کد خبر 26727
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۵:۲۶

 

مشرق- حجت الاسلام والمسلمين آقا سيد علي هاشمي فرزند عالم وارسته حضرت آيت الله آقا سيد ابوالحسن هاشمي از شاگردان حاج ميرزا جواد ملکي تبريزي (ره) نقل مي کنند؛پدرم مي گفت تمام زندگيم را از يک«کبوترباز» گرفتم.

پرسيدم چگونه؟ کبوتر باز که کسي نيست به شما چيز ياد بدهد؟ گفت: اگر بنده خدا چشمش را باز کند همه چيز برايش کلاس است و او را رشد و کمال مي دهد و ادامه داد: کبوتر بازي در همسايگي مان زندگي مي کرد و همواره مشغول پرواز کبوتران بود و اين موجب آزار و اذيت ديگران شده بود. به همين دليل امنيه(نيروي انتظامي آن روز) بارها او را گرفته و بازداشت و کبوترهايش را سربريد. من جوان بودم و هنوز طلبگي را شروع نکرده بودم. يک بار به سراغ او رفتم و گفتم: مگر تو ديوانه اي؟! کبوترهايت را سربريدند و خودت را بازداشت کردند، دست بردار نيستي؟ هنوز کبوتر پرواز مي دهي؟

گفت آقا ابوالحسن تو چکاره اي؟ گفتم: من بنده خدايم.

گفت: تو بنده خدايي؟ دروغ مي گويي!

پرسيدم: چطور؟ گفت: مي داني چرا با اين همه سختي که کشيدم دست بردار نيستم و کبوتر پراني مي کنم؟ براي اينکه من عاشق کبوترم. همه وجودم شده کبوتر. وقتي پرواز مي کنند جان من نيز به دنبالشان مي رود و چشمم پابه پاي آنها مي چرخد . حال تو که بنده خدايي اين طور عاشق خدات هستي؟

اين کلام اندک ،جانم را لرزاند و آتشي بر روحم انداخت و تا يک هفته نتوانستم غذا بخورم.

از آن روز حالات انقلاب پيدا مي کند و به دنبال حقيقت مي گردد. تجارت را رها کرده و طلبگي را برمي گزيند و چون مرکزيت در نجف بوده به آنجا سفر مي کند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس