اگر شما به پایانی خوش علاقه دارید، پیشنهاد میکنم سراغ فیلمهای هالیوودی بروید. تلاش دولت اوباما برای مذاکره در مورد معاملهای بر سر مسئله هستهای با سیاستمداران ایران، به گردش ماجراجویانه و غیر قابل پیش بینی تبدیل خواهد شد. بنا به دلایل بسیاری، دستیابی به نتیجهای رضایت بخش، امری دشوار خواهد بود.
معامله بر سر برنامه هستهای ایران، تقریباً به خاموش کردن سانتریفیوژها، قطع صادرات ذخایر اورانیوم و محدود نمودن فعالیتهای غنی سازی مربوط میشود. این امر نیازمند تحقیق و بازرسی، تدابیر امنیتی و برچیدن تحریمها است.
البته این معامله در بطن خود با دیپلماسی و امور سیاسی سر و کار دارد. ایران احساس میکند که باید به مردم خود و جهان نشان دهد که به غرب و به ویژه آمریکا اجازه نخواهد داد که آیندهاش را بر او دیکته کنند. آمریکا به لحاظ سیاسی، با سه دولتی که متعهد شدهاند ایران را از دستیابی به بمب هستهای باز دارند، سرمایه گذاری فراوانی کرده است. شکل گیری هرگونه معاملهای نیازمند تصدیق سیاسی از هر دو طرف خواهد بود.
ما میتوانیم یکسره تأکید کنیم که این یک بازی اخلاقی است که آمریکاییهای خوب را علیه ایرانیهای بد وادار به مبارزه میکند، که چرا آنها به هر دلیلی به تسلیحات هستهای نیاز دارند؟ اما در پایان، واشنگتن، ایران و اورشلیم همگی میتوانند ادعای پیروزی کنند. تمام طرفها باید چیزهایی را واگذار کنند، اما آنها باید به این طرز تفکر برسند که آنچه به دست میآورند، بسیار با ارزشتر از چیزی است که واگذار میکنند. ایران باید این واقعیت را بپذیرد که به تلاش خود در خصوص گسترش تسلیحات هستهای خاتمه داده و با نظارت و کنترل شدید موافقت کند. در عوض، آمریکا نیز باید حق ایران را در خصوص غنی سازی اورانیوم برای اهداف غیر نظامی پذیرفته و به تحریمها زودتر از آن چیزی که انتظارش میرود، پایان دهد.
آمریکا یک بازیگر آزاد در این نمایش نیست و نمیتواند باشد. حتی اگر ایران تسلیحات هستهای را گسترش دهد، ما آسیب پذیرترین نفر در این ماجرا نیستیم. حمله ایران به عربستان سعودی و اسرائیل بعید به نظر میرسد، اما چنین حملهای منافع امنیتی آنها، به ویژه اسرائیل را، بی اهمیت جلوه خواهد داد.
دیپلماسی آمریکا باید این نگرانیها را در نظر داشته باشد، هم به دلیل اقتضای آنها و هم بنا به دلایل سیاسی. واشنگتن مجبور خواهد بود نه فقط برای خودش، بلکه برای متحدان آسیب پذیرش مذاکره کند و اسرائیل مهمترین آنها است. وظیفه اصلی، مشخص کردن آنچه که اسرائیلیها واقعاً به آن نیاز دارند و سپس تطبیق این نیازها با اهداف آمریکا خواهد بود؛ سپس، بدون تردید مشخص میکنند که رئیس جمهور در بازی معما گونهای شرکت نخواهد کرد که به ایران این امکان را میدهد که وقت کشی دیپلماتیک کند، در حالیکه ظرفیت تسلیحات هستهای خود را همچنان بالا میبرد. در پایان، لازم است رئیس جمهور بخواهد و خواسته خود را صراحتاً اعلام کند که از هر وسیلهای، از جمله زور، برای جلوگیری از ساخت تسلیحات توسط ایران استفاده خواهد کرد.
حسن روحانی و باراک اوباما، سیاستهای داخلی شدیدی دارند که باید از عهده آن بر بیایند. آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب به روحانی قدرت داده است تا تلاش دیپلماتیک خود را آغاز کند؛ این بدان معنا است که او به بهبود رابطه بین ایران و آمریکا اعتقاد دارد. در واقع، وقوع تنش در این رابطه، احتمالاً تسلط آیت الله خامنهای را تحکیم بخشد. تحریمها فشاری را ایجاد کردهاند که توافق با آمریکا را ایجاب میکند. البته، برخی افراد تندرو و بدگمان در ایران، دیپلماسی آمریکا و ظرفیت روحانی را برای مذاکرات به دقت ملاحظه کرده و میسنجند تا از قدمهای اشتباه یا نیرنگها جلوگیری کنند.
اوباما نیز در کشور خود زیر ذره بین خواهد بود. رئیس جمهور آمریکا در فضای سیاسی خشنی فعالیت میکند که بی اعتمادی به ایران تا حدی عمیق و بنیادین است، و تنش کورکورانه نیز به همین منوال، که او نمایش تأثیر گذاری از انعطاف ایران به اجرا در خواهد آورد تا ابتکار و پیش قدمی دولت خود را در مورد ایران، در جریان نگه دارد. هیچ مسئلهای در سیاست گذاری خارجی در کنگره وجود ندارد که در آن اتفاق نظر بیشتری نسبت به خشن بودن در مورد ایران وجود داشته باشد. تقریباً هیچ انگیزهای هم برای نشان دادن انعطاف وجود ندارد.
برای انجام معامله، لازم است که چشم انداز سود و زیان به دقت موازنه شود. ایرانیها میخواهند تحریمها از میان برداشته شوند. البته، این وضعیت سالها است که ادامه دارد و علیرغم مشکلات اقتصادی در این کشور، ایرانیها میتوانند دوباره صبر کنند. در واقع، ایرانیها احتمالاً به درستی به این نتیجه رسیدهاند که تصمیم رئیس جمهور برای رفتن به کنگره در مورد سوریه و نارضایتی عمومی از به کارگیری زور، زمان بیشتری را در اختیار آنها قرار داده است.
زمان برای اوباما سریعتر میگذرد و ظرفیت رو به رشد ایران برای ساخت سلاح، تمایل اسرائیل به استفاده از زور به منظور متوقف کردن آن و تعهد اوباما به انجام این کار در صورت عدم دستیابی به راه حل توافقی، شتاب بیشتری به زمان میدهد. برای رسیدن به موفقیت از لحاظ دیپلماتیک، اوباما باید وسیله فریبنده رفع تحریمها را ارائه کند، اما همچنین با صراحت اعلام کند که خطر استفاده از نیروی نظامی به قوت خود باقی است. ارتباط دادن این دو مسئله در آن واحد، در هنگامی که وضعیت برنامه هستهای ایران، حمله را اقتضا نمیکند و بدون بر هم زدن گفتگوها، نیازمند دقت و تیز بینی بالایی است.
در واقع، مذاکره بر سر یک معامله، مستلزم میزان قابل توجهی از مهارت، اراده و شانس است، که اینها مواردی است که این روزها، به ویژه در دیپلماسی آمریکا، به شدت کمیاب است. آمریکا باید به طور عاقلانه انتظارات را در سطح پایین نگه دارد. ما نمیتوانیم انتظار دگرگونی در حد وسیع یا پیشرفت رعد آسا را داشته باشیم. هدف ما باید فعالیت بسیار محدودتر در مسئله هستهای باشد.
اگر ایرانیها در این مسئله جدی نباشند، ما به زودی متوجه این موضوع میشویم. اگر ایرانیها در این قضیه جدی هستند و آمریکا و ایران به سمت توافق پیش میروند، زمان برای واشنگتن و اورشلیم بسیار کم است. به هر حال، آفند نرم ایران، توجه را بر روی مسئله هستهای متمرکز کرده و شتاب زمان را افزایش داده است. اینکه آیا ساعت صفر تبدیل به یک معامله توافقی میشود یا یک حمله نظامی، مسئلهای است که با گذشت زمان مشخص میشود.