گفتوگوی فارس با این هنرمند و از کارشناسان مرکز موسیقی سازمان صداوسیما را در ادامه میخوانید:
آقای آرزم، اگر مایل باشید به موسیقی «آکاپلا» یا همان همخوانی و کارهای شما در موسیقی مذهبی بعد از جنگ و شکل گیری گروه اهل بیت برویم.
-یادم هست آقای محسن حسن زاده که مداح و همکار آقای صبحدل بود، من را با مرحوم ایشان آشنا کرد. وقتی برنامه های مذهبی آقای صبحدل را می شنیدیم، خیلی روی من اثر میگذاشت. به خصوص چندتا دعا و مناجات بود که همیشه قبل از افطار، اینها برای آدم خاطره انگیز است. ایشان اسماءالحسنی را در برنامه هایش پخش میکرد و خیلی روی من تأثیر گذاشت.
اصل این کار نیز مصری است و آهنگسازش یکی از تواشیح خوانهای مصری است.
سمفونی ای است که دومی ندارد. این کار روی من خیلی اثر گذاشت و در من
انقلابی به وجود آورد. بعد سال 67 با آقای خدام حسینی آشنا شدم که مسؤول
دارالقرآن سازمان تبلیغات بود. تصادفی رفتم آقای صبحدل را ببینم، ایشان هم
بود. گفتند، کار شما چیست؟ گفتم، کار من تولید موسیقی است. خیلی آدم زبل و
کنجکاوی بود. راجع به اسماءالله گفتم. گفت، آره، بچه های ما تمرین
کردهاند. گفتم، کجا و چه جوری؟ من می خواهم بشنوم. بعد ما به مسجد
دارالسلام که در منیریه است، رفتیم. جمعه شبها آنجا برنامه شبی با قرآن
داشتند. گفت این جمعه شب بچههای ما می خواهند بخوانند. من رفتم و شنیدم.
دیدم که خیلی مطلوب نیست. از بس که کلفت میخواندند. من گفتم که اینجاهایش اشکال دارد. این ارتباط ما شد. شروع کردم به آشنا شدن با بچههای قاری. یکی از همین بچهها، «بهروز یاری گل» بود که الآن استاد تجوید است و درس میدهد. ایشان راغب شد که بیاید و با ما کار کند. او بخواند و من هم آن را تبدیل به نت کنم. من به او بگویم که طریقه درست چطور است و چه جوری باید موسیقایی بخواند. دست به قلم شدیم و اولین دعایی که نت کردیم، همین اسماءالحسنی بود. نت را نوشتم و گفتم، باید بچههایتان تمرین بشوند. گفت، بیا و در دارالقرآن تمرین کن. ما هم به آنجا رفتیم.
برای اولین بار نت نویسی برای ادعیه و نواهای مناجاتی توسط شما و آن هم به این دلیل که با دقت خوانده بشود انجام شد؛ نه به دلیل این که موسیقی بشود یا برای رعایت دقت در اجرا به نت تبدیل شد؟
-بله. دقیقاً همین طور است. من نمیتوانم ادعا بکنم که من تنها فرد و اولین کس بودم، نه. این باعث شد که من در اینجا با بچههای قاری گره خوردم. وقتی با اینها کار کردم و گفتم که اینجا فاصله میافتد. آنها گفتند که عجب اتفاقی افتاد. چون آن موقع موسیقی و مذهب به شدت از هم فاصله داشتند. قاری ها اصلاً موسیقی را قبول نداشتند و میگفتند، ما به هم نمیخوریم. قاری باید کار خودش را بکند و نمیشود با هم کاری کنیم. هیچ جور راه پذیرشی وجود نداشت. ما که با این کار شروع کردیم، آقای خدام حسینی خیلی خوش فکر بود و گفت، شما بیا و بچههای ما را به صورت علمی آموزش بده. آن موقت آیت الله جنتی، رئیس سازمان تبلیغات بودند. ما با این دوستان کار آموزشی را شروع کردیم. البته همین دوستان دست من را گرفتند. ادبیات عرب هم این قدر خوب نبود. دوستان و اساتید دست من را گرفتند و تأکید و تفریق و تحقیق و مسایل ادبیات عرب را به صورت تجربی کار میکردیم و با شعر جلو میرفتیم.
کمی شما یاد میدادید و کمی آنها کمک میکردند؟
-بله، دیگر با هم رفیق شده بودیم. این کار تمرین شد و پیش آقای جنتی اجرا شد. سال 68 این را در محضر آقا هم اجرا کردیم که در جامعه هم بازتاب پیدا کرد.
آهنگی ساختید، نتی را نوشتید و به بچههای قاری گفتید که این را اجرا بکنند.
آره. فرصت تمرین داشتیم و زیاد تمرین میکردیم. اصلاح میکردیم. بعد از این که این کار رفت و در جامعه یک جایگاهی باز شد، کار آموزش جدی تر شد و سفارش کارها بیشتر شد. شعر «بِنَبیٍّ عربیٍ» را آقای تسخیری به علاوه شعر دیگری که این شعر هم خیلی زیبا است. دیگر ما با آیت الله تسخیری در ارتباط بودیم و ایشان هم خیلی دوست داشت و می آمدند و می شنیدند.
وقتی که کار «بنبیً... »بیرون آمد، ما به توصیه آقای خدام حسینی به سراغ دعای جوشن کبیر رفتیم. من گفتم، چه جوری می شود جوشن را در قالب موسیقی کار کرد؟ بسم الله را گفتیم و گفتیم خدایا پناه بر تو! من پنج فراز جوشن کبیر را کار کردم. شاید سال 70 بود که کار از رادیو پخش شد و دوباره گرفت. دیگر گروه اهل بیت جا افتاد.
با جوشن کبیر؟
-بله، با جوشن کبیر به رسانه رفت. این استقبال از کارهای ما ادامه داشت تا اینکه سال 74 یا 75 بود که یکی از بچههای تهیه کننده به نام«هادی پروین»که تهیه کننده برنامه افطار شبکه یک بود، دو ماه مانده به ماه رمضان آمد و سفارش کار داد. گفت، ما می خواهیم روی ربنّا کار بکنید. بالاخره ما یک تنی زده بودیم و کاری کرده بودیم ولی برایم چیز سخت و عجیبی بود که من چه جوری رّبنا را کار بکنم؟ بسم الله را گفتیم و بالاخره کار آغاز شد. ایشان به من پانزده دقیقه برنامه سفارش داد که برای قبل از افطار شبکه یک بسازم. ما هم با اتکا به بچه های اساتید و رفقا شروع کردیم به کار کردن روی رّبنا. غیر از ربنا، چند کار دیگر هم بود؛ مناجات خمس عشر و دعای افطار: «اللهم لک صُمنا » و یک دوبیتی از ابوسعید ابوالخیر همه سفارش آقای پروین بود. ما کار را شروع کردیم و داشتیم ضبط میکردیم که اتفاق عجیبی افتاد. مصاحبه شجریان که گفته بود صدا و سیما، به هیچ وجه حق پخش کارهای من را ندارد.
کی، سال 75 ؟
-آره. عجیب است؟ این حرف در همین سال کار ما اتفاق افتاد. شجریان این حرف را زد و ما هم داشتیم کار میکردیم. اصلاً نمیدانم ماجرا چی بود ولی کار ساخته شد و همه منتظر بودند که آیا امسال...؟ نوعی موضع گیری در مطبوعات هم رفته بود. سازمان و تهیه کننده هم مانده بودند که حالا ما می خواهیم چی پخش بکنیم؟ همه مردم منتظر هستند که ربنّای شجریان پخش بشود. ناگهان محمد عباسی خواند: رّبنا...
خلاصه در این سال، دست سازمان خالی مانده بود که چه می خواهد بشود و به یک سفارشی خورده بود که ناخودآگاه به این 15 دقیقه برنامه ایستاد. اصلاً نمی دانستم که پروین میدانست یا نمیدانست.10 روز از پخش ربنای جدید نگذشته بود که آقای شجریان گفت، من گفتم کارهای سازی من را پخش نکنید؛ من با پخش کارهای اعتقادی ام مشکلی ندارم! حرف عوض شد. حالا استادیش به جای خود ولی دیپلمات است. خلاصه، ماجرا اینجوری شد. پنجاه - پنجاه شد ولی دیگر این ربنّا جا افتاد. الآن هم در ماه رمضان، بعضی از کانالها همین را پخش میکنند. اسماءالحسنایی که پخش می شد، دیگر این اسماءالحسنی از ناحیه بچه های مصری نیست. من آن را تنظیم کردم و بچههای گروه اهل بیت خواندهاند.
آقای آرزم، فرصت های این چنینی را چه جوری می شود باز کرد؟ چطور می شود این فضای موسیقی را گسترش داد؟
-یک مشکل در موسیقی مذهبی مان داریم. من خودم را وقف موسیقی مذهبی کردهام. می گویم، اگر بتوانم در زمینه موسیقی مذهبی هنری بکنم. اسلام را و به خصوص شیعه را جوری شناختهاند که ضد هنر و ذوق و موسیقی است. بعضی کارهایی که من کرده ام، دوستان ارمنی که ما در موسیقی داریم گوش می کنند، می گویند شما در مذهب و دینتان، موسیقی اینجوری هم دارید؟ جوشن کبیر را شنیده بودند. خدا رحمت کند، آندره آرزومانیان پیانیست، فوت کرد. از من خواهش کرد که تو را به خدا این مناجات شعبانیه را به من بده.
مناجات شعبانیه گروه اهل بیت، چه طور کار شده بود؟
-آقای عباس سلیمی تک خوانی کرده بود. صلواتش معروف شد. به علاوه آن «الهی... » وسطش. آن فرازهایی که ما انتخاب کرده بودیم، چهارده پانزده دقیقه است. میگفت، تو عرضه همچین کارهایی را هم داری؟ می گفتم، بالاخره هست دیگر! باید برای موسیقی مذهبی خودمان بیشتر از این تلاش کنیم.