گروه فرهنگی مشرق - شاید بارها و بارها برای شما پیش آمده که پای تلویزیون نشستهاید و مثلا یک برنامه تخصصی را تماشا می کنید؛ اما بی اطلاعی مجری از موضوع بحث، شما را آزار داده است و با خود گفته اید چرا آقای مجری این سوال بی ربط را از میهمان و یا کارشناس برنامه پرسید و یا چرا فلان سوال مهم را از او نپرسید.
اینکه آیا مجریان برای حضور در رسانه ملی میبایست دوره هایی را طی می کند؟ مکانیزم انتخاب مجریان چگونه است؟ شرایط اجرا چگونه باید باشد؟ آیا نظارت بر عملکرد مجریان وجود دارد؟ اساساً محدودیتی در اجرا وجود دارد و اگر دارد چیست؟سوالاتی بود که پاسخ همه آنها را از "مجید یراق بافان" که برای ساعاتی میهمان ما در مشرق بود جویا شدیم.
یراق بافان از جمله مجریانی فراری از شهرت است، در کار خود تخصص دارد، اهل مطالعه است، به مطالبی که مقابل دوربین می گوید باور دارد، اهل خانواده است و پیشنهادات بسیاری را به دلیل داشتن مسوولیت در خانواده رد می کند. آنچه در مقابل دیده گان شماست گفتگوی مشرق با مجری است که چندی پیش رهبر انقلاب از وی با عنوان "مجری خوش زبان" یاد کردند.
کار اجرا پيشنهاد كسي بود يا خودتان رغبت داشتيد؟
من از سال 68 كار قرآني انجام ميدادم و يكسري كتاب در اين زمينه نوشتم و همین طور داوري يكسري مسابقات را انجام ميدادم. در يكي از مسابقات استان تهران، يك گروه تلويزيوني آمده بود كار بكند، گزارشگر آنها نيامده بود، به من گفتند ميشود شما مصاحبه كنيد، ما مصاحبه كرديم و گفتند ميشود بالا بيايید تست بدهيد، ما هم رفتيم. آن موقع آقاي نوريزاد (عليه ما عليه!) مدير گروه معارف شبكه سه بود. البته مديريت ايشان ديري نپاييد. بعد آقاي حسين طاهري مدير گروه معارف شدند. ايشان قبلا مدير گروه سپاه بود، بعد مدير گروه معارف شد. ما به عنوان گزارشگر تا سال 73 كار كردیم.
برنامهاي بود به اسم "چشمههاي نور جُنگ قرآن"، اولين برنامهي تلويزيوني قرآني در طول تاريخ بود كه هر روزه و روتين پخش میشد. سيدكاظم احمدزاده اجرا ميكرد، اولين برنامهاي بود كه اجرا ميكرد. بعد از يك سال گفتند ميخواهيم يك مقدار جابه جايي بشود. دو سال هر روز آن برنامه را براي شبكه سه اجرا كردم. بعد شبكه يك 24ساعته شد. بخشي از برنامههاي 24ساعته آن تأميني از شبكههاي مختلف بود از جمله همين "چشمههاي نور" كه برنامه بعدازظهر شبكه سه اذانگاهي شبكه يك شد، يعني تكرار شبكه يك پخش ميشد. سه سال آن را اجرا كردم بعد خسته شدم، حميد خيرخواه را معرفي كردم كه خدا رحمتش كند، ايشان كنار ما آمد، دو سه روز من اجرا ميكردم، دو سه روز ايشان و بعد خودم را پيدا كردم. بخواهم بگويم بايد 21 سال را توضيح بدهم.
الان بيشتر كار توليدي انجام ميدهيد يا كار زنده؟
بيشتر زنده ولي توليدي هم هر از گاهي، ديگر خيلي حوصله كار توليدي ندارم.
شما وقتي وارد صدا و سيما شديد آموزش اجرا هم ديديد؟
اين كه بخواهم اول دوره بگذرانم بعد جلوي دوربين بيايم، نه. من در حين كار، اجرا را آزمون و خطا كردم ولي دورههاي گويندگي را ديدم.
چون معمولاًٌ، اگر بخواهيم بعضي جاها را فاكتور بگيريم، كسي كه بخواهد اجرا كند حتماً بايد دورهاي در اجرا ببيند.
نه، حتما اين طور نيست.
حالا اساساً اين است مگر اين كه كسي يك خلاقيتي داشته باشد یا خودش خيلي توانمند باشد.
ظاهرا سالهاي اخير خيلي نظاممند شده. در اين سه ساله اخير كه آقاي دكتر دارابي بر ساماندهي مجريان تلويزيون خيلي تأكيد كردند چون يك مقطعي در باز شد هر كسي از جام جم بالا ميآمد، ميتوانست جلوي دوربين تلويزيون بنشيند و صحبت كند و اين خيلي بد بود. دو تا عيب داشت، يكي اين كه مجريان جوان دوره نديده جلوي دوربين ميآمدند و به همان ميزان، آنهايي كه كار كرده بودند و تجربهمند بودند كنار ميرفتند. آقاي دكتر دارابي جلوي هر دو را گرفت. آقاي پورحسين را به عنوان مسئول ساماندهي مجريان سيما گذاشت و تفكيك شبكهاي قائل شد و آموزش آنهايي كه خيلي توانمند نبودند. دو سه آزمون برگزار شد، آرامآرام بعضی ها محترمانه كنار رفتند و اخيراً در اين دو سه ساله بر اين خيلي تأكيد شده كه آموزش و پژوهش سيما دورههاي گويندگي بگذارد و دورههاي مستمر را برگزار كند.
چند سال پيش آماري منتشر شد كه بالاي هشتاد درصد از مجريان صدا سيما به صورت اتفاقي وارد عرصهي اجرا شدند. به طور اتفاقي كه وارد سازمان نشدند ولي به طور كاملاً اتفاقي مجري شدند. پس شما الان ميگوييد روند سازمان به شكل ديگري است و مكانيزمي دارد. الان خودتان به عنوان مجري از اين روند راضي هستيد؟ بالاخره برنامههاي صدا سيما و شبكههاي مختلف را رصد ميكنيد، چنگي به دل خودتان ميزند؟ بخواهيد نمره بدهيد به آن ها چند ميدهيد؟
ما را به جان رفقايمان نیندازيد. خوب است. حتماً ايدهآل نيست. اولاً معتقدم در دو سه ساله اخير با اين محدوديتها و ضابطهمندشدنها، قطعاً براي ما مشكل درست كرده (يعني هر قانونمندي يكسري محدوديت دارد؛ اما آدم بايد ببيند چه از دست ميدهد، چه به دست ميآورد)، قطعا اين قانونمندشدن محدوديتهايي داشته اما بركاتش بيشتر بوده. ولي اينكه اين قانونمندشدن توانسته اين سطح اجرا را به لحاظ كمي و كيفي به آن حد مطلوب برساند، هنوز نه.
من هنوز معتقدم كه سطح آموزش براي مجريان موجود به آن سطح ايدهآل نرسيده و همكاران من ضمن اينكه به همهي آنها احترام ميگذارم اما همهي آنها مجريان ايدهآل و صددرصد مطلوب نيستند چه به لحاظ دايرهي واژگاني كه بايد داشته باشند، هم وسعت و هم فاخربودن آن، چه به لحاظ ارتباط با مخاطب و رعايت اين كه صميميت با حفظ حرمت دو مقوله جداست. به بهانه صميمت نميشود همه حرمتها را شكست و به بهانه راحت بودن نميشود هر طور نشست و هر طور صحبت كرد. اين دو در اجراهاي ما خيلي خلط شده. اگر مجري بخواهد راحت باشد حالا اخيراً اين دو سه ساله رياكشن و بازخورد مردم باعث شده كه رفقاي ما يك مقدار حواسشان را جمع كنند؛ اما تا پيشتر اين بود كه هر كسي بيپرواتر و بيحرمتتر اجرا ميكرد، ميگفتند صميميتر است. اينها نيست. بالاخره هر صنفي اقتضائات خاص خود را دارد.
هنوز فعاليت قرآني داريد؟
الحمدلله. عضو برخي از شوراهاي تخصصي كشور هستم. معمولاً در مسابقات يا نشستهايي كه براي برگزاري مسابقات جشنوارهها تشكيل ميشود به عنوان كسي كه صندلي پركن باشد دعوتمان ميكنند.
مسجد خاصي می روید؟
نه ندارم. زن و بچهام دارند، ولي خودم ندارم. اما مسجد براي نماز خواندن می روم، ولي مسجد ثابت ندارم. من معمولاً موقعي كه وقت نماز باشد هر جايي كه باشد سعي ميكنم (تف به ريا!) نمازم را بخوانم.
مسجدي كه با آن شروع كرديد كجا بوده؟ يعني مسجدی كه دورهي كودكي و نوجواني ميرفتيد.
همان اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، مسجد ابوالحسن بود، که قدیم به آن میگفتند مسجد خرابات که پدر بزرگ خود من معمارش بوده است و جلسات مسجد خداداد را میرفتم. به واسطه اینکه من دانش آموزی دبیرستان مدرسه مشهدی رحیم شهدا در خیابان غیاثی بودم، مسجد شهدا خیلی میرفتم. یعنی یک بخش عمدهای از عمر ما در مشجد شهدا گذشت. خیلی از زمان زندگی من هم در مسجد امام رضا(ع) و مسجد الزهرا(س) نفیس اتابک سپری شد. ضمناً به خاطر جلسات قرآن مسجد شیخ فضل الله که جلسات استاد مولایی در ماه رمضانها در آن برگزار می شد، به آن مسجد هم می رفتم.
خودتان تدریس هم میکردید؟
بله.
در چه سطحی؟
تجوید در سطح عالی.
شما غیر از تجوید، تخصص قرآنی هم دارید؟
بله، من در سطح دانش آموزشی رتبه دوم اذان کشوری دارم و رتبه هفتم مسابقات استان تهران در سطح سازمان اوقاف، اینها همه برای قدیمهاست.
***مخاطب وقتی برنامه را مشاهده میکند، شما را فقط به عنوان مجری میبیند و هیچ وقت به عنوان کارشناس به شما نگاه نمیکند. با این سطح اطلاعات و توانمندی در این حوزه چرا نظری نمیدهید.
من معتقدم هر کسی یک صندلی دارد و من یک جاهایی دعوت میشوم به عنوان سخنران آنجا باید سخنرانی کنم ولی روی صندلی مینشینم به عنوان مجری آنجا باید مجری باشم نه کارشناس.
آخر این مرزشان در برنامههای دیگر خیلی مشخص نیست.
من اعتقاد دارم -در جلسات تلویزیون هم گفتم- که مجری ما در برنامه گفت وگو محور یا برنامه تخصصی، باید از یک کارشناس کارشناستر باشد، به خاطر اینکه ممکن است فی البداهه یک تصمیمی گرفته شود و یک اتفاقی بیفتد و موضوعی وسط بیاید که بگویند شما مثلا سه شنبهها راجع به تواضع حرف میبزنید، یا مثلا بگویند حالا امروز بحث شکرانه سلامتی حضرت آقا هم پیش آمده چند دقیقهای هم راجع به این حرف بزنید، ممکن است آن کارشناس خیلی توانمندی حرف زدن نداشته باشد ولی تو باید این آمادگی را داشته باشی، یا نه، شما در یک عنوانی صحبت میکنید، بحث را مخاطبین به سمت و سویی میبرند، باید بتوانید خوب طرح موضوع کنید و بتوانید خوب حواستان باشد که اگر کارشناستان به بیراهه میرود جمعش کنید.
به این دلیل مجری باید از کارشناس کارشناستر باشد؛ اما اینکه از کارشناس کارشناستر بیان کند نه. یک ایرادی وجود دارد در بین بعضی از رفقای من و خود من البته، آن هم این است که یک وقتهایی اگر بخواهیم آن داشتههایمان را مطرح کنیم و خودنمایی کنیم مخاطب زود میفهمد باید دانستههای فراوانی داشته باشیم ولی به رخ نکشیم. بخواهیم به رخ بکشیم زود مخاطب میفهمد و موضع میگیرد.
اشاره کردید به بحث سلامت حضرت آقا، احیانا خودتان جلسات مختلف و غیر رسانهای شاید خدمت ایشان بودید و در این اواخر هم که رهبر انقلاب با تعبیر «مجری خوش زبان» از شما تعریف کردند، احیانا خاطرهای از اجرا در حضور ایشان دارید؟
همه اش خاطره است. من دو سه تا خاطره میگویم. یکی از خاطراتم برای افتتاح بوستان ولایت است، ایشان آمدند و آقایان به ما گفتند که شما بیایید برای اجرا، آقای وزیر آن زمان که وزیر جهاد کشاورزی بود آمد گزارش داد و یکی دو تا آقای دیگر هم همین طور. احساس کردم آقا خیلی سرحال نیامدند و بعد من یک دفعه به ذهنم آمد که هر جایی که بحثهای این طوری پیش میآید وجود نازنین ایشان با توسل خیلی خوب میشود و یک دفعه یاد آن فراز سروده آقای گرمارودی افتادم که بحث درختکاری بود، گفتم بگذار گره بزنیم به ابی عبد الله(ع) گفتم درختان را دوست دارم که به احترام تو قیام کردند و آب را که مهریه مادر توست. یک دفعه دیدم آقا خندیدند و سر حال آمدند و پشت آن استیج خودشان اظهار لطف و تفقدی کردند.
این اتفاق امسال هم در مسابقات افتاد یعنی ما وقتی محضر ایشان مشرف بودیم یک جایی به عنایت خود حضرت صدیقه من یک چیزی از حضرت زهرا(س) گفتم که گل از گل ایشان شکفت و یکی هم همین پری روز که محضرشان مشرف بودیم آقای محمدی گلپایگانی داشتند من را به ایشان معرفی میکردند چون یکی یکی خدمتشان رسیدیم در حالی که دست ایشان در دستم بود، آقای محمدی گلپایگانی داشتند توضیح میدادند و مقداری به آقا از حقیر تعریف کردند و آقا بلافاصله فرمودند که بله ایشان همان مجری خوش زبان ما هستند. این تعبیر ایشان بین این همه واژهای که صحبت میکنند خیلی برای من جالب بود.
چقدر مطالعه میکنید و چه چیزی میخوانید؟
من مطالعه را فقط کتاب خواندن و روزنامه خواندن نمیدانم، من الان که با شما صحبت میکنم این را یک نوع منبع مطالعاتی میدانم. اگر بر این اساس بخواهیم حساب کنیم بیش از ده ساعت در روز، چون من خیلی از حرفهایی که تلویزیون میزنم و در اجرایم استفاده میکنم از همین منابع مطالعاتی به دست میآید و معتقدم که اگر یک مجری بخواهد تاریخ مصرفش زود تمام نشود باید مطالعه کند. شاید من الان چند ده هزار بیت شعر در ذهنم داشته باشم، شعرهایی که مخاطب اصلا یادش نیست ولی اگر برنامهای را در یک شبکهای اجرا میکنم به یک مناسباتی و بعد از ظهر برای اجرا به همان مناسبت به مسجدی میروم میگویم نکند چهار نفر برنامه ظهر را دیده باشند و دلم نمیآید همان شعر را بخوانم و یک چیز دیگر میخوانم. به همین دلیل به نظرم میآید که اگر بخواهم خودم را حفظ کنم باید مطالعه کنم.
حالا صرف نظر از مطالعه در شبکههای اجتماعی، مطالعاتی در حوزه تخصصی اجرا هم دارید یا مثلا الان که شما کارشناس مذهبی و مجری مذهبی هستید، در حوزه کتب دینی و تاریخ اسلام و .... مطالعه می کنید؟
مطالعات من محصور و محدود نیست. در حوزههای مختلف مطالعه میکنم اما تمرکز بیشترم در حوزه ادبیات و تاریخ اسلام است. به دلیل اینکه کتاب را از اول نمیگیرم که تا آخر بخوانم. بر اساس نیازم به آن مراجعه میکنم. خیلی شاید عنوان کتاب را به شما نتوانم بگویم ولی مثلا الان به من بگویند برنامه امشب موضوعش این است، تقریبا شاید دو هزار جلد کتاب در کتابخانه خودم به واسطه تدریس همسرم در دانشگاه و هم بالاخره کاری که خودمان نیاز داریم در طبقههای مشخص شده هست. بر اساس آن چیزی که نیاز دارم امشب میگویم موضوع این بحث که میخواهیم صحبت کنیم، راجع به حدیثش و غیره مطالعه میکنم و یکی هم کتابهایی که معمولا آقایانی که به برنامه ما میآیند محبت میکنند و هدیه میکنند ولی اینکه کتاب را از اول تا اخر بخوانم نه نمیخوانم.
در گرافیک هم ظاهرا شما سررشته دارید؟
یک ذره. من برای خودم کار میکنم.
برای دکور و ... نظر میدهید؟
بله، حتما نظر میدهم. یعنی دکورهایی را که نپسندم را اصلا در آن نمینشینم. البته این موضوع بر اساس بضاعت مالی و فضای موجود است و حتما ایده آل نیست. اینکه بگوییم دکوری که تو بنشینی پس صد در صد مورد تأیید توست، نه. ولی نظراتم را میدهم تا حدی هم که بشود اعمال میکنند.
درباره حضورتان در فضای مجاری و مشخصاً اینستاگرام توضیح می دهید؟ اصلا چرا اینساگرام را انتخاب کردید؟
بله. من در فضای مجازی در هیچ جایی جز اینستاگرام نیستم و اینجا هم که هستم به واسطه این است که فیلتر نیست و تا زمانی هستم که فیلتر نباشد. بعضیها میگویند اینها خشک بودن است یا هر چیز دیگر، میگویند فلانی در فیس بوک صفحه دارد، میگویم من نمیدانم آن چقدر برای ... هست یا نیست. ولی به من ربطی ندارد من معتقدم ما در کشور ولایی زندگی میکنیم و این کشور به غلط یا به درست میگوید این سایت فیلتر است، یعنی استفاده نکنید. هیچ فضای دیگری هم نیستم، یعنی من فیلترشکن اصلا ندارم. نه دخترم دارد نه پسرم دارد. شاید خیلی محدود شویم خیلی از چیزها الکی فیلتر شده و انسان به آن ها به عنوان منبع مطالعاتی نیازد دارد و شاید محروم میشود. ولی این یک اعتقاد است.
***برای خانواده و فرزندانتان و تربیت فرزندانتان چقدر وقت می گذارید؟
بیشتر مادرشان رویشان کار میکند ولی من برای خانوادهام خیلی احترام و وقت قائلم. یعنی استیجهای چند میلیون تومانی شهرستان به ما پیشنهاد میشود که مثلا 3 شب فلان جا، چند میلیون، ولی من نمیروم. چون نمیتوانم بدون زن و بچههایم جایی بروم، من فقط برای اجرا در حرم امام رضا(ع) میروم و هیچ شهرستان دیگری را بیشتر از یک شب باشد نمیروم، حالا شاید این به خاطر زیادی عاطفی بودن من باشد. البته تا 7، 8 سال پیش این طور نبود. حجهای دو ماهه میرفتم و عمرههای یک ماهه میرفتم. شاید آن مقداری که باید میرفتم را رفتم و کوپنم پر شده است.
اگر فرزندتان بخواهد وارد سازمان صدا و سیما شود به او اجازه میدهید؟
پسر من وارد سازمان شده و در بحث گزارشگری فوتبال است، با اینکه خودش حافظ قرآن است البته نه کامل و قاری قرآن است و 11 سالش هست ولی کار گزارشگری را میکند و تست میدهد و میرود و میآید.
خود شما هم علاقه دارید و دوست دارید وارد این کار شود؟
بدم نمیآید. البته الان برای تمرکز زود است. دخترم نه، ولی پسرم چرا. ترجیح میدهم دخترم جایی کار کند که ضرورت داشته باشد. البته دخترم پیش دانشگاهی و سال دیگر دانشجو است.
تفاوت بین شبکههای معارفی که در سطح ماهوارهای هستند را با شبکههای قرآنی ما، چه طور ارزیابی میکنید؟
ما هیچ محدودیتی در پرداخت به موضوعات در تلویزیون نداریم و هر کسی میگوید داریم، دروغ میگوید، مگر آن چیزهایی که با فضای سیاستهای کلی نظام و منویات رهبری منافات داشته باشد والا در حوزههای مختلف هیچ منعی برای پرداخت به موضوعات نداریم. این که گفته میشود اجبار میکنند، میگویند آمدید در سازمان چادر را بردارید یا چادر سر کنید، آمدید این رنگ را نپوشید و آنجا لباس دارند و میگویند میروی سر این برنامه این لباسی که ما میگوییم را تنت کن یا این سوالات را بپرس، هیچ وقت ما چنین چیزی نداریم. البته به این معنی نیست که ما اتاق فکر موضوعی نداریم یا معنیاش این نیست که ما کارشناسانی نداریم که در حوزه قاب تصویر بررسی و اظهار نظر کنند، ولی اینکه تو را مقید کنند به قیودی که این ده تا سوال این هم کارشناس و این هم آنتن و عین همینها را بپرس، لااقل برای من این طور نیست.
بهترین برنامهای که در آن بودید و از آن لذت بردید چه برنامهای بوده است؟
برنامه باران اربعین پارسال در کربلا.
اگر مخیر باشید الان دوست دارید با کدام شبکهها بیشتر کار کنید؟
همینهایی که هستم، چون من مخیرم برای انتخاب شبکه ولی اینها را انتخاب کردم.
واکنشی از مسئولان کشور در مورد اجراهای شما که زنگ بزنند و بگوید خیلی خوب بوده و یا نه این برنامه خیلی بد بوده تا حالا داشتید؟
کسی تا حالا در این 21 سال به من نگفته که چرا اینطور گفتی و این را گفتی و ...، واقعا در ذهنم نیست، نه ارزیابی سازمان و آنهایی که مکتوب برنامهها را ارزیابی میکنند و نه آقایان دیگر. حالا مخاطب یک موقعهایی میگوید چرا اخم کردی و چرا این خودش را می گیرد و یا من در خیابان عصبانی بودم و داشتم میرفتم و یکی پیچیده جلویم دستم را گذاشتم روی بوق و برنداشتم که سعی میکنم همه اینها را رعایت کنم، بعد پیامک آمده به برنامه که این مجری که نشسته آنجا مثل پسر پیغمبر نمیدانید که در خیابان چه کار میکند. اینها بوده است.
در صدا و سیما، در میان دوستانتان، اجرای کدام را بیشتر میپسندید؟
من اجرا را معتقدم از یک مقطعی که میگذرد و بالاتر میرود (که تا یک مقطعی مثل قرائت قرآن باید تقلیدی باشد) و به یک حدی که رسید آن قاری قرآن میتواند با تلفیق سبکهای مختلف مقلدینش، خودش صاحب سبک شود یا یک سبک جدید ابداع کند. برای اجرا هم همین را قائلم. برای همین میگویم هر مجری باید یک سبک خاص برای اجرایش داشته باشد هر کدام از این دوستانی که هستند، حسن آقای سلطانی را خیلی دوست دارم به واسطه اینکه درون و بیرونش یکی است و آن چیزی را که در آنتن میگوید همان چیزی است که در زندگی به پسرهایش میگوید و به دخترهایش میگوید. وقتی میگوید زیارت امام رضا(ع) بروید خودش وقتی این فضا برایش فراهم میشود با سر میرود و اینها را مخاطب میفهمد. یک مقطعی امیر حسین مدرس را اجرایش را خیلی دوست داشتم برای همان اوایل دهه ی هفتاد، هرمز شجاعی مهر را برای احترامی که برای مخاطب قائل است و در عین حال وزانت و صمیمت اجرا دوست دارم. اگر بخواهم اسم ببرم زیاد هستند، علی درستکار هم اگر یک مقداری شیطنتهایش را در اجرا کنار بگذارد دوست دارم.
الگو هم داشتید؟
از هر کسی سعی کردم یک چیزی یاد بگیرم البته تا یک مقطعی، تا هفت، هشت سال پیش.
الان خودتان صاحب سبکید؟
خودم را صاحب سبک نمیدانم چون میترسم به خودستایی برسد.
در مواقعی دیده می شود که برخی از مجریان برنامه های مذهبی و دینی شان آن برنامه و موضوع برنامه که دین است را رعایت نمی کنند. بالأخره شما و امثال شما نماینده قشر متدین و حزب اللهی هستید، بنده به عنوان یک مخاطب انتظار دارم لااقل مجری برنامه دینی و مذهبی به مطالبی که در برنامه می گوید اعتقاد داشته باشد. آیا آیین نامه یا مصوباتی وجود دارد که دوستان مجری شما را مقید به انجام این مسایل نماید یا خیر؟
بله، اینکه آیین نامههایی داشته باشیم که این چیزها ممنوع است، هست، که ناظران پخش دقت کنند. ولی من معتقدم که کار رسانه و مدیریت رسانه خیلی سخت است. تا چقدر میتوانند من را بپایند نه پاییدن حراستی و یا اطلاعاتی، پاییدن مراقبهای تا چه حدی؟ البته معتقدم رسانه ملی و تلویزیون خیلی بیشتر از این باید از ویترین خودش که مجریها هستند، مراقبه کند، هم به لحاظ تأمین مالی و هم به لحاظ تأمین فکری و هم به لحاظ تأمین روحی و اعتقادی، خیلی بیشتر از این.
ولی در نهایت خود آدم باید خودش را مراقبت کند و باز از آن بالاتر خدا و اهل بیت(علیهم السلام) باید مراقب آدم باشند. بالأخره ما هم آدمیم و شهوت داریم، غضب داریم و نفس داریم، یعنی شما اگر که بدانید ما در چه فضاهایی هستیم، واقعا زندگی کردن سخت است. به من پیامک داده که نوشته با عرض سلام و ضمن عذرخواهی، از بینندههای برنامه باران هستم و اگر حرم تشریف دارید چند دقیقه حضوراً خدمت برسم، آدم میفهمد این زن است. یا دوباره فردایش نوشته سلام علیکم به واسطه بیان خیرتان، آقا امام رضا(علیه السلام) زیارتشان را بعد از چند سال روزی من هم کردند تا فردا بیشتر نیستم و خواستم حالا که فرصتی فراهم شده و دیگر مقدور نیست حضوری ببینمتان. تازه فهمیدیم کسی که به اسم مستعاری که الان شش ماه است به ما ایمیل میزند (ایمیلها را هیچ کدام جواب نمیدهم مگر مورد خاص) ایشان است. جالب است به شما بگویم بنده تمام ایمیلها و پیامک ها و کامنتها را با زن و بچهام میخوانم. همه ما نه اینکه فقط من برای آن ها بخوانم. مثلا دخترم اولین پیامکی که برایش میآید برای من می فرستد. بعضیها در خانهی ما میآیند در خیابان و جلوی در سازمان. من میخواهم بگویم که آدم تا حدی میتواند مراقبت کند و من هم آدم هستم و من هم شهوت دارم. حالا تازه من هیچی نیستم، ببینید احسان علیخانی چی دارد، ببینید کسی مثل علی ضیا چه دارد، یک کسی مثل ... که متاسفانه بعضی از دختران ظاهر بین امروز ما .....
یک روز روی آنتن گفتم معمولا این پیامک ها میآید به برنامهها که خدایا شوهری مثل فلانی قسمت ما کند. تازه این ها متدینین و مؤدبترینشان هستند. من روی آنتن میگویم واقعا فکر نکن این هم تحفهای است بیایید توی خانه ما بدیهای ما را هم ببینید. پس خیلی دست سازمان نیست.
الان شما بروید از مسجد یک سری بچه هیأتی ناب درجه ی یک نور بالا که الان اگر یک اتفاقی بیفتد اولین گلوله میخورد در پیشانی آن ها و شهید میشوند بیاوریم، چه ضمانتی وجود دارد که این آدم مجری خوبی هم باشد. صدا و لحن و سیمای خوبی هم داشته باشد؛ کما اینکه یک مقطعی وارد تلویزیون شدند، یک سری از آقایان طلاب حوزه علمیه به عنوان تهیه کننده برای اسلامیکردن تلویزیون و چند ماه بیشتر حضورشان بیشتر طول نکشید، چون این کار کاملاً کار تخصصی و رسانهای است. حالا اینکه تربیت کنیم و نیروهای موجودمان را فضاسازی کنیم با اینکه خیلی کار سختی است، اما باید اتفاق بیفتد. ولی با اینکه فقط بچه حزب اللهی ها را مجری کنیم موافق نیستم و شدنی نیست.
ارزیابی شما از عملکرد آقای ضرغامی چه بوده است؟
بد نبود، عالی هم نبود. خوب بوده است. واقعا با توجه به مضیقههای موجود، همه صنوف توقع دارند و اداره چنین سازمانی خدا وکیلی کار سختی است. آقای ضرغامی چند نقطه طلایی در کارنامه کاریش دارد. یکی بحث فتنه 88 است، یکی بحث 9 دی است، یکی بحث انتخابات پارسال 92 است. این ها واقعا نقطه طلایی عملکرد آقای ضرغامی است؛ ولی اینکه صددرصد مطلوب عمل کرده نه، اما اگر با بضاعت موجودش توانی که داشته و توقعی که از او داشتند بخواهیم ارزیابی کنیم، به نظر من نمره بسیار خوب میگیرد. یک جاهایی اغماضهایی که کرده است را نمیپسندم و یک جاهایی میدان دادن بیش از حد به فیلم و سریال و کم مهری کردن به گروه معارف را نمی پسندم. یک جاهایی زیاد وقع نهادن به هنرمندهایی که نمیخواهم بگویم غیر ارزرشی ولی کسانی که صددرصد معتقد به نظام و ولایت نبودند برای اینکه بالاخره یک موجی و یک گروهی از مردم دوستشان دارند این ها هم باید باشند را نمیپسندم، شاید چون اعتقاداتم این طوری است نمیپسندم، ولی باز اگر نگاه مدیریتی کلان کنیم میبینیم کار ایشان درست بوده است.
برنامهای بوده است که دوست داشته باشید مجریاش باشید و نبودید؟
بله. دوست داشتم یک برنامهای بسازم ولی در برنامههای موجود مثلا من دوست داشتم مجری فلان برنامه باشم نه. ولی برنامهای که دوست دارم و داشتم که اتفاق بیفتد یک برنامه صددرصد آزاد در حوزه ی دین است. یعنی گفتمان دینی، خودم طراحی کردم چند سال پیش هم دادم تلویزیون و قرار بود انجام شود ولی نشد، یعنی خودم پیگیری نکردم نه این که محذوریتی داشته باشم. برنامه ای طراحی کردم به اسم «هرچه میخواهد دل تنگت بگو» که این برنامه را فقط مخاطب اداره میکند حضوری، با پیامک با میل و فکس و تلفن. علتش هم این بود که ما ادعا میکنیم که دین پاسخگوی همه پرسشهای مردم است. در همه زمینهها و این را باید اثبات کنیم. خیلی سوال در ذهن مخاطبین ما مخصوصا نسل جوان هست که میگویند شما ادعا میکنید که دین جواب دارد اگر دارد بیایید بدهید.
از قاریان قرآن چه؟ از داخلی یا خارجی از صدای کدام بیشتر خوشتان میآید؟
من مرحوم منشاوی را خیلی دوست دارم و داشتم و در اول قرائت قرآنم از ایشان تقلید میکردم و بعد آمدم سراغ مصطفی اسماعیل و در داخلیها هم آقای کریم منصوری به نظرم اعجوبهای هست و حامد شاکرنژاد هم جوان پسند میخواند. و اگر بخواهم اسم ببرم خیلی زیاد هستند.
اینکه آیا مجریان برای حضور در رسانه ملی میبایست دوره هایی را طی می کند؟ مکانیزم انتخاب مجریان چگونه است؟ شرایط اجرا چگونه باید باشد؟ آیا نظارت بر عملکرد مجریان وجود دارد؟ اساساً محدودیتی در اجرا وجود دارد و اگر دارد چیست؟سوالاتی بود که پاسخ همه آنها را از "مجید یراق بافان" که برای ساعاتی میهمان ما در مشرق بود جویا شدیم.
یراق بافان از جمله مجریانی فراری از شهرت است، در کار خود تخصص دارد، اهل مطالعه است، به مطالبی که مقابل دوربین می گوید باور دارد، اهل خانواده است و پیشنهادات بسیاری را به دلیل داشتن مسوولیت در خانواده رد می کند. آنچه در مقابل دیده گان شماست گفتگوی مشرق با مجری است که چندی پیش رهبر انقلاب از وی با عنوان "مجری خوش زبان" یاد کردند.
کار اجرا پيشنهاد كسي بود يا خودتان رغبت داشتيد؟
من از سال 68 كار قرآني انجام ميدادم و يكسري كتاب در اين زمينه نوشتم و همین طور داوري يكسري مسابقات را انجام ميدادم. در يكي از مسابقات استان تهران، يك گروه تلويزيوني آمده بود كار بكند، گزارشگر آنها نيامده بود، به من گفتند ميشود شما مصاحبه كنيد، ما مصاحبه كرديم و گفتند ميشود بالا بيايید تست بدهيد، ما هم رفتيم. آن موقع آقاي نوريزاد (عليه ما عليه!) مدير گروه معارف شبكه سه بود. البته مديريت ايشان ديري نپاييد. بعد آقاي حسين طاهري مدير گروه معارف شدند. ايشان قبلا مدير گروه سپاه بود، بعد مدير گروه معارف شد. ما به عنوان گزارشگر تا سال 73 كار كردیم.
برنامهاي بود به اسم "چشمههاي نور جُنگ قرآن"، اولين برنامهي تلويزيوني قرآني در طول تاريخ بود كه هر روزه و روتين پخش میشد. سيدكاظم احمدزاده اجرا ميكرد، اولين برنامهاي بود كه اجرا ميكرد. بعد از يك سال گفتند ميخواهيم يك مقدار جابه جايي بشود. دو سال هر روز آن برنامه را براي شبكه سه اجرا كردم. بعد شبكه يك 24ساعته شد. بخشي از برنامههاي 24ساعته آن تأميني از شبكههاي مختلف بود از جمله همين "چشمههاي نور" كه برنامه بعدازظهر شبكه سه اذانگاهي شبكه يك شد، يعني تكرار شبكه يك پخش ميشد. سه سال آن را اجرا كردم بعد خسته شدم، حميد خيرخواه را معرفي كردم كه خدا رحمتش كند، ايشان كنار ما آمد، دو سه روز من اجرا ميكردم، دو سه روز ايشان و بعد خودم را پيدا كردم. بخواهم بگويم بايد 21 سال را توضيح بدهم.
الان بيشتر كار توليدي انجام ميدهيد يا كار زنده؟
بيشتر زنده ولي توليدي هم هر از گاهي، ديگر خيلي حوصله كار توليدي ندارم.
شما وقتي وارد صدا و سيما شديد آموزش اجرا هم ديديد؟
اين كه بخواهم اول دوره بگذرانم بعد جلوي دوربين بيايم، نه. من در حين كار، اجرا را آزمون و خطا كردم ولي دورههاي گويندگي را ديدم.
چون معمولاًٌ، اگر بخواهيم بعضي جاها را فاكتور بگيريم، كسي كه بخواهد اجرا كند حتماً بايد دورهاي در اجرا ببيند.
نه، حتما اين طور نيست.
حالا اساساً اين است مگر اين كه كسي يك خلاقيتي داشته باشد یا خودش خيلي توانمند باشد.
ظاهرا سالهاي اخير خيلي نظاممند شده. در اين سه ساله اخير كه آقاي دكتر دارابي بر ساماندهي مجريان تلويزيون خيلي تأكيد كردند چون يك مقطعي در باز شد هر كسي از جام جم بالا ميآمد، ميتوانست جلوي دوربين تلويزيون بنشيند و صحبت كند و اين خيلي بد بود. دو تا عيب داشت، يكي اين كه مجريان جوان دوره نديده جلوي دوربين ميآمدند و به همان ميزان، آنهايي كه كار كرده بودند و تجربهمند بودند كنار ميرفتند. آقاي دكتر دارابي جلوي هر دو را گرفت. آقاي پورحسين را به عنوان مسئول ساماندهي مجريان سيما گذاشت و تفكيك شبكهاي قائل شد و آموزش آنهايي كه خيلي توانمند نبودند. دو سه آزمون برگزار شد، آرامآرام بعضی ها محترمانه كنار رفتند و اخيراً در اين دو سه ساله بر اين خيلي تأكيد شده كه آموزش و پژوهش سيما دورههاي گويندگي بگذارد و دورههاي مستمر را برگزار كند.
چند سال پيش آماري منتشر شد كه بالاي هشتاد درصد از مجريان صدا سيما به صورت اتفاقي وارد عرصهي اجرا شدند. به طور اتفاقي كه وارد سازمان نشدند ولي به طور كاملاً اتفاقي مجري شدند. پس شما الان ميگوييد روند سازمان به شكل ديگري است و مكانيزمي دارد. الان خودتان به عنوان مجري از اين روند راضي هستيد؟ بالاخره برنامههاي صدا سيما و شبكههاي مختلف را رصد ميكنيد، چنگي به دل خودتان ميزند؟ بخواهيد نمره بدهيد به آن ها چند ميدهيد؟
ما را به جان رفقايمان نیندازيد. خوب است. حتماً ايدهآل نيست. اولاً معتقدم در دو سه ساله اخير با اين محدوديتها و ضابطهمندشدنها، قطعاً براي ما مشكل درست كرده (يعني هر قانونمندي يكسري محدوديت دارد؛ اما آدم بايد ببيند چه از دست ميدهد، چه به دست ميآورد)، قطعا اين قانونمندشدن محدوديتهايي داشته اما بركاتش بيشتر بوده. ولي اينكه اين قانونمندشدن توانسته اين سطح اجرا را به لحاظ كمي و كيفي به آن حد مطلوب برساند، هنوز نه.
من هنوز معتقدم كه سطح آموزش براي مجريان موجود به آن سطح ايدهآل نرسيده و همكاران من ضمن اينكه به همهي آنها احترام ميگذارم اما همهي آنها مجريان ايدهآل و صددرصد مطلوب نيستند چه به لحاظ دايرهي واژگاني كه بايد داشته باشند، هم وسعت و هم فاخربودن آن، چه به لحاظ ارتباط با مخاطب و رعايت اين كه صميميت با حفظ حرمت دو مقوله جداست. به بهانه صميمت نميشود همه حرمتها را شكست و به بهانه راحت بودن نميشود هر طور نشست و هر طور صحبت كرد. اين دو در اجراهاي ما خيلي خلط شده. اگر مجري بخواهد راحت باشد حالا اخيراً اين دو سه ساله رياكشن و بازخورد مردم باعث شده كه رفقاي ما يك مقدار حواسشان را جمع كنند؛ اما تا پيشتر اين بود كه هر كسي بيپرواتر و بيحرمتتر اجرا ميكرد، ميگفتند صميميتر است. اينها نيست. بالاخره هر صنفي اقتضائات خاص خود را دارد.
هنوز فعاليت قرآني داريد؟
الحمدلله. عضو برخي از شوراهاي تخصصي كشور هستم. معمولاً در مسابقات يا نشستهايي كه براي برگزاري مسابقات جشنوارهها تشكيل ميشود به عنوان كسي كه صندلي پركن باشد دعوتمان ميكنند.
مسجد خاصي می روید؟
نه ندارم. زن و بچهام دارند، ولي خودم ندارم. اما مسجد براي نماز خواندن می روم، ولي مسجد ثابت ندارم. من معمولاً موقعي كه وقت نماز باشد هر جايي كه باشد سعي ميكنم (تف به ريا!) نمازم را بخوانم.
مسجدي كه با آن شروع كرديد كجا بوده؟ يعني مسجدی كه دورهي كودكي و نوجواني ميرفتيد.
همان اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، مسجد ابوالحسن بود، که قدیم به آن میگفتند مسجد خرابات که پدر بزرگ خود من معمارش بوده است و جلسات مسجد خداداد را میرفتم. به واسطه اینکه من دانش آموزی دبیرستان مدرسه مشهدی رحیم شهدا در خیابان غیاثی بودم، مسجد شهدا خیلی میرفتم. یعنی یک بخش عمدهای از عمر ما در مشجد شهدا گذشت. خیلی از زمان زندگی من هم در مسجد امام رضا(ع) و مسجد الزهرا(س) نفیس اتابک سپری شد. ضمناً به خاطر جلسات قرآن مسجد شیخ فضل الله که جلسات استاد مولایی در ماه رمضانها در آن برگزار می شد، به آن مسجد هم می رفتم.
خودتان تدریس هم میکردید؟
بله.
در چه سطحی؟
تجوید در سطح عالی.
شما غیر از تجوید، تخصص قرآنی هم دارید؟
بله، من در سطح دانش آموزشی رتبه دوم اذان کشوری دارم و رتبه هفتم مسابقات استان تهران در سطح سازمان اوقاف، اینها همه برای قدیمهاست.
***مخاطب وقتی برنامه را مشاهده میکند، شما را فقط به عنوان مجری میبیند و هیچ وقت به عنوان کارشناس به شما نگاه نمیکند. با این سطح اطلاعات و توانمندی در این حوزه چرا نظری نمیدهید.
من معتقدم هر کسی یک صندلی دارد و من یک جاهایی دعوت میشوم به عنوان سخنران آنجا باید سخنرانی کنم ولی روی صندلی مینشینم به عنوان مجری آنجا باید مجری باشم نه کارشناس.
آخر این مرزشان در برنامههای دیگر خیلی مشخص نیست.
من اعتقاد دارم -در جلسات تلویزیون هم گفتم- که مجری ما در برنامه گفت وگو محور یا برنامه تخصصی، باید از یک کارشناس کارشناستر باشد، به خاطر اینکه ممکن است فی البداهه یک تصمیمی گرفته شود و یک اتفاقی بیفتد و موضوعی وسط بیاید که بگویند شما مثلا سه شنبهها راجع به تواضع حرف میبزنید، یا مثلا بگویند حالا امروز بحث شکرانه سلامتی حضرت آقا هم پیش آمده چند دقیقهای هم راجع به این حرف بزنید، ممکن است آن کارشناس خیلی توانمندی حرف زدن نداشته باشد ولی تو باید این آمادگی را داشته باشی، یا نه، شما در یک عنوانی صحبت میکنید، بحث را مخاطبین به سمت و سویی میبرند، باید بتوانید خوب طرح موضوع کنید و بتوانید خوب حواستان باشد که اگر کارشناستان به بیراهه میرود جمعش کنید.
به این دلیل مجری باید از کارشناس کارشناستر باشد؛ اما اینکه از کارشناس کارشناستر بیان کند نه. یک ایرادی وجود دارد در بین بعضی از رفقای من و خود من البته، آن هم این است که یک وقتهایی اگر بخواهیم آن داشتههایمان را مطرح کنیم و خودنمایی کنیم مخاطب زود میفهمد باید دانستههای فراوانی داشته باشیم ولی به رخ نکشیم. بخواهیم به رخ بکشیم زود مخاطب میفهمد و موضع میگیرد.
اشاره کردید به بحث سلامت حضرت آقا، احیانا خودتان جلسات مختلف و غیر رسانهای شاید خدمت ایشان بودید و در این اواخر هم که رهبر انقلاب با تعبیر «مجری خوش زبان» از شما تعریف کردند، احیانا خاطرهای از اجرا در حضور ایشان دارید؟
همه اش خاطره است. من دو سه تا خاطره میگویم. یکی از خاطراتم برای افتتاح بوستان ولایت است، ایشان آمدند و آقایان به ما گفتند که شما بیایید برای اجرا، آقای وزیر آن زمان که وزیر جهاد کشاورزی بود آمد گزارش داد و یکی دو تا آقای دیگر هم همین طور. احساس کردم آقا خیلی سرحال نیامدند و بعد من یک دفعه به ذهنم آمد که هر جایی که بحثهای این طوری پیش میآید وجود نازنین ایشان با توسل خیلی خوب میشود و یک دفعه یاد آن فراز سروده آقای گرمارودی افتادم که بحث درختکاری بود، گفتم بگذار گره بزنیم به ابی عبد الله(ع) گفتم درختان را دوست دارم که به احترام تو قیام کردند و آب را که مهریه مادر توست. یک دفعه دیدم آقا خندیدند و سر حال آمدند و پشت آن استیج خودشان اظهار لطف و تفقدی کردند.
این اتفاق امسال هم در مسابقات افتاد یعنی ما وقتی محضر ایشان مشرف بودیم یک جایی به عنایت خود حضرت صدیقه من یک چیزی از حضرت زهرا(س) گفتم که گل از گل ایشان شکفت و یکی هم همین پری روز که محضرشان مشرف بودیم آقای محمدی گلپایگانی داشتند من را به ایشان معرفی میکردند چون یکی یکی خدمتشان رسیدیم در حالی که دست ایشان در دستم بود، آقای محمدی گلپایگانی داشتند توضیح میدادند و مقداری به آقا از حقیر تعریف کردند و آقا بلافاصله فرمودند که بله ایشان همان مجری خوش زبان ما هستند. این تعبیر ایشان بین این همه واژهای که صحبت میکنند خیلی برای من جالب بود.
چقدر مطالعه میکنید و چه چیزی میخوانید؟
من مطالعه را فقط کتاب خواندن و روزنامه خواندن نمیدانم، من الان که با شما صحبت میکنم این را یک نوع منبع مطالعاتی میدانم. اگر بر این اساس بخواهیم حساب کنیم بیش از ده ساعت در روز، چون من خیلی از حرفهایی که تلویزیون میزنم و در اجرایم استفاده میکنم از همین منابع مطالعاتی به دست میآید و معتقدم که اگر یک مجری بخواهد تاریخ مصرفش زود تمام نشود باید مطالعه کند. شاید من الان چند ده هزار بیت شعر در ذهنم داشته باشم، شعرهایی که مخاطب اصلا یادش نیست ولی اگر برنامهای را در یک شبکهای اجرا میکنم به یک مناسباتی و بعد از ظهر برای اجرا به همان مناسبت به مسجدی میروم میگویم نکند چهار نفر برنامه ظهر را دیده باشند و دلم نمیآید همان شعر را بخوانم و یک چیز دیگر میخوانم. به همین دلیل به نظرم میآید که اگر بخواهم خودم را حفظ کنم باید مطالعه کنم.
حالا صرف نظر از مطالعه در شبکههای اجتماعی، مطالعاتی در حوزه تخصصی اجرا هم دارید یا مثلا الان که شما کارشناس مذهبی و مجری مذهبی هستید، در حوزه کتب دینی و تاریخ اسلام و .... مطالعه می کنید؟
مطالعات من محصور و محدود نیست. در حوزههای مختلف مطالعه میکنم اما تمرکز بیشترم در حوزه ادبیات و تاریخ اسلام است. به دلیل اینکه کتاب را از اول نمیگیرم که تا آخر بخوانم. بر اساس نیازم به آن مراجعه میکنم. خیلی شاید عنوان کتاب را به شما نتوانم بگویم ولی مثلا الان به من بگویند برنامه امشب موضوعش این است، تقریبا شاید دو هزار جلد کتاب در کتابخانه خودم به واسطه تدریس همسرم در دانشگاه و هم بالاخره کاری که خودمان نیاز داریم در طبقههای مشخص شده هست. بر اساس آن چیزی که نیاز دارم امشب میگویم موضوع این بحث که میخواهیم صحبت کنیم، راجع به حدیثش و غیره مطالعه میکنم و یکی هم کتابهایی که معمولا آقایانی که به برنامه ما میآیند محبت میکنند و هدیه میکنند ولی اینکه کتاب را از اول تا اخر بخوانم نه نمیخوانم.
در گرافیک هم ظاهرا شما سررشته دارید؟
یک ذره. من برای خودم کار میکنم.
برای دکور و ... نظر میدهید؟
بله، حتما نظر میدهم. یعنی دکورهایی را که نپسندم را اصلا در آن نمینشینم. البته این موضوع بر اساس بضاعت مالی و فضای موجود است و حتما ایده آل نیست. اینکه بگوییم دکوری که تو بنشینی پس صد در صد مورد تأیید توست، نه. ولی نظراتم را میدهم تا حدی هم که بشود اعمال میکنند.
درباره حضورتان در فضای مجاری و مشخصاً اینستاگرام توضیح می دهید؟ اصلا چرا اینساگرام را انتخاب کردید؟
بله. من در فضای مجازی در هیچ جایی جز اینستاگرام نیستم و اینجا هم که هستم به واسطه این است که فیلتر نیست و تا زمانی هستم که فیلتر نباشد. بعضیها میگویند اینها خشک بودن است یا هر چیز دیگر، میگویند فلانی در فیس بوک صفحه دارد، میگویم من نمیدانم آن چقدر برای ... هست یا نیست. ولی به من ربطی ندارد من معتقدم ما در کشور ولایی زندگی میکنیم و این کشور به غلط یا به درست میگوید این سایت فیلتر است، یعنی استفاده نکنید. هیچ فضای دیگری هم نیستم، یعنی من فیلترشکن اصلا ندارم. نه دخترم دارد نه پسرم دارد. شاید خیلی محدود شویم خیلی از چیزها الکی فیلتر شده و انسان به آن ها به عنوان منبع مطالعاتی نیازد دارد و شاید محروم میشود. ولی این یک اعتقاد است.
***برای خانواده و فرزندانتان و تربیت فرزندانتان چقدر وقت می گذارید؟
بیشتر مادرشان رویشان کار میکند ولی من برای خانوادهام خیلی احترام و وقت قائلم. یعنی استیجهای چند میلیون تومانی شهرستان به ما پیشنهاد میشود که مثلا 3 شب فلان جا، چند میلیون، ولی من نمیروم. چون نمیتوانم بدون زن و بچههایم جایی بروم، من فقط برای اجرا در حرم امام رضا(ع) میروم و هیچ شهرستان دیگری را بیشتر از یک شب باشد نمیروم، حالا شاید این به خاطر زیادی عاطفی بودن من باشد. البته تا 7، 8 سال پیش این طور نبود. حجهای دو ماهه میرفتم و عمرههای یک ماهه میرفتم. شاید آن مقداری که باید میرفتم را رفتم و کوپنم پر شده است.
اگر فرزندتان بخواهد وارد سازمان صدا و سیما شود به او اجازه میدهید؟
پسر من وارد سازمان شده و در بحث گزارشگری فوتبال است، با اینکه خودش حافظ قرآن است البته نه کامل و قاری قرآن است و 11 سالش هست ولی کار گزارشگری را میکند و تست میدهد و میرود و میآید.
خود شما هم علاقه دارید و دوست دارید وارد این کار شود؟
بدم نمیآید. البته الان برای تمرکز زود است. دخترم نه، ولی پسرم چرا. ترجیح میدهم دخترم جایی کار کند که ضرورت داشته باشد. البته دخترم پیش دانشگاهی و سال دیگر دانشجو است.
تفاوت بین شبکههای معارفی که در سطح ماهوارهای هستند را با شبکههای قرآنی ما، چه طور ارزیابی میکنید؟
ما هیچ محدودیتی در پرداخت به موضوعات در تلویزیون نداریم و هر کسی میگوید داریم، دروغ میگوید، مگر آن چیزهایی که با فضای سیاستهای کلی نظام و منویات رهبری منافات داشته باشد والا در حوزههای مختلف هیچ منعی برای پرداخت به موضوعات نداریم. این که گفته میشود اجبار میکنند، میگویند آمدید در سازمان چادر را بردارید یا چادر سر کنید، آمدید این رنگ را نپوشید و آنجا لباس دارند و میگویند میروی سر این برنامه این لباسی که ما میگوییم را تنت کن یا این سوالات را بپرس، هیچ وقت ما چنین چیزی نداریم. البته به این معنی نیست که ما اتاق فکر موضوعی نداریم یا معنیاش این نیست که ما کارشناسانی نداریم که در حوزه قاب تصویر بررسی و اظهار نظر کنند، ولی اینکه تو را مقید کنند به قیودی که این ده تا سوال این هم کارشناس و این هم آنتن و عین همینها را بپرس، لااقل برای من این طور نیست.
بهترین برنامهای که در آن بودید و از آن لذت بردید چه برنامهای بوده است؟
برنامه باران اربعین پارسال در کربلا.
اگر مخیر باشید الان دوست دارید با کدام شبکهها بیشتر کار کنید؟
همینهایی که هستم، چون من مخیرم برای انتخاب شبکه ولی اینها را انتخاب کردم.
واکنشی از مسئولان کشور در مورد اجراهای شما که زنگ بزنند و بگوید خیلی خوب بوده و یا نه این برنامه خیلی بد بوده تا حالا داشتید؟
کسی تا حالا در این 21 سال به من نگفته که چرا اینطور گفتی و این را گفتی و ...، واقعا در ذهنم نیست، نه ارزیابی سازمان و آنهایی که مکتوب برنامهها را ارزیابی میکنند و نه آقایان دیگر. حالا مخاطب یک موقعهایی میگوید چرا اخم کردی و چرا این خودش را می گیرد و یا من در خیابان عصبانی بودم و داشتم میرفتم و یکی پیچیده جلویم دستم را گذاشتم روی بوق و برنداشتم که سعی میکنم همه اینها را رعایت کنم، بعد پیامک آمده به برنامه که این مجری که نشسته آنجا مثل پسر پیغمبر نمیدانید که در خیابان چه کار میکند. اینها بوده است.
در صدا و سیما، در میان دوستانتان، اجرای کدام را بیشتر میپسندید؟
من اجرا را معتقدم از یک مقطعی که میگذرد و بالاتر میرود (که تا یک مقطعی مثل قرائت قرآن باید تقلیدی باشد) و به یک حدی که رسید آن قاری قرآن میتواند با تلفیق سبکهای مختلف مقلدینش، خودش صاحب سبک شود یا یک سبک جدید ابداع کند. برای اجرا هم همین را قائلم. برای همین میگویم هر مجری باید یک سبک خاص برای اجرایش داشته باشد هر کدام از این دوستانی که هستند، حسن آقای سلطانی را خیلی دوست دارم به واسطه اینکه درون و بیرونش یکی است و آن چیزی را که در آنتن میگوید همان چیزی است که در زندگی به پسرهایش میگوید و به دخترهایش میگوید. وقتی میگوید زیارت امام رضا(ع) بروید خودش وقتی این فضا برایش فراهم میشود با سر میرود و اینها را مخاطب میفهمد. یک مقطعی امیر حسین مدرس را اجرایش را خیلی دوست داشتم برای همان اوایل دهه ی هفتاد، هرمز شجاعی مهر را برای احترامی که برای مخاطب قائل است و در عین حال وزانت و صمیمت اجرا دوست دارم. اگر بخواهم اسم ببرم زیاد هستند، علی درستکار هم اگر یک مقداری شیطنتهایش را در اجرا کنار بگذارد دوست دارم.
الگو هم داشتید؟
از هر کسی سعی کردم یک چیزی یاد بگیرم البته تا یک مقطعی، تا هفت، هشت سال پیش.
الان خودتان صاحب سبکید؟
خودم را صاحب سبک نمیدانم چون میترسم به خودستایی برسد.
در مواقعی دیده می شود که برخی از مجریان برنامه های مذهبی و دینی شان آن برنامه و موضوع برنامه که دین است را رعایت نمی کنند. بالأخره شما و امثال شما نماینده قشر متدین و حزب اللهی هستید، بنده به عنوان یک مخاطب انتظار دارم لااقل مجری برنامه دینی و مذهبی به مطالبی که در برنامه می گوید اعتقاد داشته باشد. آیا آیین نامه یا مصوباتی وجود دارد که دوستان مجری شما را مقید به انجام این مسایل نماید یا خیر؟
بله، اینکه آیین نامههایی داشته باشیم که این چیزها ممنوع است، هست، که ناظران پخش دقت کنند. ولی من معتقدم که کار رسانه و مدیریت رسانه خیلی سخت است. تا چقدر میتوانند من را بپایند نه پاییدن حراستی و یا اطلاعاتی، پاییدن مراقبهای تا چه حدی؟ البته معتقدم رسانه ملی و تلویزیون خیلی بیشتر از این باید از ویترین خودش که مجریها هستند، مراقبه کند، هم به لحاظ تأمین مالی و هم به لحاظ تأمین فکری و هم به لحاظ تأمین روحی و اعتقادی، خیلی بیشتر از این.
ولی در نهایت خود آدم باید خودش را مراقبت کند و باز از آن بالاتر خدا و اهل بیت(علیهم السلام) باید مراقب آدم باشند. بالأخره ما هم آدمیم و شهوت داریم، غضب داریم و نفس داریم، یعنی شما اگر که بدانید ما در چه فضاهایی هستیم، واقعا زندگی کردن سخت است. به من پیامک داده که نوشته با عرض سلام و ضمن عذرخواهی، از بینندههای برنامه باران هستم و اگر حرم تشریف دارید چند دقیقه حضوراً خدمت برسم، آدم میفهمد این زن است. یا دوباره فردایش نوشته سلام علیکم به واسطه بیان خیرتان، آقا امام رضا(علیه السلام) زیارتشان را بعد از چند سال روزی من هم کردند تا فردا بیشتر نیستم و خواستم حالا که فرصتی فراهم شده و دیگر مقدور نیست حضوری ببینمتان. تازه فهمیدیم کسی که به اسم مستعاری که الان شش ماه است به ما ایمیل میزند (ایمیلها را هیچ کدام جواب نمیدهم مگر مورد خاص) ایشان است. جالب است به شما بگویم بنده تمام ایمیلها و پیامک ها و کامنتها را با زن و بچهام میخوانم. همه ما نه اینکه فقط من برای آن ها بخوانم. مثلا دخترم اولین پیامکی که برایش میآید برای من می فرستد. بعضیها در خانهی ما میآیند در خیابان و جلوی در سازمان. من میخواهم بگویم که آدم تا حدی میتواند مراقبت کند و من هم آدم هستم و من هم شهوت دارم. حالا تازه من هیچی نیستم، ببینید احسان علیخانی چی دارد، ببینید کسی مثل علی ضیا چه دارد، یک کسی مثل ... که متاسفانه بعضی از دختران ظاهر بین امروز ما .....
یک روز روی آنتن گفتم معمولا این پیامک ها میآید به برنامهها که خدایا شوهری مثل فلانی قسمت ما کند. تازه این ها متدینین و مؤدبترینشان هستند. من روی آنتن میگویم واقعا فکر نکن این هم تحفهای است بیایید توی خانه ما بدیهای ما را هم ببینید. پس خیلی دست سازمان نیست.
الان شما بروید از مسجد یک سری بچه هیأتی ناب درجه ی یک نور بالا که الان اگر یک اتفاقی بیفتد اولین گلوله میخورد در پیشانی آن ها و شهید میشوند بیاوریم، چه ضمانتی وجود دارد که این آدم مجری خوبی هم باشد. صدا و لحن و سیمای خوبی هم داشته باشد؛ کما اینکه یک مقطعی وارد تلویزیون شدند، یک سری از آقایان طلاب حوزه علمیه به عنوان تهیه کننده برای اسلامیکردن تلویزیون و چند ماه بیشتر حضورشان بیشتر طول نکشید، چون این کار کاملاً کار تخصصی و رسانهای است. حالا اینکه تربیت کنیم و نیروهای موجودمان را فضاسازی کنیم با اینکه خیلی کار سختی است، اما باید اتفاق بیفتد. ولی با اینکه فقط بچه حزب اللهی ها را مجری کنیم موافق نیستم و شدنی نیست.
ارزیابی شما از عملکرد آقای ضرغامی چه بوده است؟
بد نبود، عالی هم نبود. خوب بوده است. واقعا با توجه به مضیقههای موجود، همه صنوف توقع دارند و اداره چنین سازمانی خدا وکیلی کار سختی است. آقای ضرغامی چند نقطه طلایی در کارنامه کاریش دارد. یکی بحث فتنه 88 است، یکی بحث 9 دی است، یکی بحث انتخابات پارسال 92 است. این ها واقعا نقطه طلایی عملکرد آقای ضرغامی است؛ ولی اینکه صددرصد مطلوب عمل کرده نه، اما اگر با بضاعت موجودش توانی که داشته و توقعی که از او داشتند بخواهیم ارزیابی کنیم، به نظر من نمره بسیار خوب میگیرد. یک جاهایی اغماضهایی که کرده است را نمیپسندم و یک جاهایی میدان دادن بیش از حد به فیلم و سریال و کم مهری کردن به گروه معارف را نمی پسندم. یک جاهایی زیاد وقع نهادن به هنرمندهایی که نمیخواهم بگویم غیر ارزرشی ولی کسانی که صددرصد معتقد به نظام و ولایت نبودند برای اینکه بالاخره یک موجی و یک گروهی از مردم دوستشان دارند این ها هم باید باشند را نمیپسندم، شاید چون اعتقاداتم این طوری است نمیپسندم، ولی باز اگر نگاه مدیریتی کلان کنیم میبینیم کار ایشان درست بوده است.
برنامهای بوده است که دوست داشته باشید مجریاش باشید و نبودید؟
بله. دوست داشتم یک برنامهای بسازم ولی در برنامههای موجود مثلا من دوست داشتم مجری فلان برنامه باشم نه. ولی برنامهای که دوست دارم و داشتم که اتفاق بیفتد یک برنامه صددرصد آزاد در حوزه ی دین است. یعنی گفتمان دینی، خودم طراحی کردم چند سال پیش هم دادم تلویزیون و قرار بود انجام شود ولی نشد، یعنی خودم پیگیری نکردم نه این که محذوریتی داشته باشم. برنامه ای طراحی کردم به اسم «هرچه میخواهد دل تنگت بگو» که این برنامه را فقط مخاطب اداره میکند حضوری، با پیامک با میل و فکس و تلفن. علتش هم این بود که ما ادعا میکنیم که دین پاسخگوی همه پرسشهای مردم است. در همه زمینهها و این را باید اثبات کنیم. خیلی سوال در ذهن مخاطبین ما مخصوصا نسل جوان هست که میگویند شما ادعا میکنید که دین جواب دارد اگر دارد بیایید بدهید.
از قاریان قرآن چه؟ از داخلی یا خارجی از صدای کدام بیشتر خوشتان میآید؟
من مرحوم منشاوی را خیلی دوست دارم و داشتم و در اول قرائت قرآنم از ایشان تقلید میکردم و بعد آمدم سراغ مصطفی اسماعیل و در داخلیها هم آقای کریم منصوری به نظرم اعجوبهای هست و حامد شاکرنژاد هم جوان پسند میخواند. و اگر بخواهم اسم ببرم خیلی زیاد هستند.