کد خبر 27973
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۲

فيلم «سرآغاز» با تأثيرگذاري به سبکي جديد بر ذهن مخاطب، او را وارد عوالمي مي کند که ديگر تفاوت خيال و وهم را از واقعيت نمي تواند تشخيص دهد و اين آغاز استعماري جديد در عالم حقيقت است و ابزار جديد جنگ نرم محسوب مي شود.

انقلاب کپرنيکي کانت
از زمان «ارسطو» تا «کانت»، يعني از 2500سال پيش تا 200سال قبل را دوران عين گرايي ناميده اند. طبق نظريه ارسطو، آن چيزي که ديده مي شود، حقيقت است و آنچه ديده نمي شود، خيالات و تصورات ذهني است. با ظهور کانت و نظريه اش درخصوص اصالت ذهن، دوران عينگرايي پايان يافت و دوران ذهنگرايي شروع شد. کانت بر اين باور بود که آنچه در ذهن متصور مي شود، حقيقت است و لزوماً آنچه ديده مي شود، حقيقت نيست. او اين نظريه را انقلاب کپرنيکي در فلسفه ناميد. انقلاب کپرنيک را در فيزيک اين طور بيان کرده اند که گفت نه تنها زمين مرکز عالم نيست و خود به دور خورشيد مي گردد، خورشيد نيز جزئي از منظومة شمسي است که آن نيز قسمت کوچکي از راه شيري است و اين پلکان ادامه دارد. بيان اين موضوع در فيزيک که آنچه ما مي بينيم، حقيقت نيست، بلکه آنچه در ذهن متصور شده، اما ما قادر به ديدن آن نيستيم حقيقت دارد، انقلابي بزرگ در فيزيک را رقم زد و تحولات گوناگوني از آن پس در فيزيک رخ داد. کانت نيز از اين نام استفاده کرد و نظريه ي خود را انقلاب کپرنيکي در فلسفه ناميد.

کارخانه ي توليد جهان هاي متفاوت
«کاب» با بازي «ديکاپريو»، دانشمندي آمريکايي است که به تکنولوژي جديدي دست يافته که به وسيله آن مي تواند وارد خواب ديگران شود يا ديگران را در خواب خود يا ديگري وارد کند. با کمک اين تکنولوژي، کاب قادر خواهد بود که اطلاعات را از ذهن افراد در هنگامي که خواب هستند، به دست بياورد يا اطلاعاتي را به آنان تلقين کند.
داستان، راوي بزرگترين دزدي قرن است، که قرار است از ذهن شخصي ثروتمند، اطلاعاتي را براي رسيدن به گاوصندق او استخراج کنند. روند داستان اتفاقات فراواني را رقم مي زند و داستانک هاي فرعي فراواني شکل مي گيرد. از اتفاقات جذاب، خواب هاي چند مرحله اي است که به طوري برنامه ريزي شده است که شخصي که دارد خواب مي بيند، در خواب، دوباره مي خوابد و خواب مي بيند. اين تکثر خواب هاي چند مرحله اي دنياهاي متفاوت را در اين فيلم نمايان مي کند. سرانجام، فيلم با حالتي گنگ به اتمام مي رسد؛ دزدي تمام شده است، اما يکي از داستانک هاي فرعي مهم فيلم که گذشته ي کاب است، در حالتي نامعلوم نمايش داده مي شود و فيلم تمام مي شود.

تعليق
1) بستر تعليق: فيلم بر پايه ذهنيت گرايي طرح ريزي شده و تمام اتفاقاتي که در طول فيلم در حال وقوع است، بر بستر اين اصل بنا شده است.
2) خط تعليق اصلي: با مطرح شدن بزرگترين دزدي قرن که قرار است اتفاق بيافتد، ذهن تا انتهاي فيلم به دنبال سرانجام اين رخداد است که آيا بالاخره، اين دزدي اتفاق مي افتد يا نه و جزئياتش چگونه خواهد بود. همواره در لابه لاي تمام اتفاق هاي ريز و درشتي که در فيلم سينمايي نمايش داده مي شود، مخاطب، داستان سرقت را دنبال مي کند.
3) گوشواره هاي تعليق: جريان خواب هاي افراد مختلف هرکدام يک تعليق فرعي يا گوشواره اي است که لايه هاي مختلفي از مخاطب را با خود درگير مي کند. از ديگر تعليق هاي فرعي مي توان به رابطه اي مثلثي اشاره کرد که بين کاب، مال و آريادني برقرار مي شود. گذشته کاب نيز يکي از تعليق هاي گوشواره اي اصلي محسوب مي شود که از ابتداي فيلم تا انتها، در جاي جاي فيلم نمايش داده مي شود.


نمادها و نشانه ها
کاب: با بازي ديکاپريو نمادي از حکومت بزرگ جهاني است که طرح ريزي اتفاقات و جريانات در چهارچوبي به وقوع مي پيوندد که او تعيين مي کند.
مال: در نمادشناسي غربي، زن نمادي از سرزمين است و او را مام ميهن مي نامند. مال نماد سرزمين آرماني است که نابود شده است. اتوپيايي که همه در پي او مي گردند و ساليان پيش، آن را از دست داده اند.
آريادني: در تقابل سرزمين از دست رفته، سرزمين آرماني آينده نمايان مي شود. آريادني نمادي از سرزمين آرماني آينده است که خصوصياتي منحصر به فرد دارد و درعين حال که خصوصيات سرزمين آرماني گذشته را دارد، داراي نکات مهم و بارز ديگري نيز هست.
پدرِمال يا پدر زن کاب: او شخصيتي است که يا با نام استاد خطاب مي شود يا اصلاً، نام مشخصي به او اتلاق نمي کنند. او نماد قدرت برتر است که همه و همه زير چتر اطلاعاتي او هستند و در واقع، تمام اتفاقات را اين قدرت برتر برنامه ريزي مي کند. حتي حکومت بزرگ جهاني زير سلطه اوست و در انتهاي فيلم ديده مي شود که کاب هم در خوابي است که او برنامه ريزي کرده است.

ديالوگهاي مهم
دو ديالوگ بسيار مهم در فيلم بيان مي شود که هر دو از زبان کاب گفته مي شود:
در ديالوگ اول، کاب خطاب به مال اينگونه مي گويد: «تو منتظر يک قطاري، قطاري که تو را به دور دست ها مي برد، خودت ميداني اين قطار تو را به کجا مي برد، اما مطمئن نيستي که بداني، اما مهم نيست، چون ما با هم خواهيم بود».
ديالوگ دوم در دو قسمت از فيلم گفته مي شود: «اگر در خواب بميريم، بيدار مي شويم، اما اگر در يک خواب عميق باشيم و بميريم، ديگر بيدار نمي شويم، وارد برزخ مي شويم و ديگر بيدار نمي شويم.»
اين دو ديالوگ به يک نکته اشاره ميک ند و آن رفتن از يک جهان به جهان ديگر يا از يک عالم به عالم ديگر است که با مرگ اتفاق مي افتد، اما تفاوت آن اين است که در ديالوگ دوم، به صراحت اين موضوع بيان مي شود که اين دنيا، خوابي عميق است که با مرگ به برزخ مي رويم و اين موضوع که اين دنيا خوابي بيش نيست، موضوعي نامقبول به نظر مي رسد و بايد درباره ي آن بحث کرد.


مؤلفه هاي استراتژيک
1) فضاي مجازي، فضاي سايبر: در تقسيم بندي کلي، مي توان عالم را در دو دسته ي حقيقي و مجازي تصور کرد. زندگي مجازي را زندگي دوم يا Secend Life ناميده اند که آن را در دنياي سايبر به وضوح مي بينيم و روند به اين سمت ميرود که تمام نيازهاي انسان در اين دنيا برآورده مي شود.
اين عالم مجازي خود سه قسمت است:
الف. قسمت نخست عالم مجازي در ذهن است. تصورات ذهني، خواب ها و رؤياها و کابوس ها همه در اين قسمت قرار مي گيرد که داستان فيلم نيز بر اين قسمت تأکيد مي کند.
ب. قسمت دوم، فضاي سايبر است که ظهور پررنگ تري در اين عصر داشته است.
ج. قسمت سوم در واقع، بين دو قسمت ديگر قرار دارد که به آن بيناذهنيت گفته ميشود. بيناذهنيت اينگونه تعريف مي شود که همزمان يک موضوع، در ذهن دو نفر که ارتباط خاصي با هم ندارند، پديدار شود و هر دو با هم به يک موضوع برسند. البته، اين موضوع بحث مبسوطي دارد که در اين گفتار نمي گنجد.
تولد دنياي مجازي و سايبر براي رسيدن به اصل لذت گرايي است؛ چيزي که در دوره هاي مختلف، به معاني مختلف تفسير شده است. در دورهاي به آن سعادت، در دورهاي ديگر، آن را سودمندي و در دورهاي ديگر، آن را اقتصادمندي ناميده اند و همچنان اين تفاسير ادامه دارد.
2) خواب هاي دريچه اي-دالاني: در فيلم، چندين بار ديده مي شود که افراد در خواب، خواب مي بينند. اين خواب هاي تودرتو و درهم، نگاهي ماتريسي است که باعث گم شدن واقعيت مي شود و اگر شخص از خواب بپرد، نمي تواند تشخيص دهد که هنوز خواب است يا بيدار شده است! اين ديدگاه درباره خواب، انگارهاي پست مدرن است که به نفي فراروايت ها مي پردازد.
3) تنوع دنياها و دنياهاي تلفيقي: در فيلم اين طور بيان مي شود که مي شود در خواب نفر اول، نفر دومي خواب ببيند و خواب را برنامه ريزي کند؛ به اين صورت، نه تنها هر شخص مي تواند حداقل برنامه ريز و خالق يک دنيا در خواب خود باشد، بلکه افراد مي توانند در خواب يکديگر نيز خواب ببينند و دنيايي جديد بسازند. حالا تصور کنيد در جهان امروز که شش مليارد و هشتصد ميليون جمعيت دارد، چند دنيا خلق مي شود؟! و تقابل و تداخل اين عالم ها در يکديگر چه نتيجه اي را خواهد داشت؟
تنوع دنياها بر دو دسته است: دسته نخست دنياهاي خيالي و توهمي است که در ذهن افراد و به دور از واقعيت تشکيل مي شود. دسته دوم دنياهاي واقعي، جدي و عقلاني است. دنياهايي که در حقيقت وجود دارند، ولي دور از دسترس انسان هستند. دنياهايي که در اديان مختلف معرفي شده اند و علم وجود برخي آنها را نيز اثبات کرده، ولي هنوز بشر تجربه ديدن يا لمس کردن آنها را پيدا نکرده است.

ساختار فيلم
فيلم از نگاه ساختاري جالب توجه است و مي توان انتظار داشت که در اسکار امسال، در بخش هاي مختلف نامزد دريافت جايزه شود.
• جلوه هاي ويژه: مهمترين بخش فيلم جلوههاي ويژه آن است که در چندين سکانس بسيار تأثيرگذار نمايش داده مي شود.
• موسيقي: ريتم موسيقي با ريتم فيلم تناسب دارد، اما در قسمتي از فيلم که در کوهستان و برف فيلمبرداري شده است، اين تناسب تا حدي برهم مي خورد و موسيقي به خوبي روي تصوير ننشسته است.
• تصويربرداري: از لحاظ تصويربرداري، فيلم نمونه آموزشي مناسبي محسوب مي شود.
• ديالوگ ها: حجم ديالوگ هاي ردوبدل شده متناسب با فضاهاي مختلف تغيير مي کند و مهمترين شاخص آن، کوتاهي ديالوگ هاست. ديالوگ هاي کوتاه باعث مي شود مفهوم به خوبي در ذهن بنشيند و تأثير خود را بگذارد.
• بازيگري: بازيهاي افراد مختلف در حد متوسط است و در مقايسه با جزئيات ديگر فيلم، آنچنان به چشم نمي آيد که گزينه اي ستودني باشد.


جمع بندي
فيلم «سرآغاز» يک فيلم با رويکردي جديد است؛ رويکردي که به بيان تأثيرگذاري به سبکي جديد بر ذهن مخاطب مي پردازد و مخاطب را وارد عوالمي مي کند که ديگر تفاوت خيال و وهم را از واقعيت نمي تواند تشخيص دهد. مي توان نام اين فيلم را اينگونه تصور کرد که اين روش آغاز استعماري جديد در عالم حقيقت است. استعماري که نه ديگر به اعزام نيرو نياز دارد و نه حتي مستشارهاي سياسي اين کار را انجام مي دهند؛ استعماري که بر فکر و انديشة انسانها تأثير مي گذارد. تسخير فرهنگي که در روزمرگي انسانها آنقدر عادي و معمولي به نظر مي رسد که تفاوتي را احساس نمي کنند. آنچنان دچار خواب مي شوند که مرزهاي حقيقت و رؤيا را گم مي کنند و ذهن و جان و انديشه خود را تسليم ديگري مي کنند.
«سرآغاز» به بيان مدرن ترين و جديدترين روشهاي تأثيرگذاري بر ملتها و افکار مختلف مي پردازد و نه تنها مردمان را هشيار نمي کند، بلکه به تسخير ذهني و خواب کردن آنان مي پردازد؛ خوابي که بيداري از آن، کابوس به نظر مي رسد؛ خوابي که در آن، دوست، دشمن و دشمن، دوست ديده مي شود.
در کل، ميتوان فيلم «سرآغاز» را يکي از ابزارهاي تهاجم فرهنگي يا همان جنگ نرم دانست که درعين حال که استقبال زيادي از آن مي شود، تأثير سوء در فرهنگ جوامع، به جاي مي گذارد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس