گروه فرهنگی مشرق - فیلم روز روشن از چهارشنبه یازدهم دی ماه، در سینماها اکران شده است. در این فیلم که نخستین اثر سینماییِ حسین شهابی محسوب میشود بازیگران مطرحی بازی کردهاند از جمله مهران احمدی، پانتهآ بهرام، روناک یونسی، سودابه بیضایی و امیررضا دلاوری. فروش این فیلم در مدت نوزده روز اکران در تهران، 55 میلیون تومان بوده است.
او فیلم به خاطر مهدی (1390) را نیز در قطع ویدیویی ساخت که امکان نمایش پیدا نکرد. شهابی در پاییز گذشته فیلم روز روشن را در خیابانهای تهران جلوی دوربین برد، فیلمی با موضوع اجتماعی و حقوقی که تحسینهای خوبی از منتقدان دریافت کرد. آخرین فیلم او به نام «حراج» به دلیل طولانی شدن مراحل فنی از نمایش در جشنواره سیودوم فیلم فجر بازماند.
حسین شهابی دوست دارد خود را «فیلمساز مستقل» بخواند. او موسیقی فیلمهایش را خودش میسازد هرچند که برخی فیلمهای او مانند روز روشن و حراج، بجز تیتراژ پایانی موسیقی ندارند.
روز روشن در جشنوارههای چندی نمایش یافت که مورد اخیر آن در جشنواره بین المللی ماردل پلاتا در کشور آرژانتین بود، که نامزد دریافت بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد ولی این جوایز نصیب آن نشد. نهایتاً این جشنواره، تندیس آستور نقرهای ویژه هیئت داوران را برای بهترین فیلم انسانی و اجتماعی به حسین شهابی اهدا کرد. جایزه آستور (Astor Award)، اسکار هنری و معتبرترین جایزه در آمریکای لاتین محسوب میشود.
قصه از منظر کیانی (مهران احمدی) روایت میشود و تأکید دوربین بر نمای نظرگاه او که در تیتراژ آغازین میبینیم بر همین مسئله دلالت دارد. خانم فرهودی که معلم مهد کودک است پس از آنکه فرزند پنج سالۀ پویان را به همکارانش در مهد کودک میسپارد با این راننده همراه میشود تا بلکه بتواند امروز حداقل دو نفر از شش شاهد را راضی کند تا در آخرین جلسۀ دادگاه شهادت دهند. ظاهراً نزاع مسعود شیرزاد و پویان به قتل شیرزاد منجر شده و پویان در معرض اعدام است در حالیکه او از پلهها سقوط کرده است. در انتهای فیلم سه نفر از شاهدان راضی میشوند اما یکی از آنها قبل از ورود به دادگاه منصرف میشود و میرود.
آنچه بر جذابیت فیلم افزوده پیچش قصه در اواخر آن است که فیلم را از حالت خطی خارج کرده، و آن را به فیلم سگکشی/ بهرام بیضایی (1379) شبیه نموده است. در اینجا است که فرهودی انگیزۀ خود را برای ادامۀ مسیر از دست میدهد. علم روانشناسی زنان در اینجا به خوبی عمل کرده است. گوئیا زنی که تا دقایقی قبل برای نجات جان پویان تلاش فوق العاده میکرد و حرص میخورد حالا نزد خود میگوید مردی که برای من نباشد میخواهم اصلاً نباشد. اما معلوم نیست که چطور آن سردی و بیتفاوتی در سکانس بعد به گرمی استقبال تبدیل میشود. پایان نامعین داستان که بالاخره پویان کدام زن را برای آتیه خود میپذیرد نیز خوب است. فیلمساز اگر میخواست ماجرا را دشوار کند باید جای هنرپیشهها را از ابتدا عوض میکرد. یعنی انتخاب کارگردان برای پانتهآ بهرام (فرهودی) که یک سوپر استار است با سودابه بیضایی (افشار) که یک بازیگر معمولی است، حکم کردن تماشاگر را آسان کرده است.
جالب توجه اینکه در نمایش و نقد حضوری این فیلم در فرهنگسرای ارسباران (یکشنبه 22 دی) جناب شهابی در پاسخ این ایراد راقم، مدعی شد که فرهودی راوی داستان است چون او در تمام سکانسها حضور دارد. این سخن به چند دلیل پذیرفته نیست. اولاً که فیلم با کیانی شروع میشود و مشاهدات یک روز او را از رانندگی در آژانس تصویر میکند. او در خیابان و کوچهها میگردد و در انتهای یک نمای طولانی، به فرهودی میرسد. اگر راوی فرهودی بود فیلم بایست با او شروع میشد و راننده آژانس به نزد او میآمد. ثانیاً ماجراهای چندی در فیلم هست که اختصاص به روایت کیانی دارد مانند رفتن به خانه ذاکری که دوربین در اتومبیل او میماند، و همچنین سکانس مهم دادگاه که فرهودی اصلاً حضور ندارد و در خیابان میماند. ثالثاً که فیلم اصلاً در جناح فرهودی نیست، نه مکالمات تلفنی او را میشنویم و نه نیت و قصد او را از این کارها میدانیم.
مسئله دیگر، چیزی است که فیلمساز به دلیل مسائل ممیزی چندان به آن نمیپردازد و عموم تماشاگران نیز متوجه آن نمیشوند. و آن اینکه شرط ذاکری برای حضور در دادگاه کامجویی از فرهودی است! اولین دیالوگ فرهودی در فیلم، وقتی که راننده آژانس به نزد او میرسد در تلفن و در خطاب به آقای ذاکری است که «آیا این آخرین حرف شماست؟» در ادامه، کیانی او را به منزل ذاکری میرساند و ساعتی بعد فرهودی برمیگردد و گوئیا باید نقش آدمی آشفته و منفعل را بازی کند!
مگر تجاوز به عنف و اکراه چیزی است که به همین سادگی بتوان پیشنهاد کرد؟ فرهودی هم نمیتواند آن را پذیرفته باشد. چون قصد او از این تلاشها آزادی پویان و در نتیجه ازدواج با اوست. فرهودی چطور میتواند عفت خود را که شرط اولیه ازدواج است قبلاً معامله کرده باشد؟! بهتر است فیلمسازها از پرداختن به این موضوعات به شدت تکراری و نخنما بپرهیزند و خود را آزادیخواه و حامی مظلومان نشان ندهند. شما اگر هنری دارید باید نشان دهید که شخصیت یک زن چطور باید باشد که کسی جرأت نکند چنین پیشنهادی به او بدهد و نه حتی در مخیّلهاش نیز بگذرد.
جناب شهابی تأکید زیادی دارد تا خود را «فیلمساز مستقل» معرفی کند. شاید مقصود او «فیلمساز مستقل از حکومت» باشد. اما این چطور ممکن است در حالیکه او چندین تلهفیلم برای تلویزیون جمهوری اسلامی ساخته است؟ و در مراکز دولتی درس خوانده و کار کرده است؟
اما اکنون نتیجه ادعای استقلال جناب شهابی این شده که فیلم روز روشن خطاهای فاحش قانونی دارد و اگر به ایشان اعتراض کنیم احتمالاً خواهد گفت که قانون درست اجرا نمیشود و فلان و بهمان. اما خطاهای قانونی شهابی فقط در مرحله اجرا نیست بلکه او به قانون مجازات اسلامی، آیین دادرسی و قانون اجرای احکام قضایی تعهدی نشان نمیدهد. به عبارت دیگر فیلم او گرچه خیلی واقعنما به نظر میرسد اما یک فیلم کاملاً تخیلی است و امکان وقوع ندارد.
در جلسه نمایش و نقد در فرهنگسرای ارسباران، جناب شهابی بر دیالوگ یکی از برادران شیرزاد بعد از دادگاه به اینکه نمیگذاریم پویان از زندان آزاد شود تأکید فوق العاده میکرد و میگفت: «اگر پویان در انتهای فیلم از زندان آزاد شود من خودم فیلمم را توقیف میکنم!!» ایشان احتمالاً میخواسته تا به قدرت مافیایی خانواده شیرزاد بپردازد ولی چنین چیزی در فیلم او دیده نمیشود. زیرا برادران شیرزاد صاحبان شرکت هستند، شرکتی که پویان در آن کار میکرده و نزاع او با مسعود شیرزاد به مرگ او منتهی شده است. لذا طبیعی است که برادران متوفی که پویان را قاتل برادر خود تصور میکنند به وقت خشم، چنین دیالوگی داشته باشند. دیالوگ دیگری نیز در فیلم هست که به قدرت شیرزادها اشاره دارد. غیاثی و ذاکری در اتومبیل میگویند: «شیرزادها قانون رو میخورند، یک آب هم روش!» اما این جمله هم کفایت نمیکند که بگوییم قدرت شیرزادها آنقدر زیاد است که میتوانند یک زندانی را علیرغم آنکه حکم برائتش صادر شده در زندان نگاه دارند.
ظاهراً جناب شهابی میخواسته به مسائلی بپردازد که عملاً نتوانسته و اکنون با ضمیمه کردن خودش به فیلم، قصد و نیت خود را علن میکند. آیا این اتفاقات بعد از نمایش فیلم او رخ داده است یا اینکه این مسائل از قبل در نظر ایشان بوده است؟ بنده ترجیح میدهم اولی را برگزینم. زیرا هوچیگری برخی از این جماعت روشنفکر را دیدهام، کسانی که اطراف یک فیلمساز را میگیرند و سعی دارند او را مصادره کنند.
این ماجرا در خصوص فیلم جدایی نادر از سیمین نیز رخ داد، فیلمی که نهتنها سیاسی نبود بلکه کاملاً اخلاقی و شرعی بود. اما متأسفانه کمکم به نمادی از جریان روشنفکری مخالفخوان در ایران بدل شد. طیف هنرمندان انقلابی نیز در این بازی فریب خوردند و گمان بردند چیزی در این فیلم بوده است که آنها فهم نکردهاند. یا اینکه باید بگردند و موارد سیاسی فیلم را بیابند و آن را بر کل فیلم تسرّی بدهند. چنانکه کردند و سیمین ضدقهرمان فیلم (لیلا حاتمی) را قهرمان جلوه دادند و خیالات خود را به عنوان احکام قطعی فریاد کردند که پیام این فیلم آن است که ایران جای بدی است که باید از آن گریخت (نگا. نقد جدایی نادر از آرگو). میخواستم مختصراً به هوچیگری جریان روشنفکر اشاره کنم، که کردم.
جناب شهابی در فرهنگسرای ارسباران تأکید داشت که قصد واقعگرایی داشته و مواردی را در این خصوص لحاظ کرده است مانند سبک خاص فیلمبرداری تا تماشاگر متوجه حرکات دوربین نشود، و هزینه ده میلیون تومانی برای تصحیح رنگ فیلم تا رنگ امروز تهران در فیلم ایجاد شود. اما به جای این کارها او بهتر بود توان خود را روی تصحیح فیلمنامه و کارگردانی میگذاشت تا ایرادهای متعدد آن برطرف شود.
ایرادها و معایب
1. شرط ذاکری (امیررضا دلاوری) برای شهادت دادن در دادگاه مضحک است. نه او میتواند چنین درخواستی کرده و نه فرهودی اجابت نموده باشد. زیرا ذاکری قرار است در دادگاه شهادت دهد و هر انسانی که یک جو عقل داشته باشد، میفهمد که در نزد قاضی نباید معلق بازی کرد و شاهد اصولاً باید بری الذّمه باشد. مضافاً که قصد فرهودی از این زحمات، آزادی پویان است تا بتواند با او ازدواج کند. لذا او نمیتواند عفت و بکورت خود را در مسیر رسیدن به نامزدش باخته باشد. به عبارت دیگر، فرهودی عفت خود را معامله نکرده چون میخواهد با پویان ازدواج کند. و اگر نخواهد با پویان ازدواج کند دیگر لزومی ندارد که به خواسته غیرمشروع ذاکری تن دهد.
2. حکم به قاتل بودن متهم قاعدتاً باید پس از کشف انگیزه قتل باشد اما چون متهم یکی از کارمندان مقتول بوده و به هنگام نزاع از صحنه خارج شده، پس انگیزهای وجود نداشته است. از سوی دیگر، مسئلۀ رقابت عشقی که میتوانست انگیزه قتل باشد در ثلث آخر فیلم روشن میشود، چیزی که خانم فرهودی از آن خبر نداشت. به عبارت دیگر متهم اعدام نخواهد شد چون انگیزهای برای قتل وجود نداشته است، و اگر انگیزۀ قتل رقابت عشقی بوده باشد آنگاه شخصی همچون خانم فرهودی وجود نمیداشت تا بخواهد به دنبال شاهدان بگردد.
3. مشکل دیگر فیلم، شهادت دادن کیانی در دادگاه است که عملاً وجهی ندارد. آنچه جناب شهابی در نشست رسانهای فیلم گفتند که در قانون مجازات اسلامی، مادهای درباره «شهادت بر شاهد» داریم، چنین چیزی عملاً وجود ندارد.
4. در خصوص قتل، محکمههای ویژهای تشکیل میشوند که به «دادگاه کیفری استان» مشهور است که در آن پنج قاضی در موضوع پرونده، شور و حکمیت میکنند که در فیلم اثری از آن نبود. گرچه ما سمت قاضی را نمیبینیم ولی نیاز به هوش چندانی نیست تا بفهمیم فقط یک قاضی در دادگاه حضور دارد. البته جناب شهابی در کنفرانس مطبوعاتی جشنواره فیلم فجر خبر داد که قوه قضائیه با ما همکاری نکرده و برای فیلمبرداری محکمهای به ما نداده است. برای فیلمسازی که ادعای استقلال میکند این جواب قانعکنندهای نیست. زیرا ساختن چند میز قضاوت و تهیه یک سالن بزرگ نباید چندان دشوار باشد.
5. علن شدن حکم قاضی بلافاصله بعد از اتمام دادگاه نیز بر خلاف عرف و رویۀ قضایی است.
6. آزاد نشدن پویان از زندان نیز مخالف با روند قضایی است. اگر قاضی به آزادی پویان حکم کرده است پس چرا او در انتهای فیلم آزاد نمیشود؟ اگر به آزادی پویان حکم نشده است پس چرا آنها جلوی زندان آمدهاند؟ جناب شهابی در جلسه نمایش در ارسباران مدعی شد که برادران شیرزاد جلوی اجرای حکم را گرفتهاند! اما باید گفت اصولاً هیچکس جز رئیس قوه قضائیه، نمیتواند مانع اجرای حکم شود. کسانی که چنین قصدی دارند در مرحله دادرسی و صدور حکم، اعمال نفوذ میکنند. زیرا پس از صدور حکم آزادی، رئیس زندان هم حتی نمیتواند یک ساعت زندانی را نگاه دارد.
7. ایراد دیگر فیلم، تغییر در روایت سوم شخص است. از آنجا که فیلم از منظر کیانی روایت میشود او باید در همه سکانسها حضور داشته باشد. اما مثلاً او در گفتوگوهای دو زن (فرهودی و افشار) برای سردر آوردن از فرد مورد علاقۀ پویان، حضور ندارد.
8. بازیگر نقش پویان، گمنام است خصوصاً که در نمای کوتاه دادگاه، بازی و دیالوگ ندارد. اهمیت این موضوع به آن است که فرهودی به پویان علاقمند است و قصد دارد با او ازدواج کند. در منطق فیلم قابل توجیه نیست که چرا یک بازیگر سوپر استار همچون پانتهآ بهرام باید همسر یک مرد عادی شود. خصوصاً که این مرد اکنون سابقۀ کیفری یافته است و یک بچه پنج ساله نیز از ازدواج اولش دارد.
9. پانتهآ بهرام بزرگتر از سن مناسب نقش خود است و مهران احمدی کوچکتر، خصوصاً اگر بدانیم احمدی متولد 1352 و بهرام متولد 1348 است. دیالوگهایی که برای نقش کیانی (راننده) نوشته شده متناسب با یک آدم پنجاه ساله است، مردی که فرهودی در حکم دختر اوست همانطور که در فیلم دیدیم. او نیز دیالوگی دارد که حکایت میکند دخترش را شوهر داده است.
علی الظاهر اقتضائات اجرایی باعث شده که جناب شهابی به این دو نفر رضایت دهد، دو نفری که با هم رفاقت دارند و نان به هم قرض میدهند و در فیلمهای چندی همبازی یا همکار بودهاند: هیچ (1388)، خوابهای دنبالهدار (1388)، بیخود و بیجهت (1390)، آینه شمعدان (1391).
10. فرهودی به دنبال دو شاهد است. یک نفر پیک که از شرکت شیرزادها اخراجشده به نام غیاثی (امیر کربلایزاده) حاضر میشود بیاید و یک روزنامه فروش پیر که در ابتدا انصراف داده است. اما در نهایت به دادگاه میآید. اما روایت فیلمساز به گونهای است که مخاطب در دفعات نخست که فیلم را میبیند به شهادت روزنامه فروش پی نمیبرد.
1. نام «روز روشن» علی الظاهر توضیح واضحات میدهد، چیزی در مقوله آسمان بلند، یا آتش داغ. اما در رتبه ثانی به نظر میرسد که این نام به دلیل موضوع فیلم که در خصوص شهادت دادن در دادگاه است انتخاب شده است. چنانکه آن حدیث پیامبر اکرم را به خاطر میآورد که فرمود اگر چیزی مثل آفتاب برایتان روشن بود در دادگاه شهادت بدهید و گرنه، نه. اما قصد فیلمساز چیزی ورای اینها است. نام کوچک خانم فرهودی، «روشن» است و دو نوبت در فیلم بر آن تصریح میشود. البته چنین نامی مشهور نیست و لااقل باید «روشنک» انتخاب میشد. لذا مقصود فیلمساز آن بوده تا بگوید امروز، روز زحمات این خانم است، چیزی مانند «روز قیامت».
2. «دربند» ساخته پرویز شهبازی. در ابتدا به نظر میرسد که به محلهای در تهران اشاره دارد و در اوایل فیلم نیز همینطور است اما در نیمه دوم فیلم مهرانفر این اصطلاح را برای زندان رفتن پگاه آهنگرانی استعمال میکند.
3. «سر به مهر» ساخته هادی مقدمدوست. این فیلم ظاهراً دربارۀ یک راز مکتوم است که البته هست. ولی از اواخر فیلم به معنای دوم استعمال میشود که همان تربت باشد. لذا فیلم به راز مکتوم یک دختر درباره نمازخوانیاش اشاره دارد.
پانوشت:
1. برای مشاهده سایر آیات قرآن در موضوع لزوم شهادت به حق نگا. بقره/ 282 ـ نساء/ 135 ـ مائده/ 8 ـ معارج/ 33
* امیر اهوارکی
*****
فیلم روز روشن، خوشساخت است، درام خوب و بازیهایی چشمگیر دارد؛ فیلمی اجتماعی، با موضوع شهادت در دادگاه و نجات یک متهم به قتل. اما قصه بر خلاف واقعنمایی ظاهری فیلمساز، صرفاً در تخیلات ایشان میگذرد و از واقعیت به دور است. خلاصه داستان
روشن فرهودی (پانتهآ بهرام) مربی یک مهد کودک است که به کمک یک رانندۀ آژانس به نام کیانی (مهران احمدی) فقط چند ساعت فرصت دارد که نظر شاهدان یک نزاع را جلب کند تا برای اثبات بیگناهی پویان قاتل سهوی، در دادگاه شهادت دهند. روشن که مربی فرزند پویان است نهایتاً موفق میشود شاهدانی بیابد اما.... مختصری درباره کارگردان
حسین شهابی متولد 1344 در تبریز است. او تحصیلات خود را در رشته موسیقی کلاسیک در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ناتمام گذاشت و به فیلمسازی روی آورد. چندین فیلم کوتاه ساخت که در داخل و خارج جوایزی کسب کردند. شهابی همچنین چند تلهفیلم برای سیمای جمهوری اسلامی ساخته است که از میان آنها میتوان به فیلم خواستگاران (1388) اشاره نمود.او فیلم به خاطر مهدی (1390) را نیز در قطع ویدیویی ساخت که امکان نمایش پیدا نکرد. شهابی در پاییز گذشته فیلم روز روشن را در خیابانهای تهران جلوی دوربین برد، فیلمی با موضوع اجتماعی و حقوقی که تحسینهای خوبی از منتقدان دریافت کرد. آخرین فیلم او به نام «حراج» به دلیل طولانی شدن مراحل فنی از نمایش در جشنواره سیودوم فیلم فجر بازماند.
حسین شهابی دوست دارد خود را «فیلمساز مستقل» بخواند. او موسیقی فیلمهایش را خودش میسازد هرچند که برخی فیلمهای او مانند روز روشن و حراج، بجز تیتراژ پایانی موسیقی ندارند.
جشنواره فیلم فجر و باقی قضایا
فیلم روز روشن در بخش نگاه نو (فیلمهای اول) جشنواره فیلم فجر شرکت کرده بود که نامزد دو جایزه شد اما هیچ کدام را کسب نکرد؛ نامزدی برای بهترین فیلم (غلامرضا گمرکی) و نیز بهترین دستاوردهای فنی (صدابرداری بابک اردلان). این جوایز به ترتیب نصیب دهلیز (سید محمود رضوی) و برلین 7- (فیلمبرداری فرشاد محمدی) شد. همچنین مهران احمدی برای بازی در این فیلم نامزد بهترین هنرپیشه نقش اول مرد در بخش سودای سیمرغ شد که این جایزه به حمید فرخنژاد برای بازی در استرداد رسید. نقد و نظر
روز روشن، فیلمی قابل توجه و خوشساخت است در موضوع شهادت دادن در دادگاه، موضوعی که حداقل در پنج آیه از قرآن مجید بر آن تأکید شده است. ﴿و شهادت را كتمان مكنيد. هر كس كه شهادت را كتمان كند، در دل گناه کرده است و خداوند از كارى كه مىكنيد آگاه است «بقره/ 283». و لا تَكتُموا الشَّهادةَ و مَن يَكتُمْها فَإنَّهُ آثِمٌ قَلبُهُ و اللهُ بما تَعملونَ عليم﴾.1 در فیلمهای غربی در خصوص گواهی دادن در دادگاه و حفظ امنیت شاهدان فیلمهای متعددی ساخته شده است اما در ایران راقم فیلمی در این موضوع به یاد نمیآورد. قصه از منظر کیانی (مهران احمدی) روایت میشود و تأکید دوربین بر نمای نظرگاه او که در تیتراژ آغازین میبینیم بر همین مسئله دلالت دارد. خانم فرهودی که معلم مهد کودک است پس از آنکه فرزند پنج سالۀ پویان را به همکارانش در مهد کودک میسپارد با این راننده همراه میشود تا بلکه بتواند امروز حداقل دو نفر از شش شاهد را راضی کند تا در آخرین جلسۀ دادگاه شهادت دهند. ظاهراً نزاع مسعود شیرزاد و پویان به قتل شیرزاد منجر شده و پویان در معرض اعدام است در حالیکه او از پلهها سقوط کرده است. در انتهای فیلم سه نفر از شاهدان راضی میشوند اما یکی از آنها قبل از ورود به دادگاه منصرف میشود و میرود.
آنچه بر جذابیت فیلم افزوده پیچش قصه در اواخر آن است که فیلم را از حالت خطی خارج کرده، و آن را به فیلم سگکشی/ بهرام بیضایی (1379) شبیه نموده است. در اینجا است که فرهودی انگیزۀ خود را برای ادامۀ مسیر از دست میدهد. علم روانشناسی زنان در اینجا به خوبی عمل کرده است. گوئیا زنی که تا دقایقی قبل برای نجات جان پویان تلاش فوق العاده میکرد و حرص میخورد حالا نزد خود میگوید مردی که برای من نباشد میخواهم اصلاً نباشد. اما معلوم نیست که چطور آن سردی و بیتفاوتی در سکانس بعد به گرمی استقبال تبدیل میشود. پایان نامعین داستان که بالاخره پویان کدام زن را برای آتیه خود میپذیرد نیز خوب است. فیلمساز اگر میخواست ماجرا را دشوار کند باید جای هنرپیشهها را از ابتدا عوض میکرد. یعنی انتخاب کارگردان برای پانتهآ بهرام (فرهودی) که یک سوپر استار است با سودابه بیضایی (افشار) که یک بازیگر معمولی است، حکم کردن تماشاگر را آسان کرده است.
و اما بعد...
تغییر در روای فیلم، از خطاهای فیلمساز است. فیلم از منظر کیانی روایت میشود ولی او در گفتوگوهای فرهودی و افشار برای سردر آوردن از فرد مورد علاقۀ پویان بالکل غایب است. برای رفع این ایراد میشد که کیانی کمی دورتر بایستد و مقداری از سخنان آنها را بشنود. جالب توجه اینکه در نمایش و نقد حضوری این فیلم در فرهنگسرای ارسباران (یکشنبه 22 دی) جناب شهابی در پاسخ این ایراد راقم، مدعی شد که فرهودی راوی داستان است چون او در تمام سکانسها حضور دارد. این سخن به چند دلیل پذیرفته نیست. اولاً که فیلم با کیانی شروع میشود و مشاهدات یک روز او را از رانندگی در آژانس تصویر میکند. او در خیابان و کوچهها میگردد و در انتهای یک نمای طولانی، به فرهودی میرسد. اگر راوی فرهودی بود فیلم بایست با او شروع میشد و راننده آژانس به نزد او میآمد. ثانیاً ماجراهای چندی در فیلم هست که اختصاص به روایت کیانی دارد مانند رفتن به خانه ذاکری که دوربین در اتومبیل او میماند، و همچنین سکانس مهم دادگاه که فرهودی اصلاً حضور ندارد و در خیابان میماند. ثالثاً که فیلم اصلاً در جناح فرهودی نیست، نه مکالمات تلفنی او را میشنویم و نه نیت و قصد او را از این کارها میدانیم.
مسئله دیگر، چیزی است که فیلمساز به دلیل مسائل ممیزی چندان به آن نمیپردازد و عموم تماشاگران نیز متوجه آن نمیشوند. و آن اینکه شرط ذاکری برای حضور در دادگاه کامجویی از فرهودی است! اولین دیالوگ فرهودی در فیلم، وقتی که راننده آژانس به نزد او میرسد در تلفن و در خطاب به آقای ذاکری است که «آیا این آخرین حرف شماست؟» در ادامه، کیانی او را به منزل ذاکری میرساند و ساعتی بعد فرهودی برمیگردد و گوئیا باید نقش آدمی آشفته و منفعل را بازی کند!
مگر تجاوز به عنف و اکراه چیزی است که به همین سادگی بتوان پیشنهاد کرد؟ فرهودی هم نمیتواند آن را پذیرفته باشد. چون قصد او از این تلاشها آزادی پویان و در نتیجه ازدواج با اوست. فرهودی چطور میتواند عفت خود را که شرط اولیه ازدواج است قبلاً معامله کرده باشد؟! بهتر است فیلمسازها از پرداختن به این موضوعات به شدت تکراری و نخنما بپرهیزند و خود را آزادیخواه و حامی مظلومان نشان ندهند. شما اگر هنری دارید باید نشان دهید که شخصیت یک زن چطور باید باشد که کسی جرأت نکند چنین پیشنهادی به او بدهد و نه حتی در مخیّلهاش نیز بگذرد.
جناب شهابی تأکید زیادی دارد تا خود را «فیلمساز مستقل» معرفی کند. شاید مقصود او «فیلمساز مستقل از حکومت» باشد. اما این چطور ممکن است در حالیکه او چندین تلهفیلم برای تلویزیون جمهوری اسلامی ساخته است؟ و در مراکز دولتی درس خوانده و کار کرده است؟
اما اکنون نتیجه ادعای استقلال جناب شهابی این شده که فیلم روز روشن خطاهای فاحش قانونی دارد و اگر به ایشان اعتراض کنیم احتمالاً خواهد گفت که قانون درست اجرا نمیشود و فلان و بهمان. اما خطاهای قانونی شهابی فقط در مرحله اجرا نیست بلکه او به قانون مجازات اسلامی، آیین دادرسی و قانون اجرای احکام قضایی تعهدی نشان نمیدهد. به عبارت دیگر فیلم او گرچه خیلی واقعنما به نظر میرسد اما یک فیلم کاملاً تخیلی است و امکان وقوع ندارد.
ظاهراً جناب شهابی میخواسته به مسائلی بپردازد که عملاً نتوانسته و اکنون با ضمیمه کردن خودش به فیلم، قصد و نیت خود را علن میکند. آیا این اتفاقات بعد از نمایش فیلم او رخ داده است یا اینکه این مسائل از قبل در نظر ایشان بوده است؟ بنده ترجیح میدهم اولی را برگزینم. زیرا هوچیگری برخی از این جماعت روشنفکر را دیدهام، کسانی که اطراف یک فیلمساز را میگیرند و سعی دارند او را مصادره کنند.
این ماجرا در خصوص فیلم جدایی نادر از سیمین نیز رخ داد، فیلمی که نهتنها سیاسی نبود بلکه کاملاً اخلاقی و شرعی بود. اما متأسفانه کمکم به نمادی از جریان روشنفکری مخالفخوان در ایران بدل شد. طیف هنرمندان انقلابی نیز در این بازی فریب خوردند و گمان بردند چیزی در این فیلم بوده است که آنها فهم نکردهاند. یا اینکه باید بگردند و موارد سیاسی فیلم را بیابند و آن را بر کل فیلم تسرّی بدهند. چنانکه کردند و سیمین ضدقهرمان فیلم (لیلا حاتمی) را قهرمان جلوه دادند و خیالات خود را به عنوان احکام قطعی فریاد کردند که پیام این فیلم آن است که ایران جای بدی است که باید از آن گریخت (نگا. نقد جدایی نادر از آرگو). میخواستم مختصراً به هوچیگری جریان روشنفکر اشاره کنم، که کردم.
جناب شهابی در فرهنگسرای ارسباران تأکید داشت که قصد واقعگرایی داشته و مواردی را در این خصوص لحاظ کرده است مانند سبک خاص فیلمبرداری تا تماشاگر متوجه حرکات دوربین نشود، و هزینه ده میلیون تومانی برای تصحیح رنگ فیلم تا رنگ امروز تهران در فیلم ایجاد شود. اما به جای این کارها او بهتر بود توان خود را روی تصحیح فیلمنامه و کارگردانی میگذاشت تا ایرادهای متعدد آن برطرف شود.
ایرادها و معایب
2. حکم به قاتل بودن متهم قاعدتاً باید پس از کشف انگیزه قتل باشد اما چون متهم یکی از کارمندان مقتول بوده و به هنگام نزاع از صحنه خارج شده، پس انگیزهای وجود نداشته است. از سوی دیگر، مسئلۀ رقابت عشقی که میتوانست انگیزه قتل باشد در ثلث آخر فیلم روشن میشود، چیزی که خانم فرهودی از آن خبر نداشت. به عبارت دیگر متهم اعدام نخواهد شد چون انگیزهای برای قتل وجود نداشته است، و اگر انگیزۀ قتل رقابت عشقی بوده باشد آنگاه شخصی همچون خانم فرهودی وجود نمیداشت تا بخواهد به دنبال شاهدان بگردد.
3. مشکل دیگر فیلم، شهادت دادن کیانی در دادگاه است که عملاً وجهی ندارد. آنچه جناب شهابی در نشست رسانهای فیلم گفتند که در قانون مجازات اسلامی، مادهای درباره «شهادت بر شاهد» داریم، چنین چیزی عملاً وجود ندارد.
4. در خصوص قتل، محکمههای ویژهای تشکیل میشوند که به «دادگاه کیفری استان» مشهور است که در آن پنج قاضی در موضوع پرونده، شور و حکمیت میکنند که در فیلم اثری از آن نبود. گرچه ما سمت قاضی را نمیبینیم ولی نیاز به هوش چندانی نیست تا بفهمیم فقط یک قاضی در دادگاه حضور دارد. البته جناب شهابی در کنفرانس مطبوعاتی جشنواره فیلم فجر خبر داد که قوه قضائیه با ما همکاری نکرده و برای فیلمبرداری محکمهای به ما نداده است. برای فیلمسازی که ادعای استقلال میکند این جواب قانعکنندهای نیست. زیرا ساختن چند میز قضاوت و تهیه یک سالن بزرگ نباید چندان دشوار باشد.
5. علن شدن حکم قاضی بلافاصله بعد از اتمام دادگاه نیز بر خلاف عرف و رویۀ قضایی است.
7. ایراد دیگر فیلم، تغییر در روایت سوم شخص است. از آنجا که فیلم از منظر کیانی روایت میشود او باید در همه سکانسها حضور داشته باشد. اما مثلاً او در گفتوگوهای دو زن (فرهودی و افشار) برای سردر آوردن از فرد مورد علاقۀ پویان، حضور ندارد.
8. بازیگر نقش پویان، گمنام است خصوصاً که در نمای کوتاه دادگاه، بازی و دیالوگ ندارد. اهمیت این موضوع به آن است که فرهودی به پویان علاقمند است و قصد دارد با او ازدواج کند. در منطق فیلم قابل توجیه نیست که چرا یک بازیگر سوپر استار همچون پانتهآ بهرام باید همسر یک مرد عادی شود. خصوصاً که این مرد اکنون سابقۀ کیفری یافته است و یک بچه پنج ساله نیز از ازدواج اولش دارد.
9. پانتهآ بهرام بزرگتر از سن مناسب نقش خود است و مهران احمدی کوچکتر، خصوصاً اگر بدانیم احمدی متولد 1352 و بهرام متولد 1348 است. دیالوگهایی که برای نقش کیانی (راننده) نوشته شده متناسب با یک آدم پنجاه ساله است، مردی که فرهودی در حکم دختر اوست همانطور که در فیلم دیدیم. او نیز دیالوگی دارد که حکایت میکند دخترش را شوهر داده است.
علی الظاهر اقتضائات اجرایی باعث شده که جناب شهابی به این دو نفر رضایت دهد، دو نفری که با هم رفاقت دارند و نان به هم قرض میدهند و در فیلمهای چندی همبازی یا همکار بودهاند: هیچ (1388)، خوابهای دنبالهدار (1388)، بیخود و بیجهت (1390)، آینه شمعدان (1391).
10. فرهودی به دنبال دو شاهد است. یک نفر پیک که از شرکت شیرزادها اخراجشده به نام غیاثی (امیر کربلایزاده) حاضر میشود بیاید و یک روزنامه فروش پیر که در ابتدا انصراف داده است. اما در نهایت به دادگاه میآید. اما روایت فیلمساز به گونهای است که مخاطب در دفعات نخست که فیلم را میبیند به شهادت روزنامه فروش پی نمیبرد.
اسامی دو پهلو در نام فیلمها
در سال گذشته چند فیلم در جشنواره فجر بود که نامشان ایهام داشت و اصطلاحاً دوپهلو بود: 1. نام «روز روشن» علی الظاهر توضیح واضحات میدهد، چیزی در مقوله آسمان بلند، یا آتش داغ. اما در رتبه ثانی به نظر میرسد که این نام به دلیل موضوع فیلم که در خصوص شهادت دادن در دادگاه است انتخاب شده است. چنانکه آن حدیث پیامبر اکرم را به خاطر میآورد که فرمود اگر چیزی مثل آفتاب برایتان روشن بود در دادگاه شهادت بدهید و گرنه، نه. اما قصد فیلمساز چیزی ورای اینها است. نام کوچک خانم فرهودی، «روشن» است و دو نوبت در فیلم بر آن تصریح میشود. البته چنین نامی مشهور نیست و لااقل باید «روشنک» انتخاب میشد. لذا مقصود فیلمساز آن بوده تا بگوید امروز، روز زحمات این خانم است، چیزی مانند «روز قیامت».
2. «دربند» ساخته پرویز شهبازی. در ابتدا به نظر میرسد که به محلهای در تهران اشاره دارد و در اوایل فیلم نیز همینطور است اما در نیمه دوم فیلم مهرانفر این اصطلاح را برای زندان رفتن پگاه آهنگرانی استعمال میکند.
3. «سر به مهر» ساخته هادی مقدمدوست. این فیلم ظاهراً دربارۀ یک راز مکتوم است که البته هست. ولی از اواخر فیلم به معنای دوم استعمال میشود که همان تربت باشد. لذا فیلم به راز مکتوم یک دختر درباره نمازخوانیاش اشاره دارد.
پانوشت:
1. برای مشاهده سایر آیات قرآن در موضوع لزوم شهادت به حق نگا. بقره/ 282 ـ نساء/ 135 ـ مائده/ 8 ـ معارج/ 33
* امیر اهوارکی