به گزارش مشرق، "وبستر تارپلي" يکي از منتقدين سياستهاي آمريکا و نويسنده کتاب جنجالي "زندگينامه جرج بوش " در پايگاه اينترنتي خود با انشار مقالهاي در مورد انتشار اسناد آمريکا در سايت ويکيليکس، آن را عمليات رواني آمريکا خواند. وي ضمن اشاره به کودتاي توييتري انتخابات 88 ايران، شيوه جديد سازمان سيا براي بقاي رژيمهاي عربي را بررسي نمود و اذعان نمود که اگرچه پادشاهان عرب در نگاه مردم مستقل به نظر ميرسند اما در حقيقت دستنشانده آمريکا بوده و به منظور تشديد مقابله با ايران، روسيه و چين انتخاب شدهاند.
وي در خصوص ويکي ليکس نوشت: به تدريج دارد مشخص ميشود که نمايش جوليان اسنج و بازي ويکيليکس کاملا پوچ و در واقع يک "عمليات رواني" بوده است.
در حقيقت ويکيليکس و رئيس فاسد آن با اجراي يک نمايش، برخي اسناد گزينش شده از سوي سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا را منتشر کرد. و هدفش هم البته آسيب زدن به سيا، انگليس و يا اسرائيليها نبود.
اين فعال سياسي در بخش ديگري از گزارش خود با اشاره به تلاشهاي دولت آمريکا براي براندازي حکومتهاي مخالف خود مينويسد: طراحان امپرياليست ايالات متحده هماکنون معتقدند که يکبار ديگر ميتوانند کودتاهاي مخملي سازمان سيا را به اجرا بگذارند. طرحهايي که نمونههاي اخير آن با شکست روبرو شدند.
مثل کودتاي توييتري که سال 2009 در ايران شکست خورد. و يا انقلاب سدر که در سال 2005 در لبنان شکست خورد.
تارپلي با تشريح چگونگي عملکرد ويکيليکس مينويسد: اسنج مرحله اصلي عمليات خود را با انتشار يک نوار ويديوئي از يکي از جنايات جنگي آمريکا در عراق آغاز کرد. و تصاويري را پخش کرد که البته مسئله ناگفتهاي را بيان نميکرد و همه از آن خبر داشتند.
اما دومين سند افشا شده توسط ويکيليکس هم مربوط به عراق بود. اينبار ويکيليکس نوري مالکي، نخستوزير عراق را که روابط خوبي هم با ايران دارد هدف گرفت و کوشيد تا شرايط را به سود اياد علاوي، يکي از سران دستنشانده آمريکا تغيير دهد.
سومين سند مهم ويکيليکس که به عنوان يکي از تلگرافهاي وزارت خارجه آمرکيا منتشر شد، حملهاي عليه اهداف هميشگي سيا يعني پوتين نخستوزير روسيه و برلوسکوني نخستوزير ايتاليا و همچنين روساي جمهوري افغانستان و آرژانتين بود.
در اين بين البته اسنادي نيز عليه برخي متحدان آمريکا مثل نيکلا سارکوزي رئيسجمهور فرانسه و خاندان سلطنتي عربستان سعودي منتشر شد تا ويکيليکس را بيطرف و متعادلتر نشان دهد.
به اين ترتيب ويکيليکس بخش اعظم حملات خود را متوجه شخصيتهايي کرد که در ليست دشمنان سيا قرار داشتند.
اينترنت ابزاري براي سازمانهاي جاسوسي آمريکا و اسرائيل
اين گزارش ميافزايد: اسنج را نه بايد يک فعال سياسي ديد و نه يک خبرنگار، بلکه بايد او را شبحي دانست.
"جان يانگ" نيز با زير سوال بردن اسناد ويکيليکس درباره اسنج گفت که او پيش از اين با سازمان سيا همکاري ميکرده است.
اين گزارش حاکي است، جان يانگ 20 دسامبر سال گذشته ميلادي در مصاحبه با شبکه تلويزيوني "راشا تودي" با افشاگري عليه سايت ويکيليکس و موسس مرموز آن، اينترنت را نيز يک "ماشين جاسوسي در ابعاد وسيع" توصيف کرد. در حقيقت اينترنت يک ميدان نبرد وسيع است که آژانسهاي اطلاعاتي آمريکا و انگليس، چين، رژيمصهيونيستي و ... هر روز و هر ساعت از آن بهره ميگيرند و به نبرد با مخالفان ميپردازند.
اين گزارش با اشاره به مواردي که برخي از نيروهاي آمريکايي مثل برادلي منينگ سربازي که نوار ويديوئي جنايات نظاميان آمريکايي در عراق را در اختيار اسنج قرار داد، ميافزايد: آژانسهاي اطلاعاتي عمدا يکسري اطلاعات واقعي را به وبسايتهاي مختلف ارايه ميدهند و گاهي اوقت نيز از کارکنان ناراضي خود به عنوان دلال استفاده ميکنند.
تارپلي با انتقاد از اقدام رسانههاي وابسته به دولت آمريکا در مطرح کردن برخي شخصيتهاي خاص مينويسد: اسنج هماکنون مشهور شده و اين مسئله ميبايست مورد بحث قرار گيرد. در حقيقت رسانهاي مثل "والاستريت ژورنال" که تحت کنترل دولت است ميتواند هر کسي را از "ليدي گاگا" گرفته تا "جاستين بايبر" و هماکنون اسنج، به شهرت برساند.
ستارهسازي، شيوه جديد سيا براي کودتاي مخملي
اين در حالي است که رسانههاي وابسته به دولت آمريکا با عوامفريبي اسنج را مطرح کرده و تبديل به فردي ارزشمند براي مردم کردند. در نتيجه بايد گفت که سازمان سيا که تاکنون مشغول سازماندهي کودتاهاي مخملي با استفاده از توييتر، فيسبوک و يوتيوب بود، حال شخصيتي را ايجاد کرده است که با جذب جوانان جهان عربي و کشورهاي در حال توسعه، ميتواند آنها را در راستاي نيات آمريکا هدايت کند.
تارپلي تصريح ميکند: سازمان سيا حتي به اين مسئله فکر ميکند که با شيوه جديد خود برخي رژيمهاي عربي را نيز سرنگون کرده و رهبران جديدي را جايگزين کند که اگرچه در نگاه مردم رهبراني مستقل به نظر ميرسند اما در حقيقت دستنشانده آمريکا بوده و به منظور تشديد مقابله با ايران، روسيه و چين انتخاب شدهاند.
اين گزارش در رابطه با حمايت مالي آمريکا از دستنشاندههاي خود در کشورهاي ديگر مينويسد: اگر اسنج صادقانه عمل ميکرد و برخي از اسناد "بانک آمريکا" و ديگر نهادهاي مالي آمريکا را فاش ميساخت آنگاه ميتوانستيم از "کميسيون تبادلات اوراق بهادار" بخواهيم تا تراکنشهاي مالي سازمانهاي خاص، به ويژه نهادهاي تحت کنترل جورج سوروس را فاش کند.
ويکيليکس هيچ اطلاعات مهمي از آمريکا، انگليس و اسرائيل فاش نکرد
اين مسئله که اسنج هيچ سند قابل توجهي را در مورد بريتانيا و يا رژيمصهيونيستي فاش نکرد، خود بسياري از مسايل را روشن ميکند.
جالب است که بر خلاف بسياري از کشورهاي ديگر، هيچ يک از شخصيتهاي آمريکايي مجبور نشدند تا به خاطر افشاگريهاي ويکيليکس از سمت خود استعفا دهند. هيچ عمليات سري جديد و يا هيچ يک از مامورين مهم و با تاثير آمريکايي علني نشد. و جالبتر از همه آنکه بعد از گذشت ماهها،هنوز هيچ اتهام رسمي از سوي دولت آمريکا عليه اسنج مطرح نشده است.
تارپلي توضيح ميدهد: اگر سازمان سيا ميخواست اسنج را ساکت کند، ميتوانستند به راحتي و مثل بسياري از موارد ديگر بربايند و سپس يا او را به واسطه مواد مخدر به کشتن دهند و يا اينکه در يکي از زندانهاي سياه آمريکا در مصر، لهستان و يا حتي گوانتانامو حبس کنند.
ويکيليکس بخشي از طرحهاي قرارگاه سايبر آمريکاست
اين کارشناس برجسته مسايل سياسي در بخش ديگري از گزارش خود مينويسد: بايد به اين مسئله هم بيانديشيم که فرماندهي جديد سايبر آمريکا با منابع بي حد و حصر خود، مشکلي براي بستن ويکيليکس و سايتهاي حامي آن نداشته است. اما برخورد غرب و رسانههاي غربي با اسنج واقعا تاملبرانگيز است.
موسس ويکيليکس تبديل به پسر طلايي و محبوب نيويورکتايمز، اشپيگل، گاردين و بطور خلاصه همه رسانههاي رسمي آمريکا و انگليس شده است.
اين گزارش با يادآوري چگونگي و دلايل تشکيل ويکيليکس مينويسد: ظاهرا ويکيليکس سال 2006 بنيان نهاده شد. و اين گروه نيز در اصل براي حمله به چين برنامهريزي شده بود. بطوريکه مخالفان دولت چين و فعالان نهادهاي سوروس همکاري نزديکي با ويکيليکس داشند.
اما اولين مرحله براي مطرح کردن ويکيليکس توسط شخصي به اسم "کاس ساناشتاين" که هماکنون از مقامات دولت اوباماست انجام شد؛ که طي يک عمليات رواني مقالهاي را در 24 فوريه 2007 با عنوان "دلاور دنياي جديد ويکي" در روزنامه واشنگتنپست منتشر کرد و نوشت: سايت Wikileaks.org توسط يکسري از مخالفان دولت چين و برخي کشورهاي ديگر ايجاد شده و در نظر دارد تا اسناد سري دولتها را منتشر کرده و مانع از سانسور آنها شود.
ساناشتاين که نقش مهمي در عمليات رواني مربوط به ويکيليکس داشته، هماکنون رئيس "دفتر اطلاعات و امور تنظيم مقررات" کاخ سفيد است.
جالب آنکه ساناشتاين در ژانويه 2008 طي مقالهاي که با عنوان "تئوريهاي توطئه" در دانشکده حقوق هاروارد به نگارش درآورد، از دولت آمريکا خواسته بود تا گروههايي را به منظور انجام عملياتهاي سري ايجاد کند تا با استفاده از ماموران به ظاهر مستقل، گروههايي از مخالفان دولت آمريکا را تشکيل دهند که در پشت پرده با سازمانهاي همين دولت در ارتباط هستند.
در واقع بايد گفت که ويکيليکس و اسنج هم جزو برنامه ساناشتاين براي نفوذ در صف مخالفان دولت آمريکا و مقابله با اعتراضات رو به افزايش مردم از سياستهاي اقتصادي و سلطهگرايي آمريکا، بوده است.
بر اساس اين گزارش، طبق طراحيهاي ساناشتاين، اسنج يک از دشمنان علني حقيقتجويان 11 سپتامبر است. بطوريکه وي چند ماه پيش در گفتوگو با روزنامه "بلفاست تلگراف" به صراحت ابراز داشت: من هميشه از افرادي که بواسطه توطئههاي دروغيني مثل 11 سپتامبر فريب خوردهاند آزار ميبينم. اين در حالي است که ما شواهد محکمي را از توطئههاي واقعي در سراسر جهان ارايه کردهايم.
به عبارت ديگر، اسنج تاکيد ميکند که حقايقي که در مورد 11 سپتامبر افشا شده است به اهميت افشاگريهاي ويکيليکس نيست. اين در حالي است که افشاگريهاي اسنج غالبا دشمنان سازمان سيا را هدف گرفته است.
بر اساس اين گزارش، اسنج همچنين عميقا يک فرد مشکلدار و مبتلا به بيماريهاي رواني است. که چندين سال را نيز در يکي از بيمارستانهاي رواني استراليا که ظاهرا با سازمان سيا نيز مرتبط است بستري بود.
به هر حال اسنج که محصول عمليات سري 40 سال پيش سيا يا امآي6 است، هماکنون نقش کليدي را در طرحهاي اين سازمانهاي جاسوسي ايفا ميکند.
آمريکا پيش از اين هم ويکيليکس را تجربه کرده است
گزارش تراپلي در ادامه مينويسد:افشاگريهاي ويکيليکس اساسا شامل ارتباطاتي ميشود که داراي برچسب محرمانه يا سري هستند؛ و در ميان ديگر اسناد از اهميت پائينتري برخوردارند. اين مسئله يادآور يکي ديگر از عملياتهاي سيا است که به نام "اسناد پنتاگون" شناخته ميود.
در آن ماجرا نيز يکسري از اسناد مرتبط با جنگ ويتنام به دقت گزينش و تعدادي سند جعلي نيز براي تکميل آنها آماده شد. اين اسناد توسط "مورتون هالپرين" و "لسلي گلب" جمعآوري شد که هر دوي آنها نيز بعدها وارد سياست خارجه دولت آمريکا شدند. بطوريکه گلب رئيس شوراي روابط خارجي آمريکا و هالپرين نيز افسر ارشد سياسي نهادهاي سوروس شد.
اما اين اسناد از سوي "دانيل السبرگ" که يکي از مقامات سابق شرکت "راند" بود، فاش گشت و مثل ماجراي اسنج بلافاصله در رسانههاي آمريکايي منتشر شد.
اسناد پنتاگون هم به دقت از سوي سازمان سيا گزينش شده بود تا جنايات جنگي اين سازمان جاسوسي در ويتنام و همچنين برنامه وسيع قاچاق مواد مخدر توسط سيا را مخفي نگه دارد و تا حد ممکن اتهامات را متوجه ارتش سازد.
در حقيقت اسناد پنتاگون بطور سازمانيافتهاي حقايق سياسي نمايان کل دوران جنگ ويتنام را پنهان ساخت. حقايقي که جان.اف.کندي را هم قبل از ترورش آماده پايان بخشيدن به جنگ ويتنام کرده بود. لازم به ذکر نيست که اسناد پنتاگون هم هيچ اشارهاي به نقش سيا در ترور کندي نداشتند. همانطور که اسناد مختلف اسنج هم چيزي در مورد اهميت 11 سپتامبر، ماجراي ايران کنترا، بمبگذاري سال 1999 صربستان، کودتاهاي رنگي سيا و بسياري از عملياتهاي پنهاني آمريکا در دهههاي گذشته، بيان نميکنند.
به هر حال افشاگريهاي محدود شده چيز جديدي نيست. اين مسئله در يکي از يادداشتهاي سري "پائولو سارپي" رئيس اطلاعات ويتنام که سال 1620 خطاب به سناي اين کشور نوشته شده بود هم تصريح شده است.
سارپي اين روند را چنين تشريح کرده بود که "در حالي که به ظاهر مشغول بدگويي از برخي افراد هستيد، در واقع مسايل خوبي را در مورد آنها بيان ميکنيد."و اين همان شيوهاي است که سازمان سيا در طول تاريخ و با استفاده از اشخاصي مثل اسنج از آن بهره گرفته است.