به گزارش مشرق، «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم «سعدالله زارعی» نوشت:
عربستان بطور آشکار و آمریکا بطور غیر آشکار درصدد اجرای طرح جدیدی در یمن هستند تا براساس آن یک بار دیگر مردم مظلوم یمن را از تحقق خواسته خود که اصلاح روند داخلی و خارجی یمن میباشد، دور نمایند. این دو کشور با سلاح شورای امنیت و با تکیه بر بعضی از افراد و گروههایی که جایگاه مؤثری در یمن ندارند، درصدد هستند که بر اکثریت در شمال و جنوب غلبه نمایند. اقدام روز یکشنبه هفته گذشته منصور هادی که براساس شواهد و قرائن زیاد در چارچوب یک طرح آمریکایی- سعودی انجام شده، نقطه آغاز طرح جدید دشمنان یمن به حساب میآید. در خصوص تحولات جاری یمن نکاتی وجود دارد:
1- کنارهگیری منصور هادی از ریاست جمهوری یمن، زمانی صورت گرفت که عربستان
و آمریکا سرگرم انتقال قدرت از پادشاه متوفی به ولیعهد بیمار او در ریاض
بودند و در واقع این استعفا تنها اقدام مستقلی بود که «عبدربه» در طول
دوران مسئولیت خود اعم از زمانی که وزیر دفاع بود تا زمانی که معاون رئیس
جمهور و دو سال اخیر که بعنوان رئیس جمهور در حاکمیت حضور داشته، گرفته
بود. همانگونه که سید عبدالملک الحوثی در سخنرانی دو روز پیش خود گفت:
«هادی خادم مطلق آمریکا و عربستان بود» خبرهای زیادی وجود داشت که حکایت از
آن میکرد که عربستان و آمریکا از اقدام به استعفای هادی عصبانی هستند و
آن را پاره شدن نخهای نحیفی به حساب میآورند که یمن را به واشنگتن و ریاض
متصل میکند. براین اساس میتوان گفت بازگشت دوباره هادی و انتخاب «عدن»
یک تصمیم سعودی- آمریکایی است و چندان ربطی به خود او ندارد. براین اساس
بسیاری از اعضای کابینه یمن که هنوز هم با عبدربه ارتباط دارند از او نقل
میکنند که تمایلی به بازگشت به قدرت ندارد.
2- انتخاب «عدن» پایتخت
سابق یمن جنوبی، از سوی عربستان و آمریکا برای آن بود که صنعا کاملاً در
اختیار جنبش انصارالله و گروههای مرتبط با آن قرار دارد و قبایل شمالی
امنیت داخلی و بیرونی آن را در دست دارند. از سوی دیگر عدن از نظر نمادین
حائز اهمیت بود بخصوص اینکه «ابین» شهر زادگاه هادی که طایفه او در آن قرار
دارد و در طول نزدیک به 40 سال گذشته از سوی وی حمایت شده است، در اطراف
«پایتخت سابق» قرار دارد. منصور امیدوار است بتواند حمایت بعضی از شهرهای
همجوار شامل «ضالع»، «یافع» و «ردقان» را به دست آورد اما اینک یک هفته از
حضور هادی در عدن میگذرد و آنچه میتوانست انجام شود، انجام شده است.
منصور هادی یک فرد شافعیمذهب است اما رهبران دینی شافعی تاکنون از اعلام
حمایت او خودداری کردهاند. اکثر رهبران دینی شافعی روابط صمیمانهای با
سیدعبدالملک بدرالدین الحوثی دارند کما اینکه در طول سه ماهه تظاهرات علیه
اقدامات هادی این رهبران در صفوف و اجتماعات انصارالله حضور داشتند. هادی
گمان میکرد به دلیل نزدیک به 30 سال تصدی وزارت دفاع، فرماندهان جنوبی
ارتش از او حمایت میکنند اما این اتفاق هم نیفتاد و تلاشهای بسیار گسترده
علی محسن الاحمر و حمیدالاحمر برای جلب حمایت آنان از عبدربه به جایی
نرسید. عبدربه با طرح موضوع تبدیل جنوب به دو فدرالی با مرکزیت عدن و بیضا
گمان میکرد میتواند حمایت بخش زیادی از جنوبیها را بدست آورد.
او افرادی را نزد علیسالمالبیض و علی ناصر محمد- دو تن از رهبران برجسته
جنوب- فرستاد و از آنان خواست علیه صنعا با او همراه شوند اما سالم البیض
که رهبری جریان انفصال جنوب را در دست دارد طی بیانیهای رسمی از حضور
عبدربه در عدن ابراز ناخشنودی کرد و از جنوبیها خواست که به هیچ وجه در
بازی هادی علیه صنعا شرکت نکنند. علی ناصر محمد نیز که در این زمان در نشست
رهبران احزاب یمن در قاهره حضور داشت طی بیانیهای که از سوی اعضای شرکت
کننده در نشست صادر نمود، اعلام کرد اقدام منصور را که تنش داخلی در یمن را
زیادتر میکند، تأیید نمینماید و تقابل عدن- صنعا را به ضرر یمن میداند.
پس عبدربه که گمان میکرد با دادن امتیاز میتواند جنوب را با خود همراه
نماید، موفقیتی نداشت در همان حال منصور یقین داشت که در منازعه او با
انصارالله، حزب مؤتمر که در دوره صالح حاکمیت یمن را در دست داشت، به او
میپیوندد و اختلافات قبلی را کنار میگذارد اما این اتفاق هم نیفتاد و
مؤتمر میز مذاکره با انصارالله در صنعا را ترک نکرد. در حال حاضر عبدربه به
جز حمایت آمریکا و عربستان از حمایت حزب اخوانی اصلاح که از قدیم مورد
حمایت عربستان بوده است و «لقاء مشترک» که ترکیبی از چهار حزب قومی و شیوعی
- ناسیونالیست و کمونیست - است حمایت میشود و بخش کمی از خاندان آلاحمر
را در کنار خود دارد.
3- اقدام عربستان و آمریکا در عدن میتواند مبنای یک فتنهگری خونین قرار
گیرد و از اینرو نگرانیهای زیادی را با خود به همراه آورده است. اقدام
آمریکا به تعطیل کردن سفارت خود در بهمنماه گذشته و سوزاندن کلیه اسناد
آن، بیانگر آن است که آمریکا از صنعا قطع امید کرده و تنها امید واشنگتن
این است که مانع سیطره دشمنان آمریکا بر یمن گردد. تعطیلی سفارت عربستان در
صنعا و انتقال آن به عدن که کاملا با اصول دیپلماتیک و حقوق کشورهای
میزبان منافات دارد، بیانگر نوعی پردهدری سعودیها در این موضوع است کما
اینکه اقدام کشور بسیار کوچک قطر هم در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
اقدام عربستان نوعی دیوانگی هم به حساب میآید چرا که از یک سو این نوع
مداخله خارجی، نفرت بیشتر مردم یمن را علیه خود برمیانگیزد و همانطور که
رهبر انصارالله گفت هیچ یمنی با شرافتی این نوع اقدامات را برنمیتابد و از
سوی دیگر محبوبیت فراوانی را برای نیروهای مخالف اقدامات مداخلهجویانه
علیه یمن سبب میشود و تصمیمات متقابل این نیروها را مشروعیت بیشتری
میبخشد. اگر خط درگیری عربستان صورت عینی پیدا کند نیروهای وابسته به
عربستان در مقابل انصارالله و کمیتههای مردمی آن توان مقاومت ندارند حزب
اصلاح یمن و احزاب عضو لقاء مشترک به هیچ وجه از آن اندازه از توانایی
برخوردار نیستند که این صحنه را به نفع خود مدیریت نمایند. در اینجا یک
نکته اساسی وجود دارد و آن عدم علاقه انصارالله با درگیر شدن با گروههای
یمنی است. بنظر میآید عربستان با درک این مسئله به میدان آمده و نیروهای
وابسته به خود را به حضور در میدان فراخوانده است. با این وصف قصد واقعی
عربستان ورود به درگیری نیست بلکه بدست گرفتن نوعی ابتکار عمل است تا در
مذاکرات میان گروههای یمنی بتواند موقعیت بهتری پیدا نماید. کما اینکه از
سخنان دو روز پیش نماینده سازمان ملل در امور یمن- جمال بن عمر- که پس از
دیدار با هادی بیان شد هم همین نکته بدست میآید او پس از این دیدار گفت
موضوع گفتوگو بین طرفهای سیاسی تغییری نکرده و بر اصول ابتکار شورای
همکاری خلیج فارس، معاهده شورای امنیت و نتایج گفتوگوهای ملی مبتنی بر
«صلح» و «مشارکت» متکی است.
در عین حال گروه انصارالله و جریانات حامی آن با صراحت اعلام کردهاند که
ابتکار شورای همکاری خلیجفارس را نمیپذیرند و منصور هادی را بعنوان یک
طرف مذاکره به رسمیت نمیشناسند با این وصف برخلاف تصور عربستان، ابتکار
روز یکشنبه در انتقال هادی از صنعا به عدن نتوانسته است پیشرفت چندانی
داشته باشد.
4- اینک انصارالله در شرایط مهم تاریخی قرار گرفته است و نیاز به تصمیماتی
دارد که در شرایط عادی از آن پرهیز میکند. انصارالله براساس یک فرمول قابل
قبول بنا ندارد در رقابت قدرت شرکت کند اگرچه بیش از هر گروه دیگر یمنی
شانس موفقیت دارد. امروزه نه فقط زیدیهای شمال بلکه بخش وسیعی از
شافعیهای شمال و جنوب نیز از انصار حمایت مینمایند در حالیکه هر کدام از
احزاب مخالف انصار به تنهایی یا به اجتماع قادر به رقابت با انصار نیستند.
اما حالا یمن با یک توطئهای مواجه شده است که اگر انصار به موقع وارد نشود
با شرایط سختی مواجه خواهد شد. انصار باید فرمول اداره یمن که در 17
بهمنماه و در بیانیه موسوم به بیانیه قانون اساسی اعلام کرد را بدون تاخیر
اجرایی کند چرا که وقتی در صنعا یک قدرت رسمی وجود داشته باشد امکان توطئه
علیه آن تا حد زیادی از بین میرود.
انصارالله در صحنه تحولات یمن مردم را در کنار خود دارد و بعنوان «مظهر
ملی» شناخته میشود و از این رو مردم از او توقعاتی دارند و او نمیتواند
به این توقعات توجه نکند. تاکنون انصار مسئولیت امنیتی بخش زیادی از یمن را
چه به شکل رسمی- با درخواست مقامات- و چه به شکل غیررسمی برعهده داشت و به
خوبی از عهده آن برآمد اما اینک یمن با تهدیداتی در خارج از مرزها مواجه
شده و برای برونرفت از آن به یک «دولت قوی» در مرکز احتیاج دارد. امروز
غربیها تلاش میکنند تا از یمن با عنوان «دولت ورشکسته» یاد کنند و این
بدان معناست که آنان در صدد اعمال نوعی مداخلات خطرناک در یمن هستند.