*خرافات در عهد مغول
خرافات چیست؟ به کلیه باورهای غیرمنطقی که فراتر از علم و عقل و تحت تاثیر عوامل ماوراء الطبیعه و امورات غیبی حوادث و رویدادهایی را پیش بینی و یا شکل دادهاند که توحید و یکتا پرستی خداوند را در بین انسانها کمرنگ کرده و موجبات رشد افکار و اندیشه های غیر توحیدی را فراهم ساخته اند.
خرافات در میان مغولان نقش بسیار مهمی داشته، آنها زندگی خودشان را با همین خرافات که بیشتر توضیح خواهیم داد سپری می کردند. آنها خرافات و جادوگری را به منزله عاملی برای مصون ماندن از مصایب و چشم زخمها، ایمن ماندن از بلایای آسمانی و زمینی چون رعد و برق، زلزله، سیل و قحطی و بیماری می دانستند.( بیانی، شیرین، 1389، 2-1 )
مغولان را می توان از جمله خرافاتیترین اقوام جهان دانست؛ هر لحظه از زندگی را با انواع خرافات می زیستند. روبرک مینویسد: "مغولها به جز جادوگری و غیب گویی، دینی ندارند" به همین جهت از سحر و جادو به شدت می ترسیدند و به قول رشیدالدین فضل الله "مغول سحر را به غایت منکر می شدند و جادوگران را نماینده شیطان می دانستند و هر گاه معلوم می شد که کسی به سحر و جادو متوسل شده است بی محابا و بی تامل به قتلش می رسانیدند. تعداد کسانی که با جن وپری در ارتباط بودند در مغولستان، ترکستان شرقی و به تاثیر آن تا منطقه ماورالنهر، بسیار زیاد بود . مخصوصا زنان که به قول جوینی " دعوی پری داری " می کردند، که در ارتباط با اجنه به شفای بیماران، غلبه بر دشمن و حل سایر مسائل می پرداختند. امراض به کمک اجنه و خواندن اوراد، افسون، دودکردن، بخور و به نوا در آوردن آلات موسیقی برای دور کردن شیاطین، استفاده میکردند. در این بخش بیشتر روحانیون این اعمال را انجام می دادند. به اصطلاح خودشان درد و رنج را در کاسهای چوبین میشستند و از بدن بیمار بیرون می کشیدند. یکی دیگر از اشتغالات مغولان، مراجعه به باطل کنندگان سحر بود که از آنها می خواستند تا شر شیاطین را از سر خود وخاندان و قبیله شان دفع کنند.
مغولان یکی دیگر از خرافاتشان به سعد و نحس بودن در امور اوقات اعتقاد داشتند و در هر کاری با جادوگران قبیله مشورت می کردند . آنها هم از طریق ستاره شناسی این اعمال را انجام می داند چون عقیده داشتند که همه افعال بشری تحت تاثیر ستارگان است ؛ حتی مدت سلطنت خانها را هم ستارگان تعیین می کردند به همین دلیل ستارشناسی و ستاره شناسان از مقام و منزلتی خاص بهره مند بودند .
نزد مغولان جادوگرانی هم وجود داشتند که به نظر مغولان علاوه بر ابطال سحر می توانستند برف و باران و طوفان مصنوعی ایجاد کنند این هنر را که نوعی خرافات و یا ساحری است را " یای" و "جدامشیی" می خواندند. در جبهه های جنگ هرگاه علامت شکست به وجود می آمد، جادوگران دست به کار می شدند و طلب باران می کردند، طوفان به راه می انداختند و دشمن را مجبور به عقب نشینی می کردند. در جنگهای ایران نیز چندین بار به این جادو دست زدند. با آنچه که گفته شد در مغولان که با خرافه پرستی و سحر و جادو در ارتباط کامل بودند در بسط گسترش حکومت و برخورد با مذاهب دیگر مانند بودایی ، مسیحی و اسلام با روحانیون آن و ادیان را محترم داشتند و با آنها رابطۀ حسنه ای بر قرار کرده ، به اعتقادات همه مردم با گذشت و اغماض برخورد می کردند، زیرا می خواستند به زعم خود ، از نیروهای خارق العاده همه ادیان به نفع سلامت جسم و روح و شد و خلاصه از کلیه امور دینی برای خود سود جویند. ( بیانی، شیرین، 1389 ، ص 22-18 )
حال به بررسی انواع باورهای خرافی در این عهد می پردازیم
1-در نزد آنها عدد 9 مرتبه خاص و مهم داشت؛ زیرا معتقد بودند خدای بزرگ هر چه را که آفریده از عدد 9 تجاوز نکرده و همه اعداد گرد 9 دور می زند . آنها اعتقاد داشتند آسمان 9 طبقه داشته و پسران یا پیامبران خدای بزرگ 9 تن بوده اند. تعداد اجداد چنگیزخان که دارای مقام الهی و ریاست بودند 9 تن بوده است. ( همان ، ص ) موتاهپیتو اولین جد اساطیری چنگیز که در عصر جا به جایی مغولان از زندگی در کوه ها به چادرنشینی در دشت ها، بر آنان حکم رانی می کرد از هشمین نسل وی سیوگای بهادر، پدر چنگیز خان متولد شد که چشمانی آبی و پوستی زرد داشت که بعد از این که چنگیزبه دنیا آمد نسل 9 بوتاچیتو به حساب می آمد که همان اعتقاد آنها به عدد 9 تکرار شد وی وقتی پا به جهان گذاشت در موقع تولد در دست راستش لخته ای خون شبیه استخوانی کوچک مشاهده شده بود که در اساطیر مغولی ، این لخته خون نشان از آینده پر مخاطره و عجیب بود . ( ولایتی ، علی اکبر ، 1392 ، ص62 – 61 )
2- اسب در زندگی مادی یک فرد مغولی اساسی ترین نقش را بر عهده داشت . نمی توانست از زندگی مغولی او دور باشد . مثلا هرگاه سواری می خواست بر روی اسب خود آشامیدنی بیاشامد ، ابتدا می بایست قدری از آن را بر گردن و یال اسب خود می پاشید گذشته از اینها اسب سفید جنبه مقدس داشت و خانان و شاهزادگان همواره تعدا فراوانی از آنها به منظور یمن و برکت نگهداری می کردند ؛ اسب و مذهب شخص یکی از عوامل ارتباط انسان با آسمان و ملکوت اعلی بود . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 18- 10 )
3- آتش هم در نزد مغولان ، مانند همه ملل و اقوام اولیه ، مقدس و مورد ستایش و احترام بود وآینی خاص داشت . زیرا علاوه بر روشنایی و حرارت ، دورکن اصلی زندگی به حساب می آمد که خاصیت ضد عفونی و تطهیر کننده نیز داشت مثلا هرشخصیت یا سفیری که نزد امپراتوری می رفت و یا هر هدیه ای که فرستاده می شد حتما از میان دو آتش می گذشت تا از آلودگی پاک شود . ( پلان کارین ، 1363 ، ص 38 )
4- آب در نزد مغولان مقدس بود و باید به دور از هر گونه آلودگی قرار می گرفت . زیرا اعتقاد داشتند که با ارواح در کنار آبهای زلال و جویبارها زندگی می کردند به همین جهت هم لباس و سایر لوازم خود را به ندرت در آب می شستند . حتی در موقعی از سال حق شستن بدنهای خود را نیز در آب نداشتند که این مسئله با اعد و برق و صاعقه در ارتباط بود که در نزد مغولان موضوعی بسیار مهم و حیاتی بود . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 18- 10 )
5- یکی دیگر از خرافات مغولان مسئله اژدها بود . جانوری اساطیری که با صاعقه رابطه ای مستقیم داشت در اساطیر مغولان اژدها نقش مهمی داشت، به خصوص زمانی که مغولستان با چین و ایران رابطه نزدیک برقرار کرد . در اساطیر چینی نیز اژدها با آسمان و زمین ، هر دو در ارتباط بوده است. این حیوان خارق العاده کنایه و مظهر ابر و باران بای آنها به شمار می آمد و همچنین نمودار جهت شرق ولی در اساطیر ایرانی حیوانی زمینی ، هولناک و خطرناک که از ایران به چین و مغولستان برده شده است. ( همان )
6- در نزد آنها رسومی وجود داشت که شاید بتوان آن را در قوانین پرهیز از معاش نامید مثل وارد کردن چاقو در آتش ، تکیه زدن بر تازیانه ، زدن اسب با دهانۀ اسب ، گرفتن ماهی از جویبار ، طریقۀ ذبح حیوانات ، دریدن شکم حیوان و ....... ( همان )
7- در نزد آنها تعبیر خواب اهمیت بسیار داشت و در زندگی روزمره آنها تاثیر مستقیم داشت .( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 18-10 ) بنابر مندرجات تاریخ سری مغولان ، چنگیز در دورانی که با مادر و خواهران و برادران خود با مشکلات دست و پنجه نرم می کرد همواره رویای می دید که حاکی از قدرتمندی و جهانگیری بود . شبی در خواب دید که دستان او دراز شده و در هر دستی شمشیر دارد که سر یکی به شرق و دیگری به غرب مستصل است . مادرش در تعبیر خواب وی گفت : تو بر شرق و غرب عالم مستولی خواهد شد و اثر تیغ تو به بلاد شرق و غرب خواهد رسید . ( ولایتی ، علی اکبر ، 1392 ، ص 63 )
8- قربانی جایی مهم در مذهب مغول داشت . در مراسم قربانی فقط افراد قبیلۀ خودی حق شرکت داشتند و افراد قبیله می بایست اجبارا در مراسم شرکت می کردند .
9-در آیین آنها جایی برای بینوایان وجود نداشت؛ نه تنها دستوری برای کمک به آنها داده نشده بود بلکه فقرا افرادی مطرود و منفور شناخته می شدند . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 18 – 10 )
10- یکی دیگر از خرافات آنها برای مراسم تولد و نامگذاری فرزندان بود . هنگامی که پسری به دنیا می آمد ، شمشیری به پهلویش می بستند که کنایه از قدرت ومردانگی و جنگاوری بود یا هنگامی که کودک به 5 سالگی می رسید خواه دختر یا پسر ، در ساعتی سعد وی را سوار بر اسب می کردند. اسم نوزاد هم از روی نخستین شی که پس از تولد وی وارد خانه می شد یا واقعه ای که اتفاق می افتاد انتخاب می کردند. مراسم نامگذاری تشریفات خاص داشت. در سال دوم تولد کودک انجام می گرفت و تغییر نام هم بسیار معمول بوده است . ( همان )
11- اعتقاد یا خرافات دیگر آنها ، سوگند بود ، سوگند در نزد مغولان " مرگوکا " خوانده می شد ، اهمیت فراوانی داشت و غیر قابل عدول بود . مهم ترین سوگندشان دو نیم کردن اسب یا قوچ و یا سگ نربه طریق دسته جمعی با شمشیر بوده است . برای انتخاب خان از دیر باز مراسم سوگند انجام می شد ، روسای قبایل زمانی که چنگیز را به خانی برگزیدند همگی به اتفاق ، یک اسب و یک مادیان را به یک ضربه به دو نیم کردند . سوگند هم خورده بودن که سزای بدکاری زیر دستان نسبت به روسا ریختن خون آنها بود ، هر کدام هم که ابراز وفاداری می کردند نوک انگشت خود را با کارد می بریدند و در ظرفی کوچک از خون خود پرمی کردند و برای خان یا رئیس می فرستادند . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 18-10 ) قوریلتای Quviltai ( مجمعی که در آن تصمیمات مهم اتخاذ می شود و نام دیگر آن شورا بود) .در سال 602 هجری که اوایل بهار برای اعلام خانی چنگیز ( تموچین ) و ترتیب امور حکومت وی بر قوم مغول تشکیل شده بود ، که کوکوچو ، شمن – جادوگر نقش بسیار مهمی بر عهده داشت . در این شورا درباره جشن ها هم تصمیمات مهمی اتخاذ می گردید و این که در این قوریلتای آیین خرافی تجدید حیات می یافت . در همین قوریلتای کوکوچو اعلام داشت ، که تموچین نامش به چنگیز تغییر یافته و همچنین چنگیز از جانب وی به عالم علوی برگزیده شد و کسی است که از آسمان فرستاده شد تا رهبری ایلات تحت تابعیت خود را بر عهده بگیرد . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 55-54 )
12- درخت همواره در نزد مغولان تقدسی فتیش وار داشت و دخیل بستن به درختی که مورد نظر معمول بود و این رسم در نزد دیگر مذاهب هنوز هم رایج است . که معرف زنده نگاه داشتن نوعی از اندیشه های فتیش است . رقص برگ درخت نیز از همین اندیشه پایه گرفت . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 26 )
نگاهی کوتاه به نقش خرافات مغولی در پیروزی آنها بر ایران
با گذشت زمان، خرافات مغولی به متون مسلمانان نیز راه یافت و دست به دست گشت. شگفت این که قاضی منهاج سراج بیضاوی، که از صاحب منصبان آن عصر شاهد قتل و غارت چنگیز بوده و جنایات آنها را دیده ، برخی از این خرافات را بیان می کند بی آنکه به تاثیر سوء رواج این خرافات توجهی داشته باشد .
ابن عبری ( 685-623 ھ.ق ) در زمان اقامت در بغداد حمله هلاکو را به چشم خود دیده و هم گوشه ای از خرافات معروف به معجزات چنگیز خان را چنین آورده : " در میان مغول ، شخصی ظهور کرد معتبر که در صحرا ها و کوه ها در سرمای زمستان عریان و پابرهنه می گشت و چندی غایب می شد ؛ سپس می آمد و می گفت ، خدا با من سخن گفته و گفته که سراسر زمین را به تموچین و پسرانش دادم و او را چنگیز خان نامیدم . دیوید مورگان هم که یکی از پژوهشگران عصر مغولی است ، با قاطعیت گفته که بعید است مغولان در آغاز دوران فتوحاتشان خود دارای ماموریتی الهی برای فتح جهان دانسته باشند ؛ بر عکس آنها به خاطر شایعاتی که در میان ملل مغلوب رواج پیدا کرده بود دارای چنین نیروی معنوی شدند و به شایعات بیشتر دامن زدند . ( ولایتی ، علی اکبر ، 1392 ، ص 65-64 )
کتاب های تاریخی این دوران از جمله تاریخ جهانگشای جوینی حمله مغول نشانه ای از عذاب الهی و نشانه ای از قهر خداوند شمرده شده و در این دوره بسیاری از مردم ایران اعتقاد داشتند که این قضا و قدر الهی است که اسباب قوت و قدرت لشکر مغول شده است. در کتاب های تاریخی این دوره همه جا مقاومت مردمی را که در مقابل مهاجمان مغول از خود دفاع کردند ، کاری غیر عاقلانه شمردند. ( اقبال آشتیانی ، عباس ، 1389 ، ص 191 ) که این را می توان نشئت گرفته از خرافات دانست . امروز پژوهشگران این نظریه را دارند که آنچه دربارۀ قداست و الوهیت خان مغول گفته شده همگی بعد از اتحاد و استقرار و تثبیت قدرت مغولان شکل گرفته است . تاریخ نگاران ایرانی در عهد مغول از تشریح و توجیه علل و عوامل پیروزی های مغول عاجز بودند و آن را تقدیر و مشیت الهی می دانستند البته توسل به قدرت غیبی و اعتقاد به نژاد الهی در نزد بسیاری از سلسله های ایرانی پیش از اسلام برای توجیه قدرت و مشروعیت خویش امرای معمول و رایج بود که مغولان از این باور مردم ایران بهره لازم را بردند و توانستند به اهداف خود برسند . ( ولایتی ، علی اکبر ، 1392 ، ص 65-64 )
علی اکبر ولایتی در کتاب ایران از حمله مغول تا پایان تیموریان اعتقاد بر این دارد که حمله مغول را می توان به خاطر رواج خرافات دانست، بدین ترتیب که اگر سپاه خوارزمشاهیان ، چه در روزگار سلطان محمد و چه در عهد جلال الدین خوارزمشاه ، از سپاه مغول شکست نمی خورد و هم رواج تدریجی بی خردی ها در انتساب حمله مغول به عذاب الهی و دست از مبارزه کشیدن بسیاری از مردم موجب نفوذ و ورود این نیروهای خارجی به عمق قلمرو ایران می شد که در کمال ناباوری ایرانیان مغول را به آهستگی به درون سرزمین مان راه دادند و حتی باعث ویرانی ملک و ملت هم شدند . ( ولایتی ، علی اکبر ، 1392 ، ص 65 )
این محقق در ادامه مطلب اشاره به این موضوع دارد که : ایران قبل از حمله مغول چنان غرق در خرافات شده بودند که به حکم رانی اشغالگر مثل مغول تن دادند. قبل از این حمله هم در دوران خلافت عباسی ، سلطه این خلفای ستمگر و غاصب بر بخش بزرگی از جهان اسلام مردم را با تعصبات و دشمنی ها و نابخردی های سرگرم کرده بود و به مرور فضای فکری و خرد گرایی ، درست اندیشی را از آنها گرفته بودند . پذیرش و تسلط خلیفه بر جان و مال وناموس ملت سایه افکنده بود . این تسلط باعث شد گه غیرت مردم دربارۀ آیین راستی و ستم ستیزی و آزادی خواهی ، ایستادگی در برابر ظالم در دفاع از ناموس بر آب وخاک بی مقدار باشد . همین عوامل دست به دست همداد مغول به ایران حمله کند که با ورود آنها به ایران عقاید و خرافات آنها بین مردم بیشتر رواج پیدا کرد . ( ولایتی ، علی اکبر ، 1392 ، ص 60 )
گردآورنده: سمیه نیک نیا، میثم کرمیان
منابع و ماخذ:
-اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول در ایران، امیرکبیر، تهران، 1389.
-اشپولر،بارتولد، تاریخ مغول در ایران ، ترجمه محمود میرآفتاب ، تهران، علمی فرهنکی، 1384.
-بیانی، شیرین، دین ودولت درایران عهد مغول، نشر دانشگاهی ، تهران، 1389.
-بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی، تهران،سمت، 1388.
-عرب ، زهرا، دین در نزد مغولان ، کیهان فرهنگی، 1376.
-کارین، پلان ، سفرنامه پلان کارین، ترجمه وال الله شادان، تهران، ساولی، 1363.
-ویلتس ،دوراکه، سفیران پاپ به دربار خانان مغول ، ترجمه مسعود رجب نیا ، تهران ، خوارزمی، 1353.
- ولایتی، علی اکبر، ایران از حمله مغول تا پایان تیموریان ، تهران ، امیرکبیر، 1392.