باورکردنی نبود که من از آن سفر به تنهایی برگردم. البته شب قبل از شهادتش، حس جدایی به من دست داده بود ولی فکر می‌کردم که خودم شهید می‌شوم. در آن لحظات فقط با لطف خدا بود که توانستم صبر کنم و به زندگی‌ام ادامه بدهم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - این روزها به لطف فیلم «چ» که دو روز از زندگی شهید دکتر چمران را به تصویر کشیده، نام و یاد شهید اصغر وصالی (فرمانده گروه دستمال‌سرخ‌ها) هم زنده شده. همسر او دوباره در مراسم‌های مختلف حضور به هم رسانده و همرزمانش زبان به بیان خاطرات ناب باز کرده‌اند.
شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟

اصغر وصالی که گاهی او را اشتباها «علی اصغر» می‌نامیدند در محله دروازه دولاب تهران که از مناطق قدیمی‌و حد و مرز شرقی تهران در عهد قدیم بوده، متولد شد.

خانواده معمولی اصغر که با مشکلات روزگار دست به گریبان بود، او را در اسفند سال 1329 در آغوش مادر دید و چون در ماه محرم به دنیا آمده بود، نام اصغر را برایش انتخاب کردند. ریز نقشی اصغر، تناسب جالبی بین او و نامش پدید آورده بود.

شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟

دوران دبستان را در مدرسه «کاظم‌زاده ایرانشهر» گذراند ولی به خاطر مشکلاتی که داشت، در اوایل دوران دبیرستان، ترک تحصیل کرد.

اصغر در آن سن و سال در چاپخانه‌ای مشغول شد و 13 ساله بود که قیام 15 خرداد، جرقه‌های فعالیت سیاسی را در ذهنش روشن کرد. سن و سال پایین و ریزنقشی‌اش او را بیشتر از هر چیزی به توزیع اعلامیه‌های حضرت امام ترغیب می‌کرد تا سال 51 که به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد.

همان سال‌ها بود که با مشقت زیاد از ایران خارج شد و دوره‌های چریکی را در فلسطین گذراند. آبدیده شده بود که به ایران بازگشت و مبارزاتش را به نحو جدی‌تری پیگیری کرد. با دستگیری یکی از اعضای سازمان که با او قرار ملاقات داشت، لو رفت و پس از مدتی تعقیب و گریز، دستگیر شد و تازه معلوم شد که با نام‌های مستعار در استان‌های مختلف کشور، اقداماتی ضد رژیم شاهنشاهی داشته است.

آنقدر اصغر را زده بودند که چهره‌اش برای آشنایان هم قابل تشخیص نبود. خلاصه اینکه به حبس ابد محکوم شد. در زندان بود که با چهره‌های شاخص و روحانی همنشین و همکلام شد و به ماهیت واقعی سازمان مجاهدین پی‌برد.

حکم ابتدایی اصغر اعدام بود و در مرحله تجدید نظر به حبس ابد تقلیل یافت. بعد از آن هم به خاطر ضعیف شدن فعالیت‌های سازمان، حکم او را تا 12 سال کاهش دادند. اصغر از همان سالی که به زندان افتاد تا سال 57 در حبس بود و به خاطر رک‌گویی و اعتراضاتش، مدام مورد شکنجه قرار می‌گرفت و به همین خاطر بود که به رغم جدایی‌اش از سازمان، نمی‌توانستند او را عنصری بریده بنامند.

اصغر در زندان با آیت‌الله ربانی شیرازی، علی اکبر هاشمی‌ رفسنجانی و تعدادی دیگر از افراد سرشناس و تحصیل‌کرده زندان دمخور بود و از این فرصت برای ادامه تحصیلات (البته نه به صورت آکادمیک) استفاده کرد. وقتی با افراد تحصیلکرده حرف می‌زد و یا در بحثی، مناظره می‌کرد، چیزی کم نداشت و به خوبی از پس آن‌ها بر می‌آمد.

· آشنایی مریم کاظم‌زاده با اصغر وصالی

شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟ + تصاویر
اصغر وصالی در کنار مریم کاظم زاده در اولین روزهای ازدواج

آنچه در زیر می‌خوانید، حاصل گفت‌وگویی است که 12 سال پیش با سرکار خانم مریم کاظم‌زاده انجام شده و برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می‌شود.

سرکار خانم مریم کاظم‌زاده اگر چه مدت کوتاهی با اصغر وصالی زندگی کرد اما هنوز حس و حال آن سال های مبارزه و استقامت و همراهی با همسر فعال و نترسش را به خاطر دارد.

او می‌گوید: من به عنوان خبرنگار به مریوان اعزام شده بودم و شهید وصالی هم با نیروهایش به آنجا آمدند. من اولین بار او را با سر و صورتی خاک‌آلود در آنجا دیدم.

کاظم‌زاده ادامه می‌دهد: بعد از مدتی که غائله پاوه شروع شد، چند روز به آزادسازی کامل پاوه مانده بود که از طریق شهید دکتر چمران به او معرفی شدم. دکتر چمران پیشنهاد مصاحبه با اصغر را داد که البته من با کمال میل پذیرفتم اما اولین برخورد تلخ بین ما را شکل داد!

همسر شهید وصالی درباره برخورد آن روز می‌گوید: وقتی از وصالی درباره وضعیت پاوه پرسیدم، گفت: شما اگر خبرنگار هستید، باید همان موقع در آنجا می‌بودید. بهتر است شما به تهران بروید و خبرهایتان را در همان جا بنویسید... این حرف خیلی برایم سنگین بود. گفتم: شما انتظار دارید من در آن درگیری‌های خطرناک حاضر می‌بودم؟... گفت: خبرنگار باید صحنه‌های واقعی را با چشم خودش ببیند، نه اینکه به ثبت شنیده‌ها اکتفا کند... خلاصه برای تنظیم وقت، با جواب سربالای او روبرو شدم...

شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟ + تصاویر

«فردای آن روز که وسائلم را برای انجام مصاحبه برداشتم و به سمت مقر وصالی در پادگان مریوان راه افتادم، یادآوری برخورد دیروز، منصرفم کرد. عصر همان‌روز اصغر به مقر ما آمد و دکتر چمران پیگیر مصاحبه من با او شد. من که دستپاچه شده بودم، گفتم: من برای مصاحبه رفتم که نبودند... اصغر برافروخته شد وگفت: شما کِی آمدید؟! کِی من نبودم؟!... من دروغ گفته بودم اما به خیر گذشت. فردا وقتی اصغر برای خداحافظی آمد، دکتر چمران من را به دست او سپرد و اصغر هم با بی‌اعتنایی قبول کرد تا همراهشان بروم.»

مریم کاظم‌زاده در ادامه خاطرات آن روز می‌گوید: به منطقه‌ای رسیدیم و اصغر به همراه نیروهایش پیاده شدند. به من هم گفت که با ماشین به مقر بروم تا آن‌ها دو روز دیگر بیایند. وقتی همه پیاده شدند، با خودم گفتم چرا من پیاده نشوم؟ کوله‌پشتی‌ام را در ماشین گذاشتم و با دوربین و مقداری کاغذ پیاده شدم و در انتهای ستون به راه افتادم. اصغر سر ستون بود و متوجه همراه شدن من نشد. 20 دقیقه گذشته بود که انتهای ستون را دید و با دیدن من جا خورد. اول اعتراض کرد ولی وقتی دید من حاضرجوابم، گروهی را به درون دره فرستاد و من را با گروه دیگری در مسیر دامنه کوه راهی کرد...

· جرقه ازدواج

حدود دوماه بعد با اصغر به تهران آمدیم و اولین پیشنهاد او برای ازدواج در مسیر بهشت زهرا(س) از سوی او به من ارائه شد. جا خورده بودم و اصلا انتظار نداشتم. اصغر قبل از رفتن به خانه، بر سر مزار دوستان شهیدش در بهشت زهرا رفته بود و من هم همراه شدم تا حس و حال او را در آنجا ببینم. دیدن چهره مادر اصغر که چندین بار خبر شهادت او را شنیده بود هم برایم جالب بود.


شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟ + تصاویر

خلاصه برای اولین بار به خانه حاج آقا وصالی رفتم و با خانواده‌شان آشنا شدم. وقت رفتن با اینکه ماشین داشتم، اصغر گفت که من را می‌رساند.

خانواده‌ام در شیراز بودند و من تنها در تهران زندگی می‌کردم. آن روز اتفاقا مادرم به تهران آمده بود و وقتی به خانه رسیدیم، با یک تعارف خشک و خالی من با آن سر و وضع خاکی و ژولیده به خانه‌مان آمد. مادرم وقتی او را در آن لباس‌ها با بند حمایل و جیب خشاب و لباس جنگی دید، جا خورد و من، اصغر را به او معرفی کردم...

· آغاز زندگی

کاظم‌زاده ادامه می‌دهد: «جهانگیر جعفرزاده» از نیروهای اصغر بود که در جریان عملیات هلی برد بین مریوان و بانه، مفقود شده بود. او را پیش از آن در کرمانشاه و مریوان دیده بودم. با اصغر به خانه جهانگیر رفتیم تا من مراتب تسلیت خود و اصغر را به مادرش اعلام کنم. در آن روزها هم پیشنهادات اصغر برای ازدواج ادامه داشت. او و دوستانش برای چند روز به مشهد رفته بودند و قرار شد هر وقت برگشتند، جوابم را بدهم.

شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟ + تصاویر

من نمی‌خواستم بعد از ازدواج فعالیت‌هایم کمرنگ شود و اصغر هم نمی‌خواست که همسری بی‌دست و پا و خانه‌نشین داشته باشد.

خلاصه من از اصغر خواستم که طبق روال با خانواده‌اش به شیراز بیایند و خواستگاری کنند. او هم قبول کرد و با خانواده و از جمله برادرش اسماعیل که بعدها شهید شد، به خانه ما آمدند. بعد از رضایت خانواده‌ام، مادرم به تهران آمد و مراسم ساده عقد در سال 58 برگزار شد.

· مقاومت در سر پل ذهاب

همان روزهای اول جنگ که خبر حمله عراق را شنیدیم، با اصغر قرار گذاشتیم به کرمانشاه (باختران) برویم. ابتدا در مقر سپاه آنجا ماندیم و وقتی شنیدیم که عراق به سرپل ذهاب رسیده، به سمت آنجا راه افتادیم. شهید شیرودی از سمت هوا و اصغر وصالی با نیروهایی که داشت، از زمین با عراقی‌ها مواجه شدند و با توجه به شناختی که اصغر از آنجا داشت، دشمن را تا کیلومترها عقب زد.

شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟ + تصاویر

اصغر، صبح رفته بود و من شب به سرپل ذهاب رسیدم. اگر مقاومت اصغر و گروهش نبود، معلوم نبود عراقی‌ها به راحتی تا کجا پیش بیایند. یاد عباس داورزنی به خیر که به رغم مجروحیت و عفونت شکم، مردانه می‌جنگید. همچنین یاد افرادی مثل حسن بیات، مجید جهان‌بین و هادی مهاجر به خیر که در همان روزها شهید شدند...

· ...تا شهادت

همسر شهید کاظم‌زاده جریان شهادت اصغر را این چنین بازگو می‌کند: ... این داستان ادامه پیدا کرد تا در روز تاسوعا (28آبان 59) تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا طراحی شود. قرار شد اصغر و نیروهایش به پادگان ابوذر بروند. اصغر، روز عاشورا در نزدیکی تنگه حاجیان گلوله خورد و به عقب منتقل شد. اصغر را به بیمارستان اسلام آباد غرب بردند و دکتر انصاری مغزش را جراحی کرد.

من در گیلانغرب بودم که خبر مجروح شدن اصغر به گوشم رسید و همراه چند نفر از نیروهای اصغر که باقی مانده بودند به آنجا رفتیم.

شهید اصغر وصالی «چ»گونه ازدواج کرد؟ + تصاویر
شهید اصغر وصالی ساعاتی قبل از شهادت

باورکردنی نبود که من از آن سفر به تنهایی برگردم. البته شب قبل از شهادتش، حس جدایی به من دست داده بود ولی فکر می‌کردم که خودم شهید می‌شوم. در آن لحظات فقط با لطف خدا بود که توانستم صبر کنم و به زندگی‌ام ادامه بدهم.

وقتی پیکر اصغر را به پزشکی قانونی تهران آوردند، آن شب اولین شبی بود که از اصغر جدا بودم اما بعد از آن احساس می‌کردم که تازه او را به دست آورده‌ام و تازه با او وارد زندگی جدیدی شده‌ام.


انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 29
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 7
  • ۱۴:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    7 5
    همسری بی دست و پا و خانه نشین! توهینی به تمام بانوان خانه دار ! خجالت آوره ...یک اتار موی که در منزل برای رضای خدا فرزندان صالح تربیت میکنهاز هزارتا زنی که در محل کار مجبور به صحبت و همنشینی مداوم با آقایونه بهتره... مشرق مرد باش
  • ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    2 1
    دقیقا این جمله من رو هم آزرده خاطر کرد. همسر یه شهید این حرف رو بزنه نوبره به خدا! ... خدایا!
  • ۱۵:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    1 0
    اشکال وارده ولی مشرق تقصیری نداره خود یک همسر شهید نقل کرده
  • عبداله ۱۶:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    10 0
    میشه برداشتهای خودتان را و قالب سنگی ذهن خودتان را به همه تحمیل نکنید؟ کجای این حرف توهین به زنان خانه دار گرامی و ارزشمند است؟ ولی خود شما وقتی بخواهید مقایسه کنید مثلا در زمان جنگ زنی که در رزم یا پشتیبانی شرکت داشته را در شرایط مساوی با زنی که نداشته برابر می دانید؟ مثلا خانم دکتر وحید دستجردی که وزیر بهداشت بودند نتوانستند 5 فرزند شان را صالح تربیت کنند؟ یا سرکار خانم مرضیه دباغ (حدیده چی) که با فرزندان متعدد در زمان ستمشاهی زندان و شکنجه دیدند و پس از انقلاب فرمانده سپاه همدان بودند و جزو تیم سه نفره از طرف حضرت امام (ره) به شوروی رفتند و ... مجبور به صحبت و همنشینی با آقايون و... بودند؟ شما که مشرق را به مردی دعوت می کنی! خودت عقل داشته باش! اگر کسی شغل شریف پرورش فرزندان را تحقیر کند، شما ها هستید که با دفاع از موضع ضعف و حقارت، نسل جوان و آرمان خواه و انقلابی را از هرچه اسلام و مسلمانی است پشیمان می کنید. بنده خدا همسر شهید گفته که فعالیت انقلابی و اجتماعی او به چشم همسرش آمده وگرنه مثلا می توانست از فامیل یا همسایه ها کسی را انتخاب کند. مگر شهید همت هم همینگونه ازدواج نکرد؟
  • دوست ۱۶:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    8 0
    سلام به نظرم سوء تفاهم شده ایشون منظورشون بی تحرکی و پویا نبودنه بعید است اینگونه بخواهند راجع به خانه داری قضاوت کنند
  • رضا ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    2 0
    منظورش همسری انقلابی و در صحنه بوده نه همسری منفعل و بی خبر از همه جا
  • ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    0 0
    احسنت
  • نانشناس ۱۶:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    0 0
    حالا شما خودتو ناراحت نکن!
  • میترا ۱۷:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    1 0
    به احتمال زیاد منظور از «همسری بی دست و پا و خانه نشین!» کسانی بوده ان که هم در خانه می نشینند و هم کار مفیدی از ان ها سر نمی زند. نظر شما چیه؟
  • مینایی ۱۷:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    2 0
    آخه چرا خجالت آور؟ همانطور که ممکنه مردی بی دست و پا و خانه نشین باشد.
  • صادق ۱۷:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    0 0
    جو گرفتت اخویا! دوباره با دقت بخون...
  • رضا ۱۷:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    2 1
    به نام خدا. بهترین زنان کسی است که در خانه بماند و بدون دلیل در انظار ظاهر نشود اما گاهی اوقات مواردی بر این اولاست مثل نماز جماعت یا مهمتر از ان جهاد در راه خدا . مصداق ان هم حضرت زهرا که برای دفاع از ولایت و دفاع از حکم خدا در مسجد حضور می یابند وان خطبه فدکیه را ایراد می نمایند. منظور این خانم همین بوده و توهینی به خانم های خانه دار نیست.
  • احمدرضا ۱۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    2 0
    حالا شما چرا جواب توهین به خانم های خانه دار رو با توهین به خانم های شاغل میدید؟
  • علی 63 ۱۹:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    1 0
    این درسته؟؟؟
  • ۱۹:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    1 0
    برادر تو هم توي اون همه مطلب فقط همون يك جمله رو ديدي ؟ شهيد بهشتي فرموده : زن در اسلام زنده سازنده ورزمنده است ، ولي به شرط آن كه لباس رزمش لباس عفتش هم باشد. تمام گيتي عرصه خدمت به خداست ، منتها برخي فقط به كار در خانه راضي نيستند .ودست بر قضا ايشان هم با خانواده استن اما خانواده اي كه عرصه اش ميادين جنگ با دشمنان اسلام است .بايد مفهوم خانه براتون جا افتاده باشه .
  • حمید ۲۰:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    1 0
    عزیزان معنای این جمله را باید با توجه به شزایط آن زمان که ابتدای سالهای جنگ بوده و بعضاً خانم هایی بودند که در کنار رزمندگان به انجام امور جنگ می پرداختند و همچنین روحیه شهادت طلبانه و ایثارگونه و پرجنب جوش شهید وصالی در دفاع از وطن و ناموس این کشور باید تفسیر کرد.خانم های که شرح عملکرد آن در کتاب های دفاع مقدس به کرات بیان شده که به جرعت می توان گفت شهامت،درایت،پاکی،روحیه فوق العاده بالا... آنها نمونه ای از یک زن مسلمان شجاع و پاک است.ضمن اینکه میدان جنگ و نبرد محل انجام کارهای اداری نبوده است بلکه دل شیر وایمانی قوی می طلبید.بنابراین نظرناشناس محترم در این خصوص تسری پیدا نمی کند.البته بنده با نظر ایشان در مورد ارزش و مرتبه بالای خانم هایی که به تربیت فرزندان و همسرداری ارزش بیشتری نسبت به کسب درآمد بیشتر و مستقل قائل هستند موافقم.در واقع این دیدگاه برگرفته از تعالیم اسلامی می باشد.
  • افسر جنگ نرم ۲۲:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
    0 0
    چقدر سطحی نگر شدیم ماها.. ای خدا ما رو از جهالت و تعصبات بی جا نجات بده
  • ۰۰:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    1 0
    مرگ بر طالبان
  • هادی ۰۱:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    2 0
    پیمبراکرم ص: زنی که درمنزل امور خانه را اداره میکند همچون مجاهد راه خداوند است
  • ۰۶:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    2 0
    دوستان عزیز چرا سعی میکنید همسر شهید وصالی رو بی خطا جلوه بدین؟! در پاسخ بعضی دوستان لازمه عرض بشه مادر شهدای فاضل یک خانم خانه دار بودن مثل بسیاری دیگر از مادران شهید ایشون سه تا از پسرانشونو تقدیم به انقلاب کردن! ایشون نه فعالیت خاص بیرون از منزل داشتن نه جنگ و جبهه رفتن شخصا،ایشون سه پسر رو به جبهه تقدیم کردن ! کدومتون جرات داره بیاد مقایسه کنه اجر این خانم خانه دار بیشتره یا یک خانمی که در جبهه حضور داشتن؟الله اعلم
  • تلنگر ۰۸:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    1 0
    منظور همسر از زن خانه نشین این نبوده که به زنان خانه دار توهین بشه منظور زنانی هست که از فعالیت اجتماعی غافل هستند و این منافاتی با وظایف خانه داری ندارد حتما انتظار نداشتید که تو شرایط جنگ زنه بشینه فقط تو خونه !!
  • امین ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    1 1
    نمیدونم چند سال پیش بود شایدم همین ۱۲ سالی که اینجا نوشتین روزی که جریان دستمال سرخ ها رو از زبان خانم کاظم زاده در روزنامه می خواندم از صمیم قلبم می خواستم کسی پیدا شه و راجع به این گروه فیلم بسازه .وقتی دیدم آقای حاتمی کیا در چ نقبی به حال و احوال اونها زده خیلی خوشحال شدم. حداقل ذره ای از غربت در آمدند.
  • ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    1 0
    نمي دونم چرا همه عالم به خودشون اجازه ميدن براي زن تعيين تکليف بکنن يه زن دوست داره بي دست و پا و خونه نشين باشه يکي ديگه هم دوست داره بره وسط ميدون جنگ هيچ کدوم از اين دوتا هم تا وقتي با مباني اسلامي تضادي ندارند ربطي به کسي نداره و فقط و فقط و فقط يک انتخاب شخصيه چرا بعضيا سعي ميکنن براي همه خانمها يک نسخه بپيچند و احکام کلي صادر کنند؟! بهتره جماعت نسوان را به حال خود رها کنيد تا هرکدام بنا به حال و شرايط خود انتخاب کنند. آقا جان پدرچان برادر محترم اسلام هم در مورد فعاليت اجتماعي زنان اينجوري که شماها حکم صفر و صد صادر مي کنيد حکم صادر نکرده!
  • محسن ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    2 1
    درود خدا بر سردار سرافراز لشکر اسلام « شهید اصغر وصالی و برادر ارجمندش شهید اسماعیل وصالی» و رحمت بی کران خدا بر مادر و پدر والامقام این شهیدان عزیز که در راه اسلام و قرآن و نجات انسان ها از یوق استعمار و استکبار، بردگی و بندگی قدرت های چپاولگر و ظالم، بزرگترین سرمایه خود را که جان بود خالصانه به جان آفرین تقدیم کردند. روحشان شاد و راهشان همیشه پر رهروباد.
  • ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    2 0
    يعني توي اين همه مطلب فقط همين يك جمله نظر شما رو جلب كرد. اون بنده خدا منظوري نداشته. بابا! اصغر وصالي رو تماشا كنيد چمران رو داشته باشيد. آخ كه چقدر دلم تنگه واسه اون روزا. خوشبخت ترين آدم شهيده. و بدبخت ترين آدم كسي كه سفره شهادت واسش پهن بوده و بي نصيب مونده.
  • می ناب ۱۴:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    1 1
    به نظرم اصلا فیلم چ بیشترا ز شهید چمران، شخصیت شهید وصالی رو مورد توجه قرار داده و البته از این نظر بسیار قابل توجه است.
  • ppppp ۱۶:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    1 1
    مرداشون کجا بودن که زناناشون باید برن جبهه؟
  • مقدم ۱۸:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۷
    1 0
    اگه می شه درباره شهید اسماعیل وصالی که گویا برادرشون هستن و عکسشون کنار هم کشیده شده بود هم مطلبی بنویسید. سپاس
  • مهدی ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۲
    1 1
    خداوند این شهید عزیز را رحمت کند.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس