گروه بینالملل مشرق – رزمآوران
دنیای قدیم وقتی در میان نیزارها سکوت سنگینی مشاهده میکردند، بیش از آنکه
خیالشان راحت شود نگران برنامههای مخفی دشمن برای حمله میشدند. اگر میدان
دیپلماسی بین ایران و غرب در مساله هستهای را بتوان بهچنین نیزاری تشبیه کرد، چنان
سکوت نگرانکنندهای را اکنون میتوان در این میدان بهوضوح دید. کاترین اشتون،
مسوول هماهنگی سیاست خارجی اتحادیه اروپا حتی در پیشگاه پارلمان اروپا نیز مطالب
زیادی از دو دور گذشته مذاکرات جامع نگفته و به تعمد در این نگفتن نیز اذعان کرده
است.

دیپلماتهای دو طرف پس از دو دور مذاکرات گذشته در وین که البته در کنار آنها مذاکرات کارشناسی نیز برگزار شده است، ترکیبی از «حرفهای کلی و لبخند» تحویل افکار عمومی دادهاند. این ترکیب دو احتمال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند:
اول، اینکه هنوز مذاکرات به مراحل جدی نرسیده و بنابراین دو طرف از روند آن رضایت دارند و در عین حال حرف زیادی هم برای گفتن ندارند؛ بنابراین منتظرند روند مذاکرات بالاخص در سطح کارشناسی بیشتر پیش برود تا بتوانند قضاوتهای دقیقتری کنند.
دوم اینکه مذاکرات دارای مفادی است که دستکم یکی از دو طرف از طرح آن در افکار عمومی ابا دارد. از این رو فعلا ناگفتهها را زیر لبخندهای دیپلماتیک پنهان میکنند تا زمان بگذرد و توافق نهایی بدون مانع حاصل شود؛ آنگاه است که افکار عمومی در کار انجام شده قرار میگیرند و دیگر جایی برای نقد و بررسی باقی نمیماند.
ماهیت توافق ژنو بهحدی قابلیت تفاسیر متعدد را میدهد که
نمیتوان حتی در خصوص گستره مباحث در جریان قضاوت دقیقی داشت چه رسد به اینکه
بتوان چند و چون مذاکرات را پیشبینی کرد. بر این اساس و در شرایط سکوت رسانهای
مذاکرهکنندگان آنچه گرم میشود، بازار شایعات است.

کسانی که این روزها در خیابانهای شهرهای کشور رفت و آمد میکنند، نمیتوانند بخشهایی از این شایعات را نشنیده باشند. برخی بر این باورند که توافق نهایی از هماکنون حاصل شده است و برخی دیگر این باور را مطرح میکنند که مذاکرات بهچنان بنبستی خورده است که دیگر پیشرفتی نخواهد داشت. بین این دو طیف حداکثری، طیفهای متعادلتری هم به چشم میخورند.
طبعا دیپلماتهای کشورمان بهخوبی این نکته را میدانند که رشد چنین فضایی در کشور بهنفع آنها نیست و باعث خواهد شد هر نتیجهای که از مذاکرات حاصل شود، با معیار همین شایعات محک زده شود. از سوی دیگر، در چنین شرایطی فضای نقد در داخل کشور و بالاخص در محافل علمی و دانشگاهی دچار رکود جدی میشود چرا که بنمایه نقد اطلاعات است، نه حدس و گمان. وقتی اطلاعات قابل استناد در اختیار صاحبنظران در نهادهای مختلف قرار نمیگیرد عملا پشتوانهای بهنام «ظرفیت نقد» از تیم مذاکرهکننده گرفته میشود و در نتیجه امکان اشتباه در مسیر دیپلماتیک بالاتر میرود.
خوب است که افکار عمومی کشور مطلع باشد که این فضای لبخند و سکوت چندان نشانه خوبی نیست و اگرچه ظاهر آرامی دارد اما چنین آرامشی میتواند آرامش قبل از توفان باشد و ممکن است بهناگاه نتایجی حاصل شود که شوکه شدن افکار عمومی از تبعات آن باشد.
با وجود این سکوت رسانهای، در فواصل مذاکرات دو دسته نشانه میتوان شناسایی کرد که میتواند تا حدودی فضای کلان سیاسی موجود بین دو طرف را مورد تخمین قرار دهد.
* اظهارات غربیها: هنوز به مراحل سخت نرسیدهایم
«ما دو دور گفتگو در زمینه مذاکرات جامع داشتهایم که سازنده، مهم و حرفهای بودند. اما ما هنوز به بخش سخت مذاکرات نرسیدهایم. برای رسیدن به توافق، ایران باید تصمیمات سختی بگیرد.» این سخنان «وندی شرمن»، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در گروه 1+5 است.
این یک اظهار نظر در بین تمام اظهار نظرهای انجام شده در
خصوص مذاکرات وین 1 و وین 2 از صراحت بیشتری برخوردار است. هرچند که شرمن شخصیت
قابل اعتمادی ندارد و اظهاراتش را نمیتوان مبنا قرار داد اما سخنان وی که در
گفتگو با موسسه آسپن اظهار شده است، میتواند احتمال اول فوقالذکر را تقویت کند. به
این معنا، میتوان گفت که مذاکرات فعلا در مراحل اصلی نیست.

یکی از نکاتی که محمدجواد ظریف، مسوول مذاکرهکنندگان ایرانی در پایان مذاکرات وین 2 اظهار داشت هم گفته شرمن را تقویت میکند. وی تصریح میکند: «هدف ما از این اجلاس و اجلاس گذشته و همینطور براساس توافقی که کردیم از اجلاس آینده، این نیست کهوارد مذاکره بشویم بلکه مشخص کردن صورت مسئله برای دو طرف است و اینکه توافق را چگونه صورتبندی کرده و روی کاغذ بیاوریم و تدوین کنیم.»
به این ترتیب محمدجواد ظریف هم احتمالا تلویحا تایید کرده است که مذاکرات وین 1 و 2 و همچنین مذاکرات وین 3 از آن دست مذاکرات چالشبرانگیز نبوده که بخواهد سر و صدای زیادی ایجاد کند، بلکه دوره کردن مواضع طرفها در خصوص مباحث مورد اختلاف است.
با این حال، اینکه مذاکرات کارشناسی تا چه حد وارد جزئیات شده است محل ابهام است.
* حملات حقوق بشری علیه ایران؛ گذار از نبرد تاکتیکی به نبرد مبنایی
کسانی که در یکی دو ماه اخیر مباحث مرتبط با ایران را در صحنه بینالمللی دنبال میکنند، حتما متوجه شدهاند که طی ماههای اخیر مباحث حقوق بشری علیه کشورمان با سرعت بالایی در حال اوج گرفتن است. احمد شهید، بان کیمون و اخیرا اتحادیه اروپا بهسوی ایران یورش آوردهاند چون حقوق بشر مدنظر طرف غربی را رعایت نمیکند.
مباحث حقوق بشر در اختلافات ایران و غرب مبناییتر از اختلافات هستهای هستند. توافق هستهای بین ایران و غرب اگرچه مشکل است اما غیرممکن نیست و با تغییراتی در معادلات قدرت بینالمللی ممکن است حاصل شود. اما محال است بین اسلام و نظام مدرنیته برآمده از رنسانس بر سر مبانی حقوق بشر توافقی حاصل شود، مگر اینکه یکی از طرفها از اصول خود کوتاه بیاید.
برخی از مواردی که غرب بهخاطر آنها جمهوری اسلامی ایران را به نقض حقوق بشر متهم میکنند، نص صریح آیات شریفه قرآن کریم است.
پیش از آنکه مذاکرات ایران و 1+5 وارد مرحله توافق ژنو شود، چنین حجمی از حملات حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی ایران صورت نمیگرفت. قطعنامه اخیر کمیته روابط خارجی اتحادیه اروپا 23 بند دارد که 8 بند آن حقوق بشری است.
این قطعنامه نهتنها از اعطای جایزه ساخاروف به «نسرین ستوده» استقبال کرده است بلکه آزادی زندانیان به اصطلاح سیاسی، مدافعان حقوق بشر و محکومان فتنه 88 را خواستار میشود.
یکی از جالبترین نکات در این قطعنامه که باید آن را مبناییترین بخش دانست، تاکید بر این نکته است که «منشور حقوق شهروندی» در دست تبیین در دولت آقای حسن روحانی، باید با الزامات بینالمللی ایران هماهنگ باشد. این بدان معناست که ایران باید از اعلامیه حقوق بشر پیروی کند و معنای سادهتر آن این است که باید مبانی اسلامی حقوق بشر را کنار بگذارد.
قطعنامه کمیته روابط خارجی اتحادیه اروپا حتی به حاکمیت ملی ایران هم متعرض شده و تاکید میکند که هیاتهای اعزامی پارلمان اروپا به ایران باید به دیدار با مخالفان سیاسی، فعالان جامعه مدنی متعهد بوده و به زندانیان سیاسی دسترسی داشته باشند.
چنین خواستههایی از ایران در شرایطی مطرح میشود که مذاکرات هستهای به باور طرف غربی بسیار بهتر از دوران قبل از بر سر کار آمدن دولت روحانی پیش میرود و به گفته شرمن، طرفین مذاکره یکدیگر را به اسم کوچک صدا میزنند و خانوادههای همدیگر را میشناسند. پس چرا باید چنین رفتاری صورت پذیرد؟

پاسخ تقریبا روشن است. منافع هستهای ایران رینگی حفاظتی در برابر منافع حیاتیتر هستند و طرف غربی اکنون احساس میکند که این رینگ را پشت سر گذاشته و بالاخص پس از آنکه خیالش از بابت ذخایر سوخت 20 درصدی ایران راحت شد، وارد حوزههای دیگری شده است و اگر فضا را مناسب ببیند، بیشتر هم پیش خواهد آمد. برای دانشآموختگان سیاست این جمله که «منافع مهم رینگ حفاظت از منافع حیاتی هستند» ناآشنا نیست. این اصلی است که شاید در مذاکرات بین ایران و 1+5 آنقدرها هم ملحوظ نبوده چرا که ظاهرا خیال طرف غربی با همان توافق اولیه از برنامه هستهای ایران راحت شده است!
اگر آن زمان همه چیز محرمانه نمیماند و به نخبگان و رسانهها اجازه نقد و بررسی داده میشد شاید اکنون طرف غربی احساس نمیکرد که از یک رینگ حفاظتی وارد رینگ دیگری شده است.
* جمعبندی
فضای آرام مذاکرات وین که سرشار از سخنان خوش و لبخندهای دیپلماتیک است، در شرایطی دنبال میشود که اولا هنوز به مراحل سخت و اصلی نرسیده است و ثانیا از سوی طرف غربی با نگاهی آسوده دنبال میشود.
این در شرایطی است که از محتوای مذاکرات چیز زیادی در اختیار افکار عمومی نیست و عملا راه نقد و بررسی مسائل بر رسانهها و نخبگان جامعه باز نیست.
تنها چیزی که قابل پیشبینی است این است که روزهای سختتری در مذاکرات جامع ایران و 1+5 فراخواهند رسید؛ روزهایی که باید به انتظار آنها نشست.