گروه فرهنگی مشرق - چند روز پيش ابراهيم اصغرزاده اعلام كرد كه حاضر است بابت اشغال سفارت امريكا و گروگانگيري عذرخواهي كند. اصغرزاده كه يكي از اعضاي هسته اوليه تسخير لانه جاسوسي در سال 58 است در گفتوگو با يكي از خبرگزاريها گفت: ارتباط ايران و امريكا نبايد اسير گذشته و تاريخ باشد. اصغرزاده اذعان كرد:اگر منافع ملي كشورم حكم كند، حاضرم بابت گروگانگيري عذرخواهي كنم.
ابراهيم اصغرزاده يك فعال سياسي اصلاحطلب است و اين روزها در سمت مشاوره پروژه ساخت فيلم سينمايي درباره تسخير لانه جاسوسي فعاليت ميكند. ساخت فيلم درباره تسخير لانه جاسوسي زماني بر سر زبانها افتاد كه امريكاييها فيلم «آرگو» را ساختند. آرگو را بنافلك با تهيهكنندگي جورج كلوني ساخت و در آن داستان فرار چند امريكايي از ايران را به نمايش گذاشت. فيلم بن افلك همه مشخصههاي يك فيلم امريكايي را دارد، در آن امريكاييها براي وطن و منافع ملي خود از جانشان مايه ميگذارند و در مقابل دشمنان احمق اما پرقدرت چنان شجاعانه ظاهر ميشوند كه دشمن چارهاي جز تسليم ندارد. «آرگو» با اين مشخصات توانست روايتي دروغآميز و جعلي را از تسخير واقعه لانه جاسوسي به نمايش بگذارد. روايتي كه باعث شد يك شكست بزرگ تاريخي براي امريكا در ورژن سينمايي به يك پيروزي تبديل شود. امريكاييها با آنكه آرگو از نظر كيفي اثري كاملاً متوسط است، به آن اسكار بهترين فيلم را دادند.
آرگو همان طور كه در جهان سر و صدا به پا كرد در داخل ايران نيز واكنشهاي زيادي را داشت و از جمله ايجاد تبوتاب ساخت فيلمي درباره تسخير لانه جاسوسي. اين كار هم اكنون با تأخير حدود دو سال توسط سيدجمال ساداتيان در حال انجام است. پروژهاي كه بدون معرفي كارگردان در حال پيشرفت است و قرار شده چندين بازيگر خارجي نيز در آن نقشآفريني كنند. اما نكته جالب درباره اين پروژه سينمايي حضور ابراهيم اصغرزاده به عنوان مشاور است. اصغرزاده از اين جهت كه يكي از اشخاص مطلع و منبع اطلاعات درباره واقعه تسخير لانه جاسوسي است، جايگاه ويژهاي دارد اما آن ابراهيم انقلابي كه در سال 58 نقشه تسخير لانه جاسوي را كشيد، امروز در قامت يك اصلاحطلب تمام عيار ظاهر و حتي حاضر شده است به خاطر آن اقدام از امريكاييها عذرخواهي كند! حال چطور ميتوان انتظار داشت كه اصغرزاده با چنين روحياتي مشاوره صادقانه و صحيحي براي ساخت پروژه تسخير لانه جاسوسي ارائه نمايد؟ چه كسي ميتواند تضمين دهد كه اصغرزاده براي آنچه بهبود روابط ايران با امريكا ميداند روي «تاريخ» قلم تصحيح بكشد و آن چيزهايي را كه ممكن است باعث رنجش امريكاييها در فيلم احتمالي ميشود كلاً حذف كند يا روايت تازهاي باب ميل آنها ارائه كند!
ابراهيم اصغرزاده كه امروز حاضر است به خاطر كاري كه در سال 58 كرده از امريكاييها عذرخواهي كند، آيا فيلم آرگو را ديده است؟ البته بنا به وظيفه مشاوره فيلم تسخير لانه جاسوسي احتمالاً بايد آرگو را ديده باشد، هم اكنون وي ميتواند به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا امريكاييها كه خود را مشتاق عاديسازي روابط با ايران نشان ميدهند در اين فيلم چقدر به تاريخ وفادار بودهاند؟ آيا صرف نشان دادند چند تصوير گرافيكي درباره تاريخ ايران و انقلاب ميتواند توجيهكننده دروغهاي آرگو باشد؟ اگر تاريخ مهم نيست، پس چرا هاليوود براي ساخت آرگو هزينه ميكند و به آن بهترين جايزه سينماي امريكا را ميدهد؟ فلسفه ساخت پروژه سينمايي تسخير لانه جاسوسي، بازگويي صحيح بخش مهمي از تاريخ معاصر است، اين كار آنقدر مهم و استراتژيك است كه براي انجام آن نياز به مشاوريني داريم كه براي رسيدن به آمال سياسي خود واقعيتهاي تاريخي را ناديده بگيرند يا خداي ناكرده دست به تحريف آن بزنند.
منبع: روزنامه جوان
ابراهيم اصغرزاده يك فعال سياسي اصلاحطلب است و اين روزها در سمت مشاوره پروژه ساخت فيلم سينمايي درباره تسخير لانه جاسوسي فعاليت ميكند. ساخت فيلم درباره تسخير لانه جاسوسي زماني بر سر زبانها افتاد كه امريكاييها فيلم «آرگو» را ساختند. آرگو را بنافلك با تهيهكنندگي جورج كلوني ساخت و در آن داستان فرار چند امريكايي از ايران را به نمايش گذاشت. فيلم بن افلك همه مشخصههاي يك فيلم امريكايي را دارد، در آن امريكاييها براي وطن و منافع ملي خود از جانشان مايه ميگذارند و در مقابل دشمنان احمق اما پرقدرت چنان شجاعانه ظاهر ميشوند كه دشمن چارهاي جز تسليم ندارد. «آرگو» با اين مشخصات توانست روايتي دروغآميز و جعلي را از تسخير واقعه لانه جاسوسي به نمايش بگذارد. روايتي كه باعث شد يك شكست بزرگ تاريخي براي امريكا در ورژن سينمايي به يك پيروزي تبديل شود. امريكاييها با آنكه آرگو از نظر كيفي اثري كاملاً متوسط است، به آن اسكار بهترين فيلم را دادند.
آرگو همان طور كه در جهان سر و صدا به پا كرد در داخل ايران نيز واكنشهاي زيادي را داشت و از جمله ايجاد تبوتاب ساخت فيلمي درباره تسخير لانه جاسوسي. اين كار هم اكنون با تأخير حدود دو سال توسط سيدجمال ساداتيان در حال انجام است. پروژهاي كه بدون معرفي كارگردان در حال پيشرفت است و قرار شده چندين بازيگر خارجي نيز در آن نقشآفريني كنند. اما نكته جالب درباره اين پروژه سينمايي حضور ابراهيم اصغرزاده به عنوان مشاور است. اصغرزاده از اين جهت كه يكي از اشخاص مطلع و منبع اطلاعات درباره واقعه تسخير لانه جاسوسي است، جايگاه ويژهاي دارد اما آن ابراهيم انقلابي كه در سال 58 نقشه تسخير لانه جاسوي را كشيد، امروز در قامت يك اصلاحطلب تمام عيار ظاهر و حتي حاضر شده است به خاطر آن اقدام از امريكاييها عذرخواهي كند! حال چطور ميتوان انتظار داشت كه اصغرزاده با چنين روحياتي مشاوره صادقانه و صحيحي براي ساخت پروژه تسخير لانه جاسوسي ارائه نمايد؟ چه كسي ميتواند تضمين دهد كه اصغرزاده براي آنچه بهبود روابط ايران با امريكا ميداند روي «تاريخ» قلم تصحيح بكشد و آن چيزهايي را كه ممكن است باعث رنجش امريكاييها در فيلم احتمالي ميشود كلاً حذف كند يا روايت تازهاي باب ميل آنها ارائه كند!
ابراهيم اصغرزاده كه امروز حاضر است به خاطر كاري كه در سال 58 كرده از امريكاييها عذرخواهي كند، آيا فيلم آرگو را ديده است؟ البته بنا به وظيفه مشاوره فيلم تسخير لانه جاسوسي احتمالاً بايد آرگو را ديده باشد، هم اكنون وي ميتواند به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا امريكاييها كه خود را مشتاق عاديسازي روابط با ايران نشان ميدهند در اين فيلم چقدر به تاريخ وفادار بودهاند؟ آيا صرف نشان دادند چند تصوير گرافيكي درباره تاريخ ايران و انقلاب ميتواند توجيهكننده دروغهاي آرگو باشد؟ اگر تاريخ مهم نيست، پس چرا هاليوود براي ساخت آرگو هزينه ميكند و به آن بهترين جايزه سينماي امريكا را ميدهد؟ فلسفه ساخت پروژه سينمايي تسخير لانه جاسوسي، بازگويي صحيح بخش مهمي از تاريخ معاصر است، اين كار آنقدر مهم و استراتژيك است كه براي انجام آن نياز به مشاوريني داريم كه براي رسيدن به آمال سياسي خود واقعيتهاي تاريخي را ناديده بگيرند يا خداي ناكرده دست به تحريف آن بزنند.
منبع: روزنامه جوان