این نمایش در جشنواره فجر سال گذشته جایزه نخست بازیگری مرد و زن را دریافت کرد و در جشنواره تئاتر مقاومت هم علاوه بر جایزه بازیگری مرد، کارگردانی و نمایشنامهنویسی، کاندید بازیگری زن هم شد.
با کارگردانان این نمایش به گفتگو نشسته ایم که میخوانید.
در ابتدا میخواهم بدانم انگیزه این اجرا، حضور در جشنواره مقاومت بوده یا چیز دیگری؟
برجی: در زندگیام جنگ حضور تاثیرگذاری داشته چرا که پدرم هشت سال در جنگ تحمیلی حضور داشته است. من این سومین دوره بود که در جشنواره مقاومت شرکت میکردم و خوشبختانه در هر سه دوره هم جایزه کارگردانی گرفتم. در واقع این که برای جنگ کار بکنم، این خودش برایم یک دغدغه است. به نظرم هر چه در زمینه جنگ کار تولید کنیم، باز هم کم است. چنانچه هنوز خیلی راه داریم تا به اندازه تولیدات کشورهای اروپایی که درباره جنگ جهانی کار تولید کرده اند، بتوانیم کار بکنیم.
انگیزه اولیه اجرا، جشنواره تئاتر مقاومت بود. انجمن تئاتر دفاع مقدس از من خواست که کار ارائه کنم و من 30 متن را خواندم که هیچ کدام دلم را نگرفت تا اینکه به طور تصادفی دوستی در تئاترشهر به من پیشنهاد کرد که متن دوست جوانش را بخوانم. من هم گفتم بگذار این متن را هم بخوانم. این قدر سریع این متن جذاب را خواندم که اصلاً نفهمیدم چگونه بر من زمان گذشته است.
جاذبههای متن چه بود؟
برجی: روابط بین آدمهای این خانواده را دوست داشتم. شاید یک بخشش برمیگشت به اینکه ارادت خاصی به فیلم مادر علی حاتمی دارم. شاید یک طورهایی این متن مرا یاد آن فیلم میانداخت. شاید جاذبه دیگرش این بود که بدون هیچ شلیک گلوله ای مباحث جنگ مطرح میشود و مباحث دینی در کنار جنگ و به موازات هم دارند پیش میروند. اینها برایم جذابیت ایجاد میکرد. البته ایراداتی در متن وجود داشت که هم خود آقای رهگذر در بازنویسیهای مجدد متن و هم خود من در متن دست بردم و حتی شخصیتی را به آن اضافه کردم که اصلاً در متن نبود.
فتحی: من خودم همیشه عاشق فیلم مادر علی حاتمی بودم. احترام به مادر همیشه برایم دغدغه ذهنی شده است. مهمتر از هر چیزی در زندگی این احترام به مادر برایم حفظ شده است. این خواست من در متن بود و البته مفهوم مقاومت هم در آن مطرح شده بود. همچنین تضادهای این خواهر و برادرها در ارتباط با مادر برایم جذاب بود. آن ثانیه و لحظاتی که آن مادر در آن موقعیت میگذراند، برایم خیلی اهمیت داشت. این نمایشنامه اصلاً از عامه جامعه جدا نیست.قبلاً هم دو سه تا نمایش مقاومت کار کرده بودم. همچنین خودم کودکی ام در فضای جنگ گذشته به همین دلیل برایم همیشه جنگ اهمیت داشته است. بنابراین نمیتوانم به جنگ بی تفاوت باشم و جنگ مسالهای جهانی است.
شخصیت معلول را شما به متن اضافه کردهاید؟
برجی: بله. سعی کردیم شکل معقولتر به متن دهیم تا به اهداف خودم و خانم فتحی نزدیکتر بشود.
این شخصیت معلول را به واسطه اینکه این بازیگر را داشتید، اضافه کردید یا خود متن این ایده را داد؟
برجی: دقیقاً بر اساس خود متن. حس کردم که در این وسط نیاز به کاتالیزوری است که این آدمها را در روابط شان چفت و بستی بدهد، چرا که بینشان گسست بود. به نظرم تنها کسی که این پاکی را دارد تا ارتباط بین مادر و بچهها را برقرار کند، همین پسربچه است و خوشحالم که این کار را کردم.
چطور شد حالا دو نفره کار را دست گرفتید؟
برجی: از روزی که متن مطرح شد، قرار گذاشتیم دو نفره آن را کار کنیم. البته همیشه در جدال و چالش با هم متن را پذیرفته و کار کرده ایم و همین طوری هیچ وقت نظر همدیگر را به راحتی نمیپذیریم و همین راهی برای پیشبرد بهتر کار خواهد شد. چه در مورد پیگیریهای مرتبط با کار و چه در مورد میزانسن توانستیم با هم کار کنیم.
فتحی: این اولین تجربه ما نیست. من و آقای برجی هم گروهی هستیم و سالهاست که داریم تجربه میکنیم. تا الان هم نتایج خوبی گرفتهایم، چون اهداف مشترکی داریم و برای همین در یک راستا داریم حرکت میکنیم.
درباره اهدافتان هم بگویید؟
فتحی: دغدغه اولم همیشه انتخاب متن است. در مورد کار مشترک با آقای برجی متنهای زیادی را برای شرکت در جشنواره مقاومت مطالعه کردیم و از بین هفت هشت متن اولیه، این متن را انتخاب کردیم. من خودم به شخصه در انتخاب متن، اولین شرطم زبان ساده و قابل فهم آن است که اگر زبان پیچیده و غیرقابل فهم باشد، انتخابش نمیکنم. به نظرم متن باید بتواند با عموم مردم ارتباط برقرار کند که ما هم بتوانیم تصور و تخیل مخاطبمان را تحت کنترل درآوریم. بنابراین دنبال متنی با توجه به توانمندی که در درونم میبینم و در مسیری که دارم حرکت می کنم، هستم که بر احساس و تخیل مخاطبم تاثیرگذار باشد.
با توجه به اجرایتان در جشنواره، بارزترین اتفاق در اجرای عمومیتان تغییر دکور است. چرا آن دکور مینی مال و به اصطلاح ارزانتر را تغییر دادهاید؟
برجی: در جشنواره با توجه به مبلغی که در اختیارمان برای دو اجرا گذاشته بودند و همچنین تکرار آن وضعیت در جشنواره فجر، مجبور بودیم که دست به عصا راه برویم. به ناچار دکور را جمع و جور اجرا کردیم. حتی برخی از دوستان طراح صحنه اعتراض کردند که چرا خودت دکور زدهای که من در جواب گفتم به دلیل نبودن بودجه مزاحمشان نشدهام. اما در اجرای عمومی نظر خودم و خانم فتحی این بود که دکورمان آبرومند و در راستای داستان نمایش باشد. این دکور در خور خانه ویلایی 900 متری شمال شهر است. به خاطر همین اصلاً ابایی ندارم که بگویم برای تهیه این دکور زیر بار قرض رفتیم. آخر سر فکر میکنم اگر حمایتی نباشد، مجبورم ماشینم را بفروشم.
این نمایش مرتبط با مقاومت و دفاع مقدس هست و باز هم کمک نشده است؟
فتحی: ببینید در این حد بوده که بگویند کمک می کنیم بوده اما تا الان که به نیمه اجرا رسیده ایم، هیچ کمکی نشده است. مسوول انجمن دفاع مقدس آقای رفیعی خیلی سعی کرده برایمان کمکی جور کند اما از آنجا که خود انجمن دچار مشکل مالی است، تاکنون نتوانسته اند که البته امیدواریم تلاش هایشان به نتیجه برسد.
مبنای انتخاب بازیگرانتان چه بود؟
برجی: یک تعداد از آنها قبلاً هم در گروهمان بودهاند. بقیه هم بنابر نقشها به ما معرفی شدند و با توافق خانم فتحی انتخابشان کردیم.
آیا با توجه به نگره موجود در متن که واقع گرایانه است، شما شیوه ناتورالیسم را برای بازی انتخاب کردید؟
برجی: بله. تا جایی که در متن هم هست آن فضاهای ناتورال را قطع میکنیم و صحنه های سورئال ایجاد میکنیم.
کجاها؟
برجی: مثلاً آنجایی که به مجتبی (سروش طاهری) سیلی زده میشود. این دیگر رفتن به فضای غیر رئال است. یا در ابتدای نمایش که برگشتی به قصه داریم و ما بر میگردیم از انتها به ابتدا که به نوعی از نگاه مجتبی نمایش را میبینیم.
به لحاظ تکنیک اول و پایان به هم دوخته میشود و حالت دایره به خود میگیرد. اما در روال معمول روایت همچنان ما روایت را خطی میبینیم.
چرا سعی نکردید در دل نمایش روایت را بر هم بریزید تا سیالتر شود؟
فتحی: این اتفاقی هم که ما راه انداختیم تا ابتدا و پایان یکی شود، در خود متن اصلی نیست. اتفاقاً یکی از کارهایی که کردهایم در راستای حرف شماست که ما این خط را شکاندهایم و تا جایی که برایمان امکان داشت این کار را کرده ایم تا قصه مان گسسته بشود.
مثلاً مساله مجید و شبنم این آمادگی را دارد که فضا شکسته بشود. چرا فقط اتکایتان درباره اینها در حد روایت چند سطری است؟ چرا اینها را به سمت فلاش بک نبردید؟
برجی: شاید برخی از آدمها ارج و قرب خاصی دارند و بودنشان باعث میشود که مخاطب برایشان شخصیت سازی کند. مثلاً شبنم همسر شهید است. ما او را پشت پرده در حال خواندن قرآن بالای سر مادر محتضر گذاشتهایم و به او فضای روحانی دادهایم، در کنارش سمانه مادری میکند و حواسش به خانواده هست. سمیرا هم دنبال خارج رفتن هست. سه زن متفاوت که سعی کردهایم از هم جدا و مشخص بکنیم. به همین دلیل شبنم را سعی کردهایم در سکوت قرار بدهیم. برای همین فقط یک لحظه از پشت پرده بیرون میآید.
چرا اینجا هم تاکید بر سکوت شبنم است؟
فتحی: بنابر همان مثل معروف که میگویند سکوت سرشار از ناگفتههاست.
یعنی لازم نیست آن زن دفاعی از خود بکند؟
فتحی: فکر میکنم کریم زبان آن زن خواهد شد.
در این متن چندین مساله وجود دارد. مساله مجتبی و گرفتن ارثیهاش. مساله شبنم و شهادت مجید. مساله ازدواج شبنم با کریم. مساله حضور در جبهه کریم و گرفتن مردی و ماندن مردانگی. مادر و مرگش که خواهان هم داشت و نداشت. فکر نمیکنید به طور خلاصه به هر مساله پرداخته میشود در حالی که هر مساله خود به یک متن مستقل نیاز داشته باشد؟
برجی: ما سعی کرده ایم که سوالی بی پاسخ نماند. یعنی اگر سوالی مطرح میشود و گزینه ای و شاخهای باز می شود تا به پایان برایش پاسخ واضحی داده شود. به قول شما پرانتزهایی که باز میشود یک جایی بسته بشود. مگر آنکه عمدی باشد که مخاطب بخواهیم فکر بکند.
الان شخصیت اصلی در این نمایش کدامست؟
فتحی: مادر. با آنکه مادر هیچ حضوری ندارد و بی دیالوگ است در واقع مرکزیت نمایش است و همه چیز حول این شخصیت خواهد گشت.
با این اوصاف مجتبی ضد قهرمان است؟
فتحی: من از خودم یک سوال پرسیده ام که الان از شما می پرسم، آیا مجتبی حق نمی گوید؟ او می گوید من ارثم را می خواهم.
نوع گفتن و عملیاتی شدنش تفاوت و غیرمعمول است؟
فتحی: بله دقیقاً. ما طوری در طراحی و میزانسن نگاه کردهایم که مجتبی یک ضد قهرمان مطلق نشود. یک ذره خاکستری باشد و جاهایی هم ممکن است با او احساس همدردی هم بکنید. حتی به او حق بدهید چون بدهکار است. اما به لحاظ اخلاقی و شرعی این خانه برای امام حسین است، چون وقف شده.
یک طوری تضاد با آن مفهوم مذهبی داده شده تا مجتبی را در وضعیت ضد قهرمان برجستهاش بکند.
فتحی: دقیقاً.
موسیقیتان چگونه شکل گرفت؟
برجی: آقای دکتر بهنام حقیقی، آهنگساز با هوش و باذوق ماست که با فضا و موسیقی نمایش آشناست که در این کار رضایت مرا و تماشاچی را جلب کرده است.
گویا هر شب از یک مادر تقدیر میکنید؟
برجی: بله این ایده توسط خانم فتحی مطرح شد که هر شب از یک هنرمندی که تاکنون در ارائه نقش مادر کوشیده است، تقدیر بشود و انتشارات گویا هم یک کتاب نفیس از حافظ یا مولانا را به این بانوان هدیه میکند.
فتحی: وقتی این ایده به ذهنم رسید، با آقای برجی مطرح کردم و او هم گفت که ایده خوبی است. هدفم هم این بود که ادای دینم را به بانوان هنرمند ابراز کنم و یادی هر چند کوچک از هنرمندان مادر یا آنان که نقش مادر را بازی کرده اند.
تاکنون از چه کسانی تقدیر شده است؟
فتحی: شمسی فضی اللهی، مریم امیرجلالی، صدیقه کیانفر، اعظم برجرودی، ملکه رنجیر، شیرین یزدانبخش که کارمان را دیده اند و ما را دلگرم کرده اند. با انرژی این دوستان اجرایمان رنگ و بوی دیگری میگرفت.
وضعیت اجرا الان چگونه است؟
برجی: ما در زمانی داریم اجرا می کنیم که همزمان شده با مسابقات جام جهانی و جام جهانی والیبال هم هست. شاید چند جام دیگر هم هست که من بی اطلاعم. طبیعتاً روی جذب مخاطب تاثیر گذاشته است.
حرف پایانی؟
برجی: ما ز یاران چشم یاری داشتیم. امیدوارم این وعدههای حمایتی که با نیت خیر گفته میشود، عملی بشود تا باز هم بتوانیم در این حوزه کار کنیم.
فتحی: بعد از جشنواره مقاومت، پیگیر اجرای عمومی کار شدیم تا در جدول سال 92 آن را بگنجانیم و اجرایش کنیم که نشد. بعد جشنواره فجر شرکت کردیم و متاسفانه باز هم بر خلاف قول قبلی در جدول شش ماه اول سال 93 نبودیم. در واقع آقای حسین طاهری بعد از سال نو (93) خودش شخصاً پیگیری کرد تا ما را جایگزین گروهی کرد که قرار بود در این موعد اینجا اجرا کنند. من دلم شکست از انجمن تئاتر مقاومت چون به ما هنوز توجهای نکردهاند و این سالن را هم مرکز هنرهای نمایشی به ما داده است.
گفتگو: رضا آشفته