*دین و بت پرستی در عهد مغول
دین مغولان که آن را آیین شمنی نامیده اند، از دین سایر اقوام ساکن استپهای جنوبی روسیه، قسمت غربی منطقه آسیای میانه جدا نبود. آیین شمنی عبارت بوده است از نوعی یگانه پرستی ناقص که در آن ایزدان گوناگون با مرتبههای پایینتر در نگهداری و نظم کائنات با خدای یکتا سهیم شناخته میشدند. بتهای گوناگون به عنوان مظاهر این ایزدان پرستش میشده است و اعتقادات توتمیسم در افکار مغولان باعث خرافه پرستیهای فراوانی شده بود. علاوه بر این، در آیین مغولان ارواح نیک و ارواح پلید، فرشتگان و اهریمنان، در زندگی روزمره اهمیت اساسی داشتند.( بیانی ، شیرین ، ج 1 ، 1389 ، ص 7-1 )
نمادهای ادیان قبایل نخستین، توتم ( یک نوع حیوان، خواه بی آزار یا خطرناک و گاهی به ندرت یک نوع یک نوع گیاه یا یکی از مظاهر طبیعت که با مجموع افراد قبیله رابطۀ مخصوص داشت)، فتیش ( اشیاء یا حیوانات یا گیاهان خاصی که فرد یا خانواده یا قبیله ای در لحظه ای خاص از زندگی خاطره خوش داشتند و یا از آن برکت و رهایی گشایی دیده شده است)، تابو (معنی مقدس، "حرام" از یک سو و از سوی دیگر "خطرناک و ممنوع" است و اصطلاح "ترس مقدس" در اغلب موارد همان معنی تابو را دارد). ( همان ، ص25 ) در آیین شمنی وجود داشت، شمنیها که بهتر است آنان را جادوگر یا روحانی – پزشک بنامیم. برگزاری تشریفات دینی و انجام عملیات ساحری و معالجه بیماران روانی و جسمی را بر عهده داشتند و چون سراسر زندگی روزمره مغولان آکنده از خرافات و تلاش و دوری گزیدن از بلایا و دفع ارواح پلید بود؛ این عده بر امور زندگی آنها مسلط بودند و رهبران واقعی ایلات را روسای روحانی تشکیل میدادند.
مغولان به خدای یکتا ایمان داشتند و او را خالق آسمانها و زمین میدانستند و خوشبختی و بدبختی خود را به او نسبت میدادند. (اشپولر، 1376، ص174 ) خدای بزرگ مغولان " گوگ تنکری " یا " گوی تنکری " نام داشت. ( اقبال آشتیانی ، عباس ، 1389 ، ص 141 ) در برابر تنکری خدای بود به نام " ایتوگن " که الهه زمین و فراوانی بود. این دو خدا یا خدایان خورشید و ماه و نیروهای طبیعت، روح کوهها، رودهای مقدس و روح نیاکان قبیله پرستیده میشدند و نظرشان را با پیشکش کردن خوراک و نوشابه که گاهی متضمن قربانی آدمیان و جانوران می شد جلب می کردند. ( دورا که ویلتس ، 1379 ، ص 42 )
آنها به خدایی قایل بودند که وجودشان آسمانی و فوق انسانی بود، برای او در مجمرهای عطریات مخصوص میسوزاند. همچنین در نزد آنها زمین پس از آسمان قرار داشت و معتقد بودند که انسانها از زمین برخاسته اند و نعمات زندگی خویش را از آن گرفته اند، بخاطر همین زمین را در زمین مادر میخواندند ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 2-1 )
نزد پیروان آیین شمنی، دنیای مردگان نه تنها شامل دنیای روحانی، بلکه در بر گیرندۀ جهانی جسمانی نیز بوده است. آنها عقیده داشتند که فرد پس از مرگ، زندگی را همچنان تا ابد ادامه میدهد؛ ولی بهشت و دوزخ به تعبیر سایر ادیان، در نزد آنها مفهومی نداشته است. مغولان با چنین طرز تفکر مذهبی و فرهنگی حکومتشان را پی ریزی کردند و برای تسخیر سرزمین های بزرگ و متمدن پا را از مغولستان بیرون نهادند. آنها روحیه خرافه پرستی را همراه خود برای ملل دیگر به ارمغان بردند. ( همان ، ص 2-1 )
اسامی و تعداد ایزدان در نزد قبایل و ایلات گوناگون برحسب آداب و سنن منطقهای متفاوت بود. مغولان به وجود فرشتگان معتقد بودند که رابطه بین زمین و آسمان به شمار میرفتند که موجودات زنده، به خصوص انسانها را تحت حمایت خود قرار می دادند. نکته آخر درباره دین مغولی این که آنها در مذهبشان کوه مفهوم خاص داشت، زیرا فکر میکردند انسانها در بلندی قلل خود را به آسمان و خورشید نزدیکتر احساس می کند به همین دلیل، عروج به قلل کوهساران مقدس برای تقرب خدا با تشریفات خاص بوده است.( همان، ص 4-3 )
حال در ادامه به بت پرستی در این عهد میپردازیم که آنها با وجود اعتقاد راسخ به "آسمان آبی جاویدان" یا " خدای یگانه " که داشتند، کل طبیعت هم از خدا می دانستند، بتهایی از خدا و سایر ایزدان ساخته بودند و در خانه های خود نگه می داشتند؛ که هر یک را در موقع خاص پرستش می کردند. قبایلی هم که در قسمتهای غربی مغولستان استقرار داشتند چون با ایغوریان که ملل متمدن و ادیان بزرگ آسیای میانه هم مرز بودند، از چند قرن پیش از تهاجم گسترده به تدریج دین خود را کنار گذاشتند و به ادیان یگانه پرستی، که نخست مانوی و سپس مسیحی و بودایی و نیز اسلام گرویدند .( بیانی، شیرین، 1389، ص 9-4 )
همچنین مغولان بتهایی از سنگ و چوب با پوششی از پوست حیوانات میساختند و اعتقاد داشتند که ارواح در آنها مقیم اند، آنها این بتها را درون یورت به عنوان خدایان پشتیبان قبیله نگاه می داشتند یا در بیرون یورت برای پرستش همگان می گذاشتند این نوع پرستش در اقوام دیگه ای هم مشاهده می شد به مانند اعراب دوره جاهلیت . (عرب، زهرا، 1380 ، ص 11 )
*اطلاعاتی در مورد باورهای چنگیز خان
چنگیزخان پس از ایجاد حکومت منطقهای در مغولستان به منظور تاسیس امپراتور جهانی خویش، با لشکرکشیهایی که به چین و ایران داشت، به هیچ وجه نه مجذوب جاذبههای فرهنگ چینی شد و نه فرهنگ ایرانی. شخصیت وی، در دوران کودکی و نوجوانی به صورتی شکل گرفته بود که با جنگهای پی در پی هم یک جهان بینی خاص برای خان مغول فراهم شد که تغییر ناپذیر بود. چنگیز مانند همه مغولان خرافاتی و یک شمنی کاملا معتقد بود. چنگیز یک صحرا گرد اشرافی ایلی، یک جنگجوی نابغه و یک شمنی معتقد به همه آداب و سنن استپ بود. این چنین شخصیتی در جهان گشایهای خود به دنبال نوعی نظام تشکیلاتی اداری و فرهنگی بود که بتواند اعتقادات و سنن خاص خود را در سرزمین های فتح شده مستحکمتر سازد.وی به طرز تفکر فرهنگ ایغوری وفادار بود. ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 110 )
چنگیز به دلیل فتوحات پیدرپی و راهیابی به دنیای وسیعتر، برای شناخت بهتر "تانگری"خدای مغولان همواره نه تنها با شمنیها، بلکه با روحانیون بودایی، مسیحی و مسلمان در ارتباط بود و پیوسته با آنان جلسات بحث و مشورت ترتیب می داد.(بیانی، شیرین، 1389، ص55– 5)
از نظر مغولان چنگیز فرستادهای بود که با خود کتابی به نام " یاسا " مجموعه گفتار و وصایان به نام " بیلیق " آورد و برای قرون بعدی هم برای جای گذاشته است. ایمان مغولان به چنگیز به حدی زیاد و شگفت انگیز بود که سایر ملل و اقوام مغلوب اگر وی را از پیامبران نمی شمردند، لا اقل نیروی آسمانی و ربانی برای وی قایل بودند. ( بیانی، همان، ص 51 )
چنگیز خان مغول در خود رسالتی میدید که مجموعه احکامی بر جای بگذارد که جاودانی باشد. اولاد و نسلهای بعد او برای همیشه از آن پیروی و از حکومت مغول حراست کنند و آن را تداوم بخشند. و این وصایا در نزد مغولان معنا و مفهوم بسیار عمیق داشت. (همان، ص57 -56)
همچنین چنگیز قبل از حمله به ایران یک شب خوابی میبیند و وقتی خواب وی را تعبیر میکنند تعبیر خواب این گونه بوده است که ممالک اسلام در تصرف تو در میآید و دیار اسلام را ضبط میکنی و این سخن موافق رای چنگیز میشود و بدین سبب عزم وی برای حمله به دیار اسلامی قوت می گیرد . ( بیانی ، همان ، ص 94 )
در مورد به خاک سپردن چنگیز هم که با خرافات آمیخته شده است این که چنگیز خان در دنیایی پس از مرگ هم خان بزرگ ، که موسس امپراتوری جهانی مغول و از قدسیان که از نظر آنها یکی از ایزدان محسوب می گردید، باید در دنیای جاویدان همچون دنیای گذران ، در مکانی شایسته که مقام مادی و معنوی را دارا باشد به خاکسپرده شود. خود چنگیز از مدتها پیش مکان خانه ابدی خویش را در محلی مقدس برگزیده بود . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 11 )
خان بزرگ پس از فتوحات در ایران شرقی به وطن خود بازگشت . پس از پایان دادن به کار تنگغوت ها تنها ایلی که در مغولستان ساکن بودند و مانع فتح چین بودند خود وی عازم جنگ با آنها شد ولی در ادامه جنگ چنگیز خوابی دید که به مرگ نزدیک می شود ، در اواسط جنگ هم ، طی یک شکار از اسب به زمین افتاد و بستری شد . فرماندهان جنگ را ادامه دادند در آخرین مراحل پیروزی ، حکیم پیری پیش بینی کرده و هشدار داده بود ، که وی بر اثر ضربه افتادن از اسب در سن 72 یا 73 سالگی خواهد مرد. وی در سال خوک متولد شد و در سال خوک هم در گذشت. ( بیانی ، شیرین ، مغولان و حکومت ایلخانی ، 1388 ، ص 20 )
مرگ وی را تا پیروزی نهایی بر تنگغوت ها و فتح نهایی چین اعلام نکردند . بعد از مراسم عزاداری اولیه ، " صندوق " نیرومند ترین مرد آن دوران را به پای کوه مقدس بورتان حمل کردند ؛ هر کس را که در سر راه شاهد ماجرا بود کشتند تا راه آرامگاه ابدی او را کسی کشف نکند .بعد از مراسم تدفین ، " به اندک فرصتی چند درختی در آن موضع و نواحی پیدا شد که باد را از آنجا مجال گذار محال نموده ، قبر چنگیز خان از نظرها پنهان شد و هیچ کس پی بدان سرزمین نبرد و تا به امروز نیز نبرده است . ( همان ، ص 20 )
*باورهای مغولی
اعتقادات مذهبی مغولان از زندگی ایلی و اقتصاد شبانی شکل گرفته بوده است. با وجود شباهت به اعتقادات سایر ایل های پراکنده در جهان که هر کدام دارای ویژگی های خاص بودند، مغولان از هم ردیفان خود متمایز بودند. این مردم که بسیار به عوامل و عناصر طبیعت سودمند نگاه می کردند آخرات را ادامه عادی دنیای خاکی به حساب می آوردند و از این رو مواد غذایی، اسب ها و وسایل زندگی، حتی زنان را با مردگان به خاک می سپردند. آنها به خدای فایده اعتقاد داشتند، لکن جز سلامتی و طول عمر چیزی از او نمی خواستند و از بت های خانگی خود حوایج کوچک زندگی را در خواست می کردند؛ همچنین باور آنها این بود که بتها با یکدیگر زندگی زناشویی دارند و فرزند می آورند ، غذا می خورند و... ( بیانی، شیرین، 1389 ، ص 9 )
به طور کلی می دانیم که مغولان پیش از چنگیز خان، دارای خط و کتابت نبوده اند و پس از پذیرفتن الفبای اویغوری پیش از هر کاری از آن الفبا به منظور تدوین و تنظیم ( مقررات چنگیز خان ) پرداختند که آن را "یاسای چنگیز " نامیدند که یعنی رسوم و اعتقادات عامه مغولان که مورد تصویب وی واقع شده بود استفاده می کردند. مراعات مقررات مزبور نه تنها برای ساکنان امپراطوری بلکه برای خود خانان مغول نیز الزامی بوده است. بدین طریق یاسای چنگیز پدید آمد. ( بارتولد، 1381 ، ص 116 ) مغولان که به یاسا معتقد بودند در کنار این مقررات اصول و مواردمبهمی نیز به چشم می خورد؛ از قبیل طریقۀ ذبح حیوانات، احترام به آتش، آب تنی کردن در جوی آب و آب های روان در مواقع خاص، شستن لباس در آب و موارد دیگر. همچنین در نزد آنها باورهایی دربارۀ جادوگری، دفع یا احضار روح، پیش گویی، درمان گری نقش مهمی داشت و آنها این جادوگران و پیشگویان خود را " تام " می نامیدند . ( بیانی ، شیرین ، 1389 ، ص 9 ) با تعاریفی که از اعتقادات مغولان شد می توان به این نتیجه رسید که این نوع اعتقادات در ملل شرقی هم انجام می شد و نوع انجام و فرایض آن کمی با هم متفاوت بوده است . حالا پس از بررسی دین و باورهای مغولی در ادامه به بررسی خرافات در عهد مغول که موضوع پژوهش هست می پردازیم.
ادامه دارد...
گردآورنده: سمیه نیک نیا، میثم کرمیان
منابع و ماخذ:
-اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول در ایران، امیرکبیر، تهران، 1389.
-اشپولر،بارتولد، تاریخ مغول در ایران ، ترجمه محمود میرآفتاب ، تهران، علمی فرهنکی، 1384.
-بیانی، شیرین، دین ودولت درایران عهد مغول، نشر دانشگاهی ، تهران، 1389.
-بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی، تهران،سمت، 1388.
-عرب ، زهرا، دین در نزد مغولان ، کیهان فرهنگی، 1376.
-کارین، پلان ، سفرنامه پلان کارین، ترجمه وال الله شادان، تهران، ساولی، 1363.
-ویلتس ،دوراکه، سفیران پاپ به دربار خانان مغول ، ترجمه مسعود رجب نیا ، تهران ، خوارزمی، 1353.
- ولایتی، علی اکبر، ایران از حمله مغول تا پایان تیموریان ، تهران ، امیرکبیر، 1392.