گروه فرهنگی مشرق - "بهروز افخمی خشک مغز فالانژ، کیارستمی پیر هزیان گو، بهمن فرمان آرا کارگردان رقت انگیز، اصغر فرهادی یک آدم خل!، مجید مجیدی "املی" ساز، جیرانی اراجیب باف و..." اینها القابی است که مانی حقیقی به وقت خطاب کردن همکارانش آنها را به کار می برد. القابی که از هر طرف و با هر طرز فکری که به آنها نگاه می کنی چندان مودبانه به نظر نمی رسند.
حدودا یک سال است که مانی حقیقی، کارگردان فیلم "پذیرایی ساده" کاملا جنجالی و با حاشیه حرف می زند. کافیست تا چیزی باب میلش نباشد تا آن را به معنای واقعی کلمه نابود کند. برایش مهم نیست که برای به کرسی نشاندن حرفش یک خبرنگار را در برج میلاد زیر باد کتک بگیرد یا زشت ترین برچسب ها را به پیشکسوتان هم صنف خودش بچسباند!
اخیرا متن گفتگوی کوتاه این بازیگر با بهروز افخمی در فضای مجازی منشتر شده که در آن حقیقی به دلایل نامعلوم منکر سلطه داشتن رژیم صهیونیستی بر سینمای جهان می شود و حتی وقتی افخمی مثال هایی از اصغر فرهادی یا عباس کیارستمی که پیش تر نسبت به نفوذ رژیم صهیونسیتی در فرهنگ صحبت هایی کرده بودند،را مطرح میکند، آنها را نیز مورد تمسخر قرار می دهد.
اجازه بدهید از اول شروع کنیم و نگاهی داشته باشیم به اخباری که طی 365 روز گذشته حقیقی را نه به واسطه هنرمند بودن، بلکه به دلیل رفتاری غیر فرهنگی به صدر اخبار فرهنگی رساند.
* انتقاد از آقای انتقاد
آبان ماه بود که مانی حقیقی رو بروی فراستی نشست و با هم در مورد سینما مناظره کردند. در میان تمام حرف های داغی که میان آن دو رد و بدل شد، حقیقی گفته بود: بهعنوان فیلمسازی که جلوی یک منتقد نشسته باید بگویم که تو اخیراً بیش از هرکسی موجب شده ای که فضای دوقطبیکردن همهچیز، عصبیکردن فضا، اینکه یا دوست داری یا دوست نداری، یا با من هستی یا ضد من هستی تشدید شود. و موفق هم بوده ای متأسفانه. فراستی تو آدم بدی است! تو وجه اعصابخردکن برنامه هفت هستی!تأثیر تو این شده که همه فکر کنند باید بیایند مسلسل بهدست بگیرند و حمام خون بهراه بیندازند. آدم حس میکند یک پسر خوب معصوم را در برنامهی هفت نشاندهای جلوی خودت و داری برنامهریزی میکنی که چهجوری حالش را بگیری!
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* توهین به قشر ضعیف جامعه و درگیری با حوزه هنری
نهم بهمن ماه نشست نقد و بررسی آخرین اثر مانی حقیقی به نام "پذیرایی ساده" در لانه جاسوسی برگزار شد و حقیقی در دفاع از این فیلم گفت: "پذیرایی ساده" پر از تحقیر نسبت به اقشار محروم جامعه است. این یک امر عمدی است. هر فیلم جاده ای اساسا این حالت را دارد، چون شخصیت های اصلی مسیری را طی می کنند و با افراد فرعی روبرو می شوند این از قواعد جامعه است. شخصیت اصلی همیشه در این فیلم ها قهرمان است و یکسری شخصیت های فرعی نیز در داستان وجود دارد به همین دلیل شخصیت پردازی های کاراکترهای فرعی به نسبت اصلی شکل نمی گیرد، این فیلم نیز شبیه آنها است. بله "پذیرایی ساده" پر از تحقیر، شماتت و بی ادبی نسبت به اقشار محروم جامعه است! اما این سوال پیش می آید چرا این اتفاق می افتد؟ آیا این کاری است که حقیقی می کند یا شخصیتی که در فیلم است؟ نه فیلم نه سازنده آن اعتقاد ندارند که باید انسان ها اعم از فرودست و متمول را تحقیر است. باید قبول کنیم "پذیرایی ساده" فیلمی درباره تحقیر است. وقتی قرار است اینگونه فیلم بسازیم، نباید تعارف کنیم.
جلسه با این حرف ها پر از همهمه و اعتراض شد و عده زیادی حقیقی را به توهین و بی ادبی متهم کردند. مجری برنامه در مقابل حقیقی ایستاد از چند اثر قابل قبول سینمای ایران از جمله رنگ خدا نام برد تا به حقیقی ثابت کند حق ندارد به قشر فرو دست توهین کند اما این کارگردان نهایتا پاسخ داد: از نظر من "رنگ خدا" املیترین فیلم سینمای ایران است. این هم یک نظر و سلیقه من است.
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* ضرب و شتم یک خبرنگار در برج میلاد
اواسط بهمن ماه سال قبل آقای بازیگر به عنوان یکی از داوران بخش اصلی زیاد به برج میلاد سر میزد. کسی دقیقا نمی داند مشکل چه بود! دعوا سر جای پارک بود یا یگ گفتگوی عادی که بعدا به مشاجره تبدیل شد اما به هر حال خبرنگار بخت برگشته کتک سختی از حقیقی خورد. این اتفاق یکی از مهمترین حاشیه های جشنواره فیلم فجر بود که رسانه های اصولگرا آن را بی ادبی یک هنرمند و رسانه های اصلاح طلب آن را یک شایعه بی اساس می دانستند.
اما مانی حقیقی هم در صفحه شخصی اش در شبکه اجتماعی در این مورد توضیحاتی نوشت: «اولا خبرنگار نبود، راننده تاکسی بود (و اگر خبرنگار هم بود فرقی نمی کرد). دوما کتک نخورد، حتی فحش هم نخورد ولی حقش بود که بخورد. سوما، دفعه دیگه که کسی ماشینش رو جوری پارک کنه که نیم ساعت نتونم از پارک بیام بیرون قطعا کتک خواهد خورد.»
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* نیمه کاره رها کردن یک میزگرد انتقادی در مورد "پذیرایی ساده"
صحبت های زیادی در نشریه سینما و ادبیات خرداد ماه و البته در نقد فیلم آقای بازیگر مطرح شد و کار به جاهای باریک رسید. چهره های حاضر در این نشست معتقد بودند او در فیلم به قشر فرو دست جامعه توهین کرده و خود حقیقی البته می گفت: برای من هیچ کدام از این چیزها مهم نیست، مثلا من موقعی که می خواهم آن صحنه دفن کودک در قبرستان را بسازم، می فهمم که ممکن است این به خیلی ها بر بخورد اما اهمیتی نمی دهم.
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* ارسال جوابیه پرحاشیه برای بهمن فرمان آرا
شهریور ماه سال جاری بهمن فرمان آرا طی متن کوتاهی از سیاست های دوجانبه این بازیگر/کارگردان انتقاد کرد و اظهار داشت:«چندی پیش وقتی تعدادی از هنرمندان، به دیدار آقای عارف رفتند، چون اعتقادی به حرکتهای جمعی به این شکل ندارم، حضور در آن جلسه را قبول نکردم. اما یک نکته برایم جالب بود. وقتی عکس آن دیدار منتشر شد، دیدم دو نفر که در ردیف اول نشستهاند، از کسانی هستند که در چهار سال گذشته به شکلهای مختلف برای آقای شمقدری خوش خدمتی کردهاند. با خودم گفتم پس آن رفتارها چه بود؟ تویی که وقتی بسیاری از سینماگران قبول نمیکنند داور جشنواره شوند، داوری را میپذیری، چرا الان حس میکنی دوران جدیدی آغاز شده و باز باید در صف اول باشی؟»
اما پس از انتشار این گفت وگو مانی حقیقی خیلی سریع یادداشتی را در واکنش به آن مصاحبه منتشر کرد: مدیران دولتی، اعم از اصولگرا و اصلاح طلب، صرفا حکم مزاحمانی را دارند که خود را به این رویداد الصاق می کنند تا از حواشی آن برای خود امتیازی دست و پا کنند. اینکه بیرون گود بنشینیم و دست هایمان را آلوده نکنیم و مهم ترین رویداد سینمایی کشور را دودستی به جواد شمقدری تقدیم کنیم، اشتباهی ساده و بی دردسر است. شمقدری که سهل است، اگر روزی یکی شبیه طالبان هم به معاونت سینمایی کشورمان منصوب بشود، من باز هم داوطلب داوری در جشنواره فیلم فجر می شوم و باز هم، با اشتیاق و سماجت، اجازه نمی دهم مشتی مدیرِ نالایق جوایز این جشنواره ملی را بین نوچه های خود تقسیم کنند. بهمن فرمان آرا برای چندمین بار ثابت کرده که قادر به تفکیک اختلافات شخصی از قضاوت های کلان هنری و اخلاقی نیست، و این، برای هنرمندی در آستانه هفتاد سالگی، هم حیرت آور است و هم بی اندازه رقت انگیز.
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* آخرین رفتار دور از ادب آقای جرج کلونی!!!
اخیرا بهروز افخمی در میزگردی که با حضور او، فریدون جیرانی و کمال تبریزی برگزار و با واکنش تند مانی حقیقی مواجه شد. حقیقی با اشاره به بخشی از صحبتهای افخمی خطاب به جیرانی در این میزگرد مبنی بر اینکه "حالا توجه کن که (گذشته) جایزه جشنواره کن را که البته از نظر من هیچ وقت اعتبار نداشته، به یک فیلم پورنو میبازد. حالا جناب عالی میفرمایید در آنجا دموکراسی معنایی دارد؟ فرهادی سال قبل به خاطر فیلمی ضعیفتر از این اسکار گرفت، اما امسال جایزه را به یک فیلم پورنو دربارهی همجنسبازی میبازد. این دموکراسی است؟" یادداشتی در صفحه شخصیاش منتشر کرد و نوشت: «یک کسی به این نابغه بفهماند که در جشنواره کن جایزه را یک هیات داوران محدود به هفت-هشت نفر تعیین میکنند و دموکراسی یک نهاد مربط به یک جامعه میلیونی است. باقی اراجیفی که میگوید درباره اعتبار کن یا درباره فیلمی که هنوز ندیده ارزش جواب دادن ندارد. ماندهام نعمت حقیقی بینوا چطور آن همه سال این فالانژ خشک مغز را تحمل کرد.»
اما ماجرای این مجادله لفظی به همین جا ختم نشد و بهروز افخمی که گویا از ماجرای یادداشت نگاری حقیقی بیخبر بوده با او برای سفارش کاری تماس میگیرد و حتی با شوخی پیشنهاد ساخت فیلمی کمدی با نام «لارگو» با موضوع ادعای جرج کلونی مبنی بر حضور مخفیانه در ایران و تحقیقاتش برای ساخت فیلم «آرگو» را مطرح میکند و در ادامه مزاحهایش از مانی میخواهد که به خاطر شباهتش با این بازیگر هالیوودی نقش جرج کلونی را هم بازی کند.
افخمی که همه این وقایع را با انتشار یادداشتی در شماره جدید ماهنامه «24» تعریف کرده، با این ادعا که تا به حال از هیچ صفحه فیس بوکی دیدن نکرده و شناختی از این شبکه اجتماعی ندارد، روایت میکند تازه پس از آنکه از طریق مسئولان همین رسانه از ماجرای یادداشتنگاری مانی حقیقی مطلع شده بار دیگر به همین منظور با این بازیگر و کارگردان تماس میگیرد. شرح کامل این مکالمه را (به منظور امانتداری در حفط لحن و ادبیات حاکم بر این گفتوگو) به نقل از یادداشت افخمی در ادامه میخوانید:
گفتم: مانی شنیدم نوشتی من فالانژ خشک مغز هستم؟
گفت: من که دیروز توی تلفن گفتم. توی فیسبوکم نوشتم. خیلیچیزهای دیگه هم نوشتم!
گفتم: آقا پسر من حزباللهی خشکمغز هستم! حزباللهی خشک مغز با فالانژ خشک مغز خیلی فرق داره. من مسلمونم. فالانژها مسیحیاند. دو تا طایفهی علی حدهاند. حتی توی لبنان با هم جنگ میکردن. یعنی تو این قدر از دنیا بیخبری؟
خندید و گفت: من سمبلیک گفتم.
گفتم: هرچی فکر میکنم یادم نمیآد توی یادداشتی که درباره گذشته نوشتم چیزی درباره دموکراسی گفته باشم. اما بد نیست بدونی اونجا که نوشتم صهیونیستها در چهارگوشهی جشنواره و فعالیتهای فرهنگی دنیا توی برجهای تیر نشستن و همه چیزو زیر نظر دارن و همه جور توطئه میکنن، این حرف از خودم نبود عباس کیارستمی این حرفو گفته و من از او نقل کردم. فقط اسمشو نیاوردم.
گفت: خب گفته باشه. پیر شده داره هذیان میگه!
گفتم: خودت هذیان میگی! عباس کیارستمی الان دیگه به جشنوارهها و سیرکهای سینمایی نیاز نداره. این قدر روی فرش قرمز راه رفته که دیگه حالش بهم میخوره. مثل تو آرزو به دل که نیست! اگه الان چیزی رو که فهمیده و تجربه کرده نگه پس دیگه کی میخواد بگه؟ یکی از رفقا هم که بعد از نمایش «گذشته» در جشنواره کن با فرهادی صحبت کرده بود میگفت فرهادی از کوره در رفته و هر چی از دهنش در اومده راجع به تسلط اسرائیل بر رسانههای غربی گفته.
مانی گفت: چه میدونم حتما اونم خل شده.
گفتم: نه عزیزم! کیارستمی و فرهادی دیگه به جشنواره و کارناوالها نیازی ندارن. یعنی خرشون از پل گذشته. حالا دیگه اگه چیزی رو که میبینن نگن، دارن به خودشون خیانت میکنن. اصلا اگه حوصله داری بعضی از ماجراهایی رو که برای خودم اتفاق افتاده تعریف کنم تا فهمت بره بالا!
افخمی با ذکر این نکته که بعد از این مکالمه تلفنی، دو پیامک حاوی بخشی از صحبتهایش در پاسخ به ادعای جیرانی مبنی بر این که "در غرب دموکراسی دارند و سینمای آنجا هم بر پایه دموکراسی رشد کرده اما در ایران دموکراسی به مفهوم غربی نداریم و در نتیجه سینما هم مشکل بنیادی دارد" و همچنین متن نوشته مانی حقیقی در صفحه شخصیاش از وی دریافت کرده در بخش پایانی این یادداشت آورده: اول با خودم گفتم ولش کن! اما بعد با خودم گفتم این پسر نعمت حقیقی است و نعمت خیلی به گردن من حق دارد. خوب نیست جواب آقا را ندهم و بگذارم با خودش خیال کند خیلی حرفهای حکیمانهای زده. بنابراین برایش این پیامک را فرستادم: «همون طور که من درک میکنم چرا نوشتهای فالانژ و ننوشتهای حزباللهی تو هم منظور مرا فهمیدهای اما ترجیح دادهای تجاهل کنی و برای جوانان بیکاری که صفحهات را میخوانند دموکراسی را تعریف کنی.
با ما به از این باش! بابات به این دلیل مرا تحمل میکرد که «دموکرات» بود اما تو بحث را «تروریزه» میکنی و دلت خوش است به این که اغلب خوانندگان محدودت هم مثل خودت تروریست هستند و به فهم علاقهای ندارند بلکه فقط دوست دارند برای چماقدار مورد علاقهی خودشان هورا بکشند! ای که پنجاه دارد میرود و در خوابی! تفکر این نیست...» دموکرات را توی گیومه آوردم که یادش بیندازم این کلمه تعابیر دیگری غیر از آنکه توی کلاس فیسبوکی به علاقمندانش یاد داده دارد و یک جشنواره یا حتی یک آدم میتواند دموکرات باشد یا نباشد اما نفهمیدم گیومه را گرفته یا نه. چون مانی به این پیامک جوابی نداد و تلفنش را هم گرفتم ولی خاموش بود. با خودش که قهر است. فکر میکنم با من هم قهر کرده. حیف شد! بنا بود توی فیلمم بازی کند.
و بعد از تمام این جنجال ها، حقیقی گفته: بهروز افخمی حق نداشته، بدون اطلاع و اجازه من، یک گفتگوی شخصی را در مجلهای کثیرالانتشار منتشر کند، بدیهی است. این کاری است غیر اخلاقی و غیر قانونی، و از همه مهمتر، غیر شرافتمندانه.
حرف آخر: می گویند هنرمند روح لطیفی دارد. من هنوز روح لطیف این بازیگر را ندیدم و بعید هم میدانم که دیدنی باشد. آقای جرج کلونی! آیا در این صنعت "فرهنگی" سینما کسی باقی مانده که شما به او توهین نکرده باشید؟
حدودا یک سال است که مانی حقیقی، کارگردان فیلم "پذیرایی ساده" کاملا جنجالی و با حاشیه حرف می زند. کافیست تا چیزی باب میلش نباشد تا آن را به معنای واقعی کلمه نابود کند. برایش مهم نیست که برای به کرسی نشاندن حرفش یک خبرنگار را در برج میلاد زیر باد کتک بگیرد یا زشت ترین برچسب ها را به پیشکسوتان هم صنف خودش بچسباند!
اخیرا متن گفتگوی کوتاه این بازیگر با بهروز افخمی در فضای مجازی منشتر شده که در آن حقیقی به دلایل نامعلوم منکر سلطه داشتن رژیم صهیونیستی بر سینمای جهان می شود و حتی وقتی افخمی مثال هایی از اصغر فرهادی یا عباس کیارستمی که پیش تر نسبت به نفوذ رژیم صهیونسیتی در فرهنگ صحبت هایی کرده بودند،را مطرح میکند، آنها را نیز مورد تمسخر قرار می دهد.
اجازه بدهید از اول شروع کنیم و نگاهی داشته باشیم به اخباری که طی 365 روز گذشته حقیقی را نه به واسطه هنرمند بودن، بلکه به دلیل رفتاری غیر فرهنگی به صدر اخبار فرهنگی رساند.
آبان ماه بود که مانی حقیقی رو بروی فراستی نشست و با هم در مورد سینما مناظره کردند. در میان تمام حرف های داغی که میان آن دو رد و بدل شد، حقیقی گفته بود: بهعنوان فیلمسازی که جلوی یک منتقد نشسته باید بگویم که تو اخیراً بیش از هرکسی موجب شده ای که فضای دوقطبیکردن همهچیز، عصبیکردن فضا، اینکه یا دوست داری یا دوست نداری، یا با من هستی یا ضد من هستی تشدید شود. و موفق هم بوده ای متأسفانه. فراستی تو آدم بدی است! تو وجه اعصابخردکن برنامه هفت هستی!تأثیر تو این شده که همه فکر کنند باید بیایند مسلسل بهدست بگیرند و حمام خون بهراه بیندازند. آدم حس میکند یک پسر خوب معصوم را در برنامهی هفت نشاندهای جلوی خودت و داری برنامهریزی میکنی که چهجوری حالش را بگیری!
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* توهین به قشر ضعیف جامعه و درگیری با حوزه هنری
نهم بهمن ماه نشست نقد و بررسی آخرین اثر مانی حقیقی به نام "پذیرایی ساده" در لانه جاسوسی برگزار شد و حقیقی در دفاع از این فیلم گفت: "پذیرایی ساده" پر از تحقیر نسبت به اقشار محروم جامعه است. این یک امر عمدی است. هر فیلم جاده ای اساسا این حالت را دارد، چون شخصیت های اصلی مسیری را طی می کنند و با افراد فرعی روبرو می شوند این از قواعد جامعه است. شخصیت اصلی همیشه در این فیلم ها قهرمان است و یکسری شخصیت های فرعی نیز در داستان وجود دارد به همین دلیل شخصیت پردازی های کاراکترهای فرعی به نسبت اصلی شکل نمی گیرد، این فیلم نیز شبیه آنها است. بله "پذیرایی ساده" پر از تحقیر، شماتت و بی ادبی نسبت به اقشار محروم جامعه است! اما این سوال پیش می آید چرا این اتفاق می افتد؟ آیا این کاری است که حقیقی می کند یا شخصیتی که در فیلم است؟ نه فیلم نه سازنده آن اعتقاد ندارند که باید انسان ها اعم از فرودست و متمول را تحقیر است. باید قبول کنیم "پذیرایی ساده" فیلمی درباره تحقیر است. وقتی قرار است اینگونه فیلم بسازیم، نباید تعارف کنیم.
جلسه با این حرف ها پر از همهمه و اعتراض شد و عده زیادی حقیقی را به توهین و بی ادبی متهم کردند. مجری برنامه در مقابل حقیقی ایستاد از چند اثر قابل قبول سینمای ایران از جمله رنگ خدا نام برد تا به حقیقی ثابت کند حق ندارد به قشر فرو دست توهین کند اما این کارگردان نهایتا پاسخ داد: از نظر من "رنگ خدا" املیترین فیلم سینمای ایران است. این هم یک نظر و سلیقه من است.
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* ضرب و شتم یک خبرنگار در برج میلاد
اواسط بهمن ماه سال قبل آقای بازیگر به عنوان یکی از داوران بخش اصلی زیاد به برج میلاد سر میزد. کسی دقیقا نمی داند مشکل چه بود! دعوا سر جای پارک بود یا یگ گفتگوی عادی که بعدا به مشاجره تبدیل شد اما به هر حال خبرنگار بخت برگشته کتک سختی از حقیقی خورد. این اتفاق یکی از مهمترین حاشیه های جشنواره فیلم فجر بود که رسانه های اصولگرا آن را بی ادبی یک هنرمند و رسانه های اصلاح طلب آن را یک شایعه بی اساس می دانستند.
اما مانی حقیقی هم در صفحه شخصی اش در شبکه اجتماعی در این مورد توضیحاتی نوشت: «اولا خبرنگار نبود، راننده تاکسی بود (و اگر خبرنگار هم بود فرقی نمی کرد). دوما کتک نخورد، حتی فحش هم نخورد ولی حقش بود که بخورد. سوما، دفعه دیگه که کسی ماشینش رو جوری پارک کنه که نیم ساعت نتونم از پارک بیام بیرون قطعا کتک خواهد خورد.»
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* نیمه کاره رها کردن یک میزگرد انتقادی در مورد "پذیرایی ساده"
صحبت های زیادی در نشریه سینما و ادبیات خرداد ماه و البته در نقد فیلم آقای بازیگر مطرح شد و کار به جاهای باریک رسید. چهره های حاضر در این نشست معتقد بودند او در فیلم به قشر فرو دست جامعه توهین کرده و خود حقیقی البته می گفت: برای من هیچ کدام از این چیزها مهم نیست، مثلا من موقعی که می خواهم آن صحنه دفن کودک در قبرستان را بسازم، می فهمم که ممکن است این به خیلی ها بر بخورد اما اهمیتی نمی دهم.
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* ارسال جوابیه پرحاشیه برای بهمن فرمان آرا
شهریور ماه سال جاری بهمن فرمان آرا طی متن کوتاهی از سیاست های دوجانبه این بازیگر/کارگردان انتقاد کرد و اظهار داشت:«چندی پیش وقتی تعدادی از هنرمندان، به دیدار آقای عارف رفتند، چون اعتقادی به حرکتهای جمعی به این شکل ندارم، حضور در آن جلسه را قبول نکردم. اما یک نکته برایم جالب بود. وقتی عکس آن دیدار منتشر شد، دیدم دو نفر که در ردیف اول نشستهاند، از کسانی هستند که در چهار سال گذشته به شکلهای مختلف برای آقای شمقدری خوش خدمتی کردهاند. با خودم گفتم پس آن رفتارها چه بود؟ تویی که وقتی بسیاری از سینماگران قبول نمیکنند داور جشنواره شوند، داوری را میپذیری، چرا الان حس میکنی دوران جدیدی آغاز شده و باز باید در صف اول باشی؟»
اما پس از انتشار این گفت وگو مانی حقیقی خیلی سریع یادداشتی را در واکنش به آن مصاحبه منتشر کرد: مدیران دولتی، اعم از اصولگرا و اصلاح طلب، صرفا حکم مزاحمانی را دارند که خود را به این رویداد الصاق می کنند تا از حواشی آن برای خود امتیازی دست و پا کنند. اینکه بیرون گود بنشینیم و دست هایمان را آلوده نکنیم و مهم ترین رویداد سینمایی کشور را دودستی به جواد شمقدری تقدیم کنیم، اشتباهی ساده و بی دردسر است. شمقدری که سهل است، اگر روزی یکی شبیه طالبان هم به معاونت سینمایی کشورمان منصوب بشود، من باز هم داوطلب داوری در جشنواره فیلم فجر می شوم و باز هم، با اشتیاق و سماجت، اجازه نمی دهم مشتی مدیرِ نالایق جوایز این جشنواره ملی را بین نوچه های خود تقسیم کنند. بهمن فرمان آرا برای چندمین بار ثابت کرده که قادر به تفکیک اختلافات شخصی از قضاوت های کلان هنری و اخلاقی نیست، و این، برای هنرمندی در آستانه هفتاد سالگی، هم حیرت آور است و هم بی اندازه رقت انگیز.
حقیقی آن روز تیتر یک شد!
* آخرین رفتار دور از ادب آقای جرج کلونی!!!
اخیرا بهروز افخمی در میزگردی که با حضور او، فریدون جیرانی و کمال تبریزی برگزار و با واکنش تند مانی حقیقی مواجه شد. حقیقی با اشاره به بخشی از صحبتهای افخمی خطاب به جیرانی در این میزگرد مبنی بر اینکه "حالا توجه کن که (گذشته) جایزه جشنواره کن را که البته از نظر من هیچ وقت اعتبار نداشته، به یک فیلم پورنو میبازد. حالا جناب عالی میفرمایید در آنجا دموکراسی معنایی دارد؟ فرهادی سال قبل به خاطر فیلمی ضعیفتر از این اسکار گرفت، اما امسال جایزه را به یک فیلم پورنو دربارهی همجنسبازی میبازد. این دموکراسی است؟" یادداشتی در صفحه شخصیاش منتشر کرد و نوشت: «یک کسی به این نابغه بفهماند که در جشنواره کن جایزه را یک هیات داوران محدود به هفت-هشت نفر تعیین میکنند و دموکراسی یک نهاد مربط به یک جامعه میلیونی است. باقی اراجیفی که میگوید درباره اعتبار کن یا درباره فیلمی که هنوز ندیده ارزش جواب دادن ندارد. ماندهام نعمت حقیقی بینوا چطور آن همه سال این فالانژ خشک مغز را تحمل کرد.»
اما ماجرای این مجادله لفظی به همین جا ختم نشد و بهروز افخمی که گویا از ماجرای یادداشت نگاری حقیقی بیخبر بوده با او برای سفارش کاری تماس میگیرد و حتی با شوخی پیشنهاد ساخت فیلمی کمدی با نام «لارگو» با موضوع ادعای جرج کلونی مبنی بر حضور مخفیانه در ایران و تحقیقاتش برای ساخت فیلم «آرگو» را مطرح میکند و در ادامه مزاحهایش از مانی میخواهد که به خاطر شباهتش با این بازیگر هالیوودی نقش جرج کلونی را هم بازی کند.
افخمی که همه این وقایع را با انتشار یادداشتی در شماره جدید ماهنامه «24» تعریف کرده، با این ادعا که تا به حال از هیچ صفحه فیس بوکی دیدن نکرده و شناختی از این شبکه اجتماعی ندارد، روایت میکند تازه پس از آنکه از طریق مسئولان همین رسانه از ماجرای یادداشتنگاری مانی حقیقی مطلع شده بار دیگر به همین منظور با این بازیگر و کارگردان تماس میگیرد. شرح کامل این مکالمه را (به منظور امانتداری در حفط لحن و ادبیات حاکم بر این گفتوگو) به نقل از یادداشت افخمی در ادامه میخوانید:
گفتم: مانی شنیدم نوشتی من فالانژ خشک مغز هستم؟
گفت: من که دیروز توی تلفن گفتم. توی فیسبوکم نوشتم. خیلیچیزهای دیگه هم نوشتم!
گفتم: آقا پسر من حزباللهی خشکمغز هستم! حزباللهی خشک مغز با فالانژ خشک مغز خیلی فرق داره. من مسلمونم. فالانژها مسیحیاند. دو تا طایفهی علی حدهاند. حتی توی لبنان با هم جنگ میکردن. یعنی تو این قدر از دنیا بیخبری؟
خندید و گفت: من سمبلیک گفتم.
گفتم: هرچی فکر میکنم یادم نمیآد توی یادداشتی که درباره گذشته نوشتم چیزی درباره دموکراسی گفته باشم. اما بد نیست بدونی اونجا که نوشتم صهیونیستها در چهارگوشهی جشنواره و فعالیتهای فرهنگی دنیا توی برجهای تیر نشستن و همه چیزو زیر نظر دارن و همه جور توطئه میکنن، این حرف از خودم نبود عباس کیارستمی این حرفو گفته و من از او نقل کردم. فقط اسمشو نیاوردم.
گفت: خب گفته باشه. پیر شده داره هذیان میگه!
گفتم: خودت هذیان میگی! عباس کیارستمی الان دیگه به جشنوارهها و سیرکهای سینمایی نیاز نداره. این قدر روی فرش قرمز راه رفته که دیگه حالش بهم میخوره. مثل تو آرزو به دل که نیست! اگه الان چیزی رو که فهمیده و تجربه کرده نگه پس دیگه کی میخواد بگه؟ یکی از رفقا هم که بعد از نمایش «گذشته» در جشنواره کن با فرهادی صحبت کرده بود میگفت فرهادی از کوره در رفته و هر چی از دهنش در اومده راجع به تسلط اسرائیل بر رسانههای غربی گفته.
مانی گفت: چه میدونم حتما اونم خل شده.
گفتم: نه عزیزم! کیارستمی و فرهادی دیگه به جشنواره و کارناوالها نیازی ندارن. یعنی خرشون از پل گذشته. حالا دیگه اگه چیزی رو که میبینن نگن، دارن به خودشون خیانت میکنن. اصلا اگه حوصله داری بعضی از ماجراهایی رو که برای خودم اتفاق افتاده تعریف کنم تا فهمت بره بالا!
افخمی با ذکر این نکته که بعد از این مکالمه تلفنی، دو پیامک حاوی بخشی از صحبتهایش در پاسخ به ادعای جیرانی مبنی بر این که "در غرب دموکراسی دارند و سینمای آنجا هم بر پایه دموکراسی رشد کرده اما در ایران دموکراسی به مفهوم غربی نداریم و در نتیجه سینما هم مشکل بنیادی دارد" و همچنین متن نوشته مانی حقیقی در صفحه شخصیاش از وی دریافت کرده در بخش پایانی این یادداشت آورده: اول با خودم گفتم ولش کن! اما بعد با خودم گفتم این پسر نعمت حقیقی است و نعمت خیلی به گردن من حق دارد. خوب نیست جواب آقا را ندهم و بگذارم با خودش خیال کند خیلی حرفهای حکیمانهای زده. بنابراین برایش این پیامک را فرستادم: «همون طور که من درک میکنم چرا نوشتهای فالانژ و ننوشتهای حزباللهی تو هم منظور مرا فهمیدهای اما ترجیح دادهای تجاهل کنی و برای جوانان بیکاری که صفحهات را میخوانند دموکراسی را تعریف کنی.
با ما به از این باش! بابات به این دلیل مرا تحمل میکرد که «دموکرات» بود اما تو بحث را «تروریزه» میکنی و دلت خوش است به این که اغلب خوانندگان محدودت هم مثل خودت تروریست هستند و به فهم علاقهای ندارند بلکه فقط دوست دارند برای چماقدار مورد علاقهی خودشان هورا بکشند! ای که پنجاه دارد میرود و در خوابی! تفکر این نیست...» دموکرات را توی گیومه آوردم که یادش بیندازم این کلمه تعابیر دیگری غیر از آنکه توی کلاس فیسبوکی به علاقمندانش یاد داده دارد و یک جشنواره یا حتی یک آدم میتواند دموکرات باشد یا نباشد اما نفهمیدم گیومه را گرفته یا نه. چون مانی به این پیامک جوابی نداد و تلفنش را هم گرفتم ولی خاموش بود. با خودش که قهر است. فکر میکنم با من هم قهر کرده. حیف شد! بنا بود توی فیلمم بازی کند.
و بعد از تمام این جنجال ها، حقیقی گفته: بهروز افخمی حق نداشته، بدون اطلاع و اجازه من، یک گفتگوی شخصی را در مجلهای کثیرالانتشار منتشر کند، بدیهی است. این کاری است غیر اخلاقی و غیر قانونی، و از همه مهمتر، غیر شرافتمندانه.
حرف آخر: می گویند هنرمند روح لطیفی دارد. من هنوز روح لطیف این بازیگر را ندیدم و بعید هم میدانم که دیدنی باشد. آقای جرج کلونی! آیا در این صنعت "فرهنگی" سینما کسی باقی مانده که شما به او توهین نکرده باشید؟