
گروه فرهنگی مشرق ـ از حدود یک سال قبل، رایزنی و مشورتها دربارۀ انتخاب رئیس جدید صداوسیما در جریان بوده است. بدین جهت مناسب دیدیم تا متن مصاحبۀ هفتهنامه سینما با سید مرتضی آوینی در سمت مدیر واحد تلویزیونی حوزه هنری را بازنشر کنیم. توضیحاً اینکه این مصاحبه در مجموعه آثار سید شهید به چاپ نرسیده است.
********
هفتهنامه سینما در شماره 17 خود به تاریخ چهارشنبه 4 شهریور 1371 گفتوگویی با سید مرتضی آوینی منتشر کرد که در کتاب سه جلدی آینه جادو، منطبع نشده است. این گفتوگو را آقای حسین سلطانمحمدی صورت دادهاند و این متن با اجازه ایشان در مشرقنیوز منتشر میشود. تیتر اصلی مصاحبه این است: «ضرورت تشکیل، اهداف و برنامههای واحد تلویزیونی حوزه هنری».
توضیحات آقای سلطانمحمدی در این خصوص حاکی از آن است که این متن قبل از انتشار به رؤیت جناب آوینی رسیده و ایشان آن را ویرایش کردهاند. متأسفانه نوار این مصاحبه در هفتهنامه سینما آرشیو نشده است. جناب سلطانمحمدی این را هم افزودند که بعد از انتشار این مصاحبه، مدیران وقت تلویزیون و از جمله ریاست آن مانع از پخش برنامههای حوزه هنری در تلویزیون شدند. استدلال آنها این بود که واحد تلویزیونی حوزه هنری اصلاً از گروههای برنامهساز سیما نبوده است و ما تعهدی برای پخش این برنامهها نداشتهایم. لذا واحد تلویزیونی حوزه هنری رو به تعطیلی نهاد.
این موضوع زمانی شدت یافت که در اوج جنگ بوسنی مستند ده قسمتی خنجر و شقایق به کارگردانی نادر طالبزاده و صدای مرتضی آوینی با تلاش شبانهروزی ساخته و برای پخش به تلویزیون داده شد. لکن مدیران شبکه اول سیما، با قلع و قمع کردن تصاویر و حذف نریشنهای آوینی، آن را به نام مستندی از خودشان پخش کردند. این ماجرا به مطبوعات کشیده شد و جناب مهدی نصیری که از حامیان سیدمرتضی در این خصوص بودند به دادگاه آمده و از افشاگری روزنامه کیهان علیه تلویزیون دفاع کردند و تبرئه شدند. نهایتاً در بهمن 1372 محمد هاشمی، ریاست صداوسیما را به دکتر علی لاریجانی سپرد.
******
مطالعۀ این مصاحبه نشان میدهد که سید شهیدان اهل قلم، هم رسانه را میشناسد و هم دین و انقلاب را. او یکی از انقلابیترین افرادی بود که جمهوری اسلامی به خودش دیده است. سیدمرتضی بعد از انقلاب اسلامی از طریق تفکر حضرت امام(ره) متحول شد و از روشنفکری سابق خود برگشت. او سپس به مطالعه قرآن و تفاسیر قرآن روی آورد و انقلاب و اصلاحات را ابتدا از خودش آغاز کرد؛ مجاهده نفس و سپس جهاد فی سبیل الله زیر آتش مهاجمان دشمن که آبدیدهاش ساخت.
سیدمرتضی در سال 1369 سردبیر ماهنامه سوره شد و توانایی خود را در هدایت جریان فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی نشان داد. در سال 1370 واحد «تلویزیونی» حوزه هنری به جهت تولید فیلم و سریالهای داستانی و مستند، تشکیل شد و سیدمرتضی آوینی به ریاست آن منصوب گشت. در آن وقت مقرر بود سومین شبکه سیما با رویکرد انقلاب اسلامی تأسیس گردد و اداره آن به حوزه هنری سپرده شود. به این ترتیب سیدمرتضی مدیر شبکه سوم سیما میشد. اما این مهم با شهادت آن عزیز در بیستم فروردین 1372 عملی نشد. در نهایت شبکه سوم با تغییر رویکرد به شبکه جوانان، در آذر 1372 افتتاح شد. این ایدۀ معوق مانده، بالاخره بعد از 21 سال در سیزدهم خرداد امسال در قالب شبکه افق با رویکرد «فرهنگ و انقلاب اسلامی» تحقق یافت.
ذیلاً متن کامل مصاحبه هفتهنامه سینما با سیدمرتضی آوینی، منتشرشده به تاریخ چهارشنبه 4 شهریور 1371 میآید.
امیر اهوارکی
*******
ضرورت تشکیل، اهداف و برنامههای واحد تلویزیونی حوزه هنری
مدتهاست که واحد تلویزیونی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی با برنامهریزیهای مفصل، دست اندر کار تولید برنامههای تلویزیونی شده است. این واحد، طی برنامهای درازمدت میرود تا بر اساس خط مشی و دیدگاهی که از مخاطبان تلویزیون دارد، برنامهسازی کند. برای آشنایی با ضرورت تشکیل، اهداف و برنامههای واحد تلویزیونی حوزه هنری با سیدمرتضی آوینی مسئول واحد تلویزیونی حوزه گفتوگویی مفصل انجام دادهایم که میخوانید.
چه ضرورتی باعث شد که شما گروه تلویزیونی تشکیل دهید، آن هم با گسترهای فراتر از گروههای مرسومی چون جهاد و سپاه که به تلویزیون برنامه عرضه میکنند؟
پیش از هرچیز باید شما را متوجه این نکته بکنم که این حرفها را نباید به حساب انتقاد از تلویزیون و برنامههایش بگذارید. نه اینکه انتقادی وجود ندارد، نه! اما جایش اینجا نیست.
امروزه شیوهای در اغلب تلویزیونهای دنیا مرسوم است ــ که متأسفانه تلویزیون ایران به سمت آن نرفته است ــ و آن اینکه تلویزیون به صورت یک تشکیلات مرکزی با سازمانها و شرکتهای انتفاعی و غیرانتفاعی قرارداد میبندد و به آنها سفارش تولید برنامه میدهد و یا برنامههایی ورای سفارش تلویزیون را که به وسیله این سازمانها تهیه شده، از آنها خریداری و پخش میکند. این بهترین روشی است که هر تلویزیونی حتی تلویزیون جمهوری اسلامی برای تأمین برنامههای مورد نیازش میتواند اتخاذ کند.
تلویزیون، یک سازمان بوروکراتیک است و همانند سایر سازمانهای مشابه دچار استهلاک میشود چه از لحاظ انگیزههای درونی و چه از لحاظ نیروهای انسانی. بدین خاطر نمیتواند صرفاً بر گروههای تولیدی خویش تکیه کند. زیرا تجربهای که ما از نظامهای اداری داریم، نشان میدهد که وقتی تولید به صورت یک کار سازمانی در میآید، موفق نخواهد بود. تولید باید بر انگیزههای شخصی یا هنری و معنوی شخصی یا سازمانهای دیگری که با انگیزههای دیگری تشکیل شدهاند، متکی باشد تا بتواند احتیاجات بسیار زیاد به برنامهها را برطرف کند.
تجربهای که ما در عرض 9 سال کار در تلویزیون داشتیم، تعبیری در ما نسبت به تلویزیون ایجاد کرد. در داستانهای ایرانی داریم که یک اژدهایی در بیرون شهر راه آبِ مردم را بسته بود و قربانی میگرفت تا راه آب را باز کند. آنتن تلویزیون برای انسانهایی که داخل سازمان مشغول تولید هستند، چنین حالتی دارد. آنتن تلویزیون فقط میبلعد و مرتب قربانی میخواهد. این برنامهها را باید تهیه کرد و به او داد تا سر پا بماند. واقعاً درون تلویزیون، آنتن تپش دارد و نبض تلویزیون نیز با همین تولید میتپد. یعنی اگر تولید قطع شود، تلویزیون میمیرد. برای تولید برنامه، دو راه موجود است: یا متکی به یک نظام بوروکراتیک باشیم، یا به سازمانهایی که با انگیزههای معنوی و مادی خودشان برنامه میسازند. راه دوم مطمئنتر است.
تلویزیون ما عملاً شکل سومی را ایجاد کرده است. یعنی در تولید صرفاً متکی به تشکیلات بوروکراتیک اداری نیست و در عین حال به سازمانهای خارج از خودش نیز اتکا ندارد. بعد از انقلاب، گروههایی از جوانان مسلمان که به انقلاب و غایات آن اعتقاد داشتند، با توجه به اهمیتی که تلویزیون داشت، به سمت آن رفتند. عدهای از اینها متخصص بودند و اغلب نیز نبودند، که یا به سمت مراکزی چون «مرکز آموزش فیلمسازی» و «تل فیلم» کشیده شدند و از آن طریق به تلویزیون متصل گشتند یا در تلویزیون به صورت عملی کار را یاد گرفتند.
عدهای از این بچهها جذب گروههای موجود در سازمان نظیر گروه تاریخ، سیاسی یا کودک شدند و عدهای هم در گروههایی چون جهاد و سپاه و بعدها شاهد ــ که بعد از انقلاب تأسیس شدند ــ مشغول به تولید شدند. مدتها طول کشید تا سازمان به صورت تجربی به این نتیجه برسد که باید با این گروههای جدید کار کند. ضرورتهایی بود که مانع میشد از اینکه تلویزیون گروههایی چون سپاه و جهاد... را طرد کند. این ضرورتها نیز با انقلاب آمده بودند. فرض کنید در دوران جنگ، تلویزیون متکی به گروه جنگ و جهاد سازندگی و سپاه بود. بچههای گروه جهاد هم کسانی بودند که از جهاد یا سپاه و بسیج آمده بودند. گروه سپاه همینطور و یا حتی گروه جنگ، که اغلب افرادش از خارج سازمان آمده بودند. اگر الان به نیروهای انسانی تلویزیون نگاه کنید، در تمام گروههای سازمان جوانانی را میبینید که با انگیزههای معنوی به خاطر تحقّق غایات و اهداف انقلاب جذب تلویزیون شدهاند.
اما همچنانکه سرنوشت محتوم همه نظامهای بوروکراتیک در جهان سوم چنین است خواه ناخواه این نظامها مستهلک میشوند، چون انگیزهها مستهلک شده و از بین میرود. مگر اینکه شما به شیوهای این انگیزهها را پایدار نگه دارید که این کار یعنی انقلاب دائمی، تقریباً محال است. بنابراین یا باید همانند نظامهای غربی به انگیزههای مادی متکی شویم، که در آن صورت شاید تولید رونق پیدا کند ولی آن غایات مورد نظر متحقق نمیشود، یا انگیزههای معنوی که متأسفانه بوروکراسی یا نظم اداری همواره در جهت نابودی و یا تقلیل این انگیزهها عمل میکند. در تلویزیون ترکیبی از این دو انگیزه، کار و تولید میکند.
با توجه به این مقدمه، ما با این قصد که