کد خبر 250732
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۲ - ۱۷:۲۹

خداوند برای هدایت انسان رسولان برگزیده را فرستاد تا او را از ظلمات و تاریکی ها به سوی نور و روشنایی رهنمون گرداند؛ و به این وسیله زمینه­ی سعادت او را فراهم سازد. قرآن کلام خداوند است که توسط خاتم رسل، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به جهانیان عرضه شده است، قرآنی که به زبان عربی نازل گردید و در عربی بودنش آیتی است برای صاحبان عقل.

إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

همانا ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم شاید که شما تعقّل کنید.[1]

مقدمه

خداوند برای هدایت انسان رسولان برگزیده را فرستاد تا او را از ظلمات و تاریکی ها به سوی نور و روشنایی رهنمون گرداند؛ و به این وسیله زمینه­ی سعادت او را فراهم سازد. قرآن کلام خداوند است که توسط خاتم رسل، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به جهانیان عرضه شده است، قرآنی که به زبان عربی نازل گردید و در عربی بودنش آیتی است برای صاحبان عقل.

این روزها صحبت از تهاجم فرهنگی در هر کوی و برزنی شنیده می شود که با استماع الفاظ گوناگون آن، از شبیح خون تا تهاجم اولین چیزی که به قلب انسان متبادر می­گردد «احساس خطر» است. بدیهی است غفلت و عدم مقابله­ی مناسب با هر تهاجمی از هر سطحی «بقاء» انسان در آن حوزه را مورد مخاطره قرار داده و از بین می برد. یکی از مهم ترین و اتفاقاً گمنام­ترین مصادیق تهاجم فرهنگی «انحراف کلام از موضع حقیقی آن» است که در قرآن کریم از آن به «یحرّفون الکلم عن مواضعه»[2] یاد شده است، این تهاجم طبق نص صریح قرآن کریم از تخصص­های «یهود» بر علیه اسلام در طول تاریخ بوده، که متأسفانه تا امروز نیز ادامه داشته است. این که در قرآن صراحتاً یاد شده زبان قرآن عربی است به این معناست که «کلام عربی قرآن» نازله­ی حقیقت آن است، و نه ترجمه­ی آن به زبان­ های دیگر! بنابراین عدم شناخت کافی از عمق، ریشه و بعد مفاهیم عربی قرآن موجبات کج فهمی و معرفت ناقص را فراهم می­آورد و از این گذشته زمینه ساز غفلت از تهاجم دشمنان است.

یکی از مفاهیم بنیادین و نظام­مند قرآن که به شدت دچار «انحراف از موضع اصلی خود» گشته، مفهوم «عفاف» است و متأسفانه کمتر کسی است که معنای حقیقی این مفهوم مهم را به درستی درک نموده است. لذا با توفیق خداوند متعال برآنیم تا «عفاف» را از مهجوریت و مظلومیت خارج نموده و به اندازه­ی وسع خویش ابعاد آن را از این طریق بشناسیم و با تهاجم فرهنگی صورت گرفته به این واژه مقابله نماییم.

بخش 1- دفتر دوم- عمق عفاف

1-1 ترمینولوژی یا مفهوم شناسی عفاف

در بخش پیشین گفتیم عفاف حالتی درونی و نفسانی است که از غلبه و تسلط شهوت در موقعیت و موقف گناه جلوگیری می­کند و اجازه­ی ارتکاب به گناه یا خطا را نمی­دهد. بنابراین صبر و تحمل و استقامتی که در هنگام گناه در درون انسان رخ می­دهد تا گناه از او سرنزد، «عفّت یا عفاف» خواهد بود.

می­توان این­گونه تفسیر نمود که نوعی ابزار خودکنترلی به صورت ملکه­ ای نفسانی در درون انسان به وجود می­آید که مقدمه­ ای بر تقوا به شمار می­رود. جالب اینجاست که در زبان عرب مفهوم «متعفّف» گاهی به کاسبرگ غنچه­ی گل نیز اطلاق شده است و این یعنی عاملی که از باز شدن و گشایش گل جلوگیری نماید. به دیگر سخن گلی که باز شود و یا پرپر شود دیگر عفّت ندارد.

بر این اساس بعد مفهومی و عمق این مفهوم با آن­چه که امروز در جامعه به عفاف اطلاق می­شود فاصله­ ای به اندازه­ی سال نوری دارد.

1-2 الگوی عفاف قرآن

با توجه به تعریف ارائه شده شایان ذکر است که الگویی که قرآن از عفت مندی برای انسان ارائه می­دهد الگویی است که بر خلاف باور زنانه بودن عفاف در جامعه­، مردی است از میان پیامبران الهی: یوسف صدیق (علیه السلام)

وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ

«من هرگز خودم را تبرئه نمى‏كنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر مى‏كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! به­درستیکه پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» سوره یوسف آیه 53

زن عزیز مصر محیطی را برای انجام عمل قبیح با یوسف آماده کرد و خود را برای او آراست، آن هنگام که یوسف را به نزد خویش خواند، او امتناع کرد و از آن مکان گریخت. یوسف در اینجا نفس خود را از این که به گناه تمایل داشت تبرئه نمی­کند و اتفاقا تأکید می­نماید که نفس اماره­اش بسیار او را به سوی گناه سوق می­داد.

اما چه عاملی باعث شد یوسف به گناه آلوده نگردد؟!

تنها رحمت خداوند، یوسف را از غلتیدن در منجلاب گناه بازداشت آن­هم به وسیله­ی

«عفاف»....

بنابراین می­توان اذعان نمود علاوه بر تحریف صورت گرفته در مفهوم عفاف و کسر و تنزّل آن، انحراف دیگر، جنسیتی دیدن این مفهوم است که جامعه باور دارد عفاف تنها به زنان اختصاص پیدا می­کند.

1-3 ظرافت عفاف

نکته­ی ظریفی که می­توان به آن اشاره نمود این است:

عفاف مربوط به افراد آفتاب و مهتاب ندیده و کنج عزلت خزیده نیست، کسانی عفیفند که در موقعیت­ های گناه در حالی­که دل­هایشان میل فراوانی برای ارتکاب به گناه و خطا داشته باشد و ناخواسته به سمت آن کشیده شوند، خدا به آنان رحم می­کند و عفت را به ایشان ارزانی می­دارد تا قادر باشند به نفس سرکش خود لجام زده و جلوی آلوده شدن به گناه را بگیرند.

- چه بسیار موقعیت­ های غیبت کردن، که تنها افراد عفیف با آن که میل نفسانی زیادی به رها کردن زبان خویش در بردن آبرویی از مؤمن دارند؛ از گناه غیبت دوری می­ورزند....

- چه بسیار موقعیت­ های چشم چرانی که فرد عفیف با وجود تجرد و میل شدید به جنس مخالف، از طنازی و زیبایی و دلبری جنس مخالف، چشمان خویش را غَمض و غَض می­کند تا خدا را خشنود سازد....

- چه بسیار بو و طعم خوش و وسوسه­انگیز غذاهای حرام که فرد عفیف در عین گرسنگی از اینکه شکم خویش را با آن­ها انبان سازد، دوری می­ورزد....

- چه بسیار خلوت­ هایی که حاضری جز خدا نیست و تنها عفیف است که از زنا دوری می­کند...

- چه بسیار رشوه­ها و پول­ های مشتبه به حرام و وام های آلوده به ربا که تنها نیازمندان عفت­مند از دریافت­شان سرباز می­زنند...

- چه بسیار مهمانی های مختلط و میل شدید به رقص و آواز و عیاشی؛ چه کسی جز نفس عفیف از این مهلکه می­گریزد...

- و...

آری درون عفاف معانی عمیق و گسترده­ای به اندازه­ی وسعت جلوگیری از همه­ی گناهان و خطاها نهفته است چرا که اولین قدم در سیر و سلوک علاوه بر بال انجام واجبات، بال ترک محرمات است که این ترک و اقدام سلبی در قدم نخست «عفاف» را بر سر راه سالکین قرار می­دهد تا در موقعیت گناه و خطا خود را حفظ کنند.


2-1 عفّت سیاسی

سیاست یکی از ارکان «قدرت» و به عبارت دیگر مهمترین رکن قدرت به شمار می­رود. بسیارند کسانی­که با سیاست­بازی و سیاست­مندی قادرند محیط را تحت سلطه و غلبه­ی خویش درآورند. در فرهنگ غربی مفهوم «Politics» به معنای «فن تسخیر قدرت» به هر قیمتی است، که مسامحتاً در معنای «سیاست» ترجمه می­شود. در این فرهنگ تسخیر قدرت هدف نهایی است و به همه­ی ابزار رسیدن به آن صورتی مشروع می­بخشد.

مثلاً اگر شما بخواهید به پست مهمی در اداره­ی خود دست پیدا کنید فارغ از این­که لیاقت آن را دارید یا ندارید، پلیتیک یا سیاست غربی به شما اجازه می­دهد در مورد مدیر فعلی آن پست، هرگونه توهین، دروغ و شایعه را استفاده کنید. تا با به زیر کشاندن وی و برتر دیدن خود نسبت به او همچنین تبلیغات اغراق آمیز افراد و محیط اطراف را برای شغل آن مدیر ناامن و پر تردید کرده و به این وسیله خود را نسبت به آن پست محق جلوه دهید.

بنابراین رسیدن به قدرت سیاسی میدانی را پیش روی انسان قرار می­دهد که مملو از زمینه های گناه است. به گونه­ ای که امیال نفسانی بشر که ذاتا قدرت طلب است به سوی شهوت و اشتهای بیکران قدرت طلبی پیش می­رود.

در اینجا فرهنگ غنی اسلام می­گوید:

« دیانت ما عین سیاست ماست»

در تبیین این جمله که شهید آیت الله مدرس بیان نموده­اند می­توان این گونه گفت:

«سیاست همان دیانت است در عمل»

بنابراین اگر حوزه­ی حضور فرد در جامعه سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی را دربربگیرد و دیانت علی رغم تلقی موجود از سطح و محیط فردی به محیط اجتماعی ارتقاء حضور یابد؛ سیاست را نیز تحت لوای خویش درمی­آورد، اینجاست که میدان وسیع با پتانسیل گناه پیش روی سیاست­مدار در اولین گام دینی با «عفّت سیاسی» حد می­خورد و افراد در این میدان با خویشتن­داری این جمله­ی بلند را از حضرت امام خمینی (ره) به یاد می­آورند:

«عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید»

از این رو اگر عفّت به معنای جلوگیری از تسلط شهوت وامیال نفسانی در نفس است تا گناه و خطایی از انسان سرنزند بنابراین «عفت سیاسی» نیز همان معنای « نفس پایی» بر وزن «خویشتن­پایی»[3] را در حوزه­ی «سیاست» مستفاد می­گرداند. به این معنا هنگامی­که نفس به گناه و قبیحی سیاسی اشتها نشان داد، و ناخودآگاه شهوتی به وجود آمد، نفس از غلبه شهوت سیاست پایش شود و از تسط امیال سلطه مآبانه و منفعت طلبی های شخصی در حوزه­ی سیاست جلوگیری شود. بنابراین عفت سیاسی هم در حوزه­ی شناخت سیاستمداران صادق است و هم در شناخت خود مخاطبان، تا با سنجش میزان عفّت و بی عفّتی از خطا و اشتباه مصون بمانند.

مورد مطالعاتی که بسیار روشن و شفاف میزان عفاف را در سیاست به مخاطبان گرامی­می­شناساند، مسأله­ی «انتخابات» است چه قبل و چه بعد از آن. لذا اگر کاندیدایی برای اثبات خود به تخریب دیگران می­پردازد، یا در مورد وضع  موجود سیاه­نمایی می­کند و یا و عده­ های دروغ و غیر عملی به مردم می­دهد، مصداق بارز یک «بی­عفّت در عرصه­­ی سیاست» قلمداد می­شود؛

چرا که خود را در برابر میدان آزمایشی که سرشار از زمینه­ های گناه است، نپاییده و تن به نافرمانی خداوند داده است، او حضور خداوند را درک نکرده، به تبع حدود خدا را نیز درک نمی­کند، در نتیجه حدودش را نیزحفظ نمی­کند.

هاله اسماعیل نژاد

ادامه دارد...



[1] - سوره یوسف آیه 2- (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)

[2] - مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً (قرآن الکریم، سوره نساء آیه 46)

بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود، تحريف مى‏كنند و (به جاى اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»)، مى‏گويند: «شنيديم و مخالفت كرديم! و (نيز مى‏گويند:) بشنو! كه هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مى‏گويند:) راعنا [ما را تحميق كن!]» تا با زبان خود، حقايق را بگردانند و در آيين خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى اين همه لجاجت) مى‏گفتند: «شنيديم و اطاعت كرديم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقايق را درك كنيم)»، براى آنان بهتر، و با واقعيت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته از این روست که جز عده­ی کمی ایمان نمی­آورند. (ترجمه قرآن کریم، مکارم شیرازی، ناصر)

[3] - تقوا


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس