کد خبر 33415
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۰:۵۷

مادر در اين خانه تمرين فرشته بودن مي‌کند و فرزندانش در زير تکه سقفي با ذره هوايي براي نفس کشيدن راضي اند، نگاه خيره ام را از روي چهره بيمارگونه‌اشان بر روي فرش دستبافت فرزند بزرگتر مي‌دوزم و طنين صداي فرشته خانه را به نجوا مي‌شنوم . اين يک بيماري پوستي اس

به گزارش مشرق به نقل از فردا، اينجا ديوارها بلندتر از تنهايي نيست، اينجا چشم‌ها خيره به دستان ديگري نيست، هرچند نگاهش کم نور و تار است اما لبخند کش آمده بر روي لبانشان حکايت از اين دارد که "هر چه خدا خواهد". اين جمله آنهاست که شايد براي هميشه در ذهنم نقش مي بندد.

آنها پر از يگانگي‌اند پر از زندگي. آري درست است که در دنيايي که همه دندانهايشان را تيز کرده که تنها براي لقمه ناني آماده دريدن هم باشند اين خانواده در زير پوست شهر در حالي روزگار مي‌گذارند که شايد.. شايد.. شايد.

مادر در اين خانه تمرين فرشته بودن مي‌کند و فرزندانش در زير تکه سقفي با ذره هوايي براي نفس کشيدن راضي اند، نگاه خيره ام را از روي چهره بيمارگونه‌اشان بر روي فرش دستبافت فرزند بزرگتر مي‌دوزم و طنين صداي فرشته خانه را به نجوا مي‌شنوم . اين يک بيماري پوستي است به اسم " گزرودرماپيگمن توزا ".

از هفت سالگي گريبانگير پسر و دو دخترم را گرفته است، نگاهم را بلند مي‌کنم و به دستهاي پرمهر خواهر کوچک نگاه مي‌کنم، او کک و مک‌هاي صورت برادر را کرم مي‌زند و لبخند را از صورتش دور نمي‌کند، حالم بد مي‌شود از آدمهايي که تو فکر يک سقفند، يک سقف بي روزن!

خواهر بزرگتر مي‌گويد: اين بيماري اختلال مادرزادي است و با قرار گرفتن در برابر نور آفتاب، پوست پر از کک و مک مي‌شود و صورت ما مي‌شود هميني که مي‌بيني!

برادر از بيماري به شدت رنج مي‌برد يک چشمش را از دست داده و تنها صداهاي دنيا را از يک لاله گوش مي‌شوند اما مثل يک کوه بلنده. او يک مرد است، يک مرد! اين را از جمله‌اش که به آرامي در گوشم زمزمه مي‌کند مي‌فهمم: خانم کار عبادت است اما هيچ کس به من کار نميده تا کمک خرج باشم." اشک در يک چشمم جمع مي‌شود و با دستهايش اعتراض را فرياد مي‌کند.

غمگين و خسته مي‌گويد ،‌مي دوني راز جاودانه شدن چيه؟! اينکه ما هيچ کمکي از بهزيستي نمي‌گيريم، هان اين جمله‌اي است که بر دلم مي نشيند، حال نوبت من است که تو چشمام ابرهاي سنگين ببنيم.

مي‌خندد و رديف دندان‌هايش در صورت کمک و مکي اش نمايان مي‌شود، انگار رمقي برايش نمانده، دلتنگي‌ را مي‌توان از يک چشمش خواند.

آري درد است درد. اما کاش اين درد به همين سقف محدود مي‌شد، کاش من و تو و ما مقصر نبوديم، درد آنها فقط زير سقف آنها نيست زير سقف تو هم هست مسئول،‌ ملت، مردم! چطور آسوده بخوابيم وقتي در جنوبي‌ترين منطقه تهران اين خانواده به ناني و گندمي و لبخندي محتاجند.

فرشته خانه مي‌گويد: هزينه‌ها کمر شکن است خسته‌ام مادر! طنين مادر آتش به جانت مي‌کشد انگار گرد تنهايي و بي کسي و غم پاشيده‌اند در تن صدايش.

براي درد اين مادر، براي رنج اين پسر براي لبخند رج‌هاي رنگارنگ خواهر و براي دست‌هاي غرق کرم کوچکترين عضو خانه. پس دلخوش مي‌کنيم که روزي خورشيد از غرب طلوع کند و آنها از اين سر شهر تا آنور شهر فرياد زنند که خدايا، کجاي آسماني تا ببوسمت ؟

اما .... حالا نوبت شماست ، شايد اين روزها چاره فقط انتظار باشد وانتظار و ... اينجا بر در زير پوست شهر، پشت بيماري پوستي مادرزادي، انسانيت نمرده؟ مرده؟

 شماره و ايميل روابط عمومي فردانيوز براي کمک به اين خانواده عزيز


02188933461
09196460927
09196844814
fardanews.com@gmail.com

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس