به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:
درس تاريخ به روحاني اين است دولت آمريکا هميشه خيانت ميکند
«درس طولاني تاريخ به رئيسجمهور منتخب مردم ايران اين است که شما نميتوانيد به آمريکاييها اعتماد کنيد و آنها اهل خيانتند.»
پايگاه
اينترنتي کانترپانچ در تبيين اين ارزيابي خود، به مرور برخورد خيانتآميز
دولت آمريکا با برخي مقامات سابق ايراني و همچنين سران ساير کشورها پرداخت و
نوشت: اکنون که يک ميانهرو در ايران به قدرت رسيده، چه تغييري در سياست
غرب ايجاد ميشود؟
روحاني از حمايت هاشميرفسنجاني و محمد خاتمي دو
رئيسجمهور سابق برخوردار بود. آن دو در دوره رياستجمهوري خود حامي بهبود
روابط با آمريکا از طريق نزديک شدن به آمريکا در چارچوب همکاري بودهاند.
اما هيچ يک در مقابل با هيچ نوع همکاري از سوي واشنگتن مواجه نشدند و همين
منجر به احساس نااميدي در آنان و بدبيني فزاينده نزد رهبر ارشد در اين باره
شد که آمريکا واقعاً به بهبود روابط يا همکاري با ايران علاقمند باشد.
کانترپانچ
مينويسد: هاشميرفسنجاني که در سال 1989 به رياستجمهوري ايران برگزيده
شد، شروع به بهبود روابط با آمريکا از طريق نشان دادن دوستي ايران کرد.
«جرج بوش» پدر رئيسجمهوري وقت آمريکا به ايران وعده داد که چنانچه از اهرم
خود در لبنان براي کمک به گروگانهاي آمريکايي که در آن کشور نگهداري
ميشدند، استفاده کند، از اين اقدام تا مدتها قدرداني خواهد شد و حسننيت
به دنبال خود حسننيت ميآورد. بنابراين رفسنجاني با موفقيت مداخله کرد و
موفق به آزادي گروگانهاي آمريکايي شد.
اما بوش در مقابل هيچ کاري
نکرد و حسننيت ايران موجب نشان دادن حسننيت متقابل از سوي آمريکا نشد.
واشنگتن در مقابل به رفسنجاني اطلاع داد که وي نبايد انتظار قدرداني از سوي
آمريکا را براي آزاد کردن گروگانهاي آمريکايي داشته باشد. در واقع ايران
با آمريکا همکاري کرد، اما آمريکا به ايران خيانت کرد.
نويسنده اين
پايگاه خبري آمريکايي، با اشاره به اينکه نايستادن دولت ايران در کنار رژيم
صدام در جريان حمله به کويت نيز تغييري در رويکرد خصمانه آمريکا ايجاد
نکرد، ميافزايد: پس از پايان دو دوره رياستجمهوري رفسنجاني،«سيدمحمد
خاتمي» اصلاح طلب در انتخابات پيروز شد. خاتمي مانند سلف خود خواستار بهبود
روابط ايران با آمريکا بود. وي شروع به محکوم کردن هرگونه تروريسم و ابراز
تمايل به پذيرش راهحل دو کشور در صورتي کرد که مورد درخواست فلسطينيان
باشد که به معني به رسميت شناختن ضمني دولت و کشور اسرائيل بود. سپس يازده
سپتامبر فرا رسيد و دوباره ايران با آمريکا همسو شد و با آمريکا عليه
القاعده و طالبان همکاري کرد.
دستکم بخشي از ائتلاف شمال که
تأمينکننده بسياري از رزمندگان ضد طالبان در هنگام حمله آمريکا و
همپيمانانش به افغانستان بود، توسط ايران تشکيل شده بود که آن را در اختيار
آمريکاييها قرار داد. ايران همچنين اطلاعاتي درباره اهداف متعلق به
طالبان و القاعده در اختيار آمريکا قرار داد. نقش ايران در تشکيل دولت پس
از سقوط طالبان حياتي بود و به اين کشور براي بازسازي ارتش افغانستان کمک
کرد. اما جرجدبليو بوش رئيس جمهوري آمريکا در عوض هيچ چيزي به ايران نداد
و بوش در مقابل حسننيت و کمک قابل توجه ايران در ژانويه2002 ايران را در
سخنراني خود در محور شرارت جاي داد. خاتمي حيرتزده شد.
کانترپانچ
مينويسد: روحاني در حالي به مقام رياست جمهوري ميرسد که در دولتهايي
خدمت کرده که اين درسهاي دردآور را آموختهاند. درس تاريخ درباره همکاري
براي روحاني اين است که شما نميتوانيد به آمريکاييها اعتماد کنيد. درسي
که ايران و رئيسجمهوري تازه آن از تاريخ آموخته همان درسي است که
رئيسجمهوري سوريه همپيمان آنها از تاريخ سوريه آموخته است.
اين
گزارش تحليلي ميافزايد: سوريه در چند سال اخير و پيش از آشکار شدن تمايل
غرب به برکنار کردن (بشار) اسد از قدرت، مانند رفسنجاني و خاتمي، مشتاق
اجراي آنچه بود که غرب از وي ميخواست تا به آمريکا و اسرائيل نزديک
شود.نويسنده کانترپانچ با مرور سوابق تعاملات سوريه با آمريکا و نهايتاً
خيانت واشنگتن به دمشق مينويسد: ساير دولتها نيز درسهاي تاريخي مشابهي
نظير آنچه سوريه تجربه کرد، آموختهاند و آن اينکه تلاشها براي همکاري با
آمريکا در بهترين حالت با سکوت و در بدترين حالت با خيانت روبرو شده است.
کرهشمالي نيز دست به تلاشهايي براي همکاري با آمريکا زد که با پيمان شکني
و خيانت واشنگتن مواجه شد.
سايت اينترنتي کانترپانچ در پايان
خاطرنشان ميکند: اگر حسن روحاني نيازمند درسهاي تاريخي بيشتري درباره
پيامدهاي همکاري با آمريکا است، ميتواند فقط از «معمر قذافي» (رئيسجمهوري
ليبي) بپرسد چه چيزي در مقابل همکاري با آمريکاييها در دستکم 8 بار تسليم
غيرعادي دريافت کرده که شامل همکاريهاي گسترده اطلاعاتي با آمريکا و
انگليس و همکاري درباره امحاء برنامههاي توليد تسليحات شيميايي، ميکربي و
هستهاي ليبي ميشود.
بنابراين در حالي که آمريکا در انتظار آن است
که ايران و ديگر کشورها، حکومتهاي اصلاحطلبي روي کار آورند که خواستار
همکاري با آمريکا هستند، ايران و بيشتر کشورهاي جهان در انتظار روي کار
آمدن يک رئيسجمهوري اصلاحطلب در آمريکا هستند که واقعاً خواستار همکاري
با آنها باشد.
اپوزيسيون از اين مستأصلتر پيدا ميشود؟!
«مگر سکولاريسم (جدايي دين از سياست) کف خواستههاي اپوزيسيون نبود، پس چرا از يک آخوند حمايت کرديد!».
اين
مطلب را شبکه صهيونيستي بالاترين خطاب به آن طيف از گروههاي تندرو و
اپوزيسيون نوشت با وجود دعوت يک سال گذشته به تحريم انتخابات، پس از مشاهده
اوجگيري اشتياق عمومي نسبت به مشارکت در انتخابات، فيگور خود را عوض کرده
و مدعي حمايت از حسن روحاني شده بودند. بالاترين دراينباره مينويسد:
نکته تأسفبار دعوت شما به شرکت در نمايش جمهوري اسلامي و دفاع از يک آخوند
بود. چطور هم شعار دموکراسي سکولار ميدهيد و هم ادعاي حمايت از يک آخوند
را داريد.
پايگاه گويانيوز- از ديگر رسانههاي وابسته به محافل
ضدانقلاب- در تحليلي مشابه نوشته است: در انتخابات اخير، اپوزيسيون برانداز
تقريبا يقين داشت که دعوت به تحريم اينبار با استقبال گسترده مردم روبرو
خواهد شد. نه تنها اين گروه و بلکه حتي اصلاحطلبان نزديک به حکومت به هيچ
عنوان شرکت مردم را پيشبيني نميکردند اما چگونه همانها از کسي حمايت
کردند که سالها نماينده و معتمد آيتالله خامنهاي در شوراي عالي امنيت ملي
بوده و به روايت بعضيها حتي از سرکوب دانشجويان در تير 78 دفاع کرده است؟
گويانيوز
درعين حال اپوزيسيون را متوهم توصيف کرده و نوشته است: واقعيات تاريخي و
تحليل جامعه شناختي جامعه ايران نشان ميدهد که هيچ يک از گروههاي
اپوزيسيون موجود، چه اصلاحطلب حکومتي، چه مذهبي، چه لائيک و سکولار، و چه
سلطنتطلب نماينده اکثريت مردم ايران نيستند.
گويانيوز درباره علت
دنده عقب گرفتن اپوزيسيون و جريان فتنه از تحريم انتخابات نوشت: عليرغم
تحريم ساليان سال انتخابات در ايران، بخش قابل توجهي از مردم در حدود
70درصد در انتخابات شرکت ميکنند.يکي از عناصر ضدانقلاب نيز در نشريه
فرانسوي نوول ابزرواتور تصريح کرد: حسن روحاني هرگز اقتدار جمهوري اسلامي و
رهبري را زير سوال نبرده است. او هرگز از خط قرمزهاي جمهوري اسلامي عبور
نميکند و به زودي اصلاحطلبان را نااميد خواهد کرد که خواستار آزادي
بازداشتشدگان درگيريهاي 4 سال قبل هستند. جمهوري اسلامي آنها را برانداز
ميداند. روحاني همچنين از برنامه هستهاي ايران کوتاه نخواهد آمد.
برخي
عناصر ضدانقلاب نيز معتقدند اين هنر جمهوري اسلامي است که در سيوچهارمين
سالگرد تأسيس خود، اپوزيسيون را مجبور کرده دست از تحريم انتخابات بکشند و
در خدمت حاکميت درآيند.همچنين وبسايت بخش فارسي العربيه در مطلبي به قلم
کوروش الف (از عناصر ضدانقلاب) تصريح کرده است: بالاخره توهمات اپوزيسيون
نسبت به حسن روحاني فرو خواهد ريخت.
اگر گذري به سوابق وي داشته
باشيم، متوجه ميشويم او در طول سه دهه گذشته در خدمت جمهوري اسلامي بوده
تا همکاري با اصلاحطلبان. او نقش ويژهاي در سرکوب اعتراضات [آشوب] سال 78
و همچنين حصر آقاي منتظري داشت. او ياور حاکميت و رهبري آن است. مواضع
برخي از کنشگران مخالف جمهوري اسلامي درباره انتخاب روحاني بسيار کودکانه
است.
... خاکت به سر ترقي معکوس کردهاي!
«در
ايران دولت تغيير کرده نه نظام! کساني از اپوزيسيون هربار با تنفر از شيخ
ياد ميکنند ولي حالا در انتخابات تغيير کردهاند. چه خوب گفت شاعر که: از
دستبوس، ميل به پابوس کردهاي. خاکت به سر، ترقي معکوس کردهاي».
اين
مطلب را پايگاه اينترنتي گويانيوز از رسانههاي حامي فتنهسبز خطاب به
برخي همقطاران سابق خود نوشت که ميکوشند پيروزي حجتالاسلام والمسلمين
روحاني را به نام خود يا اپوزيسيون جا بزنند. نويسنده اين مطلب ميافزايد:
شيخ حسن روحاني حتي اصلاحطلب هم نيست و اصلاحطلبان حتي از ماهها پيش
اعلام کردند که در اين انتخابات جايي ندارند.
گويانيوز تاکيد کرده
است: برخي مدعيان بعد از 34 سال هنوز نميدانند که به پابوسي شيخ تنزل
کردهاند.از سوي ديگر وبسايت بالاترين با مرور اظهارات رئيسجمهور منتخب
درباره فتنهگران نوشت: برخي از دوستان ما خود را به خواب زدهاند و طبيعتا
کسي را که خود را به خوابزده نميتوان بيدار کرد.
بالاترين اين
فراز از سخنان حجتالاسلام والمسلمين روحاني عليه عاملان تحريک به آشوبگري
در 25 بهمن (موسوي و کروبي و خاتمي) را مورد توجه قرار داد که به خبرگزاري
ايلنا ميگويد: «در روز 25 بهمن عده معدودي به بهانه حمايت از مردم مصر و
تونس به خيابانها آمدند که اتفاقا در شعارهاي آنها حمايتي از مردم مصر و
تونس به چشم نميخورد و متاسفانه با شعارهاي ضدانقلابي، موجبات خوشحالي و
بهرهبرداري آمريکا، رژيم صهيونيستي و ضدانقلاب را فراهم آوردند و موجب
ناراحتي قاطبه مردم شريف ايران شدند.
در واقع اين حرکت ضداسلامي و
ضدملي، از يک سو ميخواست فرياد قاطعانه ملت ايران در روز 22 بهمن را
تحتالشعاع قرار داد و از سوي ديگر وسيلهاي براي انحراف افکار مردم منطقه
از دشمنان اصلي يعني آمريکا و رژيم صهيونيستي و شکست اخير آنان گردد...
حرکت 25 بهمن گروهي فريب خورده کاملا محکوم است و قوه قضاييه بايد براساس
وظايف ذاتي خود نسبت به اين حرکت ضدانقلابي اقدام نمايد.
در اين
شرايط حساس منطقهاي که خيزشهاي مردمي با الگوگيري از انقلاب اسلامي مردم
ايران آغاز شده است، هوشياري و وحدت و انسجام مردم شريف ايران و در صحنه
بودن آنان و اطاعت از رهنمودهاي ولايتامر و رهبري نظام و مراعات نظم و
قانون از هميشه بيشتر مورد انتظار است، که بحمدالله مردم مثل هميشه به
بهترين وجه با هوشياري و انسجام کامل در صحنه حضور دارند و گوش به فرمان
مقام معظم رهبري ميباشند».
جان کري: دولت سوريه سقوط کند تروريستها روي کار ميآيند
به
گزارش خبرگزاري فرانسه از کويت، جان کري وزير امور خارجه آمريکا که در
ادامه سفر خاورميانهاي خود به کويت آمده بود در پاسخ به سؤال يکي از
خبرنگاران که پرسيده بود «چرا مانند ليبي در سوريه دخالت نظامي نميکنيد»؟!
گفت: براي اينکه سوريه، ليبي نيست.
جان کري در حالي از عدم دخالت
نظامي آمريکا در سوريه سخن ميگويد که دولت آمريکا با صراحت و به طور رسمي
از ارسال سلاح براي تروريستهاي اعزامي به سوريه خبر داده است. اما، نکته
درخور توجه در اظهارات وزير امورخارجه آمريکا، اعتراف صريح- و شايد
ناخواسته- وي به تروريست بودن جرياني است که با حکومت قانوني بشار اسد در
ستيز است.
جانکري در توضيح سؤال ياد شده ميگويد: «دخالت نظامي در
سوريه براي کل منطقه خطرناک است زيرا ممکن است به نابودي دولت سوريه و
سقوط ارتش منجر شده و باعث شود که افراطيون تروريست در سوريه به قدرت
برسند، از اين روي لازم است بحران سوريه از راههاي ديپلماتيک و از طريق
مذاکرات ژنو حل شود»!
به بيان ديگر، وزير خارجه آمريکا اعتراف
ميکند که مخالفان دولت بشاراسد، افراطيون تروريست هستند و از آنها فقط
بايد براي تضعيف دولت سوريه و وادار کردن آن به امتياز دادن در مذاکرات ژنو
استفاده کرد چرا که به قدرت رسيدن آنها در سوريه ميتواند براي کل منطقه
خطرناک باشد. گفتني است اشاره جانکري به ابراز نگراني جدي کشورهاي عربستان
و قطر و اردن است که از انتقال قدرت در سوريه به تروريستهاي القاعده
احساس خطر کرده و در هراس از کشيده شدن دامنه تروريسم به کشورهاي ياد
شدهاند. نگراني و اعلام خطري که مقامات عربستان، قطر، اردن و ترکيه در دو
اجلاس موسوم به «دوستان سوريه» به طور جدي مطرح کرده بودند و هماکنون دولت
اردوغان در ترکيه با اين خطر جدي روبروست.