گروه فرهنگی مشرق - به مناسبت عید غدیر خم و به ولایت رسیدن حضرت امیرالمونین علی ابن ابی طالب(ع) گزارشی شامل ثواب ولیمه دادن در عید غدیر از زبان حجت الاسلام پناهیان، روزگاری که مجازات کتاب الغدیر اعدام بود از زبان استاد فاطمی نیا، گفت وگو با دکتر محمد حسن رجبی، استاد تاریخ اسلام درباره واقعه غدیر، توصیههای یک استاد اخلاق برای عیدغدیر، چه آیاتی از قرآن در روز غدیر یا به مناسبت آن نازل شد؟ و چرا على(ع) جداكننده حق و باطل است؟ را در ادامه ملاحظه می کنید؛
مطالعه 10 هزار کتاب برای نوشتن الغدیر/ جایگاه امامت و خلافت از منظر پیامبر اعظم(ص)
توجه به جایگاه خلافت و امامت از سوی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) از همان ابتدای آشکار ساختن رسالت به چشم میخورد که علامه امینی در کتاب الغدیرش به این موضوع هم اشاره کرده است:
-پیامبر اعظم(ص) در شروع دعوت خود تصریح کردند که زمام امر خلافت به دست خداست و هر کجا بخواهد قرار میدهد :«الأمر الی الله یضعه حیث یشاء»، پیامبر خدا(ص) این مطلب را روزی فرمود که خود را بر بنی عامر بن صعصعه عرضه کرد و آنها را به سوی خدا دعوت کرد و یک نفر از آنها پرسید: اگر ما از تو تبعیت کنیم و خداوند تو را بر مخالفان چیره کند، آیا پس از شما امر خلافت برای ما خواهد بود؟ پیامبر(ص) فرمود: «أن الأمر الی الله یضعه حیث یشاء»؛ اختیار این امر به دست خداست و هر کجا اراده کند قرار میدهد.(سیره ابن هشام،33:1)
-پیامبر اعظم(ص) میفرماید: «من تولی من أمر المسلمین شیئاً فاستعمل علیهم رجلاً وهو یعلم أن فیهم من هو أولی بذلک وأعلم بکتاب الله وسنة رسوله فقد خان الله و رسوله وجمیع المؤمنین»؛ کسی که متولی امری از مسلمین شود و مردی را بر آنها بگمارد، در حالی که میداند در میان آنها سزاوارتر از او و داناتر به قرآن و سنت رسول خدا وجود دارد، همانا به خدا و رسولش و همه مؤمنان خیانت کرده است.(مجمع الزوائد،211:5)
-پیامبر(ص) چه خوب گفته است:« أفة الدین ثلاثة: فقیه فاجر وامام جائر ومجتهد جاهل»؛ آفت دین سه چیز است: فقیه ستمگر، پیشوای ظالم و مجتهد جاهل(کنزالعمال،212:5)
-پیامبر(ص) میفرمایید: «سیکون أمراء بعدی یقولون ما لا یفعلون، ویفعلون ما لایؤمرون»، بعد از من حاکمانی میآیند که چیزهایی که انجام نمیدهند میگویند و آنچه را به آن امر نشدهاند انجام میدهند.
- از پیامبر خدا(ص) از طریق عبدالله بن عمر و بن عاص نقل شده است: «من بایع اماماً فأعطا صفقة یده و ثمرة قلبه فلیعطه ان استطاع، فأن جاء آخر ینازعه فاضربوا عنق الآخر»، هر کس با امامی بیعت کرد و با او دست داد و عهد بست اگر توانست به عهد خود وفا کند، پس اگر دیگری آمد و با او کشمش کرد، گردن آن دیگری را بزنید.(مسند احمد،456:1)
نووی در «شرح مسلم» حاشیه «ارشاد الساری» نوشته است: معنای سخن حضرت: اگر دیگری آمد و با او کشمکش کرد، گردن آن دیگری را بزنید، این است که دومی را دفع کنید؛ زیرا بر امام خروج کرده است؛ از این رو اگر جز با جنگ دست بر نمیدارد، پس با او بجنگید و اگر جنگ منجر به کشته شدن او شد، کشتن او جایزه است و کسی ضامن نیست؛ زیرا او ظالم بوده و در جنگ خود متجاوزگر است.
ابن حجمر در «فتح الباری» مینویسد: بیعت با علی بر خلافت در پی قتل عثمان در اوایل ذیالحجه سال(35) روی داد و مهاجران و انصار و هر که حاضر بود با او بیعت کردند و بیعت با او به شهرهای دیگر نوشته شد، پس همگی به آن اذعان کردند جز معاویه در میان اهل شام و بعداً روی داد آنچه روی داد.
- در مسند احمد به نقل از زید بن یثیع، از علی، از پیامبر خدا(ص) آمده است که در حدیثی فرمودهاند: «و ان تؤمروا علیا(ع)- والا أراکم فاعلین ـ تجدوه هادیاً مهدیاً، یأخذ بکم الطریق المستقیم»، اگر علی(ع) را امیر خود بگردانید ـ که نمیبینم چنین کنید ـ او را هادی (هدایتگر) و مهدی (هدایت شده) مییابید که شما را در راه مستقیم نگه میدارد.
در تاریخ خطیب بغدادی به اسنادش از حذیفه در حدیثی ـ که ابتدایش تحریف شده و بر آن افزوده شده است ـ از پیامبر خدا(ص) نقل شده است: «و ان ولیتموها ـ اخلافةـ علیاً وجدتموه هادیاً مهدیاً، یسلک بکم علی الطریق المستقیم»؛ اگر علی(ع) را متولی و سرپرست امر خلافت قرار دهید، او را هادی و مهدی مییابید، که شما را بر راه مستقیم سیر میدهد.
و در روایت ابوداود آمده: «ان تستخلفوه(علیا)- ولن تفعلوا ذلک ـ یسلک بکم الطریق وتجدوه هادیاً مهدیاً»؛ اگر علی(ع) را امیر خود بگردانید ـ که هرگز چنین نخواهید کرد ـ شما را بر راه (راست) سیر میدهد و او را هدایتگر و هدایت شده مییابید.
و در لفظ دیگر آمده: «وإن تؤمروا علیاً ـ ولا أراکم فاعلین ـ تجدوه هادیاً مهدیاً، یأخذ بکم الطریق المستقیم»؛ و اگر علی(ع) را امیر خود گردانید ـ و نمیبینم که چنین کنید ـ او را هادی و مهدی مییابید که شما را در راه مستقیم نگه میدارد.
بر اساس این گزارش مهمترین اقدام علامه امینی در حوزه تألیف، کتاب 20 جلدی «الغدیر» است که به گواهی مرحوم سیدجعفر شهیدی (از یاران علامه در تهران و نجف)، مرحوم علامه امینی چهل سال متوالی، هر روز در حدود 16ساعت در تهیه مطالب «الغدیر» همت گماشت.
وی در تبیین هدف خود از نگارش الغدیر میگوید: «الغدیر، ملل اسلامی را در یک صف واحد، متحد و متشکل میسازد. مجموعه مطالب این اثر اتحادی را که در زمان رسول خدا (ص) در سایه همدلی اسلامی بین صفوف مسلمین بود، دوباره به جوامع اسلامی باز میگرداند».
علامه امینی در «الغدیر» کوشیده است با نامبردن از 110 تن از صحابه و 84 نفر از تابعین پیامبر (ص) ـ که حدیث غدیر را رویات کردهاند ـ ولایت مطلقه ائمه معصومین را از طریق اثبات خلافت بلافصل امام علی (ع) اثبات کرده و سپس ولایت غیر معصوم را نفی کند.
علامه امینی میگوید: «من برای نوشتن الغدیر، 10 هزار کتاب را از بای بسمالله تا تای تمّت خواندهام و به 100 هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.»
چرا على(ع) جداكنندهى حق و باطل است؟
پرسش: چرا و به چه استنادى على(عليه السلام) را فاروق و جدا كننده حق و باطل مىخوانيد؟
پاسخ علامه امینی: دليل اين ادعاى شيعيان، فرمايشات پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است كه با استناد به منابع اهل سنت درباره آن بحث مى شود.
بسيارى از علماى اهل سنت، چون شيخ سليمان بلخى حنفى در باب ۱۶ ينابيع الموده، ابو جعفر احمد بن عبدالله شافعى، مير سيد على همدانى شافعى در مودة القربى و همچنين محمود بن يوسف گنجى شافعى در كفاية الطالب، حديثى را به نقل از ابوذر غفارى از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل مى كنند كه آن حضرت چنين فرمود: «به زودى بعد از من فتنه اى برپا مى شود، پس اگر چنين شد شما ملزم هستيد كه با على بن ابى طالب باشيد چون او اولين كسى است كه مرا مى بيند و روز قيامت با من مصافحه مى كند. او با من در مرتبه اى بلند و عالى است. او جدا كننده بين حق و باطل است.»(۱)
محمد بن طلحه شافعى در «مطالب السئول»، بيهقى در «سنن» و نورالدين مالكى در «فصول المهمه» از ابن عباس و سلمان فارسى نقل مى كنند كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) با دست مبارك خود به سوى على ابن ابى طالب(عليه السلام) اشاره كرده و فرمود:
«به درستى كه على اول كسى است كه به من ايمان آورده و اول كسى است كه روز قيامت با من مصافحه مى كند. و اين على، صديق و راستگوى بزرگ است و او فاروق اين امت است كه حق و باطل را جدا مى كند.»(۲)
امام احمد حنبل در مسند و امام فخر رازى در تفسير كبير خود از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)چنين نقل مى كنند:
«على همراه حق و حق همراه على است هر جا حركت كند»(۳)
و يا فرمايش ديگرى مبنى بر: «على با حق و حق با على(عليه السلام) است. على(عليه السلام) به طرف حق مى رود، هر گونه كه حق حركت كند.»(۴) از اين دو حديث مى توان استنباط نمود: كسى كه همواره با حق باشد و يا حق همراه او باشد، ملاك تشخيص حق نيز مى باشد.
در پايان به ذكر يك واقعه تاريخى بسنده مى كنيم:
وقتى به ابو ايوب اعتراض كردند و از او پرسيدند كه چرا به طرف على بن ابى طالب(عليه السلام) رفتى و با ابوبكر بيعت نكردى؟ ابوايوب در پاسخ گفت: روزى خدمت پيغمبر رسيدم پس از مدتى عمار ياسر هم وارد شد و از آن حضرت سؤالى پرسيد. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) ضمن صحبت هايش فرمود: «اى عمار! اگر تمامى مردم به راهى بروند و على به تنهايى راه ديگرى را در پيش گيرد، پس به راهى كه على ابن ابى طالب(عليه السلام)مى رود برو. اى عمار از همه مردم بى نياز شو; زيرا على(عليه السلام) تو را از راه هدايت باز نگرداند و تو را به راه هلاكت و گمراهى راهنمايى نكند. اى عمار! اطاعت على اطاعت من و اطاعت من اطاعت خدا است.»(۵)
چه آیاتی از قرآن در روز غدیر یا به مناسبت آن نازل شد؟
آیاتی که به مناسبت روز غدیر نازل شده به شرح زیر است:
1- آیه 67 سوره مبارکه مائده
این آیه پیش از ظهر روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجری و هنگامی که پیامبر(ص) به غدیر رسید از سوی جبرئیل بر وی نازل شد:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
«اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران را هدایت نمىکند».
علاوه بر علمای شیعه، بسیاری از دانشمندان اهل تسنن نیز در این که این آیه در شأن حضرت علی علیهالسلام نازل شده اتفاق نظر دارند که نام سی نفر از آنها در جلد اول کتاب «الغدیر»، اثر ارشمند مرحوم علامه امینی ذکر شده است.
2-آیه سوم سوره مبارکه مائده
پس از آنکه پیامبر، علی علیهالسلام را در غدیرخم به عنوان جانشین خود معرفی کرد، جبرئیل آیه دیگری را بر آن حضرت نازل کرد:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا»
«امروز دین شما را کامل ساخته و نعمتم را بر شما تمام کردم و به این که دین شما دین اسلام باشد، راضی شدم.»
این آیه نیز مورد وثوق علمای سنی بوده تا جایی که نام 16 نفر از آنها که بر درستی این موضوع صحه میگذارند در کتاب «الغدیر» ذکر شده است. (الغدیر،ج 1، ص230)
3- آیه اول تا سوم سوره مبارکه معارج
پس از واقعه غدیر و ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام به مردم و پخش خبر آن در بلاد و جزیره، مردی به نام «جابر بن نضر» یا بنا به گفته برخی به نام «حارث بن نعمان» حضور پیامبر آمده عرض کرد: ای رسول خدا، به ما امر کردی که یگانگی خدا و رسالت تو را تصدیق کرده و حج و زکات به جا آوریم، همه پذیرفتیم. اما به این مقدار بسنده نکردی و حال علیبن ابیطالب، پسرعمویت را به همه ما ترجیح میدهی و فرمودی: «من کنت مولاه فعلی مولاه».
آیا آنچه درباره این موضوع گفتی، از سوی خدا بود یا خواست خودت را مطرح کردی؟
رسول خدا در جواب وی فرمودند: سوگند به آن خدایی که جز او معبودی نیست، آنچه گفتم به دستور خداوند بوده است.
آن شخص پس از آنکه چنین پاسخی را شنید، به پیامبر پشت کرد و رفت تا شترش را سوار شود اما در بین راه با خدا گفت: اگر آنچه (محمد) می گوید حق است، فرمان بده از آسمان بر ما سنگ ببارد یا عذابی دردناک به سوی ما روانه ساز. وی هنوز سوار بر شترش نشده بود که ناگهان سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را کشت. به دنبال این واقعه آیات اول تا سوم سوره معارج نازل شد:
«سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ/ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ/ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»
«سائلی از خداوند بزرگ طلب عذاب کرد، عذابی که بلافاصله واقع شد و هیچ قدرتی آن عذاب را از کافران نمی تواند دفع کند.»
نام 30 نفر از دانشمندان اهل سنت که معتقدند این آیات در روز «غدیرخم» و بعد از گفتار آن مرد نازل شده است، در کتاب الغدیر ذکر شده است. (الغدیر، ج1، ص 239)
رخداد غدیر تنها یک حادثه تاریخى نیست، غدیر، تنها نام یک سرزمین هم نیست، غدیریک تفکر است، آیتی است از تداوم خط نبوت، چشمهاى است که تا پایان هستى مىجوشد، غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى حقتعالاست، روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است، غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ولایت است، پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.
توصیههای یک استاد اخلاق برای عیدغدیر
رئیس حوزه علمیه اصفهان گفت: روز عید غدیر بهترین روزها است و عیدی افضلتر از این عید نداریم و شیعه باید روز عید غدیر را خیلی اهمیت بدهد، بلکه هفته غدیر و هفتۀ ولایت داشته باشد.
به گزارش مشرق به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله العظمی مظاهری، آیتالله حسین مظاهری در پاسخ به سئوالی درباره حلول عید سعید غدیر خم پیرامون کم و کیف اعمال این روز مبارک اظهار کرد: روز عید غدیر باید جشنها و دید و بازدیدها عالی باشد، البته باید در ضمن آنها گناه نباشد که امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» را ناراحت کند، بلکه باید مداحها مدح بخوانند و اهل منبر منقبت اهلبیت«علیهم السلام» به ویژه امیرالمؤمنین«علیه سلام» را بگویند و البته باید اغراق نباشد و بهانه دست مخالفان داده نشود.
رئیس حوزه علمیه اصفهان در ادامه افزود: همچنین افراد متمکّن، دیگران را اطعام کنند و نهار و شام بدهند، البته بدون اسراف و تبذیر و بهتر از آن، کمک به مستمندان است که باید در این روز بزرگ زیاد باشد، چنانکه همه باید سعی کنند با نماز، دعا و توسل و اعمال نیک، شباهتی به امیرالمؤمنین«سلامالله علیه» داشته باشند.
مرجع عالیقدر جهان تشیع ادامه داد: آنچه مهمتر از همۀ اینها است، اینکه همه باید گناه نداشته باشند، چه در خانه و خلوت و چه در بیرون از خانه زیرا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» فرمودهاند: «عید روزی است که در آن روز گناه نباشد».
آیتالله مظاهری در پایان خاطرنشان ساخت: عمل به اعمال و مستحبات عید غدیر که مرحوم محدث قمی«ره» در مفاتیحالجنان به صورت مفصّل نقل کرده است نیز در این روز سفارش میشود.
آزاد مرد واقعى به روایت شهید مطهری
بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادى بدهد. لهذا آزادمرد واقعى جهان کیست؟ على بن ابى طالب یا افرادى که از طراز على بن ابى طالب و یا تربیت شده دبستان او باشند، چون اینها افرادى هستند که در درجه اول از اسارت نفس خودشان نجات پیدا کردهاند.
على علیه السلام مىفرماید:
أ اقْنَعُ مِنْ نَفْسى بِانْ یقالَ امیرُالمُؤْمِنینَ؟ «3».
وَ کیفَ اظْلِمُ احَداً لِنَفْسٍ یسْرِعُ الَى الْبِلى قُفولُها وَ یطولُ فِى الثَّرى حُلولُها «4».
آن کس مىتواند واقعاً آزاد و آزادى بخش باشد که همیشه مانند على است و یا لااقل پیرو اوست؛ از نفس و روح خودش حساب بکشد، تنها در محراب عبادت دست به محاسن شریفش بگیرد و بگوید: یا دُنْیا! غُرّى غَیرى «5» اى زرد و سفید دنیا، اى طلا و نقره دنیا! برو غیر على را فریب بده، من تو را سه طلاقه کردهام. آن کسى واقعاً و نه از روى نفاق و دورویى، براى حقوق و آزادى مردم احترام قائل است که در دل و ضمیر و وجدانش یک نداى آسمانى است و او را دعوت مىکند.
آن وقت شما مىبینید که چنین کسى که آن تقوا و معنویت و خداترسى را دارد، وقتى که حاکم بر مردم مىشود و مردم محکوم او هستند، چیزى را که احساس نمىکند همین حاکم و محکومى است. مردم روى سوابق ذهنى خودشان مىخواهند از او حریم بگیرند؛ مىگوید حریم نگیرید، با من باشید. وقتى که براى جنگ صفّین مىرفت یا از آن برمىگشت، به شهر انبار- که الآن یکى از شهرهاى عراق است و از شهرهاى قدیم ایران بوده است- رسید. ایرانیان آنجا بودند. عدهاى از کدخداها، دهدارها، بزرگان به استقبال خلیفه آمده بودند. به خیال خودشان على علیه السلام را جانشین سلاطین ساسانى مىدانستند. وقتى که به ایشان رسیدند، در جلوى مرکب امام شروع کردند به دویدن. على علیه السلام صدایشان کرد، فرمود: چرا این کار را مىکنید؟ گفتند: آقا! این یک احترامى است که ما به بزرگان و سلاطین خودمان مىگزاریم. امام علیه السلام فرمود: نه، این کار، را نکنید. این کار، شما را پست و ذلیل و خوار مىکند. چرا خودتان را در مقابل من که خلیفهتان هستم خوار و ذلیل مىکنید؟
من هم مانند یکى از شما هستم. تازه شما با این کارتان به من خوبى نکردید بلکه بدى کردید؛ با این کارتان ممکن است یک وقت خداى ناکرده غرورى در من پیدا شود و واقعاً خودم را برتر از شما حساب کنم.
این را مىگویند یک آزادمرد، کسى که آزادى معنوى دارد، کسى که نداى قرآن را پذیرفته است: الّا نَعْبُدَ الَّا اللَّهَ جز خدا هیچ چیزى را، هیچ کسى را، هیچ قدرتى را، هیچ نیرویى را پرستش نکنیم؛ نه انسانى را، نه سنگى را، نه حجرى را، نه مَدَرى را، نه آسمان را، نه زمین را، نه هواى نفس را، نه خشم را، نه شهوت را، نه حرص و آز را و نه جاه طلبى را، فقط خدا را بپرستیم. آن وقت او مىتواند آزادى معنوى بدهد.
خطابهاى دارد مولا على علیه السلام که من قسمتى از آن را برایتان مىخوانم، ببینید واقعاً کسى که آزادمرد معنوى است چه روحى دارد! آیا شما مىتوانید یک چنین روحى در دنیا پیدا کنید؟ اگر پیدا کردید، به من نشان بدهید.
خطبه خیلى مفصل است، راجع به حقوق والى بر مردم و حقوق مردم بر والى است. مسائلى دارد که حضرت بحث مىکند، بعد در ذیل آن جملاتى دارد. (ببینید، اینها را چه کسى مىگوید؟ خود والى و حاکم است که به مردم مىگوید. در دنیاى ما حداکثر این است که دیگران به مردم مىگویند با حاکمهاى خودتان اینطور نباشید، آزادمرد باشید. على علیه السلام مىگوید با من که حاکم هستم این گونه نباشید، آزادمرد باشید.) لا تُکلِّمُونى بِما تُکلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَة مبادا آن اصطلاحاتى را که در مقابل جبّاران به کار مىبرید که خودتان را کوچک و ذلیل و خاک پا مىکنید و او را بالا مىبرید و به عرش مىرسانید، براى من به کار ببرید.
مبادا با من این گونه حرف بزنید! با من همانطور که با دیگران حرف مىزنید، صحبت کنید. وَلا تَتَحَفَّظوا مِنّى بِما یتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اهْلِ الْبادِرَة و اگر دیدید احیاناً من عصبانى و ناراحت شدم، حرف تندى زدم، خودتان را نبازید، مردانه انتقاد خودتان را به من بگویید، از من حریم نگیرید. وَلا تُخالِطونى بِالْمُصانَعَةِ با بارى به هر جهت، هر چه شما بفرمایید صحیح است، هر کارى که شما مىکنید درست است (این را مىگویند مصانعه و سازش) با من رفتار نکنید. هرگز با من به شکل سازشکارها معاشرت نکنید. وَلا تَظُنُّوا بِىَ اسْتِثْقالًا فى حَقٍّ قیلَ لى گمان نکنید که اگر حقّى را در مقابل من بگویید، یعنى اگر علیه من کلمهاى بگویید که حق است، بر من سنگین خواهد آمد. بحق از من انتقاد کنید، ابداً بر من سنگین و دشوار نخواهد بود، با کمال خوشرویى از شما مىپذیرم. وَلَا الِتماسَ اعْظامٍ لِنَفْسى اى کسانى که من حاکم و خلیفهتان هستم و شما رعیت من هستید، خیال نکنید که من از شما این خواهش را دارم که از من تمجید و تعظیم کنید، از من تملّق بگویید، مرا ستایش کنید، ابداً.
بعد یک قاعده کلّى را ذکر مىکند: فَانَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ انْ یقالَ لَهُ اوِ الْعَدْلَ انْ یعْرَضَ عَلَیهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اثْقَلَ عَلَیه یعنى آن آدمى که وقتى حق را به او مىگویى دشوارش مىآید و ناراحت مىشود که چرا حق را گفتى، عمل کردن حق براى او سختتر است.
کریستین سن می نویسد: انوشیروان عدهاى را به عنوان مشورت جمع کرده بود و با آنها درباره مسئلهاى مشورت مىکرد. عقیده خودش را گفت، همه گفتند هرچه شما بفرمایید همان درست است. یکى از دبیران، بیچاره گول خورد، خیال کرد واقعاً جلسه مشورت است و او هم حق دارد رأیش را بگوید. گفت اگر اجازه بفرمایید من نظرم را بگویم. نظرش را گفت، عیبهاى نظر انوشیروان را هم بیان کرد. انوشیروان گفت: اى بىادب! اى جسور! و بلافاصله دستور داد که مجازاتش کنند. قلمدانهایى را که آنجا بود درحضور سایرین آنقدر به سرش کوبیدند تا مُرد.
آن که حق را سنگین مىشمرد که به او گفته شود و اگر به او بگویند که به عدالت رفتار کن، بر او سخت است، قطعاً بدانید که عمل به حق و عدالت خیلى برایش سختتر است.
و در آخر خواهش مىکند: فَلا تَکفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ اوْمَشْوَرَةٍ بعَدْلٍ «6» اى اصحاب من، یاران من، ایهاالناس! از شما خواهش مىکنم که هرگز از سخن حق و انتقاد حق و از اینکه مشورت خودتان را به من بگویید نسبت به من مضایقه نکنید.
این نمونهاى کامل از مردى است که از نظر معنوى آزاد است و در مقام حکومت بدین گونه به دیگران آزادى اجتماعى مىدهد.
از زبان محمد حسن رجبی، محقق تاریخ اسلام؛
روز غدیر چه گذشت؟
قسمتی از گفت وگو با دکتر محمد حسن رجبی، استاد تاریخ اسلام درباره واقعه غدیر در احادیث و روایات تاریخی.
روزگاری که مجازات داشتن کتاب الغدیر اعدام بود/ از زبان استاد فاطمی نیا
فایل صوتی قسمتی از سخنرانی جناب استاد سید عبدالله فاطمی نیا درباره نقش کتاب الغدیر علامه امینی در بین اهل تسنن را بشنوید.
فیلم/ ثواب ولیمه دادن برای عید غدیر از همه بیشتر است
خاطرۀ حجت الاسلام پناهیان از پاسخ غمانگیز استاد مصری دربارۀ غدیر
**************************************************************************************
۱ . ينابيع المودة لذوى القربى، ج ۱، ص۳۸۷ ; تاريخ مدينه دمشق، ج ۴۲، ص۴۵۰ ; مناقب آل ابى طالب، ج ۲، ص۲۸۷ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۷ «ستكون من بعدي فتنة فإذا كان ذلك فالزموا علي بن أبي طالب فإنّه أول من يراني و أول من يصافحني يوم القيامة و هو الصديق الأكبر و هو فاروق هذه الأمة يفرق بين الحق و الباطل».
۲ . المعجم الكبير، ج ۶ ، ص۲۶۹ ; مناقب اميرالمؤمنين على(عليه السلام)، ج ۱، ص۲۶۷ ; مجمع الزوايد، ج ۸ ، ص۱۰۲ ; تاريخ مدينه دمشق، ج ۴۲، ص۴۱ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۸ «هذا أوّل من آمن بي و أوّل من يصافحني يوم القيامة و هذا الصديق الاكبر و هذا فاروق هذه الأمّة يفرق بين الحق و الباطل».
۳ . مناقب آل ابى طالب، ج ۲، ص۲۶۰ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۹ «عليّ مع الحقّ و الحقّ مع عليّ حيث دار».
۴ . بحار الانوار، ج ۲۸ ص۱۹۰ ; مجمع النورين، ص۷۳ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۹ «عليّ مع الحقّ و الحقّ مع عليّ يميل مع الحق كيف مال».
۵ . السقيفة، ص۶۷ ; شبهاى پيشاور، ص۵۰۶
«يا عمار إن سلك الناس كلّهم وادياً و عليّ وادياً فاسلك وادي عليّ و خل عن الناس، يا عمّار علي لا يردك عن هدى ولا يدلّك على ردى، يا عمّار طاعة علي طاعتي و طاعتي طاعة الله» ; حليه الاولياء، حافظ ابو نعيم ; مطالب السئول، محمد بن طلحه شافعى ; ينابيع المؤده، باب ۴۳، سليمان بلخى حنفى، ج ۲، ص۲۸۷ ; مودة القربى، مودت پنجم، مير سيد على همدانى شافعى ; بلاذرى ـ تاريخ و...
مطالعه 10 هزار کتاب برای نوشتن الغدیر/ جایگاه امامت و خلافت از منظر پیامبر اعظم(ص)
توجه به جایگاه خلافت و امامت از سوی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) از همان ابتدای آشکار ساختن رسالت به چشم میخورد که علامه امینی در کتاب الغدیرش به این موضوع هم اشاره کرده است:
-پیامبر اعظم(ص) در شروع دعوت خود تصریح کردند که زمام امر خلافت به دست خداست و هر کجا بخواهد قرار میدهد :«الأمر الی الله یضعه حیث یشاء»، پیامبر خدا(ص) این مطلب را روزی فرمود که خود را بر بنی عامر بن صعصعه عرضه کرد و آنها را به سوی خدا دعوت کرد و یک نفر از آنها پرسید: اگر ما از تو تبعیت کنیم و خداوند تو را بر مخالفان چیره کند، آیا پس از شما امر خلافت برای ما خواهد بود؟ پیامبر(ص) فرمود: «أن الأمر الی الله یضعه حیث یشاء»؛ اختیار این امر به دست خداست و هر کجا اراده کند قرار میدهد.(سیره ابن هشام،33:1)
-پیامبر اعظم(ص) میفرماید: «من تولی من أمر المسلمین شیئاً فاستعمل علیهم رجلاً وهو یعلم أن فیهم من هو أولی بذلک وأعلم بکتاب الله وسنة رسوله فقد خان الله و رسوله وجمیع المؤمنین»؛ کسی که متولی امری از مسلمین شود و مردی را بر آنها بگمارد، در حالی که میداند در میان آنها سزاوارتر از او و داناتر به قرآن و سنت رسول خدا وجود دارد، همانا به خدا و رسولش و همه مؤمنان خیانت کرده است.(مجمع الزوائد،211:5)
-پیامبر(ص) چه خوب گفته است:« أفة الدین ثلاثة: فقیه فاجر وامام جائر ومجتهد جاهل»؛ آفت دین سه چیز است: فقیه ستمگر، پیشوای ظالم و مجتهد جاهل(کنزالعمال،212:5)
-پیامبر(ص) میفرمایید: «سیکون أمراء بعدی یقولون ما لا یفعلون، ویفعلون ما لایؤمرون»، بعد از من حاکمانی میآیند که چیزهایی که انجام نمیدهند میگویند و آنچه را به آن امر نشدهاند انجام میدهند.
- از پیامبر خدا(ص) از طریق عبدالله بن عمر و بن عاص نقل شده است: «من بایع اماماً فأعطا صفقة یده و ثمرة قلبه فلیعطه ان استطاع، فأن جاء آخر ینازعه فاضربوا عنق الآخر»، هر کس با امامی بیعت کرد و با او دست داد و عهد بست اگر توانست به عهد خود وفا کند، پس اگر دیگری آمد و با او کشمش کرد، گردن آن دیگری را بزنید.(مسند احمد،456:1)
نووی در «شرح مسلم» حاشیه «ارشاد الساری» نوشته است: معنای سخن حضرت: اگر دیگری آمد و با او کشمکش کرد، گردن آن دیگری را بزنید، این است که دومی را دفع کنید؛ زیرا بر امام خروج کرده است؛ از این رو اگر جز با جنگ دست بر نمیدارد، پس با او بجنگید و اگر جنگ منجر به کشته شدن او شد، کشتن او جایزه است و کسی ضامن نیست؛ زیرا او ظالم بوده و در جنگ خود متجاوزگر است.
ابن حجمر در «فتح الباری» مینویسد: بیعت با علی بر خلافت در پی قتل عثمان در اوایل ذیالحجه سال(35) روی داد و مهاجران و انصار و هر که حاضر بود با او بیعت کردند و بیعت با او به شهرهای دیگر نوشته شد، پس همگی به آن اذعان کردند جز معاویه در میان اهل شام و بعداً روی داد آنچه روی داد.
- در مسند احمد به نقل از زید بن یثیع، از علی، از پیامبر خدا(ص) آمده است که در حدیثی فرمودهاند: «و ان تؤمروا علیا(ع)- والا أراکم فاعلین ـ تجدوه هادیاً مهدیاً، یأخذ بکم الطریق المستقیم»، اگر علی(ع) را امیر خود بگردانید ـ که نمیبینم چنین کنید ـ او را هادی (هدایتگر) و مهدی (هدایت شده) مییابید که شما را در راه مستقیم نگه میدارد.
در تاریخ خطیب بغدادی به اسنادش از حذیفه در حدیثی ـ که ابتدایش تحریف شده و بر آن افزوده شده است ـ از پیامبر خدا(ص) نقل شده است: «و ان ولیتموها ـ اخلافةـ علیاً وجدتموه هادیاً مهدیاً، یسلک بکم علی الطریق المستقیم»؛ اگر علی(ع) را متولی و سرپرست امر خلافت قرار دهید، او را هادی و مهدی مییابید، که شما را بر راه مستقیم سیر میدهد.
و در روایت ابوداود آمده: «ان تستخلفوه(علیا)- ولن تفعلوا ذلک ـ یسلک بکم الطریق وتجدوه هادیاً مهدیاً»؛ اگر علی(ع) را امیر خود بگردانید ـ که هرگز چنین نخواهید کرد ـ شما را بر راه (راست) سیر میدهد و او را هدایتگر و هدایت شده مییابید.
و در لفظ دیگر آمده: «وإن تؤمروا علیاً ـ ولا أراکم فاعلین ـ تجدوه هادیاً مهدیاً، یأخذ بکم الطریق المستقیم»؛ و اگر علی(ع) را امیر خود گردانید ـ و نمیبینم که چنین کنید ـ او را هادی و مهدی مییابید که شما را در راه مستقیم نگه میدارد.
بر اساس این گزارش مهمترین اقدام علامه امینی در حوزه تألیف، کتاب 20 جلدی «الغدیر» است که به گواهی مرحوم سیدجعفر شهیدی (از یاران علامه در تهران و نجف)، مرحوم علامه امینی چهل سال متوالی، هر روز در حدود 16ساعت در تهیه مطالب «الغدیر» همت گماشت.
وی در تبیین هدف خود از نگارش الغدیر میگوید: «الغدیر، ملل اسلامی را در یک صف واحد، متحد و متشکل میسازد. مجموعه مطالب این اثر اتحادی را که در زمان رسول خدا (ص) در سایه همدلی اسلامی بین صفوف مسلمین بود، دوباره به جوامع اسلامی باز میگرداند».
علامه امینی در «الغدیر» کوشیده است با نامبردن از 110 تن از صحابه و 84 نفر از تابعین پیامبر (ص) ـ که حدیث غدیر را رویات کردهاند ـ ولایت مطلقه ائمه معصومین را از طریق اثبات خلافت بلافصل امام علی (ع) اثبات کرده و سپس ولایت غیر معصوم را نفی کند.
علامه امینی میگوید: «من برای نوشتن الغدیر، 10 هزار کتاب را از بای بسمالله تا تای تمّت خواندهام و به 100 هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.»
چرا على(ع) جداكنندهى حق و باطل است؟
پرسش: چرا و به چه استنادى على(عليه السلام) را فاروق و جدا كننده حق و باطل مىخوانيد؟
پاسخ علامه امینی: دليل اين ادعاى شيعيان، فرمايشات پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است كه با استناد به منابع اهل سنت درباره آن بحث مى شود.
بسيارى از علماى اهل سنت، چون شيخ سليمان بلخى حنفى در باب ۱۶ ينابيع الموده، ابو جعفر احمد بن عبدالله شافعى، مير سيد على همدانى شافعى در مودة القربى و همچنين محمود بن يوسف گنجى شافعى در كفاية الطالب، حديثى را به نقل از ابوذر غفارى از رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل مى كنند كه آن حضرت چنين فرمود: «به زودى بعد از من فتنه اى برپا مى شود، پس اگر چنين شد شما ملزم هستيد كه با على بن ابى طالب باشيد چون او اولين كسى است كه مرا مى بيند و روز قيامت با من مصافحه مى كند. او با من در مرتبه اى بلند و عالى است. او جدا كننده بين حق و باطل است.»(۱)
محمد بن طلحه شافعى در «مطالب السئول»، بيهقى در «سنن» و نورالدين مالكى در «فصول المهمه» از ابن عباس و سلمان فارسى نقل مى كنند كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) با دست مبارك خود به سوى على ابن ابى طالب(عليه السلام) اشاره كرده و فرمود:
«به درستى كه على اول كسى است كه به من ايمان آورده و اول كسى است كه روز قيامت با من مصافحه مى كند. و اين على، صديق و راستگوى بزرگ است و او فاروق اين امت است كه حق و باطل را جدا مى كند.»(۲)
امام احمد حنبل در مسند و امام فخر رازى در تفسير كبير خود از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)چنين نقل مى كنند:
«على همراه حق و حق همراه على است هر جا حركت كند»(۳)
و يا فرمايش ديگرى مبنى بر: «على با حق و حق با على(عليه السلام) است. على(عليه السلام) به طرف حق مى رود، هر گونه كه حق حركت كند.»(۴) از اين دو حديث مى توان استنباط نمود: كسى كه همواره با حق باشد و يا حق همراه او باشد، ملاك تشخيص حق نيز مى باشد.
در پايان به ذكر يك واقعه تاريخى بسنده مى كنيم:
وقتى به ابو ايوب اعتراض كردند و از او پرسيدند كه چرا به طرف على بن ابى طالب(عليه السلام) رفتى و با ابوبكر بيعت نكردى؟ ابوايوب در پاسخ گفت: روزى خدمت پيغمبر رسيدم پس از مدتى عمار ياسر هم وارد شد و از آن حضرت سؤالى پرسيد. حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) ضمن صحبت هايش فرمود: «اى عمار! اگر تمامى مردم به راهى بروند و على به تنهايى راه ديگرى را در پيش گيرد، پس به راهى كه على ابن ابى طالب(عليه السلام)مى رود برو. اى عمار از همه مردم بى نياز شو; زيرا على(عليه السلام) تو را از راه هدايت باز نگرداند و تو را به راه هلاكت و گمراهى راهنمايى نكند. اى عمار! اطاعت على اطاعت من و اطاعت من اطاعت خدا است.»(۵)
چه آیاتی از قرآن در روز غدیر یا به مناسبت آن نازل شد؟
آیاتی که به مناسبت روز غدیر نازل شده به شرح زیر است:
1- آیه 67 سوره مبارکه مائده
این آیه پیش از ظهر روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجری و هنگامی که پیامبر(ص) به غدیر رسید از سوی جبرئیل بر وی نازل شد:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»
«اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران را هدایت نمىکند».
علاوه بر علمای شیعه، بسیاری از دانشمندان اهل تسنن نیز در این که این آیه در شأن حضرت علی علیهالسلام نازل شده اتفاق نظر دارند که نام سی نفر از آنها در جلد اول کتاب «الغدیر»، اثر ارشمند مرحوم علامه امینی ذکر شده است.
2-آیه سوم سوره مبارکه مائده
پس از آنکه پیامبر، علی علیهالسلام را در غدیرخم به عنوان جانشین خود معرفی کرد، جبرئیل آیه دیگری را بر آن حضرت نازل کرد:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا»
«امروز دین شما را کامل ساخته و نعمتم را بر شما تمام کردم و به این که دین شما دین اسلام باشد، راضی شدم.»
این آیه نیز مورد وثوق علمای سنی بوده تا جایی که نام 16 نفر از آنها که بر درستی این موضوع صحه میگذارند در کتاب «الغدیر» ذکر شده است. (الغدیر،ج 1، ص230)
3- آیه اول تا سوم سوره مبارکه معارج
پس از واقعه غدیر و ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام به مردم و پخش خبر آن در بلاد و جزیره، مردی به نام «جابر بن نضر» یا بنا به گفته برخی به نام «حارث بن نعمان» حضور پیامبر آمده عرض کرد: ای رسول خدا، به ما امر کردی که یگانگی خدا و رسالت تو را تصدیق کرده و حج و زکات به جا آوریم، همه پذیرفتیم. اما به این مقدار بسنده نکردی و حال علیبن ابیطالب، پسرعمویت را به همه ما ترجیح میدهی و فرمودی: «من کنت مولاه فعلی مولاه».
آیا آنچه درباره این موضوع گفتی، از سوی خدا بود یا خواست خودت را مطرح کردی؟
رسول خدا در جواب وی فرمودند: سوگند به آن خدایی که جز او معبودی نیست، آنچه گفتم به دستور خداوند بوده است.
آن شخص پس از آنکه چنین پاسخی را شنید، به پیامبر پشت کرد و رفت تا شترش را سوار شود اما در بین راه با خدا گفت: اگر آنچه (محمد) می گوید حق است، فرمان بده از آسمان بر ما سنگ ببارد یا عذابی دردناک به سوی ما روانه ساز. وی هنوز سوار بر شترش نشده بود که ناگهان سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را کشت. به دنبال این واقعه آیات اول تا سوم سوره معارج نازل شد:
«سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ/ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ/ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»
«سائلی از خداوند بزرگ طلب عذاب کرد، عذابی که بلافاصله واقع شد و هیچ قدرتی آن عذاب را از کافران نمی تواند دفع کند.»
نام 30 نفر از دانشمندان اهل سنت که معتقدند این آیات در روز «غدیرخم» و بعد از گفتار آن مرد نازل شده است، در کتاب الغدیر ذکر شده است. (الغدیر، ج1، ص 239)
رخداد غدیر تنها یک حادثه تاریخى نیست، غدیر، تنها نام یک سرزمین هم نیست، غدیریک تفکر است، آیتی است از تداوم خط نبوت، چشمهاى است که تا پایان هستى مىجوشد، غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى حقتعالاست، روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است، غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ولایت است، پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.
توصیههای یک استاد اخلاق برای عیدغدیر
رئیس حوزه علمیه اصفهان گفت: روز عید غدیر بهترین روزها است و عیدی افضلتر از این عید نداریم و شیعه باید روز عید غدیر را خیلی اهمیت بدهد، بلکه هفته غدیر و هفتۀ ولایت داشته باشد.
به گزارش مشرق به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله العظمی مظاهری، آیتالله حسین مظاهری در پاسخ به سئوالی درباره حلول عید سعید غدیر خم پیرامون کم و کیف اعمال این روز مبارک اظهار کرد: روز عید غدیر باید جشنها و دید و بازدیدها عالی باشد، البته باید در ضمن آنها گناه نباشد که امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» را ناراحت کند، بلکه باید مداحها مدح بخوانند و اهل منبر منقبت اهلبیت«علیهم السلام» به ویژه امیرالمؤمنین«علیه سلام» را بگویند و البته باید اغراق نباشد و بهانه دست مخالفان داده نشود.
رئیس حوزه علمیه اصفهان در ادامه افزود: همچنین افراد متمکّن، دیگران را اطعام کنند و نهار و شام بدهند، البته بدون اسراف و تبذیر و بهتر از آن، کمک به مستمندان است که باید در این روز بزرگ زیاد باشد، چنانکه همه باید سعی کنند با نماز، دعا و توسل و اعمال نیک، شباهتی به امیرالمؤمنین«سلامالله علیه» داشته باشند.
مرجع عالیقدر جهان تشیع ادامه داد: آنچه مهمتر از همۀ اینها است، اینکه همه باید گناه نداشته باشند، چه در خانه و خلوت و چه در بیرون از خانه زیرا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» فرمودهاند: «عید روزی است که در آن روز گناه نباشد».
آیتالله مظاهری در پایان خاطرنشان ساخت: عمل به اعمال و مستحبات عید غدیر که مرحوم محدث قمی«ره» در مفاتیحالجنان به صورت مفصّل نقل کرده است نیز در این روز سفارش میشود.
آزاد مرد واقعى به روایت شهید مطهری
بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادى بدهد. لهذا آزادمرد واقعى جهان کیست؟ على بن ابى طالب یا افرادى که از طراز على بن ابى طالب و یا تربیت شده دبستان او باشند، چون اینها افرادى هستند که در درجه اول از اسارت نفس خودشان نجات پیدا کردهاند.
على علیه السلام مىفرماید:
أ اقْنَعُ مِنْ نَفْسى بِانْ یقالَ امیرُالمُؤْمِنینَ؟ «3».
وَ کیفَ اظْلِمُ احَداً لِنَفْسٍ یسْرِعُ الَى الْبِلى قُفولُها وَ یطولُ فِى الثَّرى حُلولُها «4».
آن کس مىتواند واقعاً آزاد و آزادى بخش باشد که همیشه مانند على است و یا لااقل پیرو اوست؛ از نفس و روح خودش حساب بکشد، تنها در محراب عبادت دست به محاسن شریفش بگیرد و بگوید: یا دُنْیا! غُرّى غَیرى «5» اى زرد و سفید دنیا، اى طلا و نقره دنیا! برو غیر على را فریب بده، من تو را سه طلاقه کردهام. آن کسى واقعاً و نه از روى نفاق و دورویى، براى حقوق و آزادى مردم احترام قائل است که در دل و ضمیر و وجدانش یک نداى آسمانى است و او را دعوت مىکند.
آن وقت شما مىبینید که چنین کسى که آن تقوا و معنویت و خداترسى را دارد، وقتى که حاکم بر مردم مىشود و مردم محکوم او هستند، چیزى را که احساس نمىکند همین حاکم و محکومى است. مردم روى سوابق ذهنى خودشان مىخواهند از او حریم بگیرند؛ مىگوید حریم نگیرید، با من باشید. وقتى که براى جنگ صفّین مىرفت یا از آن برمىگشت، به شهر انبار- که الآن یکى از شهرهاى عراق است و از شهرهاى قدیم ایران بوده است- رسید. ایرانیان آنجا بودند. عدهاى از کدخداها، دهدارها، بزرگان به استقبال خلیفه آمده بودند. به خیال خودشان على علیه السلام را جانشین سلاطین ساسانى مىدانستند. وقتى که به ایشان رسیدند، در جلوى مرکب امام شروع کردند به دویدن. على علیه السلام صدایشان کرد، فرمود: چرا این کار را مىکنید؟ گفتند: آقا! این یک احترامى است که ما به بزرگان و سلاطین خودمان مىگزاریم. امام علیه السلام فرمود: نه، این کار، را نکنید. این کار، شما را پست و ذلیل و خوار مىکند. چرا خودتان را در مقابل من که خلیفهتان هستم خوار و ذلیل مىکنید؟
من هم مانند یکى از شما هستم. تازه شما با این کارتان به من خوبى نکردید بلکه بدى کردید؛ با این کارتان ممکن است یک وقت خداى ناکرده غرورى در من پیدا شود و واقعاً خودم را برتر از شما حساب کنم.
این را مىگویند یک آزادمرد، کسى که آزادى معنوى دارد، کسى که نداى قرآن را پذیرفته است: الّا نَعْبُدَ الَّا اللَّهَ جز خدا هیچ چیزى را، هیچ کسى را، هیچ قدرتى را، هیچ نیرویى را پرستش نکنیم؛ نه انسانى را، نه سنگى را، نه حجرى را، نه مَدَرى را، نه آسمان را، نه زمین را، نه هواى نفس را، نه خشم را، نه شهوت را، نه حرص و آز را و نه جاه طلبى را، فقط خدا را بپرستیم. آن وقت او مىتواند آزادى معنوى بدهد.
خطابهاى دارد مولا على علیه السلام که من قسمتى از آن را برایتان مىخوانم، ببینید واقعاً کسى که آزادمرد معنوى است چه روحى دارد! آیا شما مىتوانید یک چنین روحى در دنیا پیدا کنید؟ اگر پیدا کردید، به من نشان بدهید.
خطبه خیلى مفصل است، راجع به حقوق والى بر مردم و حقوق مردم بر والى است. مسائلى دارد که حضرت بحث مىکند، بعد در ذیل آن جملاتى دارد. (ببینید، اینها را چه کسى مىگوید؟ خود والى و حاکم است که به مردم مىگوید. در دنیاى ما حداکثر این است که دیگران به مردم مىگویند با حاکمهاى خودتان اینطور نباشید، آزادمرد باشید. على علیه السلام مىگوید با من که حاکم هستم این گونه نباشید، آزادمرد باشید.) لا تُکلِّمُونى بِما تُکلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَة مبادا آن اصطلاحاتى را که در مقابل جبّاران به کار مىبرید که خودتان را کوچک و ذلیل و خاک پا مىکنید و او را بالا مىبرید و به عرش مىرسانید، براى من به کار ببرید.
نُه کرسى فلک نهد اندیشه زیر پاى / تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند
مبادا با من این گونه حرف بزنید! با من همانطور که با دیگران حرف مىزنید، صحبت کنید. وَلا تَتَحَفَّظوا مِنّى بِما یتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اهْلِ الْبادِرَة و اگر دیدید احیاناً من عصبانى و ناراحت شدم، حرف تندى زدم، خودتان را نبازید، مردانه انتقاد خودتان را به من بگویید، از من حریم نگیرید. وَلا تُخالِطونى بِالْمُصانَعَةِ با بارى به هر جهت، هر چه شما بفرمایید صحیح است، هر کارى که شما مىکنید درست است (این را مىگویند مصانعه و سازش) با من رفتار نکنید. هرگز با من به شکل سازشکارها معاشرت نکنید. وَلا تَظُنُّوا بِىَ اسْتِثْقالًا فى حَقٍّ قیلَ لى گمان نکنید که اگر حقّى را در مقابل من بگویید، یعنى اگر علیه من کلمهاى بگویید که حق است، بر من سنگین خواهد آمد. بحق از من انتقاد کنید، ابداً بر من سنگین و دشوار نخواهد بود، با کمال خوشرویى از شما مىپذیرم. وَلَا الِتماسَ اعْظامٍ لِنَفْسى اى کسانى که من حاکم و خلیفهتان هستم و شما رعیت من هستید، خیال نکنید که من از شما این خواهش را دارم که از من تمجید و تعظیم کنید، از من تملّق بگویید، مرا ستایش کنید، ابداً.
بعد یک قاعده کلّى را ذکر مىکند: فَانَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ انْ یقالَ لَهُ اوِ الْعَدْلَ انْ یعْرَضَ عَلَیهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اثْقَلَ عَلَیه یعنى آن آدمى که وقتى حق را به او مىگویى دشوارش مىآید و ناراحت مىشود که چرا حق را گفتى، عمل کردن حق براى او سختتر است.
کریستین سن می نویسد: انوشیروان عدهاى را به عنوان مشورت جمع کرده بود و با آنها درباره مسئلهاى مشورت مىکرد. عقیده خودش را گفت، همه گفتند هرچه شما بفرمایید همان درست است. یکى از دبیران، بیچاره گول خورد، خیال کرد واقعاً جلسه مشورت است و او هم حق دارد رأیش را بگوید. گفت اگر اجازه بفرمایید من نظرم را بگویم. نظرش را گفت، عیبهاى نظر انوشیروان را هم بیان کرد. انوشیروان گفت: اى بىادب! اى جسور! و بلافاصله دستور داد که مجازاتش کنند. قلمدانهایى را که آنجا بود درحضور سایرین آنقدر به سرش کوبیدند تا مُرد.
آن که حق را سنگین مىشمرد که به او گفته شود و اگر به او بگویند که به عدالت رفتار کن، بر او سخت است، قطعاً بدانید که عمل به حق و عدالت خیلى برایش سختتر است.
و در آخر خواهش مىکند: فَلا تَکفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ اوْمَشْوَرَةٍ بعَدْلٍ «6» اى اصحاب من، یاران من، ایهاالناس! از شما خواهش مىکنم که هرگز از سخن حق و انتقاد حق و از اینکه مشورت خودتان را به من بگویید نسبت به من مضایقه نکنید.
این نمونهاى کامل از مردى است که از نظر معنوى آزاد است و در مقام حکومت بدین گونه به دیگران آزادى اجتماعى مىدهد.
از زبان محمد حسن رجبی، محقق تاریخ اسلام؛
روز غدیر چه گذشت؟
قسمتی از گفت وگو با دکتر محمد حسن رجبی، استاد تاریخ اسلام درباره واقعه غدیر در احادیث و روایات تاریخی.
روزگاری که مجازات داشتن کتاب الغدیر اعدام بود/ از زبان استاد فاطمی نیا
فایل صوتی قسمتی از سخنرانی جناب استاد سید عبدالله فاطمی نیا درباره نقش کتاب الغدیر علامه امینی در بین اهل تسنن را بشنوید.
فیلم/ ثواب ولیمه دادن برای عید غدیر از همه بیشتر است
خاطرۀ حجت الاسلام پناهیان از پاسخ غمانگیز استاد مصری دربارۀ غدیر
**************************************************************************************
۱ . ينابيع المودة لذوى القربى، ج ۱، ص۳۸۷ ; تاريخ مدينه دمشق، ج ۴۲، ص۴۵۰ ; مناقب آل ابى طالب، ج ۲، ص۲۸۷ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۷ «ستكون من بعدي فتنة فإذا كان ذلك فالزموا علي بن أبي طالب فإنّه أول من يراني و أول من يصافحني يوم القيامة و هو الصديق الأكبر و هو فاروق هذه الأمة يفرق بين الحق و الباطل».
۲ . المعجم الكبير، ج ۶ ، ص۲۶۹ ; مناقب اميرالمؤمنين على(عليه السلام)، ج ۱، ص۲۶۷ ; مجمع الزوايد، ج ۸ ، ص۱۰۲ ; تاريخ مدينه دمشق، ج ۴۲، ص۴۱ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۸ «هذا أوّل من آمن بي و أوّل من يصافحني يوم القيامة و هذا الصديق الاكبر و هذا فاروق هذه الأمّة يفرق بين الحق و الباطل».
۳ . مناقب آل ابى طالب، ج ۲، ص۲۶۰ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۹ «عليّ مع الحقّ و الحقّ مع عليّ حيث دار».
۴ . بحار الانوار، ج ۲۸ ص۱۹۰ ; مجمع النورين، ص۷۳ ; شبهاى پيشاور، ص۴۹۹ «عليّ مع الحقّ و الحقّ مع عليّ يميل مع الحق كيف مال».
۵ . السقيفة، ص۶۷ ; شبهاى پيشاور، ص۵۰۶
«يا عمار إن سلك الناس كلّهم وادياً و عليّ وادياً فاسلك وادي عليّ و خل عن الناس، يا عمّار علي لا يردك عن هدى ولا يدلّك على ردى، يا عمّار طاعة علي طاعتي و طاعتي طاعة الله» ; حليه الاولياء، حافظ ابو نعيم ; مطالب السئول، محمد بن طلحه شافعى ; ينابيع المؤده، باب ۴۳، سليمان بلخى حنفى، ج ۲، ص۲۸۷ ; مودة القربى، مودت پنجم، مير سيد على همدانى شافعى ; بلاذرى ـ تاريخ و...