
به گزارش وبلاگستان مشرق، سيد محمد مهدي دزفولي در مطلب اخير وبلاگ "فراموشخانه" نوشت: افراد فراواني هستند که در طول زمان و به علل مختلف از مواضع صحيحي که داشتند، دست مي کشند و حتي در برابر همان عقايد صف آرايي مي کنند. اما شايد بد نباشد گاهي مواضع سابق اين افراد مرور شود تا تذکري باشد براي آنان و عبرتي براي ديگران.
در دوره موسوم به اصلاحات، جامعه با کساني مواجه شد که تا چند سال پيش از آن هر انتقاد کوچکي به دولت محبوب خودشان را مخالفت با ولايت فقيه قلمداد مي کردند و حتي اوامر ارشادي امام را هم مانند حکم مولوي واجب الاطاعه مي شمردند ولي همين افراد در مجلس ششم حاضر نشدند حکم حکومتي صريح وليفقيه را بپذيرند.
ماجرا به زماني باز مي گردد که برخي نمايندگان تندرو مجلس ششم به سردمداري حزب مشارکت طرحي تهيه کردند که در آن راه نفوذ و جولان دادن عناصر معاند و ضد اسلام در مطبوعات باز مي شد و راه مقابله با آنان بسته مي گرديد. رهبر انقلاب ابتدا با پيغامي شفاهي مطرح نشدن اين طرح را خواستار شدند ولي سپس به دليل عدم اطاعت افراطيون، حکم حکومتي صادر کردند و اين طرح را «غير مشروع» خواندند. آقاي کروبي (رئيس مجلس ششم) هم با استناد به اصول متعدد قانون اساسي، طرح را از دستور کار جلسه 16مرداد 79 خارج کرد ولي اين عمل با تذکرات متعدد افراطيون مواجه شد.
در اينجا بود که آقاي کروبي در جواب يکي از اين تذکرات در باب چرايي خروج طرح از دستور کار گفت: «به خوبي ميدانيد و اطلاع داريد بر اين که من بحث مفصلي قبل از اين که جلسه رسمي شود کردم و سير يک داستان و قضيه را خدمت شما عرض کردم و نامهاي را هم که براي ما آمده بود و حکم حکومتي در آن بود آن نامه را هم قرائت کرديم و بر اساس مُرّ قانون اساسي ما عمل کرديم. قانون اساسي ولايت مطلقه در آن دارد، ولايت مطلقه هم همين است و شما هم رأي داديد و ما هم به وظيفه قانونيمان عمل کرديم.»
اما افراطيوني چون مزروعي و کولايي و حقيقت جو کماکان بر نظر خود پاي مي فشردند. در اينجا بود که آقاي کروبي مجبور شد پيشينه برخي از آنها را به آنان تذکر دهد و با يادآوري آن که همين افراد و طيف آنان، آيت الله آذري قمي را به دليل مطرح کردن يک بحث علمي (تقسيم امر ولي به مولوي و ارشادي) تحت فشار و تخريب قرار دادند، بگويد: «ميکروفن آقاي مزروعي را خاموش نکنيد من يک سؤالي کنم، ايشان جواب بدهد. شما بفرماييد در مجلس دوم که آن بساطها شد و همه ما و شما هم همديگر را ميشناسيم، آن بساط را براي آذري و اينها راه انداخته بوديد که همه هم مريد امام بودند چه بود ... اين را جنابعالي جواب بدهيد. آنموقع اعتقاد داشتيم يا نداشتيم؟ جواب بدهيد... شما که يک فاضل و آيتالله مجتهدي را اصلاً بيچاره را از همه چيز انداختيد بهخاطر يک مولوي و ارشادي، بفرماييد... اين همين ولايت مطلقهاي است که امام گفته و همه شما هم طرفدار بوديد... همه همديگر را ميشناسيم، مواضع همديگر را ميدانيم، حرف هاي گذشته هم از ياد نرفته، همه زندگي قبلي... ميدانيم آن موقع همه حرف ها را ميزديم. آن روزي که هفت، هشت نفر وارد اين مجلس شدند، يک سؤالي کرده بودند و امام آن موضعگيري را کرد ما ديديم دوستانمان در داخل وبيرون چه کردند، بخصوص در دانشگاه در رابطه با آن هشت نفر. فاين تذهبون؟»
و در خاتمه لازم به تذکر است که آقاي کروبي هم نبايد فراموش کند که مردم هنوز «حرف هاي گذشته» خود او را هم از ياد نبردهاند و او را مي شناسند.