کد خبر 2341
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۱

رمدعيان اصلاح طلبي، رجال سياسي را به هنگام تنش ها و التهاب ها بازي مي دهند اما وقتي آنها به زمين خوردند، هيچ محلشان نمي گذارند. اين اتفاقي بود که سر مصطفي معين آمد و احتمالا به زودي در انتظار کساني چون ميرحسين موسوي است.

به گزارش مشرق به نقل از کيهان، سايت اصلاح طلب «مردمک» به اين موضوع پرداخت و نوشت: در نهايت اين موسوي است که بايد هزينه شکست احتمالي برنامه هايش را پذيرا شود.
نويسنده اين سايت با مرور ظهور و سقوط مصطفي معين در سال 84، به حضور او در يکي از تجمعات چندي پيش مقابل زندان اوين مي پردازد و مي نويسد: معين را ديدم، يکي از همان شب هايي که جلوي اوين شده بود پاتوق شبانه مان. هي دور و بر را نگاه کردم ببينم چند نفر از آن جمعيت دويست سيصد نفري مي روند جلو حال و احوالش را مي پرسند، خبري نبود. من و پدر و چند نفر ديگر رفتيم جلو و چند کلمه اي حرف زديم. لبخند غمگينانه اي زد و گفت ما براي همدلي آمده ايم؛ اما هيچ حواس شان به او نبود، حالا يا نمي شناختندش يا حوصله اش را نداشتند يا براي شان شکست تلخ چهار سال پيش را تداعي مي کرد و ازش شاکي مي شدند يا... به هر حال کاري به کارش نداشتند.آن طرف تر که رفتيم پدر سرش را تکان داد و گفت« چه کسي باورش مي شود اين آدم يک روزي کانديداي رياست جمهوري اين مملکت بوده است». من رويم را برمي گردانم سمت ديگر و فکر مي کنم نه فقط يک کانديدا، کانديدايي که يکي از پيش روترين برنامه هاي دموکراسي خواهي را در اين مملکت ارائه کرده است و لااقل چهارميليون راي داشته است. چه کسي باورش مي شود واقعا؟ معين پس از شکست در دور اول انتخابات رياست جمهوري سال 1384، کم و بيش از صحنه سياست ايران حذف شد. کمي فکر کنيد ببينيد چند مصاحبه يا سخنراني از او را در چهار پنج سال گذشته مي توانيد به خاطر آوريد؟ چرا همه چيز با شکست دود شد و به هوا رفت؟
«مردمک» اضافه مي کند: سال 86 انتخابات مجلس ]هشتم[ بود. حزب مشارکت به عنوان فراگيرترين احزاب با تجربه تشکيلاتي 8 ساله، در اين انتخابات کم و بيش هيچ حرفي براي گفتن در آن شوراي ائتلاف نداشت. يعني رسماً گفته بود هر ليستي بستيد، بستيد. حتي اگر يک نفر از ما هم نبود، نبود. فقط ليست مورد تاييد آقاي خاتمي باشد، ما همه جوره پايش هستيم. به نظرتان مشارکت چرا به اين جا رسيد؟ فراگيرترين و قدرتمندترين حزب اصلاح طلب چطور به اين جا رسيد که هر جور سهم خواهي را کنار بگذارد و بشود گوش به فرمان خاتمي و دنباله رو باقي احزاب اصلاح طلب؟ به گمانم جواب در 2 شکست پر هزينه اي است که مشارکت پيش از انتخابات 86 متحمل شده بود؛ شکست تحصن مجلس ششم و شکست معين در انتخابات رياست جمهوري .84 همين دو شکست بود که آن ها را به عنوان تندروهاي ناکام اطراف خاتمي بده کرد، مي خواهم بگويم آن زماني که آن ها تصميم گيري بر سر مهم ترين تصميم سياسي شان را منوط به نظر آقاي خاتمي کردند، به نظر نمي رسيد آقاي خاتمي آن ها را آن قدر ها هم يار غار سياسي خودش محسوب کند.
نويسنده اين سايت وابسته به مدعيان اصلاح طلبي اضافه کرد: وقتي معين در جايگاه چهارم ايستاد و شکست را در همان دور اول انتخابات پذيرا شد، بخش عمده اي از اين هواداران خسته و سرخورده شروع کردند به انتقادهاي ريز و درشت از اين قبيل که «ما از اول هم مي دانستيم که اين آدم به درد اين کار نمي خورد و حرف زدن بلد نيست و کسي به حرف مان گوش نکرد.» جالب آن که حتي کساني که شورمندانه ترين هواداري ها را در روزهاي پيش از انتخابات از او داشتند، پس از شکست، تندترين و شديدترين انتقادات را روانه شخصيت و منش و حتي برنامه هاي کسي مي کردند که تا چند روز پيش بر سر حمايت از او گريبان چاک مي دادند.
در پايان اين مطلب آمده است: شايد جايش نباشد حالا که در حال و هواي پاييز 86 هستيم، يک هو بجهيم به اين تابستان گرم و تمام نشدني 89، اما بگذاريد در حد يک اشاره بگويم که عنوان اين پست قرار بود بالاي متني بنشيند که يک جور هشدار زودهنگام بود به رخداد سرنوشت مشابهي براي موسوي در آينده، به اين که حواس تان باشد. سوخت و سوز ندارد فرا رسيدن زماني که او بابت شکست اين تصميمات و تحقق نيافتن مطالبات و بي سرانجام ماندن اعتراضات، مورد شديدترين انتقادها قرار گيرد دقيقاً از سوي همان کساني که يک روز هواداري اش را مي کردند. شما که بهتر مي دانيد لاجرم آن کس که بالاتر نشست...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس