ورود؛
وقايع رخ داده در سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي که با فراز و نشيب دولت موقت و سيطره ملي – مذهبي ها شروع و با دستان آغشته به خون منافقين و پرپر شدن مديران طراز اول کشور در حزب جمهوري و نخست وزيري ادامه يافت هر چند تاملاتي بر آمده از تدقيق در تمامي حواشي و ناگفته هاي آن روزگار را مي طلبد اما در تمامي سطوح و معادلات تعريف شده و تحليل هاي ذکر شده براي آن اتفاقات، چيزي بيش از آنچه گفته و ديده شده نمي تواند چارچوبي جديد پيش روي تحليل گران و مورخان بگشايد. اما ماجراي قائم مقامي شيخ حسينعلي منتظري و عزل وي توسط حضرت امام (ره) از وقايعي است که همچنان مطمح نظر تحليل هاي بسياري است . سير تکامل و رشد شخصيتي کسي که تا قائم مقامي رهبري پيش مي رود آنگاه به دليل درگير شدن در حاشيه هاي غليظ تر از متن، مورد غضب بنيانگذار فقيد انقلاب قرار گرفته و عزل مي شود از موضوعاتي است که مي تواند به عنوان مستندي جهت پژوهش و واکاوي زواياي مختلف جريان شناختي و شخصيت شناسي انقلاب اسلامي مورد ارزيابي قرار گيرد.
شباهت هاي دو شخصيت سياسي
اين موضوع از آنجا سوژه اي مناسب جهت مستند سازي و وقايع نگاري جريان ها و شخصيت هاي سياسي سه دهه اخير انقلاب به شمار مي رود که مروري بر حال و روز برخي شخصيت هاي سياسي حال حاضر نشان مي دهد که همان گونه که در پيام تسليت رهبر معظم انقلاب به مناسب درگذشت آقاي منتظري نيز آمده بود «در اواخر دوران حيات مبارک امام راحل امتحاني دشوار و خطير، پيش آمد که از خداوند متعال ميخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خويش بپوشاند و ابتلائات دنيوي را کفاره آن قرار دهد» در حال حاضر نيز کساني هستند که با وجود مجاهدت هاي بسيار در آستانه امتحاني خطير و دشوار قرار گرفته اند که تورق اوراق تاريخ براي آيندگان و نيز شفاف سازي مسائل پيراموني انقلاب ضروري مي نمايد تا به جراحي دقيق رفتارهاي اين اشخاص و جريان هاي وابسته اقدام کنيم. مصداق بارز اين افراد رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رئيس فعلي مجلس خبرگان رهبري است.
آقاي هاشمي که از سال هاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي در رده هاي مديريتي بالاي نظام حضور داشته است در کنار تغيير و تطورات گسترده اي که زندگي سياسي وي پس از انقلاب داشته است در سالهاي اخير به خصوص پس از انتخابات سال 1388 اين تحولات دچار رويه اي شگرف و بنيان شکن شده اند به گونه اي که مطالعه مواضع وي در دو سال گذشته ناخودآگاه پرونده ماجراي عزل قائم مقام رهبري و اتفاقات مربوط به آن را بازگشايي و به نمونه خواني اين دو واقعه مي پردازد. و طُرفه آنکه شباهت هاي بسيار ظريفي ميان اشتباهات استراتژيک و خطاهاي رفتاري و نيز موضع گيري هاي اجتماعي و سياسي اين دو شخصيت ديده مي شود.
آيا ماجراي سيد مهدي هاشمي با مهدي هاشمي تکرار مي شود؟
نبايد فراموش کرد که استارت مواجهه آقاي منتظري با نظام و امام از زماني زده شده که وي تحت تاثير اطرافيانش نسبت به جرائم سيد مهدي هاشمي ( برادر دامادش سيد هادي هاشمي) اغماض کرده و مانع برخورد قانوني و عادلانه با جرائم سيد مهدي هاشمي شد. ري شهري وزير اطلاعات وقت در اين باره مي نويسد: در شهريور 1365دو نفر ازاتباع کره جنوبي ازشخصي به نام شنيتا رضايي در کلانتري 5تهران به عنوان سارق شکايت کردند. کلانتري براي انجام تحقيقات نامبرده را دستگير کرد. در بازرسي بدني و منزل فرد دستگير شده يک عدد اسلحه کمري ، مقادير زيادي شناسنامه جعلي واسناد و مدارک جعلي کشف شده و ضبط گرديد. فرد دستگير شده در پاسخ به بازجويي ها آدرس خانه اي را در خيابان يوسف آباد ارائه داد که پس از تحقيقات مشخص شد که اين خانه مربوط به نهضت هاي آزادي بخش است که زير نظر سيد مهدي هاشمي فعاليت مي کند. در آن خانه 49 قلم اجناس غير قانوني از قبيل اسلحه، مواد منفجره، پودر سرطان زا، اسناد جعلي و... وجود داشت که بعد از کشف، سيد مهدي دستگير و به اعدام محکوم شد. ( خاطرات سياسي، تأليف محمد مهدي ري شهري )
پس از آشکار شدن جرائم سيد مهدي هاشمي و تصميم نظام در برخورد با ايشان، بيت آقاي منتظري (قائم مقام رهبري) و در راس آن شخص آقاي منتظري در مقابل اين تصميم نظام مقاومت مي کند. امام خميني در نامه اي به آقاي منتظري مي نويسد:
«"علاقه اينجانب به جنابعالى بر خود شما روشنتر از ديگران است."،" اين خطر بسيار مهم از ناحيه انتساب آقاى سيد مهدى هاشمى است به شما. من نمىخواهم بگويم که ايشان حقيقتاً مرتکب چيزهايى شدند؛ بلکه مىخواهم عرض کنم ايشان متهم به جنايات بسيار، از قبيل قتل، مباشرت يا تسبيباً و امثال آن مىباشند و چنين شخصى، ولو مبرا باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالى است که بر همه حفظش واجب مؤکد است. آنچه مسلّم است و در آن پافشارى دارم رسيدگى به وضعيت و موارد اتهام او است، رسيدگى به خانه تيمى و انباشتن اسلحه، آن هم با پول ملت، به اسم کمک به سازمانهاى به اصطلاح آزاديبخش. اصولًا يک همچو اعمالى بدون دخالت دولت جرم است و بايد ايشان، که صلاحيت اين امر را ولو واقعاً براى اين سازمانها باشد ندارد و دخالت در حکومت است، جواب بدهد. اين امر قطعى است. و آنچه از شما مىخواهم در رتبه اول پيشنهاد مستقيم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسيدگى به اين امور است. اگر براى شما محذور دارد، به طورى که تکليف شرعى از شما ساقط است، سکوت است . حتى در محافل خصوصى دفاع از يک همچو شخصى که خطر براى حيثيت شما است و احتمال فساد و خونريزى بيگناهان است سَم قاتل است."»
اما پاسخ آقاي منتظري به اين نصيحت محبت آميز امام براي پاک کردن بيت خويش از لوث وجود افراد قاتل و جنايتکار بسيار تاثر آور است. آنطور که مهدي هاشمي در برگه بازجويي اش مي نويسد ، يک روز قبل از معرفي اش به وزارت اطلاعات نزد آقاي منتظري مي رود و از وي مي شنود که: « امام با نامه خودشان، خواب را از چشم من گرفتهاند. من هم نامهاي نوشتم که خواب را از امام بگيرد.» بخش هايي از نوشته شيخ حسينعلي منتظري که به خيال خود با آن خواب را از چشمان امام گرفتند به اين شرح است: " من به حسب متن واقع از دو حال خارج نيستم: يا فردي هستم -مطابق ذهنياتي که تدريجاً براي شما پيدا شده- ساده انديش، بازي خور، و مثلاً امثال سيد مهدي هاشمي به من خط و فکر مي دهند، و بر حسب مرقومه حضرتعالي، حسن ظن من به اعمال و افعال و گفته ها و نوشته ها اساس تصميمات من است و يا اينکه... خود من که تا اندازه اي سرد و گرم دنيا را لمس کرده ام و با خوب و بد مردم محشور بوده ام، چه بسا از خود هم فکر و تأملي و اراده اي داشته باشم. اگر فرض اول در حق من صحيح است پس تأييد و ترويج حضرتعالي و مسئولين و علماء و فضلاء از من و اميد داشتن به من کذايي براي آينده اسلام و کشور و حتي تعريف حضرتعالي از من در همين نامه اخير صحيح نيست، و واقعاً لازم است براي آينده کشور و انقلاب فکر اساسي بکنيد و مسامحه به هيچ وجه روا نيست، و آن هم در درجه اول به عهده حضرتعالي است که مؤسس انقلاب بوده ايد و ملاحظه مرا هم نکنيد، من يک جو طالب مقام نيستم. و اگر فرض دوم صحيح است، پس احتمال بدهيد عرائضي را که در اين نامه مي نويسم، کلاً او بعضاً صحيح باشد. نهضتها و پول نهضتها مربوط به من و مرحوم محمد منتظري است و سيد مهدي هاشمي پس از مرحوم محمد در اين جهت از من حکم دارد، حالا که نظر حضرتعالي بر مجرميت و تعقيب مجرم است و مرقوم فرموده ايد: «تمام کساني که در اين امور دخالت داشته اند محاکمه شوند» محاکمه اولا بايد متوجه من و مرحوم محمد در عالم برزخ بشود نه آقاي حسني و سيد مهدي هاشمي که مأموريتي را انجام داده اند... آقاياني که مدتهاست در پشت اين صحنه هستند و متأسفانه آخر الامر از عنوان حضرتعالي خرج کرده اند، بدانند که اگر سيد مهدي هاشمي را پيش من تکه تکه کنند، من خودم را به کسي نمي فروشم و استقلال فکري و ارادي خود را حفظ مي کنم و خانه من فعلاً که منشأ اثري نيستم قيم لازم ندارد. سيد مهدي هاشمي در زمان شاه در دادگاه اصفهان به زور ساواک به سه مرتبه اعدام محکوم شد. ولي ديوانعالي کشور زمان شاه اين استقلال و عرضه را داشت که حکم دادگاه اصفهان را لغو کند ولي همين سيد مهدي در زمان جمهوري اسلامي اصرار کرد اگر بناست محاکمه شوم، مرا محاکمه کنيد تا گره باز شود و در اصفهان مقدمات محاکمه فراهم شد ولي شوراي عالي قضايي نظر نداد و جلوي آن را گرفت. حالا آقاي وزير اطلاعات مي فرمايند او متهم به بيست و چند فقره قتل است و حضرتعالي هم مي فرماييد "متهم به جنايات بسيار از قبيل قتل مباشرتاً و تسبيباً و امثال آن مي باشد " اگر کشور هرج و مرج است، عرضي ندارم و اگر قانون دارد، اتهام قتل احتياج به شاکي دارد و مرجع رسيدگي هم دادگستري است و اطلاعات حق دخالت ندارد... من سيد مهدي را از وقتي که بچه بود و با مرحوم محمد هم بحث و به درس مکاسب من مي آمد، مي شناختم و پدرش استاد من بود و برادرش داماد من است. من تمام خصوصيات او را ميدانم. او مردي است مخلص اسلام و انقلاب و حتي شخص حضرتعالي، هم خوش استعداد و خوش درک است و هم خوب صحبت مي کند و خوب مي نويسد و در عقل و تدبير و مديريت به مراتب از رئيس سپاه و وزير اطلاعات با همه کمالاتشان بهتر است و در تعهد و تقوا هم از آنان کمتر نيست، فقط بز اخفش نيست و حاضر نيست کورکورانه مهره کسي شود. آيا ميدانيد که مردم در اتوبوسها و تاکسي ها و صفوف مرغ و تخم مرغ و بنزين و روغن نباتي و گوشت و امثال اينها، علناً به مسئولين جمهوري اسلامي و حتي متأسفانه به شخص حضرتعالي فحش مي دهند؟... تذکراً عرض مي کنم، لازم است حضرتعالي در امور جاريه کشور و جبهه ها، فقط به گزارش هاي مسئولين و بيت معظم قناعت نکنيد. مسئولين هميشه هم به لحاظ خودشان و هم به لحاظ رعايت حال حضرتعالي خوبي ها را مي گويند و بدي ها را نمي گويند. لازم است افرادي عادي مورد وثوق که در ميان ملت هستند، گاه و گاهي بيايند و محرمانه بدون حضور احدي و بدون ترس و واهمه اوضاع کشور را صريحاً گزارش کنند و من خوشبختانه از اين شيوه استفاده مي کنم"
تلاش هاي امام براي بازگشت آقاي منتظري به اينجا ختم نشد، ايشان پس از اعتصاب آقاي منتظري از ايشان دعوت مي کند تا در جلسه سران قوا حضور يابند. شرح حال اين جلسه از زبان سيد احمد خميني در رنجنامه اش خطاب به آقاي منتظري خواندني است: " امام با کمال بزرگواري شما را خواستند و شما در جلسهاي در منزل اينجانب که سران قوا و نخستوزير بودند، شرکت کرديد. از ابتدا معلوم بود که به شما گفته بودند که زير بار هيچ پيشنهادي نرويد تا آقا مهدي را آزاد کنند. چرا که با همه با خشونت برخورد کرديد. امام در اين جلسه با تواضع بسيار از شما خواستند که اعتصاب خود عليه نظام را بشکنيد. به شما گفتند: آيا شما، ماها را دشمن خود ميدانيد؟ يقينا اين را نميتوانيد بگوييد. بعد با حالت بسيار صميمي و گرم فرمودند: من از شما خواهش ميکنم که اين کارها را کنار بگذاريد و مشغول کار خود شويد. قبول نکرديد! فرمودند: من به شما ارادت دارم. من مخلص شما هستم. از اين مريد و مخلص خود قبول بفرماييد و به کار خود مشغول شويد. با کمال خشونت گفتيد "لا يکلف الله نفسا الا وسعها" در اين هنگام من به دوستان نگاه کردم. ديدم همگي از شرم و حيا، سرهايشان را پايين انداختهاند و آقاي خامنهاي اشک در چشمانشان بود. آقاي رفسنجاني و من در جلو امام به شما گفتيم که شما قائل به ولايت فقيه هستيد و به قول خودتان 700 صفحه پيرامون آن مطلب نوشتهايد چرا گوش به حرف امام نميدهيد؟ باز همان جمله «لايکلف الله نفسا» را به زبان آورديد و امام با خونسردي به شما نگاه ميکردند." (رنجنامه ص 45)
پافشاري امام راحل بر اجراي عدالت از يکسو و عدم تمکين آقاي منتظري از سوي ديگر راهي براي امام رنجديده امت باقي نگذاشته بود جز اينکه براي حفظ اسلام و اجراي عدالت، آقاي منتظري را از قائم مقامي رهبري برکنار نمايد . حضرت امام درنامه تاريخي مورخ 6 / 1 / 68 خود براي عزل منتظري از منصب قائم مقامي رهبري نوشتند: "
جناب آقاي منتظري
با دلي پر خون و قلبي شکسته چند کلمهاي برايتان مينويسم تا مردم روزي در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه اخيرتان نوشتهايد که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم ميدانم؛ خدا را در نظر ميگيرم و مسائلي را گوشزد ميکنم. از آنجا که روشن شده است که شما اين کشور و انقلاب اسلامي عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از کانال آنها به منافقين ميسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست دادهايد. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد که معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر کشور حکومت کنند. به قدري مطالبي که ميگفتيد ديکته شده منافقين بود که من فايدهاي براي جواب به آنها نميديدم. مثلا در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودي که در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و ميبينيد که چه خدمت ارزندهاي به استکبار کردهايد. در مساله مهدي هاشمي قاتل، شما او را از همه متدينين متدينتر ميدانستيد و با اينکه برايتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پيغام ميداديد که او را نکشيد. از قضاياي مثل قضيه مهدي هاشمي که بسيار است و من حال بازگو کردن تمامي آنها را ندارم. شما از اين پس وکيل من نميباشيد و به طلابي که پول براي شما ميآورند بگوييد به قم منزل آقاي پسنديده و يا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از اين پس شما مساله مالي هم نداريد. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود ميدانيد -که مسلماً منافقين صلاح نميدانند و شما مشغول به نوشتن چيزهايي ميشويد که آخرتتان را خرابتر ميکند-، با دلي شکسته و سينهاي گداخته از آتش بيمهريها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بوديد چند نصيحت ميکنم ديگر خود دانيد:
1 - سعي کنيد افراد بيت خود را عوض کنيد تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدي هاشمي و ليبرالها نريزد.
2- از آنجا که سادهلوح هستيد و سريعاً تحريک ميشويد در هيچ کار سياسي دخالت نکنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.
3- ديگر نه براي من نامه بنويسيد و نه اجازه دهيد منافقين هر چه اسرار مملکت است را به راديوهاي بيگانه دهند.
4- نامهها و سخنرانيهاي منافقين که به وسيله شما از رسانههاي گروهي به مردم ميرسيد؛ ضربات سنگيني بر اسلام و انقلاب زد و موجب خيانتي بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحي له الفدا- و خونهاي پاک شهداي اسلام و انقلاب گرديد؛ براي اينکه در قعر جهنم نسوزيد خود اعتراف به اشتباه و گناه کنيد، شايد خدا کمکتان کند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را سادهلوح ميدانستم که مدير و مدبر نبوديد ولي شخصي بوديد تحصيلکرده که مفيد براي حوزههاي علميه بوديد و اگر اين گونه کارهاتان را ادامه دهيد مسلما تکليف ديگري دارم و ميدانيد که از تکليف خود سرپيچي نميکنم. و الله قسم، من با نخستوزيري بازرگان مخالف بودم ولي او را هم آدم خوبي ميدانستم. و الله قسم، من راي به رياست جمهوري بنيصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم.
سخني از سر درد و رنج و با دلي شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزيزمان دارم: من با خداي خود عهد کردم که از بدي افرادي که مکلف به اغماض آن نيستم هرگز چشمپوشي نکنم. من با خداي خود پيمان بستهام که رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام کنند دست از حق و حقيقت برنميدارم. من کار به تاريخ و آنچه اتفاق ميافتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه شرعي خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بستهام که واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم. تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام؛ سعي کنند تحت تاثير دروغهاي ديکته شده که اين روزها راديوهاي بيگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش ميکنند نگردند. از خدا ميخواهم که به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان را بيش از اين نچشد. ما همه راضي هستيم به رضايت او؛ از خود که چيزي نداريم، هر چه هست اوست. و السلام.
يکشنبه 6 / 1 / 68
روحالله الموسوي الخميني"
ريز شناختِ نقش هاشمي در غائله قائم مقامي رهبري؛
اما نکته اي که نبايد از آن غافل بود نقش ويژه هاشمي رفسنجاني در قائم مقامي رهبري منتظري است. همان گونه که امام راحل در نوشته خود به صراحت فرموده بودند: "والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم..... و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم." . درباره نقش اکبرهاشمي رفسنجاني در اين انتخاب روايت ناگفته اي وجود دارد که مي تواند گره گشاي بسياري از اقدامات و تحرکات جريان نزديک به رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام باشد.
آيت الله محمدي گيلاني (رئيس سابق ديوان عالي کشور) در تاريخ 6/9/1379 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم(ع) در منزل حجه الاسلام رازيني ضمن سخناني اظهار داشت: "يک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان (25/4/1364)، من ضمن تماس با دفتر امام(ره) کتباً (از طريق آقاي توسلي و آقاي رسولي) از ايشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذي نوشتم مطلبي واجب و ضروري است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم، امام اجازه دادند خدمتشان رسيدم. گفتم: «فردا قرار است موضوع قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقاي هاشمي بگوييد مطرح نشود. من به آقاي منتظري ارادت دارم؛خدمتشان درس خوانده ام؛ ايشان را عابد و زاهد مي دانم؛ ولي اين خصوصيات، کافي نيست. او از عهده اين کار برنمي آيد...». امام، گلههاي سوزاني از آقاي منتظري را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع مي کند! از منزل سيد مهدي هاشمي، دست نويسهاي او را آورده اند. من ديدم نامه هاي آقاي منتظري از نوشته هاي مهدي هاشمي الهام گرفته»! سخن امام که به اين جا رسيد، من گفتم: آقاي منتظري عين نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: «امام خيال کرده که آنچه من برايش مينويسم، الهام از سيد مهدي مي گيرم»! امام فرمود: « نامه مرا آورد در جلسه خواند؟!» گفتم: «بله! آقاي سيد عباس خاتم و سيد جعفر کريمي و چند نفر ديگر هم بودند». امام فرمود: « او اينطور است»! عرض کردم: «بفرماييد که فردا ايشان به عنوان قائم مقام رهبري مطرح نشود». امام قدري فکر کرد و فرمود: «احمد نيست، مي شود شما زحمت بکشيد و به آقاي هاشمي بگوييد بعدازظهر من ايشان را ببينم» عرض کردم: «بله، اما به آقاي هاشمي نفرماييد که من آمدم و اين جريان را خدمت شما گفتم. به هيچ کس نگوييد. مي ترسم مرا هم شمس آبادي کنند يا مثل شيخ قنبر در چاه بيندازند»! اين را که گفتم، امام -اعلي الله مقامه- سه بار خنديد و فرمود: «خاطرت جمع باشد». از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شوراي نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقاي هاشمي و گفتم صبح، خدمت امام رسيدم. کاري داشتم. فرمودند به آقاي هاشمي بگوييد که من ايشان را ببينم... شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم حاج احمدآقا زنگ زد که «حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کرديم، مبادا از شما تجاوز کند». گفتم: « همين طور است». فرداي آن روز، آقاي هاشمي موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقاي محمدي گيلاني اضافه کرد که: پس از اين ماجرا، روزي آقاي هاشمي در حضور جمعي گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را فردا مطرح نکن». گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسيه قبل، به آقايان گفته ايم که ايشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنيم.» فرمودند: «نه، يکي از دوستان آمده و چنين گفته...». گفتم: «ما اعلام کرده ايم. نميشود..»
تبار شناسي خاندان هاشمي رفسنجاني؛
نظر به اينکه علت اصلي سقوط و جاماندن مرحوم منتظري از قطار پرشتاب انقلاب ساده لوحي و حمايت هاي افراطي و احساسي وي از خانواده اش و علي الخصوص سيد مهدي هاشمي بود همين بليّه دامن گير اکبر هاشمي رفسنجاني نيز شده و همان گونه که بسيار پيشتر از اين پيش بيني مي شد وي در مرز ميان تعلق به خانواده و دفاع از فرزنداني چون مهدي و فائزه و يا ادامه حيات خالصانه و مجاهدانه با نظام در گردابي هولناک فرو غلطيده که تاکنون نتيجه اي جز غرق شدن هر چه بيشتر او نداشته است. از همين رو شناختي اجمالي و کلي نسبت به خاندان هاشمي اعم از بستگان سببي يا نسبي اما تاثير گذار وي مي تواند در ترسيم نمايي کلي از چارچوب هاي خاندان هاشمي بهرماني موثر باشد.
برادران اکبر هاشمي رفسنجاني:
- محمد هاشمي . وي فارغ التحصيل از کشور آمريکا بوده و سالها رياست سازمان صدا و سيما را بر عهده داشته است. محمد در زمان رياستش بر رسانه ملي نقشي اساسي در بي توجهي به مخالفان برادرش داشت.
- احمد هاشمي ( اطلاعي در دست نيست)
- قاسم هاشمي (مرحوم شده در سال 1354) پدرِ علي هاشمي معروف به اسکندري که در اسناد افشا شده ي آمريکائي ها نقطه تماس کانال دوّم آمريکائيها با آقاي هاشمي رفسنجاني بود. علي هاشمي برادر زاده شيخ اکبر هاشمي سال ها در وزارت نفت بر فروش نفت کشور نظارت داشت. مرحوم قاسم همچنين پدر فرشته هاشمي عروس رئيس مجمع تشخيص مصلحت و همسر مهدي هاشمي فراري مي باشد.
- محمود هاشمي بخشدار کهک قم در دوران طاغوت و فرماندار قم پس از انقلاب و از مسئولان ارتباطات وزارت خارجه و بخش امور خاورميانه و... بوده است .
فرزندان هاشمي رفسنجاني:
- فاطمه هاشمي فرزند ارشد اکبر هاشمي که مدتي رئيس بنياد امور بيماريهاي خاص بوده است.
- محسن هاشمي رياست دفتر تشخيص مصلحت نظام را در کارنامه دارد اما از آن مهمتر مرد اول پروژه مترو تهران است. او پسر ارشد هاشمي است و گردآوري خاطرات پدر در حيطه وظايف محسن است.
– فائزه هاشمي رفسنجاني نماينده مجلس پنجم شوراي اسلامي. مدير مسئول نشريه جنجالي "زن" که در آن به صراحت احکام مسلم اسلام مانند برابري ديه زن و مرد و تعدد زوجات مورد هجمه قرار مي گرفت. ابراز تاسف از ارزش شدن چادر مشکلي در سال هاي پس از انقلاب در يک مصاحبه تلويزيوني، چاپ عکس تبليغاتي فرح پهلوي در نشريه، مصاحبه و نظرخواهي از بني صدر، آزاد بودن اختيار حجاب توسط زنان مسلمان و دوچرخه سواري رسمي و علني فائزه از پرخطرترين اقدمات وي در زمان نمايندگي و در دوران چاپ نشريه اش مي باشد.
فائزه در عين حال تنها فرزند هاشمي است که در حوادث فتنه ي سبز بارها بزرگان انقلاب را با دريدگي و گستاخي مورد خطاب قرار مي داد. وي همسر حميد لاهوتي است. او هم چون فاطمه عروس آيتالله لاهوتي معروف مي باشد. جالب اينکه فائزه و فرزندانش در فتنه هاي بعد از انتخابات چند ساعتي را در بازداشت بودهاند.
- مهدي هاشمي رفسنجاني، او مدعي است دکتراي خود را از دانشگاه آزاد گرفته است. مهدي ، قائم مقام حسين مرعشي در کميته راهبردي ستاد حاميان ميرحسين موسوي بوده است. او رسانه اي ترين فرزند هاشمي در حمايت از موسوي بود که دامنه فعاليت هاي مهدي حتي زبان کنايه کروبي را هم باز کرده بود. مهدي هاشمي علاوه بر اينکه در وزارت نفت حضور داشته رياست بهينه سازي مصرف سوخت را هم داشته است.
درباره اشتباهات و خطاهاي مهدي هاشمي در سالهاي اخير به خصوص فتنه هاي مرتبط با انتخابات 88 سرفصل ها و عناويني ذکر شده که مهدي هاشمي و نزديکانش تاکنون نسبت به آنان پاسخ هاي شفاف و مستدلي ارائه نکرده اند. اخذ مدرک تحصيلي از دانشگاه آزاد اسلامي در مقطع کارشناسي ارشد بدون آزمون، دريافت مدرک دکترا علي رغم رد شدن در آزمون کتبي، ماجراي شرکت نفتي استات اويل، ابهام در چگونگي اخذ کارت معافيت و کسري از خدمت، سوء استفاده گسترده مالي از بيت المال و دانشگاه آزاد براي خود و خانواده اش، ارتباط ضدامنيتي و ويژه با سفارت عربستان در تهران، پولشويي و اختلاس در سازمان بهينه سازي مصرف سوخت، نگهداري اسناد طبقه بندي فوق سري و سري نظام از نهادهاي مختلف مانند ارگان هاي نظامي و اطلاعاتي و در نهايت پشت پرده اصلي کميته به اصطلاح صيانت از آراي اصلاح طلبان و سازمان دهنده اراذل و اوباش خياباني براي ايجاد و دامن زدن به اغتشاشات پس از انتخابات 88 از اتهاماتي است که متوجه مهدي هاشمي مي باشد.
- ياسرهاشمي رفسنجاني، فرزند کوچک هاشمي و ظاهراً غير سياسي ترين عضو اين خاندان نيز است. ياسر کارمند مجمع تشخيص مصلحت نظام مي باشد.
- عفت مرعشي همسر اکبر هاشمي رفسنجاني، او که خواهر حسين مرعشي معاون خاتمي و از مديران اصلي دولت سازندگي به شمار مي رود از چنان اقتداري برخوردار است که صاحب نظران معتقدند او نقش اساسي در خط دهي به خانواده و فرزندان خود در زمينه مسائل مهم اجتماعي و سياسي دارد. عفت مرعشي در روز راي گيري انتخابات 88 پس از اينکه با حضور در حسينيه جماران راي خود را به صندوق انداخت، خطاب به مردم و خبرنگاران گفته بود: " شما شاهد هستيد که من در راي خود نام مير حسين موسوي را نوشتم و اميدوارم که تقلبي صورت نگيرد که اگر اين اتفاق بيافتد من در پل صراط از آنها نخواهم گذشت . اينها به فرزندان، همسر و خانواده ما توهين کرده و آنها را متهم ميکنند.همسر هاشمي رفسنجاني همچنين در پاسخ به سوال فردي که ميپرسيد اگر تقلب شود چه اتفاقي ميافتد؟ گفت: اگر تقلب شود از مردم ميخواهم با حضور در خيابانها واکنش نشان دهند.اما در صورتي که تقلب انجام نشود مطمئن هستم که ميرحسين موسوي راي خواهد آورد."
کارنامه سياسي اکبر هاشمي بهرماني(رفسنجاني)؛
اکبر هاشمي بهرماني( رفسنجاني ) را بايد بدون شک يکي از رجال بانفوذ سياسي در سال هاي پس از پيروزي انقلاب دانست که همواره موجي از مخالفان و موافقان سياست ها و اقدامات وي در تمامي برهه هاي انقلاب به تعريف و تمجيد يا تنقيد و تذنيب رفتارهاي وي مشغول بوده اند. چرا که هاشمي در طي اين سالها نشان داده است که مديريت وي برآمده از تفکرات يک شخص و يک سياستمدار واحد نيست بلکه برآمده و برخواسته از جرياني است که همواره در قالب دستورات و محورهاي فردي بروز و ظهور پيدا کرده اما داراي عقبه اي پيچيده و چند لايه است. از همين رو بايد دوران زندگي سياسي هاشمي در سه دهه گذشته را در نگاهي کلي به شش دوره متفاوت و ناهمگون تقسيم کرد:
1- سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب و دوران رياست هاشمي بر مجلس شوراي اسلامي . در اين سالها هاشمي رفسنجاني که در کوران حوادث مربوط به پيروزي انقلاب و دوران هشت سال دفاع مقدس عهده دار مسئوليت هاي مهمي چون عضويت در شوراي انقلاب و رياست مجلس شوراي اسلامي بود به گونه اي رفتارهاي اجتماعي و سياسي خود را به منصه ظهور رسانده بود که در آن دوران مي توان وي را يکي از اصلي ترين حاميان جريان چپ به شمار آورد. در اين دوران که هاشمي به عنوان سوپاپ اصلي بقا و ادامه حيات جريان چپ ايفاي نقش مي کرد موارد متعددي از حمايت هاي بي دريغ هاشمي از جريان چپ به چشم مي خورد. از جمله؛
- حمايت ويژه هاشمي رفسنجاني از سازمان مجاهدين انقلاب و به خصوص بهزاد نبوي در ماجراي انفجار نخست وزيري و بمب گذاري در حزب جمهوري اسلامي.
- هاشمي از انتشار نامه 6 فروردين 1368 امام که در آن به صراحت حکم عزل قائم مقام رهبري و پشت پرده اين اقدام افشا شده بود جلوگيري کرد و تصميم سختي را به امام تحميل کرد. امام در همان زمان فرموده بود که من از اين موضوع چشم پوشي کردم ولي در آينده خودتان پشيمان خواهيد شد. بعدها آيندگان ديدند که اين غائله در همان زمان ختم نشد و تا سالها به چالش با تماميت نظام برخواست.
- نقش هاشمي در انتخاب بازرگان به رياست دولت موقت با توجه به ارتباط ويژه اش با مهندس مهدي بازرگان که هر دو عضو هيات مديريه خيريه توليت در پيش از انقلاب بودند از ابهامات ناگفته تاريخ ابتداي انقلاب است.
- حمايت هاشمي از مديران و جريان چپ که با نخست وزيري ميرحسين و مديران چپ انديش وي دوام و قوام يافت. ( برنامه هاشمي براي نخست وزيري موسوي در دولت شهيد رجايي و به جاي شهيد باهنر بوده است که موفق نشده و در نهايت موسوي به عنوان وزير خارجه آن دولت معرفي مي شود.)
2- دوران پس از رحلت امام راحل و سال هاي رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني؛ هاشمي که در زمان امام، منزلگاه آشکار و نهان جريان چپ به شمار مي رفت با رحلت امام خميني در چرخشي آشکار و استراتژيک به يک باره از راس هرم جريان چپ به راس هرم جريان راست انتقال مواضع داده و به يک باره دشمن خوني دست پرورده هاي چپ خود شد! در اين دوران بود که هاشمي و سياست هاي اجتماعي و اقتصادي اش به خصوص سياست تعديل اقتصادي و نگاه توتاليتاريستي وي به مديران و بدنه اجرايي حکومت انتقادهاي بسياري را برانگيخت. به گونه اي که ترجيع بند تکراري نوشته ها و اخبار روزنامه سلام - متعلق به مرد خاکستري اصلاحات- در نقد و هجمه به برنامه هاي دولت به اصطلاح سازندگي متمرکز شده بود.
تمام همّ و غم نيروهاي جناح چپ که در دوران نخست وزيري موسوي از هاشمي و نظرات عدالت خواهانه اش در رسيدگي به مستضعفين حمايت مي کردند در اين زمان بر اين متمرکز شده بود که به مبارزه با سياست توسعه اقتصادي دولت هاشمي رفسنجاني و حمايت وي از بخش خصوصي که به تضعيف تعاوني ها انجاميده بود برخيزند.
هاشمي در اين ايام براي آنکه شخصيت تازه نُضج يافته خود را شاکله اي قابل قبول بخشد هر گونه انتقاد و اعتراضي را به زيرکانه ترين و شديدترين وجه ممکن پاسخ مي داد به گونه اي که هاشمي رفسنجاني اين دوران را بايد زمينه ساز بروز و ظهور نسل نوخاسته سياست مداران متملق و همسو! ناميد. چرا که سياست يا با ما يا بر ماي مديريت از اين سالها نشأت گرفته و رشد پيدا کرد. در همين دوران بود که مخالفت با هاشمي مخالفت با پيغمبر اسلام(ص) قلمداد و نشان داده مي شد.
از سوي ديگر، هنگامي که تابستان داغ و پر تلاطم 1375 ايران در حال سپري شدن بود، هاشمي رفسنجاني از طريق معتمدان و نزديکان خود و بويژه افرادي نظير شاهرخ فريدون روحاني ،عطاءالله مهاجراني ، عبدالله نوري، غلامحسين کرباسچي، مرتضي الويري، محسن کديور و ... در تلاش بود تا بلکه بتواند اصل 114 قانون اساسي کشور که مي گويد رييس جمهور براي مدت چهار سال با رأي مستقيم مردم انتخاب ميشود و انتخاب مجدد او به صورت متوالي تنها براي يک دوره بلامانع است را تغيير داده و شرايط را براي استمرار طولاني مدت رياست جمهوري خود مهيا سازد . بدينسان هاشمي که تلاش داشت تا اکثريت کارگزاران در مجلس و مجمع را با خود همراه سازد سعي داشت کساني چون ناطق نوري و روحانيت مبارز و موتلفه را به پذيرش استمرار رياست جمهوري خود با تغيير اصل 114 قانون اساسي ترغيب و همراه نمايد که البته با هوشياري مقام معظم رهبري نتيجه اي نگرفت .
اين خواست غير مردمي و سلطنتي گونه وي با مخالفت محکم و آشکار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي در دفاع از ساختار قانون اساسي مواجه گرديد و معظم له با مادام العمر کردن رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني آشکارا به مخالفت پرداختند .
"ناطق نوري" رئيس مجلس شوراي اسلامي وقت، در سخناني به صراحت از نارضايتي رهبري از اين طرح سخن بر زبان رانده و گفت: حضرت آيت الله خامنه اي در پيغام افتتاحيه به مجلس پنجم فرمودند بعد از پايان دوره (دوم) رياست جمهوري حجت الاسلام و المسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني، شخصيت برجسته ديگري مسئوليت کارها را برعهده مي گيرد. اين عبارت مقام معظم رهبري نشان مي دهد که معظم له مي خواهند چنين ذهنيتي به وجود نيايد. به نظر من با تصريح مطلب از سوي مقام معظم رهبري، دخالت در اين بحث و طرح آن به مصلحت نمي باشد. در اين زمينه هيچ اضطراري هم وجود ندارد که از بابت آن مجمع تشخيص مصلحت نظام درخصوص تمديد دوره رياست جمهوري، قانون وضع کند" (روزنامه رسالت 12 شهريور 1375)
اما با اين اوصاف حسن روحاني ، نزديکترين يار به آقاي هاشمي در شهريور 1375 در جمع مردم سمنان اظهار مي دارد: " قانون اساسي نوکر نظام است و ارزش قانون اساسي آراي مردم است...انسان هاي استثنايي و شايسته در قالب قانون نمي گنجند. " همچنين است سخنان طاهري امام جمعه سابق اصفهان در سال 75: " اگر ما در مجلس خبرگان مي دانستيم شخصيتي مانند جناب عالي (هاشمي) عهده دار منصب رياست جمهوري خواهد بود هرگز محدوديتي را در انتخاب اين مسئوليت تصويب نمي کرديم." جالب تر از همه اينها سخنان عبدالله نوري در اين رابطه است: "بنده معتقدم نبايد با استناد به منع قانون اساسي در مورد تمديد دوره رياست جمهوري آقاي رفسنجاني دستهاي خود را ببنديم و کشور و نظام اسلامي را از وجود چنين شخصيت ارزنده و شجاع و مديري محروم کنيم. (مهر 75)
3- هاشمي رفسنجاني در سالهاي حاکميت اصلاح طلبان بر دولت و مجلس؛ هاشمي رفسنجاني که از ابتداي انقلاب و به خصوص در سال هاي پس از ولايت و رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي نقش ويژه اي براي خود در تمامي مسائل انقلاب و کشور قائل بود در دوم خرداد 1376 جاي خود را به سيد محمد خاتمي داد. هاشمي از اين سال تا 1384 يعني پيروزي دکتر احمدي نژاد سعي در اتخاذ رويه اي داشت که بر پايه آن بتواند با حفظ اقتدار و اعمال نفوذ سابق خود شمايلي پدرخوانده وار گرفته و همچنان به رتق و فتق امور بپردازد. رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام که در زمان رياست جمهوري خود هاشمي هيچ گاه نامي از اين مجمع در رسانه ها و تريبون هاي خبري برده نمي شد به يک باره تبديل به شخصيتي هم عرض روساي سه قوه شد و در مرآ و منظر عامه مردم، هاشمي همچنان در اريکه اختيارات و قدرت سابق باقي ماند. سخنان عطاء الله مهاجراني معاون هاشمي و وزير ارشاد دولت اصلاحات در شناخت اين بعد از شخصيت هاشمي مي تواند موثر باشد: "بنده اعتقاد دارم بعد از هاشمي رفسنجاني هر کس رئيس جمهوري بشود نفر سوم کشور خواهد بود!".
اما سياست دو پهلوي هاشمي در برابر چپ و راست که سعي در نگهداشتن هر دو جناح براي خود داشت چندان مورد قبول نيروهاي دوم خردادي قرار نگرفت و اين افراد و گروه ها با پوشاندن رداي عاليجناب سرخ پوش بر هاشمي رفسنجاني به يک باره وي را مورد شديدترين حملات توپخانه رسانه اي خود قرار دادند. سعيد حجاريان با اشاره به اين خصلت هاشمي رفسنجاني در ايام انتخابات مجلس ششم گفته بود: " ما نميخواهيم حتي يک کانديداي مشترک با جناح راست داشته باشيم . حتي اگر او هاشمي رفسنجاني باشد. آقاي هاشمي يا بايد جاي خود را در ليست راست قرار دهد يا در جبهه دوم خرداد قرار دهد ." اين مدل از انتقاد به گونه اي طراحي شده بود که در مطبوعات آن زمان عمده ناکامي و يا شکست هاي کشور در عرصه هاي مختلف اقتصادي و سياسي به هاشمي و سياست هاي بسته و غير قابل انعطاف وي نسبت داده شده و وي علت العلل تمامي عقب ماندگي هاي کشور از جريان سيّال پيشرفت و تجدد جهاني معرفي مي شد.
اوج رويارويي هاشمي و جريان چپ در آن زمان را مي توان در وقايع زير دنبال کرد:
- انتقاد و هجمه به جايگاه حقوقي مجمع تشخيص مصلحت نظام پس از پيروزي خاتمي در انتخابات
- محاکمه کرباسچي(شهردار تهران)، فائزه هاشمي و عبدالله نوري. از ياران نزديک هاشمي رفسنجاني. معترضان با توجه به رايزني هاي غيرعلني هاشمي براي محاکمه نشدن فائزه از حمايت نکردن وي از دو تن از مديران نزديکش يعني عبدالله نوري و کرباسچي گلايه کرده و او را به شدت مورد انتقاد قرار دادند.
- مستثني شدن رئيس مجمع تشخيص مصلحت از استعفاي مقامات براي شرکت در انتخابات ششمين دوره مجلس که در زمان مجلس پنجم با حمايت دوستان هاشمي تصويب شده بود و در نهايت، شرکت هاشمي در انتخابات مجلس . ثبت نام هاشمي رفسنجاني در انتخابات مجلس ششم که در بعدازظهر 24 آذر 1378 روي داد شوک بزرگي به حزب دولتي مشارکت وارد کرد؛ چرا که مشارکتيها پيشتر با تهديدهايي درصدد آن بودند تا سياستمدار کهنهکار را از ورود به صحنه انتخابات و بالتّبع حضور در مجلس ششم باز دارند. با اعلام نتايج شمارش آراء، "هاشمي رفسنجاني" با 749884 رأي و کسب 58/25 درصد آراي شرکت کنندگان شهر تهران، نفر سيام منتخبين شهر تهران شد. مشارکتيها که نتوانسته بودند مانع راهيابي هاشمي رفسنجاني به مجلس گردند، اميدوار بودند که شايد بتوانند پرونده حيات سياسي رفسنجاني را تا مدتي ببندند. برهمين اساس، شبههافکني درآراي "رفسنجاني و اتهام تقلب در انتخابات به نفع وي، در دستور کار جديد مشارکتي ها قرار مي گيرد. روزنامهي مشارکت ، که ارگان وقت حزب مشارکت به شمار ميآمد، در اين مورد نوشت: "نفر سيويکم (علياکبر رحماني) با اعتراض به نتايج انتخابات، جايگاه خود را به طور قطع در بين سي کانديداي منتخب تهران ميداند."
- پرونده سازي براي وزارت اطلاعات دوران هاشمي رفسنجاني و طرح مسائلي چون قتل هاي زنجيره اي و فعاليت هاي گسترده اقتصادي اين وزارتخانه و ادعاي تبديل شدن آن به بنگاه بزرگ اقتصادي .
4- هاشمي رفسنجاني در روزهاي پايان دولت خاتمي و گام هاي وي براي فتح دوباره کرسي رياست جمهوري؛ رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام که در هشت سال اصلاحات دوران سختي را پشت سر گذارده بود با فرا رسيدن ايام رياست جمهوري نهم عباي فعاليت هاي انتخاباتي و رقابت هاي دوباره سياسي را بار ديگر بر دوش کشيده و عزم مسابقه با نامزدهاي تازه نفس را کرد. پايان بي برنده دور اول رقابت هاي انتخاباتي و راه يافتن هاشمي و احمدي نژاد به دور دوم کافي بود تا هاشمي رفسنجاني يک شبه دچار استحاله تاريخي شده و محبوب و مطلوب تمامي گروه هاي دوم خردادي گردد. در دور دوم، رفتار هاشمي و از ديگر سو ارادت دوم خردادي ها به وي آنچنان خيره کننده بود که وي در سخناني حتي دوم خرداد و سيد محمد خاتمي را نيز محصول مديريت و سياست خود خوانده و دوم خردادي هايي که تا ديروز دشمني با هاشمي را بليط اصلي برد خود مي پنداشتند در تحولي عميق او را سکان دار کشتي دوم خرداد کرده و به حمايت از وي پرداختند. تاخت و تاز تبليغاتي اصلاح طلبان و نمود آن در فعاليت هاي انتخاباتي هاشمي رفسنجاني نقطه آغازي بود تا اندک طرفداران موسوم به راست وي و برخي ارادتمندان انقلابي او نسبت به رويه در پيش گرفته شده اعتراض کرده و با انتخاب محمود احمدي نژاد به عنوان رئيس دولت نهم عملا راه خود را از سردار سازندگي سابق جدا کنند.
در مرحله اول رقابت ها ائتلاف نهم براي فرداي بهتر با حضور 22 حزب و تشکل سياسي از جمله حزب کارگزاران سازندگي و حزب اسلامي کار و خانه کارگر به حمايت از هاشمي رفسنجاني پرداختند. با کشيده شدن رقابت ها به دور دوم، گروه ها و تشکل هاي ديگر دوم خردادي که علت اصلي شکست خود را عدم ائتلاف و اتحاد بر سر انتخاب نامزد واحد مي دانستند به يک باره با صدور بيانيه هايي جداگانه حمايت خود از هاشمي را ابراز کردند. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي يعني همان سازماني که فقط دو سال قبل از اين و در جريان انتخابات مجلس ششم تندترين انتقادات و حملات را به هاشمي رفسنجاني داشت، با انتشار بيانيهاي از هاشمي رفسجاني حمايت کرد و در اطلاعيه خود خطر حاکميت فاشيسم را اصليترين مسئله در اين مرحله از مبارزات سياسي اجتماعي ملت ايران دانست. محمد قوچاني مقاله نويس شرق در مطلبي با عنوان "ضرورت رأى به هاشمى رفسنجانى: آزمون ملى - ائتلاف ملى " تحريم انتخابات را خودکشي سياسي دانست. مجمع نمايندگان ادوار مجلس شوراي اسلامي هم با صدور بيانيهاي به طور رسمي از هاشمي رفسنجاني در دور دوم انتخابات رياستجمهوري اعلام حمايت کرد. جبهه مشارکت به عنوان افراطيترين منتقد هاشمي رفسنجاني در گذشته اي نه چندان دور، بعد از اعلام نتايج آراي انتخابات، با صدور بيانيهاي ضمن فراخواندن مردم به حضور گسترده در عرصه انتخابات و با ابراز نگراني از ظهور فاشيسم مذهبي، تاکيد کرد دست خود را به سوي همه نيروهاي حامي آزادي، دموکراسي و حقوق بشر دراز ميکند. نيروهاي ملي مذهبي نيز به حاميان هاشمي رفسنجاني پيوستند و در کنار اعلام حمايت خود، از احمدينژاد انتقاد کردند. دفتر تحکيم وحدت نيز که انتخابات رياست جمهوري نهم را تحريم کرده بود در دور دوم به حمايت از هاشمي رفسنجاني پرداخت.
5- سالهاي رياست جمهوري دکتر احمدي نژاد در کابينه نهم؛ هاشمي رفسنجاني در اين زمانه همچنان سعي در بازگشت به خانه سابق خويش و اتخاذ مواضع دو پهلو داشت. مريم بهروزي پس از طرح شايعاتي از سوي اصلاح طلبان که هاشمي را يکي از سه ضلع مثلث اصلاحات خوانده بودند به نقل از هاشمي رفسنجاني گفت: " به هيچ جناحي تعلق ندارم " اين نقل قول مانيفست رفتاري هاشمي در سال هاي حکومت اصلاح طلبان و چهار سال دولت نهم بود که سعي در بي طرف و فراجناحي نشان دادن خود داشت. اما پيشينه رقابت سياسي وي با رئيس دولت نهم مانع از آن بود تا وي بدون هيچ موضع گيري در برابر دولت به پدرخواندگي خود دلخوش باشد. همين امر سبب شد تا رويکرد رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين چهار سال چندان بي حاشيه نباشد. طرح هايي چون نظارت مجمع بر قواي سه گانه، تصويب و حمايت از قوانين متعدد مخالف قوه مجريه و انتقادهاي گاه و بيگاه هاشمي از دولت در اين سالها روابط مجمع و دولت را به يکي از بحراني ترين زمان هاي خود تبديل کرد. تا بدان جا که رئيس دولت نهم با توجه به جو غالب مجمع در تخريب و کارشکني عليه دولت تصميم به عدم شرکت در جلسات مجمع تشخيص مصلحت نظام گرفت.
مروري بر برخي عناوين مطالب مطرح شده از سوي هاشمي تنها در مدتي کوتاه مي تواند در درک درست از نوع تعامل هاشمي با دولت راهگشا باشد. نگراني هاشمي از کاهش قدرت و منزلت ايران در جامعه جهاني(21 مهر 87) ، انتقاد هاشمي از اقتصاد صدقه اي و گداپروري در کشور(26 آبان 87) ، هاشمي:همه پرسي در مسائل مهم کشور(6 آذر 87) ، هاشمي رفسنجاني: درآمد نفتي بي سابقه کشور چه شده؟(20 آذر 87) ، هاشمي رفسنجاني فراخوان داد: هوشياري عمومي در قبال انحرافات احتمالي در انتخابات(5 دي 87) ، هاشمي: بعضي ها در صدد مخدوش کردن اراده مردم هستند(14 دي 87) ، هاشمي: گناه بزرگي است که برخي زبان مردم را مي بندند(9بهمن 87) ، در مصاحبه مفصل هاشمي با روزنامه جمهوري اسلامي مطرح شد: مواضع صريح هاشمي پيرامون مهم ترين مسائل روز سياسي از جمله... حذف گسترده مديران، عملکرد دولت احمدي نژاد به ويژه در ابعاد اقتصادي و سياست خارجي، انحلال ناگهاني سازمان مديريت و شوراي پول و اعتبار، جريان متحجرين مذهبي و ....(14 بهمن 87) ، هاشمي: ارائه آمار غلط و فريب افکار عمومي که اطلاع رساني نيست(20 اسفند 87).
اما با تمام فراز و فرود هاي رفتاري هاشمي در اين چهار سال، شکست انتخاباتي هاشمي از محمود احمدي نژاد را در واقع مي توان شاکله اصلي فتنه هاي سال 88 درباره تقلب در انتخابات رياست جمهوري دانست. هاشمي رفسنجاني پس از پيروزي احمدي نژاد در تيرماه 1384 طي مصاحبه اي با القاي ترديد درباره نتيجه انتخابات و دستکاري آراي مردم چنين گفت: " بنا ندارم که در مورد انتخابات شکايت به داوراني که نشان دادند نمي خواهند يا نمي توانند کاري بکنند، ببرم و شکايت خود را همانند مورد قبل فقط در دادگاه عدل الهي مطرح مي کنم. مطمئن بودم که اگر شکايت کنم، نتيجه درستي از آن به دست نمي آيد. چون آنهايي که بايد به شکايت رسيدگي کنند، خودشان مقصرند و در تخلفات شريک بودند که بحث جداگانه اي است. ممکن است عده اي فکر کنند که نتيجه هر چه باشد، خوب است که مردم بيشتر بدانند. ولي من نمي خواهم به انقلاب آسيب برسد، من آمده ام که به انقلاب آسيب نرسد، و اگر الان بخواهم مسائل انتخابات را افشاگري کنم، درست بر ضد هدفي که وارد انتخابات شدم، نتيجه مي گيرم. آنها هم مي دانستند که من اين کار را نمي کنم. "
اين دوران را مي توان يکي از دوران هاي پر از تناقض زندگي هاشمي ناميد چرا که وي به دلايل متعددِ شناخته و يا ناشناخته سعي در بازتعريف تاريخ انقلاب و مسائل کشور در مسير درک و خواسته هاي خود داشت. به گونه اي که در نقل هاي انجام شده از هاشمي و مواضع روايت شده از وي در اين سالها، تاثيرات ويژه و پررنگي به هاشمي نسبت داده شده بود. تا آنجا که در برخي موارد تاثيرات هاشمي مساوي مي شد با وجود يا عدم انقلاب! از جمله اينکه وي در همين سال با انتشار قسمت هايي از خاطرات خود مدعي شد که امام با شعار مرگ بر آمريکا که يکي از اصولي ترين محورهاي انقلاب بوده و هست مخالف بوده و سعي در حذف اين شعار داشته اند!
از سوي ديگر، مصاحبه مهدي هاشمي با بار بارا اسلاوين خبرنگار معروف روزنامه پرتيراژ آمريکايي يو اس اي تودي گويا و رمزگشاي بسياري از مواضع هاشمي رفسنجاني در اين دوران است: اين روزنامه در تاريخ 2/6/2005 در مطلبي با عنوان "ايران دوباره به کاپيتان باتجربه رو ميآورد نوشت: "پسر رفسنجاني مي گويد اگر پدرش به عنوان رئيس جمهور انتخاب شود، قانون اساسي ايران را به منظور کاهش قدرت رهبري معظم ديني تغيير خواهد داد و آنرا تبديل به يک نقش تشريفاتي برابر با "شاه انگليس" خواهد کرد. مهدي هاشمي مي گويد فقط پدرش مي تواند مانع از گم شدن ظواهر پلوراليستي باوجود يک گروه کوچک نخبه پشت گرم به مذهب شود. وي ادامه مي دهد: "اگر پدرم نامزد رياست جمهوري نشود، کشور تحت حاکميت يک گروه درخواهد آمد و بعد از آن ما هيچ انتخابات آزادي نخواهيم داشت.»
6- رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري دهم تا کنون؛ حضور 85 درصدي مردم در انتخابات رياست جمهوري دهم و کسب 63 درصد از مجموع آراي ماخوذه توسط دکتر محمود احمدي نژاد پديده اي بود که در تاريخ انقلاب مثل و نظيري براي آن نمي توان يافت. عملکرد هاشمي رفسنجاني و رمز گشايي از رفتارهاي قبل و بعد از انتخابات وي آخرين برگه اي است که از دفتر سياست ورزي وي مي توان تورق کرد. هاشمي در اين دوره به طور آشکار از نامزدهاي اصلاح طلبان حمايت مي کرد و حتي امکانات مجموعه هاي وابسته به وي مانند دانشگاه آزاد نيز به نوعي سرقفلي اين کانديداها جهت شرکت در رقابت ها شده بود. حضور و تاثير گذاري خاص مهدي هاشمي فرزند وي در تخريب دکتر احمدي نژاد و القاي بدبيني و ياس عمومي نسبت به نتايج انتخابات، فحاشي و توهين فائزه هاشمي نسبت به ارکان نظام و ورود صريح همسر هاشمي (عفت مرعشي) به رقابت ها و راه اندازي جنگ رواني عليه نظام از شاهکارهاي نزديکان و خاندان هاشمي در اين دوران بود.
اما آنچه بيشتر از همه حائز اهميت بود نامه هاشمي رفسنجاني به رهبر معظم انقلاب پس از مناظره انتخاباتي ميرحسين موسوي و دکتر احمدي نژاد و چند روز پيش از رأي گيري انتخابات رياست جمهوري دهم بود که بدون سلام و تحيت آغاز و با شديدترين هجمه ها و کنايات و تلويحات، ادامه و با خط و نشان هاي خارج از شئون سياسي و انقلابي پايان يافت. هاشمي در اين نامه که شباهت بسياري با نامه مرحوم منتظري به امام راحل - -که بنا به اظهار خود منتظري اين نامه خواب را از چشمان امام ربوده بود- داشت موجي از انتقاد و تعجب را در ميان گروه ها و شخصيت هاي سياسي به همراه داشت. همان گونه که مرحوم منتظري آن نامه و نامه ها و اظهار نظرهاي مختلف خود را به دليل حمايت از سيد مهدي هاشمي نوشته و اتخاذ کرده بود آقاي هاشمي نيز اين نامه و ديگر مواضع خود را عمدتاً در حمايت از فرزندش مهدي هاشمي در پيش گرفته بود. متن اين نامه بدين شرح است:
«مقام معظم رهبري آيت الله خامنهاي زيده عزّه
متأسفانه اظهارات عاري از حقيقت و غيرمسئولانه آقاي احمدينژاد در جريان مناظره با مهندس موسوي و مقدمهچينيهاي قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهاي ضدانقلاب در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب و نيز تهمتزدنها در انتخابات 84 و انتخابات مجلس ششم ولجنپراکنيهاي باند پاليزدار که در دادگاه محکوم شده را به نمايش گذاشت و از آنجا که بخشي از اين اظهارات قبلاً در رسانههاي دولتي و آتش تهيه آن در سخنراني مشهد مقدس مطرح شده، ادعاي اينکه مطالب او تحت تأثير فضاي مناظره گفته شده و فاقد برنامهريزي قبلي است، پذيرفتني نيست و گويا براي تحتالشعاع قرادادن گزارشهاي مستند و مکرر ديوان محاسبات در خصوص مفقودالاثر بودن يک ميليارد دلار و ارتکاب چند هزار تخلّف در اجراي بودجهها ميباشد و شايد هم رقيب اصلي خود را افتخارات ربع قرن انقلاب اسلامي ميداند.دهها ميليون نفر در داخل و خارج ناظر دروغپردازيها و خلافگوييهايي بودند که برخلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف، افتخارات نظام اسلاميمان را نشانه گرفته بود.
زير سئوال بردن تصميمات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و تلاشهاي امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانيت عظيمالقدر که در نيم قرن گذشته با مجاهدتهاي خويش توانستند بناي باشکوه نظام اسلامي را ايجاد و مستقر و بالنده کنند، از اين بدتر نميشد. دوران مشعشعي که خود شما پشت سر امام(ره) در قامت مجاهد پيشتاز، رئيسجمهور و نهايتاً رهبري نظام نقش و مسئوليتهاي ممتازي بعهده داشتهايد.نقطه قابل توجه دراين تهمتها اين است که غيرمستقيم، مقام ولايت در زمان رهبري امام راحل و جنابعالي که هادي دولتها بودهايد و با اظهارات صريح، مديريتها را مورد تأييد و تحسين قراردادهايد، نشانه گرفته است.
بعد از جريان شوم 14 اسفندماه 1359 با ارشاد امام و بنيانگذار جمهوري اسلامي، شهيد مظلوم دکتر بهشتي و جنابعالي و اينجانب که در شعارهاي مردمي به عنوان «سه ياور خميني» شناخته شده بوديم، با همراهي نيروهاي انقلابي و بخصوص نمايندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوري اسلامي توانستيم در جهت زدودن غبارهاي ابهامات و سمپاشيها اقدامات مؤثري انجام دهيم و امام راحل درد آشنا با تشکيل گروه حقيقتياب و داور، بخشي از حقايق را آشکار کردند. نتايج آن، آگاهي بيشتر مردم و رسوايي فتنهگران و در نهايت نجات کشور از خطري بود که دشمنان استکباري و ضد انقلاب طراحي کرده بودند. البته اينجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنيصدر معرفي کنم و يا سرنوشتي شبيه آن دولت را براي اين دولت بخواهم، بلکه مقصود اين است که بايد مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد. اينجانب براي پرهيز از آلودهشدن فضاي سياسي کشور در آستانه انتخابات به تشنجات بيشتر، از عکسالعمل فوري که مورد انتظار ملت است، خودداري کردم.
در مراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به آقاي احمدينژاد گفتم که در اظهارات او خلافگوييهاي فراواني وجود داشته و ادعاي کذب تماس تلفني من با يکي از سران عرب و ادعاي کارگرداني مبارزات انتخاباتي رقبا و اتهامات ناروا به جمعي از بزرگان نظام، از جمله جناب آقاي ناطق نوري و فرزندان من و بدتر از همه زيرسئوال بردن اقدامات امام راحل را يادآوري و پيشنهاد کردم با صراحت اتهامهاي نادرست را پس بگيرد که نيازي به اقدامات قانوني افراد و خانوادههايي که ناجوانمردانه و مظلومانه هدف تيرهاي ناسزاگويي قرار گرفتهاند، نباشد. از صدا و سيما هم خواسته شد که فرصتي در اختيار طرفهاي ذيحق براساس مقررات سازمان قرار دهد که از خود دفاع نمايند. گرچه در گذشته به بخشي از اين اتهامات پاسخ داده شده و رئيس قوه قضاييه وقت جناب آقاي يزدي در پايان کار رياست جمهوري اينجانب، در عمل به اصل 142 قانون اساسي رسماً اعلام پاکي و منزّه بودن خانواده رئيسجمهور و حتي کمشدن داراييها در دوران مسئوليت را نمودند، ولي تکرار اتهام تکرار جواب را ميطلبد.
معالاسف، اين دو پيشنهاد خيرخواهانه عملاً پذيرفته نشده و رهبر معظم هم صلاح را در سکوتشان ديدند و بيشک جامعه و بخصوص نسل جوان نيازمند اطلاع از حقيقت است. حقيقتي که با اعتبار نظام و همدلي ملت ارتباط جدّي دارد و اگر محدود به حق چند نفر بود؛اقدام به نوشتن چنين نامه اي نمي کردم. معتقدم جنابعالي بخوبي ميدانيد که اينجانب و بسياري از بزرگان تأثيرگذار انقلاب و حتي خود جنابعالي از دوران مبارزه و سالهاي اول انقلاب و در تعدادي از مقاطع مورد تهاجم افراد لاابالي و ضدانقلاب بودهايم و هميشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشتهايم و در دور جديد تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پيش تاکنون دندان روي جگر دارم و بخاطر خداوند و مصالح انقلاب و کشور اندوه خويش را مکتوم ميدارم و از اين جهت هم مورد گلايه بسياري از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار ميگيرم ومهم اين است که اينبار اين تهمت ها توسط رئيس جمهور و در رسانه ملي مطرح شده است. البته در موقع مناسب انحرافات و حقکشيهاي ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختيار مردم و تاريخ قرار خواهد گرفت،
تاريخ گواه است که اکثريت مردم متعهد و انقلابي مان کمتر تحت تأثير خلافگوئيها قرار ميگيرند و دليل آن آراء افتخارآميز مردم به اينجانب در آخرين انتخابات مجلس خبرگان رهبري است و نيز خوب ميدانيد که در جريان انتخابات جاري، تاکنون به خاطر مسئوليت هاي رسمي ام در رسانه ها مطلبي به نفع يا ضرر افراد و جريانهاي درگير در انتخابات نگفتهام و در موارد ضروري به کلياتي مبتني بر حضور حداکثري مردم در پاي صندوقها و سلامت انتخابات اکتفا کردهام و رسماً گفتهام برنامه شرکت در انتخابات ندارم. چهار نامزد موجود براي آمدن به صحنه با اطلاع از نظر و سياست اينجانب از من نظر نخواستهاند و بعد از نامزدي هم از اينجانب درخواست حمايت نکردهاند و اگر هم در جلساتي بهم رسيده باشيم، چيزي جز همان کليات فوقالذکر را از من نشنيدهاند و اگر حزب يا گروهي در مورد جهتگيري در انتخابات نظر خواستهاند، گفتهام براساس آييننامه خود عمل کنند و حقيقتاً آنها با تصميمخودشان و همکارانشان در صحنهاند و عمل ميکنند و انصافاً تهمت دستنشانده بودن آنان ستم و بيحرمتي غيرقابل توجيه است. بجاست که به اين حقيقت هم توجه شود که احتمالاً عوامل دولت از نظر اينجانب مطلعند که من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نميدانم و خود جنابعالي هم از اين نظر من مطلعيد و دلايل آن را هم ميدانيد. ولي اين نظر را رسانهاي نکردهام و خود عوامل دولت در اين مورد بزرگنمايي کردهاند که هدف بزرگنمايي در آن مناظره روشن شد. با اينهمه بر فرض اينکه اينجانب صبورانه به مشي گذشته ادامه دهم، بيشک بخشي از مردم و احزاب و جريانها اين وضع را بيش از اين بر نميتابند و آتشفشانهايي که از درون سينههاي سوزان تغذيه ميشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههاي آن را در اجتماعات انتخاباتي در ميدانها، خيابانها و دانشگاهها مشاهده ميکنيم. اگر نظام نخواهد يا نتواند با پديدههاي زشت و گناهآلودي مثل تهمت ها ؛ دروغها و خلافگوييهاي مطرح شده در آن مناظره برخورد کند و اگر مسئولان اجراي قانون نخواهند و يا نتوانند به تخلّفهاي صريح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد که فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسيدگي کنند و اگر فردي در موقعيت رياست جمهوري بدون مراعات شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتکاب چنين گناهان کبيره و اخلاقشکن عليرغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه ميتوانيم خود را از پيروان نظام مقدس اسلامي بدانيم؟
رهبري معظم انقلاب؛
اکنون که امام راحل (ره) آن پير فرزانه و حلّال مشکلات و ملجاء همه و يار صبور و ديرينه هر دوي ما آيتالله شهيد مظلوم دکتر بهشتي و بسياري از همسنگران قديم که يا به فيض عظماي شهادت رسيدند و يا به ديار باقي شتافتند ؛ در بين ما حضور ندارند، شما ماندهايد و من و معدودي از ياران و همفکران قديم. از جنابعالي با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيتتان انتظار است براي حل اين مشکل و براي رفع فتنههاي خطرناک و خاموش کردن آتشي که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح ميدانيد اقدام مؤثري بنماييد و مانع شعلهورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد. لذا در فرصت باقيمانده ضروري به نظر ميرسد خواسته حق حضرتعالي و مردم در خصوص انجام انتخاباتي سالم و پرابهت و حداکثري تحقق يابد. کاري که ميتواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکيم وحدت ملي و اعتماد عمومي باشد و فتنهگران نتوانند با حدس و گمان نصّ پيامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحريف کنند و با ناديده گرفتن قانون، بنزين بر آتشافروخته بريزند.
سر چشمه شايد گرفتن به بيل ، چو پر شد نشايد گرفتن به پيل
دوست، همراه، و هم سنگر ديروز، امروز و فردايتان
اکبر هاشمي رفسنجاني»
نگاه موشکافانه و تطبيق ميان دو نامه منتظري به امام و هاشمي به رهبر معظم انقلاب گوياي واقعيت تلخي است که بايد بدان اذعان کرد و آن نوع نگرش و زاويه ي نگاه مطالبه گرايانه امثال منتظري و هاشمي از نظامي است که خود يک زماني از سردمداران پيروزي آن بوده اند. همان گونه که سيد مهدي هاشمي از قول قائم مقام معزول رهبري نقل مي کند که وي با نامه اش خواب را از چشمان امام گرفت ، علي هاشمي از نزديکان رئيس مجمع تشخيص مصلحت در ستاد قيطريه و در جمع شش نفر از اعضاي اصلي ستاد موسوي با هيجان وصف ناپذيري درباره نامه خرداد ماه هاشمي به رهبري اظهار مي دارد : «اين نامه حاج آقا خيلي تند است و ما داريم آن را چاپ مي کنيم ، شما هم بگوييد چاپ کنند. بايد دست به دست هم بدهيم تا موج ايجاد کند. حاج آقا گفته يا اينجا کار خراب مي شود يا فضا برمي گردد». (اظهارات معاون سابق و مشاور فعلي وزير اطلاعات)
اما نکته قابل تامل و نيازمند مداقّه بيشتر، اظهار نظر خود هاشمي درباره اين نامه است. بعد از اعتراضات گروه ها و شخصيت هاي مختلف درباره نامه هاشمي به رهبري وي در مصاحبه با يکي از نشريات بيان داشت: " « ديدم کار بسيار زشتي انجام شد. در مناظره، آقاي احمدينژاد حرفهايي را زده بود که غير واقعي بود. تأسف بيشتر از اين بود که همان حرفهاي دروغ را پايه تبليغات خويش قرار داد و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده ميکرد. انتظار من و همه دلسوزان واقعي نظام اين بود که رهبري عکسالعمل نشان دهند!! چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعي ستيز با روحانيت را مشاهده کرديد که به بهانه مخالفت با من و ديگر مديران ارشد تاريخ انقلاب، همه دستاوردهاي گذشته را به حراج گذاشت و اينگونه القا کرد که روحانيت در اداره جامعه کارايي ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ايشان گفتم حرفهاي ناقص گفتهاند. ترجيح ميدهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضيح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابي نديدم. پس از آن نامهاي تهيه کردم چون ميبايست جواب آن حرفها داده ميشد. ميگويند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. اين سؤال ديگر سفسطه است چون مگر ايشان هدفي غير از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟نامه را تهيه کردم و در آخرين فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، براي رهبري فرستادم چون اگر سهشنبه ميدادم، روزنامهها چهارشنبه مينوشتند و اگر چهارشنبه ميدادم، پنجشنبه کسي حق نداشت بنويسد. چون فرصت تبليغات تمام ميشد. ميخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار موثق شور و اشتياق مردم را ميديدم. از برنامههاي محافل مجريان انتخابات هم خبر داشتم."»
مهم تر و حساس از اين نامه، خطبه هاي هاشمي در نمازجمعه 26 تيرماه 88 بود که تيرخلاص موضع گيري ها و رفتارهاي احساسي رئيس مجمع تشخيص مصلحت به شمار مي رود. اين خطبه هاي وي رسما مهر تاييدي بر ادعاي ضد انقلاب در زمينه تقلب و دست کاري در آراي مردم به شمار مي رود چراکه وي در فرازهايي از خطبه خود اظهار داشت:"ما انتخابات را بسيار خوب آغاز کرديم، اما متأسفانه، در روزهاي پاياني ترديدهاي ناراحت کننده در ميان مردم بوجود آمد که ضربات سنگيني بر انقلاب و نظام وارد کرد." اين در حالي است که کسي که خود هشت سال سکاندار اجرايي کشور بوده است به خوبي بر اين نکته واقف بود که صرف ادعاي تقلب در چنين سطحي ، اندک فاصله اي با تخيل و توهم پراکني ندارد اما با اين حال رفتار شتاب زده و احساسي وي تا مدتها تنور سرد بنگاه هاي دروغ پراکني بيگانه را گرم کرده و تبديل به حربه اي براي استفاده هاي تبليغاتي عليه نظام شد. ديدار مداوم وي با زندانيان و خانواده هاي مجرمان فتنه هاي پس از انتخابات و موضع گيري هاي گاه و بيگاه در راستاي همسويي با اپوزيسيون نظام از نشانه هايي بود که هاشمي در يک سال و نيم گذشته به صراحت اتخاذ کرده و بر آن پافشاري نموده است. اما شباهت تطبيقي و کامل وي به مرحوم منتظري در حمايت از مهدي هاشمي از لکه هايي بود که پيراهن مجاهد ديروز و معارض و منتقد امروز را آغشته کرده بود. وي که همواره از سلامت خود وخانواده اش سخن مي گفت به شدت با رسيدگي به اتهام فرزندش مهدي هاشمي مقابله کرده و تدبيري اتخاذ کرد که وي از کشور خارج و به ايران برنگردد.
پشت پرده حمايت هاي هاشمي از فتنه گران
هاشمي رفسنجاني در ماه ها و روزهاي پس از آخرين نمازجمعه اش، در سخنراني هاي متعدد سعي در نزديک نشان دادن خود به رهبري کرده و به گونه اي با جدا کردن خود از گروه هاي موجود سياسي و نزديک نشان دادن خود به حضرت آيه الله العظمي خامنه اي سعي در تجديد حيات دوباره خود داشت. اما همواره نوع تعامل و ارتباط وي با مجرمان و متهمان فتنه هاي سال 88 و نيز حمايت وي از مجرمان علامت سوال بزرگي در ذهن دوستداران انقلاب و رهبري ايجاد کرده بود. چرا که اين ادعاي نزديکي و متابعت از رهبري و اتخاذ رويه اي خلاف آن تعارض و تناقض بزرگي بر سر وزن کشي رفتار هاشمي پديد آورده بود.
در همين زمينه، مواضع و اقدامات هاشمي پس از فتنه 88 را مي توان با چند کليد واژه کلي تقسيم کرده و مورد بررسي قرار داد:
الف: سکوت در برابر فتنه هاي پس از انتخابات 88 ؛ حرکت هاشمي بر جاده ميانه گرايي و پرهيز وي از محکوم کردن صريح فتنه گراني که با زير پاگذاشتن اصول اعتقادي اسلام و انقلاب از هيچ هتک و توهيني فروگذار نکردند از لکه هاي تيره اي است که در کارنامه دوسال گذشته هاشمي ثبت و ضبط شده است. هاشمي در اين مدت به موازات سخنان متعددي که در آن از نزديکي و ارتباط بسيار صميمانه خود با رهبر معظم انقلاب خبر مي داد اما در واقع اقدامي عملي و علني در راستاي تحقق منويات معظم له از خود نشان نمي داد. به گونه اي که در حرمت شکني هاي متعدد فتنه گران که از مقدسات اسلام و تشيع گرفته تا امام و انقلاب و شهدا و رهبري را نيز مورد هجمه قرار داده بودند هيچ گاه کاسه صبر رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام لبريز نشد اما در مناظره انتخاباتي دکتر احمدي نژاد و مير حسين موسوي و با به ميان آمدن نام فرزند هاشمي رفسنجاني کاسه صبر مجاهد ديروز، در آن و کمتر از آني لبريز شد و منجر به نامه نگاري موهن به مقام عظماي ولايت گرديد. سکوت هاشمي هر چند در ادامه سياست هاي شبه پدرخواندگي وي در ساليان متمادي گذشته ارزيابي مي شود اما بايد توجه داشت که اين سکوت اين بار هيچ مفرّي براي سياست مدار کهنه کار انقلاب باقي نگذاشته بود تا با دستاويز قرار دادن آن بتواند توجيهي براي اين مماشات و چشم فروبستن بر واقعيات بتراشد.
چرا که از آغازين روزهاي انتخابات خرداد 88 که سناريوي فتنه گران کليد خورد بارها و بارها حضرت آيت الله العظمي خامنه اي خواص را به داشتن بصيرت و موضع گيري صريح درباره فتنه هاي در حال وقوع سفارش کردند. از جمله اين فرمايشات مي توان به اين فرازها اشاره کرد:
- "اينجور نباشد که باطل، خودش را در لابهلاى گرد و غبارِ برخاستهى در ميدان مخفى کند، ضربه بزند و جبههى حق نداند از کجا دارد ضربه ميخورد. اين است که حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان کنند "
- "برخي افراد، حقايق را مي دانند ولي عزم و تصميم لازم براي بيان حقايق و دفاع از حق را ندارند که چند عامل مي تواند دليل نبود عزم و اراده در اينگونه افراد باشد. عافيت طلبي، هواي نفس، شهوات، منافع شخصي و لجاجت از جمله عواملي هستند که مانع از اقدام برخي افراد در دفاع از حق مي شود. برخي از افرادي که اکنون از مسير انقلاب اسلامي جدا شده و در خدمت ضد انقلاب هستند، در دوره اي بصورت افراطي، انقلابي بودند اما به عللي گرفتار وضع فعلي شدند." (سخنراني در جمع دانشگاهيان قم)
- "بعضىها در فضاى فتنه، اين جملهى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فيرکب و لا ضرع فيحلب» را بد ميفهمند و خيال ميکنند معنايش اين است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در اين جمله اين نيست که بکش کنار. اين معنايش اين است که به هيچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هيچ راه. «لا ظهر فيرکب و لا ضرع فيحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود. در جنگ صفين ما از آن طرف عمار را داريم که جناب عمار ياسر دائم - آثار صفين را نگاه کنيد - مشغول سخنرانى است؛ اين طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروههاى مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود ديگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهى عظيمى بود؛ يک عدهاى مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگرى بود؛ اين طرف ميرفت، آن طرف ميرفت، براى گروههاى مختلف سخنرانى ميکرد - که اينها ضبط شده و همه در تاريخ هست - از آن طرف هم آن عدهاى که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود ...» هستند، در روايت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «يا اميرالمؤمنين - يعنى قبول هم داشتند که اميرالمؤمنين است - انّا قد شککنا فى هذا القتال»؛ ما شک کرديم. ما را به مرزها بفرست که در اين قتال داخل نباشيم! خوب، اين کنار کشيدن، خودش همان ضرعى است که يُحلب؛ همان ظهرى است که يُرکب! گاهى سکوت کردن، کنار کشيدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بايستى روشنگرى کنند؛ همه بايستى بصيرت داشته باشند. اميدواريم انشاءاللَّه خداى متعال ما را و شما را به آنچه ميگوئيم، به آنچه نيت داريم، عامل کند؛ موفق کند."1388/07/02)
- "اينکه بنده مسئلهى بصيرت را براى خواص تکرار ميکنم، به خاطر اين است. گاهى اوقات غفلت ميشود از دشمنىهائى که با اساس دارد ميشود؛ اينها را حمل ميکنند به مسائل جزئى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همين معنا را داشتيم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند - که من اسم نمىآورم؛ همه ميشناسيد، معروفند - که اينها نديدند توطئهاى را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانى که تحت تأثير غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحى ميکردند؛ توجه نکردند که حرفهائى که اينها دارند در مجلس شوراى ملىِ آن زمان ميزنند، يا در مطبوعاتشان مينويسند، مبارزهى با اسلام است؛ اين را توجه نکردند، مماشات کردند. نتيجه اين شد که کسى که ميدانست و ميفهميد - مثل مرحوم شيخ فضلاللَّه نورى - جلوى چشم آنها به دار زده شد و اينها حساسيتى پيدا نکردند؛ بعد خود آنهائى هم که به اين حساسيت اهميت و بها نداده بودند، بعد از شيخ فضلاللَّه مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سيلى آنها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرويشان را از دست دادند. اين اشتباهى است که آنجا انجام گرفت؛ اين اشتباه را ما نبايد انجام بدهيم."( 1388/12/06)
- کسانى بيايند درست در خط مقابل امام حرکت کنند، دربارهى مسئلهى قدس در روز قدس آنجور موضعگيرى کنند، در روز عاشورا آن فضاحت را به بار بياورند، بعد ما با کسانى که با اساس مبناى امام و حرکت امام صريحاً مخالفند، اظهار همراهى کنيم، خودمان را در کنار اينها قرار بدهيم و تعريف کنيم، يا در مقابل اينها سکوت کنيم؛ در عين حال بگوئيم ما دنبالهروِ اماميم! اين امکان ندارد، اين قابل قبول نيست. ملت هم اين را خوب فهميدند.ملت اين را مىبيند ميداند ميشناسد ميفهمد.(14/3/1389)
-" قضاياى سال 88 اين را نشان داد. ممکن بود خيلىها اشتباه کنند و خيلىها هم اشتباه کردند؛ اگرچه اکثر آن کسانى که اشتباه کرده بودند، به فاصلهى کمى اشتباه را تصحيح کردند؛ اما حرکت عظيم بسيج، اين شاخص بصيرت و اين پرچم بصيرت را براى خود حفظ کرد؛ اشتباه نکرد؛ همان طور که اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا يعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهرهها نمي شود حق را تشخيص داد. يک چهرهى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکريم است؛ اما او نميتواند شاخص حق باشد. گاهى چهرهى موجهى مثل بعضى از صحابهى پيغمبر راه را عوضى ميروند، اشتباه ميکنند. بايد حق را شناخت، بايد راه را تشخيص داد تا بفهميم اين شخص حق است يا باطل. هر که از اين راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را بايد شناخت." (بيانات در ديدار بسيجيان استان قم آبان 1389(
جالب تر اينکه اين سکوت هاشمي در حالي ظهور پيدا کرده که وي در فتنه ها و مواقع حساسي چون 18 تير سال 78 به صراحت به ميدان آمده و به دفاع از انقلاب و محکوم کردن فتنه گران پرداخته بود. نمونه هايي از اين مواضع انقلابي هاشمي خواندني است:
" از تلخى هاى اين حادثه [18 تير 78] شکست حرمت و قداست مقام معظم رهبرى و ولايت بود که چنين حرکتى حتى در پيش از انقلاب و در رژيم طاغوت هم رخ نداده بود ... در فکر و انديشه آحاد و همه مردم، قداست رهبرى به گونهاى است که هيچ کس چنين اجازه يا گستاخى را به خود نمىداد، اما به هر حال اين قضيه تلخ به عنوان لکه ننگى در تاريخ و انقلاب ما به ثبت رسيد و يک اثر تلخى در ذائقهي مردم گذاشت چون همهي ما مىدانيم که به چه مقام و شخصيتى توهين شد.» (مرداد 78)، " ضد انقلاب که در فکر حفظ جان خود بود، امروز همراه با کسانى که حاکميت اسلام را قبول نداشتند و صريح مىگفتند که حاکميت دينى در کشور نبايد باشد و منکر ولايت فقيه بودند و با افرادى که مدعى دلسوزى انقلاب مىباشند دست به دست هم داده و همراه با بيگانگان اينگونه القا مىکنند که اسلام کارايى ندارد، اين روح همه شيطنتهاست."، "مهمترين هدف دشمن در ايران اين است که حاکميت اسلام و ولايت فقيه نباشد.» (16شهريور 79(، " تأسفبار است آنهايى که براى انقلاب زحمت کشيدند و زندان رفتند، حالا همينها به دست خودشان انقلاب، امام (رحمه الله عليه) و دفاع مقدس و همه چيز را زير سؤال مىبرند.» (دي ماه 1380)"،
ب: همراهي و حمايت از فتنه گران؛ هاشمي نه تنها در ماه هاي پس از فتنه هاي پس از انتخابات 88 با سکوت و دم نزدن از مواضع حق و اصولي انقلاب و نظام و اسلام و رهبري، خدمت بزرگي به دشمنان انقلاب و فتنه جويان داخلي کرد بلکه در اين مدت خدمت بزرگتري را نيز در سياهه اعمال خود به ثبت رساند و آن همراهي و پشتيباني از فتنه گران و خانواده هاي آنان بوده است که بازخورد هاي رسانه اي بسيار زننده اي نسبت به نظام و انقلاب در پي داشته است. اين طيف از رفتارهاي هاشمي در چند دسته جمع بندي و ارزيابي مي شود:
- القاي ترديد درباره نتيجه انتخابات و مهر تاييد بر ادعاي تقلب در انتخابات؛ " ما انتخابات را بسيار خوب آغاز کرديم، اما متأسفانه، در روزهاي پاياني ترديدهاي ناراحت کننده در ميان مردم بوجود آمد که ضربات سنگيني بر انقلاب و نظام وارد کرد."(خطبه هاي نمازجمعه هاشمي در تيرماه 88)
- تکرار ادعاهاي فتنه گران و حاميان آنها در زمينه هايي که نتيجه اي جز ظالم نشان دادن حاکميت و محق نشان دادن فتنه گران در پي نداشت. " الان کار به جايي رسيده که رئيس دولت آن هم در خارج از کشور و به خبرنگاران خارجي ميگويد: «هيچ کس در ايران به خاطر من زنداني نيست!» سپاه ميگويد: «ما که از خود ايدهاي نداريم، فقط فرمان ميبريم!» پس اين وسط چه کسي است؟ زنداني براي چه کسي در زندان است؟ دولت که ميگويد من نيستم. حتي ميگويد: من نامه مينويسم که زندانيان را آزاد کنيد. سپاه که ميگويد: ما فقط فرمان ميبريم. راست هم ميگويد. چون نظاميهاي ما فرمانبرند. منتها فرمان را به گونهاي که خودشان ميخواهند، ميبرند و نه آن گونه که رهبري و فرمانده ميخواهند." (سخنراني در مشهد) - " من مطمئنم مهدي در اين انتخابات در هيچ بخشي دخالت نداشت، جز در مسئله کميته صيانت از آرا، آنها نگران بودند و او در مجلس خبرگان در اين زمينه کار کرده بود، تجربه خود را در اختيار آنان گذاشت. نه پولي دارد و نه به کسي پول داد. گفتند: او پول داده تا افرادي در اغتشاشات شرکت کنند، در حالي که از اين کارها بيزار است." - " وقتي چهرههاي دلسوزي به خاطر نقد و انتقاد زنداني ميشوند، جمع زيادي از اطرافيان وي شامل دوستان، آشنايان، همسايگان و نزديکانش را به فکر فرو ميبرد و آنها را نسبت به وضع موجود آگاه ميکند که اين آگاهي در مجموع سازنده است. گرچه ممکن است بازداشتها باعث شود برخيها کنار بکشند اما عده قابل توجهي از جامعه را در هدف خود ثابت قدمتر کرده و شک نبايد کرد که اين زندان رفتنها در مجموع سازنده است."
- تخريب ارکان حاکميت و گشودن ابواب جديد براي هجمه فتنه گران به نظام؛ هاشمي در روزهاي پس از انتخابات تا کنون نه تنها نسبت به رويه گذشته خويش درباره تخريب دولت و ارکان حاکميت تجديد نظر نکرده بلکه اين رويه را شتابي بيشتر و زننده تر بخشيده است. نامه هاشمي به مناسبت سالگرد 19 دي ماه و قيام مردم قم که چند پيش منتشر شد و نيز بيانيه وي به مناسبت 12 بهمن امسال از همين قبيل است. " اينک 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد و بقاياي فکري دينزدايي و روحانيتستيزي که در بهار هوشياري مردم ايران، چون مارهاي افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاييز بداخلاقيهاي سياسي و اختلافات سليقهاي، پوستاندازي کرده و سر برآوردهاند و خاکريز بهخاکريز جلو ميآيند و شاهديم که پس از توهين و تهمت به سران روحاني عرصه سياست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسيدهاند. تأسفآور است که اين بار براي توهين و تهمت، لباس رشيدي مطلقها را درآورده و خرقه دوستي و ارشاد پوشيدهاند، رندانه با چراغي که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهين را جهاد ميدانند، مزوّرانه پشت خاکريزي پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرين و بالاترين هدف آنها خواهد بود. "(بيانيه 19 دي هاشمي رفسنجاني) ، "همه ما بايد آبرو و هستي خويش را براي حفظ و نگهداري آن فدا کنيم و نگذاريم تاريخ مشروطه در اين سرزمين تکرار شود که «من جرّب المجرّب حلت به الندامه»" (بيانيه به مناسبت 12 بهمن سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي) مشخص نيست با توجه به شناخت مردم از رشيدي مطلق ها و تاريخ مشروطه چه سناريويي در دست تهيه و اجراست که در پيشقراول آن چن