به گزارش مشرق، مادر مهران 10 سال است که به محله ما ميآيد و به ما درس قرآن ميدهد ولي آشنايي ما 20 ساله است. اوايل ساکن افسريه بودند تا اينکه پدر مهران از دنيا رفت و مهران مادرش را پيش خودش برد. اينها قسمتي از صحبتهاي يکي از خانم جلسهاي محله بروجرديهاست؛ همان جايي که مادر مهران مديري در آن قرآن درس ميدهد؛ محلهاي که مهران مديري آنجا متولد شده. مديري هم بچه پايين شهر است، هم سيد است و هم مادرش خانم جلسهاي است.
مهران مديري فرزند آخر يک خانواده 6 نفري است. دو برادر بزرگتر او خارج از کشور زندگي ميکنند . يکي از برادرهايش در گوشهاي از تهران و با تدريس امورات ميگذراند. پدرش 10 سالي ميشود که از دنيا رفته. از همان موقع هم مادرش در آپارتماني کنار آپارتمان پسرش، مهران زندگي ميکند.
مادر مهران 15-20 سالي ميشود که قرآن درس ميدهد و هنوز هم با اينکه ديگر از آن محله رفته باز هم به عادت مالوف ميآيد براي قرآن خواندن دورهمي.
کمتر کسي مي داند که مهران مديري سيد اولاد پيغمبر(ص) است! «اصلا سيد طباطبايي هستند. شايد نخواستند کسي از اين موضوع مطلع شود براي همين هم نگفتند. مهران پدر خيلي خوبي داشت که بر اثر سکته قلبي از دنيا رفت.
مرد متين وموقري بود.» اين طور که از حرف هاي همسايهها برميآيد مهران هم به پدرش رفته و از نظر خلقوخو شبيه اوست؛ «مهران خيلي پسر آقاي است؛ پسر تميز و پاک. من هيچچي از مهران نديدم. هر کسي هم که پشت سرش گفته که پسر بديست، اشتباه گفته، او يک پسر ساده و مودب است.» 10 سالي ميشود که پدر مهران فوت کرده اما اهل محل آن روز را به ياد دارند؛ «ختم پدرش غلغله بود. از همه جا براي مراسم آمده بودند.» و تأکيد مي کنند که خانواده مديري همهشان مذهبي هستند؛ «هم از طرف مادر و هم از طرف پدر خيلي مذهبي هستند وکلا مومند. همه فاميلهايشان را که در مراسم ختم پدر مهران ديده بودم مذهبي بودند. خود خانم مديري چادر از سرش نميافتد»
مادر و ته طغاري!
«خانم مهران خيلي زن خوبي است. مثل خود مهران است. کلا خانوادگي خوبند. اهل هيچ فرقهاي هم نيستند. تمام خريدهاي منزل مادر مهران را خانمش انجامش ميدهد.» همسايهها ميگويند همسر مهران نمونه بارز يک عروس خوب براي مادر شوهر است؛ «خيلي متين و خانم است. فکر ميکنم همسر مهران، دختر يکي از دوستان مهادر مهران است که خانواده فوقالعاده خوبي هم دارد. مهران دو تا بچه هم دارد که آنها دوست داشتياند.»
مادر مهران در کنار او زندگي ميکند به فاصله يک واحد مسکوني در يک مجتمع! «خود مهران در برجي در قيطريه ساکن است و مادرش هم يک واحد کنار اوست.» يعني اين قدر به مادرش اهميت ميدهد که او را در کنار خودش نگه داشته. بالاخره فرزند آخر است و وابستگي به مادر؛
منتقد در خانه
دختر 13 ساله خانواده مديريها کوچکترين عضو خانواده آنها است. اگر در صفحات اينترنت چرخي بزنيد مصاحبهها و توصيفهاي جالبي از او پيدا ميکنيد.
توصيفاتي مثل اين: «دختر ظاهر ساکت و سربه زيري است اما مثل پدرشان انرژي و هوش فوقالعاده اي دارد» و نقل قول اينچنيني؛« شيطان هستم ولي سر کلاسهاي مهم درس گوش ميدهم»
ظاهراً او تمام فيلمها و سريالهاي پدرش را موبهمو دنبال ميکند و حتي گاهي اوقات هم براي نزديک بيشتر به پدري که هميشه سرکار است با او به پشت صحنه سريال ميرود؛ «سرپاورچين و باغ مظفر با بابام به پشت صحنه رفتم. » حسابي هم حواسش به کارهاي بابا هست و به خاطر اشتباهاتش مچش را ميگيرد و به او تذکر ميدهد؛ «سر سريال باغ مظفر از يکي از قسمتها خوشم نيامد به پدرم گفتم و او هم گفت درستش ميکنم.»