کد خبر 372892
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۱
شعر/ مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن

سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن
 

گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد

مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

 
نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت

ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن


بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل

سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن
 


زائری در وسط صحن غریب الغربا

دید تا گنبد زیبای حرم، گفت حسن...

 
تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم

چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن
 

قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه

خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن


پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود

آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود


رضا قربانی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • سید علی ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۹
    1 0
    ایول الله رضاقربانی معدن معرفت و صفاست این جوان
  • سید علی ۱۱:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۹
    2 0
    شادي در عزاي تو معنا نمي شود شام وفات تو ، شب يلدا نمي شود آقا تمام مردم ايران مودب اند جشني به احترام شما بر پا نميشود...

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس