیر من از قانون چنین است و قوهقضاییه میگوید تفسیر من از قانون چیز دیگری است. در اینجا قوه در مقابل قوه است درحالیکه در آنجا شورای شهر است. موقعی که دوقوه روبهروی هم قرار میگیرند، ما بهعنوان قوهسوم که مجری هستیم، نمیتوانیم تفسیر کنیم. البته از مجلس محترم خواستیم تفسیر کنند و پاسخ دهند. در مجلس، خود نمایندگان باید این کار را کنند و بگویند بله یا خیر. البته گلایه هم داریم چراکه مجلس این کار را نکرد.
* قوهقضاییه حاضر نشد روزی که انتخابات داشتیم آنجا بیاید و جلو نماینده را بگیرد و بگوید شما حق ندارید در انتخابات شرکت کنید. در واقع ما به عنوان قوهمجریه بین دوقوه و برخورد آنها ماندیم. در نتیجه امر بر این دایر شد که اجازه انتخابات را بدهیم.
تنها 3 فدراسیون مستقلند
* فدراسیونها دودسته هستند؛ یکدسته آنها که اساسنامهشان را به دلایل مشکلاتی که در داخل به وجود آمد به خارج فرستادند، اساسنامه را تایید و پیشبینی کردند این فدراسیونها کاملا مستقل هستند. احتمالا سهتا فدراسیون هم بیشتر نیستند: فوتبال، قایقرانی و تیروکمان
*رییس مجمع 46 فدراسیون از 49 تا وزارت ورزش است و در اساسنامهشان سهمی برای حاکمیت و دولت دیده شده است. پس این فدراسیونها نمیتوانند به طورکامل مستقل باشند.
* فدراسیونها، NGO نیستند، نهاد عمومی غیردولتی هستند، یعنی میتوانند از کمکهای دولت هم استفاده کنند. دولت هم هرجا یکریال بدهد آنجا حق ورود، حسابرسی، کنترل و نظارت را دارد. پس ما عنصر مستقل مطلق در این 46 فدراسیون نداریم.
اقدامات ما در فوتبال دخالت محسوب نمی شود
* اصلا بهدنبال دخالت در امور فدراسیون نیستیم و آنها هم از ما نخواهند دخالت کنیم. خب، اگر خودشان بخواهند دخالت کنیم.
* فدراسیون فوتبال به ما میگوید پول بدهید ولی ما هیچ تکلیف قانونی برای پولدادن نداریم حالا اگر پول دادیم، اجازه داریم پولمان را تعقیب کنیم که کجاها هزینه شده است یا نه؟ حالا اگر برای رسیدگی به پول مردم که دادیم حسابرس بفرستیم، دخالت کردهایم؟ باید حسابرس بفرستیم ببینیم پول هزینه سفر شده است؟ هزینه سفر اشخاص غیرمرتبط شده است؟ بابت حق ماموریتهای غیرمرتبط هزینه یا صرفشده است برای فوتبال؟ کدام؟ این را میگویید دخالت؟ پولی که دولت میدهد درواقع به نمایندگی از مردم بهدنبال نوع هزینهکردش است. اگر فدراسیون فوتبال بخواهد تیمش را اعزام کند به خارج، مربی اعزام کند، رییسش سفر برود و...، طبق قانون باید بیاید از شورای برونمرزی اجازه بگیرد. حالا این شورای برونمرزی اگر اجازه دهد یا ندهد، بهنظر شما دخالت محسوب میشود یا نه؟
* قانون شورای برونمرزی عنصر قانونی است. خیلیها تجاهل میکنند. ببینید کسی که خوابیده است را شما با یک تلنگر بیدارش میکنید ولی کسی که خودش را به خواب میزند، چهکار میکنید؟ همه میدانند شورای برونمرزی کارش این است که به هرکسی که میخواهد از خارج در ارتباط با ورزش به کشور بیاید اجازه دهد. هرکسی هم از درون میخواهد بیرون برود شورای برونمرزی باید اجازه دهد. این اختیاری است که قانون به این نهاد داده است. حالا اگر ارکان فوتبال کشور بخواهند بدون اطلاع این مجموعه خارج از کشور بروند، نمیتوانند بروند. این مجموعه را دستآخر وزیر باید امضا کند. یعنی وزیر باید بگوید موافقم یا مخالفم. این موافق- مخالف را سایرین به حساب عدماستقلال میگذارند در حالی که معنی استقلال این نیست.
حق پخش تلویزیونی دخالت نیست
* حقپخش تلویزیونی اصلا قانونی نیست. خود آقایان فوتبال و سایرین هم میدانند حقپخش طبیعی نیست. طبق قانون، گرفتن حقپخش از سازمان دولتی به نام صداوسیما ممنوع است. یکبار هم این مورد را از مجمعتشخیص مصلحت استعلام کردند، آنها هم گفتند پرداخت حقپخش توسط صداوسیما به فوتبال یا به ورزش ممنوع است. آنها معتقدند صداوسیما یک سازمان دولتی است پس به یک موسسه و نهاد دولتی دیگر حقپخش نباید بپردازد.
* اینکه اجازه ورود سایر شبکهها هم داده نمیشود به خاطر اشکالات اساسی ساختاری کشور است. عرض میکنم آن چیزی که در محدوده ماست، طبق قانونی که در این کشور فعلا جاری است، اجازه دادن حقپخش را ندارند. فقط به تلویزیون پیشنهاد شده، توصیه شده شما سالانه به ورزش کمک کنید نگفتهاند فوتبال. ورزش یعنی به وزارت ورزش کمک کنید.
پول تبلیغات دور زمین باید به وزارت ورزش برسد
* در مورد تبلیغات دور زمین بگویم؛ زمین متعلق به کیست؟ وزارت ورزش که در اختیار فوتبال قرار گرفته اما این تبلیغات هم متعلق به کیست؟ صاحب آن اموال. با این وجود گفتیم فدراسیون فوتبال، اینها متعلق به شما که این اجحاف در حق فدراسیونهای دیگر است که این فضا را ندارند. ضمنا در گذشته حداکثر دریافتی فدراسیون فوتبال از تبلیغات دور زمین 16 میلیاردتومان در سال بوده که از لحظهای که ما آمدیم گفتیم این منطقی نیست؛ برخورد کردیم، به مزایده گذاشتیم و 160 میلیاردتومان شد بابت دوسال، یعنی سالی 80 میلیارد. 16 میلیارد کجا 80 میلیارد کجا! پس ببینید بازهم خدماتی کردهایم.
فوتبال را رها کنیم زمین می خورد
* قاعدتا وزارت ورزش به فدراسیون فوتبال نباید پول بدهد. این فدراسیونها باید روی پای خودشان بایستند، ولی نمیتوانند روی پای خودشان بایستند کمااینکه قبل از جامملتهای آسیا دیدید که فدراسیون هیچکاری نمیتوانست بکند. روز آخر به من خبر دادند و آنجا رفتم و بخشی از مطالباتشان را دادم. لباسشان مشکل داشت، حل کردم. هواپیمایشان را حل کردم، مساله هتل داشتند حل کردم. مساله سربازی را که دیگر دیدید؟ کسی کاری به فوتبال ندارد، وزارت ورزش را میشناسد. من سازمان نظام وظیفه رفتم، وساطت کردم، نامه نوشتم، درخواست کردم مشکل حل شد. اینها اگر دم از استقلال میزنند، باید بروند سربازی بچهها را هم خودشان حل کنند، نمیتوانند، ما باید بیاییم. وقتی که ما میآییم، طبیعی است باید هزینه کنیم. هزینه هم که میکنیم باید بتوانیم این کار را کنیم.
* اینکه تصور میکنید اینگونه میشود استقلال را حفظ کرد که رهایشان کنیم، به شما قول میدهم اگر فوتبال را رها کنیم، زمین خواهد خورد. ما باید به دادش برسیم، دولت باید از آن حمایت کند.
عموم مردم معتقدند ارکان فدراسیون فوتبال باید تغییر کند
* شما مدیریت این فوتبال را اصلح میدانید؟ برترین و بهترین مجموعهای که هستند، اینها هستند؟ گلایه دارید... مردم هم به من همیشه مراجعه میکنند. مجلس شورای اسلامی دههابار من را صدا کردند که آقا این چهوضع فوتبال است؟ حالا ما باید موضع بگیریم یا نباید بگیریم؟ مستقل هستند؟ اصلا ما کاری به استقلال آنها نداریم، مگر میشود در کشوری که یک حاکمیت دارد، یک مجمع است در یکچارچوب هست، بساطی به اسم مستقل برای خودش درست کنیم؟ مگر چنین چیزی میشود؟
* به تغییرات ناگهانی، حذف و عزل اعتقادی ندارم. باید مجموعه در خودش به این باور برسد که این تغییرات باید انجام شود. الان تقریبا در فوتبال این اجماع پدید آمده است. حالا نمیخواهم یکسویه نگاه کنم، اما عموم مردم به این نتیجه رسیدهاند که سازمان و ارکان فوتبال باید دستخوش تغییراتی شود؛ هم بهلحاظ مدیریت، هم به لحاظ ساختار و هم بهلحاظ نوع منابع انسانی باید تغییرات در آن اتفاق بیفتد.
* ما باید به آرای عمومی در همان حوزههای تخصصی مراجعه بکنیم؛ مشروط بر اینکه آرای عمومی هم سالم بالا آمده باشد، یعنی هیاتهای استانها که بخشی از مجمع فدراسیونها هستند، در فرآیند دموکراتیک رییس هیات شده باشند. بعد خودشان هم در یک فرآیند دموکراتیک جمع شوند رای دهند رییس فدراسیون یکی شود. بهنظر من تا حالا این تجربه 30 تا فدراسیون، تجربه موفقی بوده است. شکایت خیلی کم داشتیم. حالا ممکن است یکی زیرمیز بزند، ولی اینجور نیست که عمومیت داشته باشد. باید از همینجا شروع به دموکراتیزهکردن فرآیند انتخابها در تمام فدراسیونها کنیم؛ یکی هم فدراسیون فوتبال است یا فدراسیونهای دیگر.
ورود به ورزش نظام مند میشود
* نباید بیتفاوت باشیم و اجازه بدهیم هر کسی بیاید؛ آدمهای غیرفنی، غیرمتخصص یا آدمهای خاص قرار است در این مواضع بگیرند. البته اساسنامههای قبلی اشکالاتی دارد؛ کار ندارد به اینکه این آدم متخصص این رشته هست یا نه. هرکسی میتواند با هر رویکردی بلند شود بیاید.
* قبلا چون بنا بوده هرکسی بیاید و رییس فدراسیون شود، تخصصی نمیدیدند، نظر من این است که حداقل باید لیسانس ورزش داشته باشند یا در مجامع جهانی یا در فعالیتهای بینالمللی ورزشی صاحب عنوان بوده یا سالهایسال مدیریت کرده باشند و الان حایز تجربیاتی باشند که بتوانند در این پست قرار گیرند.
* سازمان نظام ورزشی را با همان الگوی سازمان نظامپزشکی و سازمان نظاممهندسی طراحی کردیم که بهزودی قرار است برای تصویب تقدیم هیات دولت شود که اگر تصویب شود، طبیعتا افرادی که از این به بعد بخواهند کار ورزشی کنند، حتما باید کارتی از آن سازمان نظام داشته باشند.
* هرچه بتوانیم از صداوسیما بگیریم، خیلی بهنفع ورزش کشور و فوتبال است، چون بخش عمده این پخش توسط فوتبال انجام میشود. اینکه لطف است، نه، من اینجور نگاه نمیکنم. همه موظفیم به ورزش کمک کنیم، همه دولت، سایر ارکان حتی بخش خصوصی و خیرین، واقعا کسانی که به فکر اصلاح جامعه هستند، بیایند کمک کنند.
* اگر قوانین اشکال دارد، باید برویم قوانین را اصلاح کنیم. حالا ما دنبال این هستیم لایحهای بهعنوان حقپخش تلویزیونی بنویسیم و به مجلس شورای اسلامی ببریم در آنجا تصویب شود. اگر توسط نمایندگان مردم تصویب شود، بعدا بیاییم مطالبات را بهحق و قانونی کنیم ولی درحالحاضر تابع قانون هستیم و فراتر از قانون هم اجازه نداریم حرف بزنیم.
در ورزش فساد وجود دارد/ گزارشاتی از تبانی در فوتبال به دستم رسیده
* من در حوزه فساد ادراکشده در ورزش تحقیقی ملی انجام دادم که بیش از 70 درصد مخاطبان احتمال داده بودند در ورزش فساد وجود دارد. آن فساد ادراکشده رابطه مستقیمی با فساد واقعی دارد. وقتی هم که به وزارت ورزش آمدم و این مورد را پیگیری کردم، متوجه شدم که بله، این فساد واقعی است. حالا این فساد بهعنوان فساد اداری میتواند کمکاری، دور زدن قوانین و... بخشی از آنها میتواند به دلیل سیستم غلط بوروکراتیک باشد، اما بخش دیگری از آنهم مربوط به فدراسیونها آن هم در گذشته است که ممکن است بهدلیل عدمحسابرسی دقیق، فسادی رخ داده باشد.
* از زمانی که من آمدهام سهبار فدراسیونها مورد حسابرسی قرار گرفتهاند و موارد مغایر با قانون به آنها گوشزد شده است که اگر تکرار شود، حتما برخورد میشود، اما در برخی حوزهها که خارج از حیطه وزارت ورزش است مثل لیگها، هیاتهای باشگاهها و...، به احتمال زیاد تخلفاتی وجود دارد. مسایلی مانند دستمزدها، پرداختها، بازیکنان، مربیان، قراردادهای مبهم، رومیزی و زیرمیزی و فراتر از سقف و مشکلاتی از این قبیل داشتهاند.
* گزارشاتی مبنی بر تبانی به دست من رسیده است؛ بهخصوص در حوزه فوتبال و البته بیشتر لیگ برتر. این تبانیها بررسی میشود که اگر اثبات شود، رسیدگی شده و در اختیار مراجع قضایی گذاشته خواهد شد.
گفتند سیاسی پیمانکار خوشنامی است بیشتر تحقیق نکردیم!
* بهنظر من تیم استقلال و پرسپولیس برند قوی و معتبری دارند که خودشان توانایی خودگردانی دارند و میتوانند با موضوع بازاریابی و صحهگذاری درآمدزایی کنند. ما اعلام کردیم افرادی که مایلند از طریق این برند به تبلیغ محصول و موسسهشان بپردازند، تشریف بیاورند.
* شرایط اینگونه بود که طبیعتا کسی که رقم بیشتری به استقلال و پرسپولیس میآورد، صندلیهای بیشتری هم میتواند اشغال کند. ضمن اینکه این دوباشگاه بهعنوان دوشرکت باید گردانندگانش آهستهآهسته قانون تجارت را متوجه میشدند و یاد میگرفتند چگونه از قِبَل این باشگاه درآمدزایی کنند.
* آقای سیاسی هم ابتدا به عنوان عضو هیاتمدیره آمدند ولی آوردهشان بیشتر از سایر اعضای هیاتمدیره بود. بعد خود هیاتمدیره تصویب کردند ایشان رییس هیاتمدیره شود. بعد که با مدیرعامل به چالش خوردند و دودسته شدند، همین آقایان نشستند، مصوب کردند آقای رحیمی مدیرعامل قبلی و سرمربی را حذف کنند.
* آوردههای آقای سیاسی هم پاسخگوی نیاز مربیان، بازیکنان و هزینههای سفر و هتل و سایر موارد تیم بود. تا اینکه ایشان را دستگیر کردند. بعد مطرح شد اسپانسر وقت باشگاه شکایت کرده است، اسپانسری که از قبل آمده بود و روی این برند سرمایهگذاری کرده بود.
* بررسی کردیم؛ گفتند سیاسی پیمانکار خوشنام شهرداری است که مطالبات زیادی از شهرداری دارد. ما هم با این حساب که پیمانکار است، شرکتی معتبر دارد و مشغول کار است و میگفتند پل آنجا را ساخته، زیرگذر اینجا را ساخته است و حتی پروژه ورزشی را هم در دانشگاه از قبل شروع کرده بود که البته متولی شهرداری منطقهشش بوده، ولی پیمانکارش آقای سیاسی بود، دیگر بیشتر از این با کسی که در اینجا زندگی میکند، اشتغال دارد، با مراکز دولتی همکاری میکند و آمده است میگوید من علاقمند هستم به اینکه به اینجا بیایم و فعالیت کنم، فکر نمیکنم شما موظف باشی روی آن تحقیق کنی ببینی آیا در آینده دستگیر خواهد شد یا جرمی خواهد کرد یا نه... .
جرم سیاسی فروش مالغیر است
* چیزی که من بهصورت تلویحی شنیدهام، این است که اتهام ایشان فروش مالغیر است که قوهقضاییه وارد شد و ایشان را دستگیر کردند و بردند. بعد هم مطرح شد، من فقط شنیدهام و صحت و سقمش را نمیدانم که ایشان مشکلات دیگری در جای دیگری دارد.
* آقای سیاسی بهعنوان یک حامی مالی آمد که ظاهر موجهی دارد که نه پولشویی میکند، نه مورد تخلفی از او گزارش شده بود نه چیزی... تا روزی که دستگیر شد و هنوز هم نگفتهاند این فرد پولشویی کرده، پول کثیف داشته، جرم کرده یا جرمش ثابت شده است... فعلا تنها بحث همان ماجرای شکایت اسپانسر است.
موافق برکناری رحیمی و مخالف برکناری دایی بودم
* موافق برکناری مدیرعامل وقت پرسپولیس (محمدرضا رحیمی) بودم ولی تحت شرایط منطقی و صحیح. بااینحال با تغییر سرمربی (علی دایی) بهشدت مخالف بودم.
* اعتقاد آدمها را نمیشود عوض کرد ولی ادله و شواهدی هست که برخلاف نظر دایی من مخالف برکناری وی بودم.
گرایش سیاسی من به اصول گراها صحت ندارد
* اینکه خیلیها میگویند گرایشات سیاسی من بیشتر به اصولگرایان میخورد تا اصلاحطلبها، اصلاً صحت ندارد.
* من پیشینهای از سال 56 دارم که وارد دانشگاه شدم؛ در بحبوحه انقلاب. ارتباط من با نیروهای مذهبی دانشگاه، عضویتم در انجمن اسلامی دانشجویان و ارتباطم با مجموعه نیروهایی که مرتبط با بچههای لانه جاسوسی بودند، انقلاب فرهنگی، البته آن زمان بحث اصلاحطلب و اصولگرا به این شکل ادامه نداشت ولی من ارتباطم با آن مجموعهها را حفظ کردم و ادامه دادم. کارنامه من تا سال 92 دقیقا مشخص و قابلرصد و بررسی است. ممکن است از سال 92 تا 93 من تغییر ماهیت بدهم، بعید میدانم! سخت است آدم بتواند مدت کوتاهی تغییر خط بدهد.
ماجرای ارتباط من با اصول گراها
* موضوع ارتباط من با اصول گراها دووجه دارد؛ یکی وجه سیاسی است که کاملا مشخص است. من با مجموعه اصلاحطلبها هستم. البته بهنوعی ما همخط و همفکر آقای دکتر روحانی هستیم و آن مشی اعتدال ایشان را داریم. نگاه من به مفاهیم و موضوعات نگاه رادیکال نیست. در این حوزه تخصصی کار میکنم، اما دوستان من بهطور عمده اصلاحطلبها هستند. البته وجه دیگری هم وجود دارد که در شخصیتم است و آن هم ارتباط من با بچههای جبهه و جنگ است؛ رزمندهها. آنها ویژگیهای خود را دارند. مدتی من عضو لشکرها بودم، با این مجموعا، مرتبط بودم ولی محدود و کم. قابلتوجه نیست. بههرحال با این مجموعهها هم دمخور هستم و رفتوآمد دارم، ولی خب، اختلاف سلیقه و فکر هم داریم. بههرحال در کلان و کلیت طرفدار نظام جمهوری اسلامی هستیم؛ با همه ویژگیهایش.
ادبیات من تند نیست، بی پرده صحبت می کنم
* ادبیات من تند نیست. من صراحت لهجهای دارم که دوستان و دانشجویان من با آن آشنا هستند. با این صراحت لهجه، خیلی از رسانهها و مردم آشنا نیستند. خیلیها انتظار دارند کسی که در پست سیاسی قرار میگیرد حتما حرفهایش را در زرورق بپیچاند و تحویل شنونده بدهد. نه؛ من این ادبیات را نه داشتهام و نه میپسندم. معلمی صحبت میکنم و بدون پردهپوشی.
* هیچگاه هیچ دستورالعملی نداشتهایم که اصلاحطلبها خیلی ملایم حرف میزنند، خیلی با ایهام و ابهام حرف میزنند و اصولگراها هم همه رادیکال و تند. نه؛ اصلا چنین چیزی نیست. این به ویژگیهای شخصیتی افراد و نوع ادبیاتی که با آن رشد کردهاند، برمیگردد.
* هیچچیز پوشیدهای درباره من وجود ندارد. من آدمی هستم که از ابتدا با مجموعه اصلاحطلبها بودهام و در شکلگیری اولیه تحکیم حضور داشتهام. در تحکیمهای بعدی هم با آنها مرتبط بودهام ولی خب، از زمانی که دیگر دانشجو نبودهام وارد فضای دیگری شدهام.
* من عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین ایران هستم. میدانید این افراد چه خط و ربطی دارند؟ به زبان عموم به اصلاحطلبهای «تیر» معروف هستند. با آنها هستم و آن مجموعه هنوز هم فعالیت میکند ولی همانطور که گفتم، نگاه من در حوزه کار نگاه تخصصی است نه نگاه سیاسی. اما اگر روزی بنا باشد رای بدهم، طبیعتا رای من اینگونه خواهد بود. بااینحال با اصولگراهای منطقی و ملایم و آرام مرتبط بودهام.
حق نداریم تفکیک جنسیتی به وجود بیاوریم
* بانوان فارغ از جنسیتشان انسان هستند. حقوقی برایشان وجود دارد؛ مثل همه انسانها. ما حق نداریم تفکیک جنسیتی به وجود بیاوریم. هرچه برای آقایان هست، باید برای خانمها هم باشد. به عبارتی باید در توزیع امکانات، عادلانه رفتار شود. متاسفانه در جامعه ما توزیع عادلانه امکانات وجود ندارد. در حوزه آموزشعالی ممکن است درصد دخترها بیشتر باشد ولی عملا در مشاغل میبینیم که درصد حضور این قشر کمتر است. شاید استخدام بانوان به 25 درصد نرسد.
* هرچیزی برای آقایان مباح است، برای خانمها نیز هست. بههرحال توزیع عادلانه باید وجود داشته باشد؛ البته در چارچوب شرعی، عقلی و ملاحظات اجتماعی و البته ایدئولوژیک که اتفاقا ایدئولوژی بانوان را از فعالیت ورزشی منع نمیکند. با اینحال ممکن است از یکسری تظاهرات ورزشی آنها را منع کند که باید به این موارد احترام بگذاریم.
* من از زمانی که آمدهام برنامهام این بوده که برای بانوان تلاش بیشتری کنم؛ جایگاه آنها را ارتقا بخشیدهام و دنبال قانونیکردن این موضوع هستم که بانوان از سهم ورزشی مساوی برخوردار شوند و شما در اعزام اخیر به اینچئون هم دیدید که کمیت بانوان ورزشکار افزایش پیدا کرد و امیدوارم برای دورههای بعدی از این ظرفیت بسیار ارزشمند که میتواند به اندازه آقایان و حتی بیشتر از آقایان مفید باشد، برای ورزشهای قهرمانی استفاده کنیم. برای ورزش همگانی هم بانوان باید بتوانند دقیقا مثل مردان در فضاهای ورزشی که برایشان در نظر گرفته شده، با کمال آرامش و آسایشخیال به ورزش بپردازند تا آنها هم از آسیبهای جسمی و روحی دور باشند.
بانوان درگیر عنصری به نام سقف شیشهای هستند
* خود بانوان به این اعتمادبهنفس نرسیدهاند که میتوانند در انتخابات فدراسیونها شرکت کنند. البته خیلی از فدراسیونها چون ظاهر مردانه دارند، بانوان علیالاصول خودشان نمیآیند؛ فدراسیونهایی مثل وزنهبرداری، کشتی و... بااینحال در سایر حوزهها که میتوانند هم بهخاطر همان تفکر سقف شیشهای حضور پیدا نمیکنند. اگر حضور پیدا کنند ما هم استقبال میکنیم. بهعنوان یکانسان، یک شهروند، بهعنوان کسی که از این حقوق قانونی میتواند برخوردار باشد، استقبال میکنیم.
* اینکه دست کنیم در صندوق رای و اسم یک خانم را دربیاوریم نه، این کار را هرگز نمیکنیم کما اینکه در مورد آقایان هم این کار را نمیکنیم. انشاءالله بانوان از آن سقف شیشهای بیرون بزنند.