به گزارش وبلاگستان مشرق، رسول جعفريان در در مطلب اخير وبلاگ خود درباره انتشار گسترده سي دي «ظهور نزديک است» نوشت: امروز يازدهم فروردين ماه 1390 فرصتي دست داد تا سي دي «ظهور نزديک است» را ملاحظه کنم. از اين بابت خشنود شدم که پس از چند سال که گهگاه اين مطلب در گوشه و کنار گفته مي شد، يکجا گردآوري شد و بانيان آن، بي پرده مطالب خويش را مطرح کردند.
در اين باره برخي از مراجع تقليد موضع گرفتند و اميدوارم ساير مراجع و همچنين علماي بزرگوار که مسؤوليت بيان احکام دين و حفظ شريعت مبين اسلام و آيين تشيع را دارند، ديدگاههاي خود را بيان کنند. مجلس نقدي هم در مدرسه فيضيه بوده که سي دي آن نيز انتشار يافته است.
به ياد آوردم که در متني از آثار علامه محمد باقر مجلسي ـ که رضوان خداوند بر او باد ـ مطالبي در باره تطبيق برخي از روايات با دولت صفوي ديده بودم.
در جستجوي اوليه، به ياد مجموعهاي از رسائل ايشان افتادم که به سال 1368 در مشهد تحت عنوان «مجموعه رسائل اعتقادي» چاپ شده بود. يکي از آن رسائل، رساله اثبات رجعت يا ترجمه چهارده حديث بود. نگاه کردم، اما ملاحظه کردم که در جايي از آن اشاره به اين مطلب نشده است.
در اين حال، نکته اي که توجهم را جلب کرد اين بود که در صفحات نخست در چندين مورد نقطه چين گذاشته شده بود. حدس زدم در اين موارد، مطلب يا مطالبي بوده است که مصحّح يا ناشر مصلحت را در نقل آن نديدهاند.
به دنبال نسخه خطي اين اثر که از قضا نسخههاي آن هم فراوان است، گشتم و خوشبختانه آن را يافتم. حدسم درست بود. چند مطلب از متن چاپي به عمد حذف شده بود اما با گذاشتن نقطه چين، اشاره شده بود که اگر کسي آن مطالب را مي خواهد، بايد به اصل نسخه مراجعه کند!
در اينجا بود که دريافتم علامه مجلسي دو حديث نخست از آن چهارده حديث را بر دولت صفوي منطبق کرده و به تطبيق برخي از مطالب موجود در اين دو روايت با دولت صفوي، از جمله شاه اسماعيل و حتي قتل صفي ميرزا به دست پدرش شاه عباس کرده است. تعبيري که در اين روايت به عنوان نشانه بوده اين که قوچ فرزند خود را خواهد کشت.
تصور کردم در اين اوضاع و احوال که بحث ظهور با چنين صراحتي مطرح شده اس، بهتر است از باب عبرت، متن آنچه را که آن علامه بزرگوار قريب سيصد و اندي سال پيش در اين باره آورده، عينا خدمت خوانندگان عزيز تقديم کنم و قضاوت را به عهده خود عزيزان بگذارم.
اما بعد چنين گويد فقير خاکسار محمد باقر بن محمد تقي ـ حشرهما الله مع الائمة الابرار ـ که چون بر کافّه ارباب فطنت و ذکا و عامّه اصحاب بصيرت و اعتلا ظاهر و هويداست که اداي شکر نعمت سلسله عليه صفيّه صفويه ـ انار الله برهانهم و شيّد الله ارکانهم ـ که اساطين دين مبين اجداد طاهرين ايشان ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ ببرکات تأييدات ايشان، استوار و قوانين شريعت منوّره و اقانين دوحه ملّت مطهّره نبوي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به سعي جميل ايشان مايه دار است، بر کافّه مؤمنان متحتّم و دعاي خلود اين دولت ابد پيوند بر عامّه فرقه ناجيه شيعيان لازم است.
و چون از پرتو اين سلطنت روز افزون، اين ذرّه بيمقدار توفيق يافت که اخبار حضرات ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ را در ضمن بيست و پنج مجلد از کتاب بحار الانوار جمع نمود، و عموم طلبه دينيه را از کتاب مزبور انتفاع عظيم حاصل گرديد، در اثناي جمع احاديث، دو حديث به نظر قاصر رسيد که ائمه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به ظهور اين دولت عليه خبر دادهاند و به اتصال اين سلطنت بهيّه به دولت قائم آل محمد ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ شيعيان را بشارت فرمودهاند، به خاطر فاتر رسيد که ترجمه اين دو حديث شريف را با دوازده حديث ديگر که مشتمل بر احوال شريف حضرت خاتم اوصياء و نقاوه ازکيا و شفيع روز جزا و مخزن اسرار سيد انبياء، يعني صاحب الزمان و خليفة الرحمان ـ عليه و علي آبائه الصلاة و السلام ـ بوده باشد، به موقف عرض نوّاب کامياب فلک قباب خورشيد حجاب، اعني شهريار عادل کامل باذل گردون بارگاه ملايک سپاه گلدسته گلستان مصطفوي، نوباه بوستان مرتضوي، ثمره شجره نبوّت رسالت، غصن دوحه امامت و ولايت، خلاصه احفاد سيّد المرسلين و نقاوه اولاد ائمه طاهرين ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ باسط مهاد امن و امان، رافع لواي عدل و احسان، باني مباني مروت و انصاف، ماحي مراسم جور و اعتساف، قاسم ظهور قياصره دوران، کاسر اعناق اکاسره زمان، سلطان سلطان نشان و خاقان گيتي ستان السلطان ابوالمظفر السلطان شاه سليمان الصفوي الموسوي بهادرخان ـ خلد الله ملکه و اجري في بحار الظفر االنصرة فلکه ـ برساند، و اين چهارده درّ شاهوار که از درياي علوم اهل بيت رسالت ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ استخراج نمودهام، حمايل بر دوش شاهد دولت ابد توأمان گرداند.
اميد که اطناب اين سلطنت عظمي به اوتاد خيام سعادت فرجام خاتم اوصياء پيوند يابد و صبح صادق اين دولت کبري تا طلوع خورشيد عالم افروز قائم آل محمد ـ عليه السلام ـ از آسيب ظلمت فتنههاي زماني تيرگي نيابد بمحمد و آله الطاهرين، من قال آمين، ابقي الله مهجته، فانّ هذا دعاء يشمل البشر.
حديث اول: شيخ عالي مقدار محمد بن ابراهيم نعماني که از اعاظم محدثين است در کتاب غيبت بسند معتبر از ابوخالد کابلي روايت کرده است که حضرت امام همام محمد بن علي باقر علوم الانبياء و المرسلين ـ صلوات الله عليه ـ فرمودند: کأنّي بقوم قد خرجوا بالشرق يطلبون الحق، فلايعطونه، ثمّ يطلبون فلايعطونه، فاذا رأوا ذلک وضعوا سيوفهم علي عواتقهم، فيعطون ما سألوا فلايقبلونه، حتي قوموا و لايدفعونها الاّ الي صاحبکم قتلاهم شهداء.
يعني: گويا ميبينم گروهي را که از جانب مشرق ظاهر شوند و طلب دين حق از مردم کنند و مردم را به آن دعوت نمايند. پس از ايشان قبول نکنند. پس بار ديگر طلب نمايند و قبول نکنند. پس چون اين آيه را بييند، شمشيرهاي خود را بر دوشها گذارند و جهاد کنند. پس مردم بدين حق درآيند. پس ايشان به اين راضي نشوند تا آن که بر ايشان پادشاه و والي شوند، و پادشاهي ايشان بماند و به کسي ندهند مگر به صاحب شما. يعني حضرت صاحب الزمان ـ صلوات الله عليه ـ و هر که با ايشان کشته شود، در جنگ شهيد شده است. او ثواب شهيدان را دارد.
مترجم گويد که بر صاحبان بصيرت ظاهر است که از جانب مشرق کسي که دين حق را طلب نمود و مردم را بدين حق دعوت کرد و پادشاهي يافت، به غير سلسله عليّه صفويّه ـ خلّد الله ملکهم ـ نبود. و در اين حيث شريف شيعيان خصوصا انصار واعوان اين دولت توامان را بشارتهاست که بر عاقل پوشيده نيست.
حديث دوم: باز شيخ نعماني در کتاب مذکور بسند معتبر از حضرت امام بحق ناطق جعفر بن محمد الصادق روايت کرده است که آن حضرت فرمود که، روزي حضرت امير المؤمنين و امام المتقين علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ خبر مي دادند از وقايعي که بعد از آن حضرت به ظهور آيد تا ظاهر شدن قائم آل محمد ـ عليه السلام ـ پس حضرت سيد الشهداء حسين بن علي ـ عليه السلام ـ فرمودند که يا امير المؤمنين! چه وقت حق سبحانه و تعالي زمين را از ظالمان پاک خواهد کرد؟حضرت امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ فرمود که خداي تعالي زمين را از لوث کافران پاک نخواهد کرد تا خون حرام بسيار به زمين ريخته شود. بعد از آن پادشاهان بني اميه و بني عباس را به تفصيل بيان فرمودند. در حديث طولاني که راوي اختصار کرده است. پس فرمود که: «اذا قام القائم بخراسان و غلب علي ارض کوفان و الملتان و جاز جزيرة بني کاوان، و اقام منّا قائم بجيلان و اجابته الآبر و الديلم، و ظهرت لولدي رايات الترک متفرّقات في الاقطار و الحرمات و کانوا بين هنات و هنات، اذا خربت البصره و قام امير الامرة». فحکي عليه السلام حکايه طويلة ثم قال: اذا جهّزت الالوف و صفّت الصفوف و قتل الکبش الخروف، هناک يقوم الاخر و يثور الثائر و يهلک الکافر؛ ثم يقوم القائم المامول و الامام المجهول له الشرف و الفضل و هو من ولدک يا حسين، لا أين يظهر بين الرکنين في ذرّ يسير يظهر علي الثقلين و لايترک في الارض الادنين؛ طوبي لمن أدرک زمانه و لحق أوانه و شهد أيامه، يعني هرگاه، خروج کند پادشاهي از خراسان و غالب شود بر زمين کوفه و ملتان و بگذرد از جزيره بني کاوان که در حوالي بصره است، و خروج کند از ما پادشاهي در گيلان و او را اجابت کنند و ياري نمايند اهل ابر ـ که در حوالي استراباد است ـ و ديلم ـ که قزوين و حوالي آن است ـ و ظاهر شود از براي فرزند من عَلَماي ترکان، و متفرق شوند اطراف عالم و در مکان هاي شريف و جنگها و فنهاي عظيم ايشان رو دهد، در وقتي که جنگ کننده در بصره و برخيزد پادشاه پادشاهان. ـ پس حکايت طولاني بيان فرمودند که راوي از ميان انداخته است، پس فرمودند ـ : که آن گاه تهيه کرده شود چندين هزار لشکر برکشيده صفها، و بکشد قوچ فرزند خود را، در آن هنگام ديگري پادشاه شود، امامي که مردم قدرش را ندانند يا پي به مکانش نبرند. او راست شرف و فضيلت بر عالميان و او از فرزندان تست اي حسين. وصف آن نميتوان کرد. مثل او کجا بهم مي رسد؟ ظاهر شود در ميان دو رکن کعبه معظمه با جماعتي اندک، و بر جن و انس غالب گردد و مردم دون، يعني کافران و ظالمان را از زمين براندازد. خوشا حال کسي که زمان او را دريابد و به روزگار دولت او برسد و در خدمتش حاضر گردد.
مترجم گويد که: ظاهر است که خروج کننده خراسان اشاره است به امراي ترکان مثل چنگيزخان و هلاکوخان، و خروج کننده در گيلان اشاره است به شاه دين پناه رضوان مکان شاه اسماعيل ـ حشره الله مع الائمه الطاهرين ـ لهذا حضرت فرمود که از ماست و او را فرزند ياد کرد.
و از ميان خسروان روزگار به اين نسب عالي مقدار همين سلسله عليّه ممتاز و سرافرازند و پادشاه پادشاهان با مراد همان خسرو خلد آشيان است با ديگري از سلاطين عظام و اولاد کرام او. و چون راوي بسياري از حديث را انداخته، به خصوص حکم نميتوان کرد.
و کشتن قوچ فرزند خود را به گمان اين حقير اشاره است به شهادت شاهزاده عالي تبار صفي ميرزا ـ نور الله مضجعه ـ و پادشاه ديگر که طلب خون نمايد اشاره است به سلطنت سلطان عليين آشيان شاه صفي ـ افاض الله عليه.
و چون حديث را اختصار کردهاند بعضي از وقايع افتاده است، اما بشارت به تعجيل ظهور حضرت صاحب الزمان ـ عليه الصلاة و السلام ـ و اتصال اين دولت دين پرور به دولت حق امام البشر از آخر حديث ظاهر است.
(منبع: رساله اثبات رجعت يا ترجمه چهارده حديث) (و نيز بحار: 52 / 243 که اشارت کوتاهي به حديث اول و تطبيق آن بر صفويه دارند با اين عبارت: لا يبعد أن يکون إشارة إلى الدولة الصفوية شيدها الله تعالى و وصلها بدولة القائم)