گروه جهاد و مقاومت مشرق، در سی وسومین سالگشت آغاز دفاع مقدس، مطالعه ی این کتاب را به تمامی علاقمندان به فرهنگ دفاع مقدس، توصیه می کند. در این مجال، با مشاهده ی برش های از «دیدم که جانم می رود» می توانید برای تهیه و خواندن آن، تصمیم بگیرید.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، کتاب «دیدم که جانم می رود»، در سال 1391، توسط «موسسه ی سرلشکر شهید احمد کاظمی» راهی بازار کتاب شد. این کتاب، در 320 صفحه، توسط «حمید داوودآبادی» به نگارش درآمده است. این کتاب در 45 بخش، در برگیرنده ی زندگی نامه ی شهید،«مصطفی کاظم زاده» و خاطرات نگارنده از آشنایی و رفاقت با او است. «مصطفی کاظم زاده» یکی از بسیجیان «لشکر27 محمد رسول الله»(صلوات الله علیه) بود که به سال 1358 در جریان، درگیری های مقابل دانشگاه تهران، با «حمید داوود آبادی» آشنا شد و از آن زمان تا لحظه ی شهادتش در 22 مهر ماه سال 1361، بهترین رفیق و همرزم او گردید.
«حمید داوود آبادی» با قلم روان و روایت منحصربفردش، لحظات همراهی و همرزمی خود با «مصطفی کاظم زاده» آن چنان جذاب به رشته ی تحریر درآورده است که برای هر علاقمندی به مطالعه در حوزه ی «دفاع مقدس» دارای کشش فراوان است.
گروه جهاد و مقاومت مشرق، در سی وسومین سالگشت آغاز دفاع مقدس، مطالعه ی این کتاب را به تمامی علاقمندان به تاریخِ جنگ هشت ساله، توصیه می کند. در این مجال، با مشاهده ی برش های از  «دیدم که جانم می رود» می توانید برای تهیه و خواندن آن، تصمیم بگیرید. جای این کتاب در کتابخانه شما خالی نباشد.
علاقمندان برای تهیه کتاب  «دیدم که جانم می رود» می توانند با تلفن2616068 - 2616688 - 0331 تماس حاصل فرمایند. یا به این نشانی، مراجعه فرمایند:

اصفهان - نجف آباد - خیابان فردوسی شمالی - کوی شهید نجفیان - پلاک 20

وب سایت:
www.kazemipub.ir

طرح جلد چاپ اول کتاب «دیدم که جانم می رود»


طرح پشت جلد چاپ اول کتاب «دیدم که جانم می رود»


صفحه ی 128 از کتاب «دیدم که جانم می رود»(فصل «مانع اعزام بزرگ»)


صفحه ی 190 از کتاب «دیدم که جانم می رود»(فصل «بمباران سومار»)


صفحه ی 238 از کتاب «دیدم که جانم می رود»(فصل «دیدم که جانم می رود»)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 9
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • صبا ۰۸:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۶
    0 0
    دیدم که جانم میرود...........
  • آدم بدلی ۰۹:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۶
    0 0
    مردان بی بدیل
  • ۰۹:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۶
    0 0
    از معراج برگشتگان زیباتر بود.
  • ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۶
    0 0
    دنيا مشتش را باز کرد. شهدا "گل" بودند و ما "پوچ". خدا آنها را برد و زمان ما را...
  • ۲۲:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۲
    0 0
    ديدم كه جانم مي رود خيلي زيبا بود پيشنهاد ميكنم بخونيدش فوق العادست!
  • انتظار ۰۸:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۲
    0 0
    ممنون اما ای کاش لینک دانلود این کتاب ارزشمند رو هم برامون میگذاشتین که استفاده کنیم.
  • یه رفیق ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۳۰
    0 0
    واقعا فهمیدم که چطور معنای رفاقت با برادری کامل میشه
  • رضا ۱۸:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۴
    0 0
    واقعا عالیه خوش به حال حمید که همچین دوستی داشت اگه میشه کتاب خاک های نرم کوشک رو بخونید عالیه
  • سمانه ۲۰:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۸
    0 0
    عالی بود.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس