مشرق؛ در عصر حاضر مسیر صعود به قدرت نردبانی ترسیمی است که قدرتمندان پله های سست و محکم را تشخیص داده و مسیر تصاحب قدرت را با پتانسیل ها و مدیریت افکار توده مردم شناسایی نموده اند.
در این میان اگر چه نباید فراموش کرد که موفقیت یک فرد در تصاحب قدرت ضامن موفقیت وی و تعالی جامعه نخواهد بود؛ اما اقتضای آنچه که در دنیای معطوف به تصاحب قدرت در جریان است فهم همین حرکت و سعود از نردبان قدرت می باشد.
از سوی دیگر داشتن این سمت های تبدیلی در عصر حاضر به منزله دروازه ورود به منزلگاه نهایی تصاحب قدرت قلمداد شده و مرتبه بالای سلطه و احاطه بر جامعه می باشد.
بر این اساس ترقی از جایگاه شهرداری به سکان داری حکومت و تصاحب ریاست دولت امری نسبتا مرسوم بوده که تاکنون برخی از کشورهای جهان شاهد آن بوده اند و با توجه به مدل تبدیلی در ریاست جمهوری احمدی نژاد که از جایگاه شهرداری این مقام را تصاحب کرد، هموراه امکان تکرار چنین تجربه ای در اذهان جامعه موجود است.
تجربه ای که فرد پس از تصاحب مقام شهرداری خواه با تخصص و خواه بدور از هرگونه تخصصی در مدیریت شهری، مسند ریاست جمهوری را نشانه رفته و خود را در جایگاه اجرایی کشور قرار دهد.
در مورد اینکه شهردار می تواند رییس جمهور شود باید گفت که در کشورهای مختلف روسای جمهوری که در قامت شهردار نیز ایامی را سپری کردند، از یک سو فعالیت های حزبی فراوانی داشتند و از سوی دیگر در پست های کلیدی مختلف توانایی مقابله با چالش های سیاسی را کسب کردند.
در انتخابات نهم ریاست جمهوری، شهردار تهران به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد؛ خاطره ای که از سال های اول خدمت او در یاد برخی دوستداران گفتمان سوم تیر شکل گرفته بود باعث شد برخی گمان کنند شهرداری کلان شهری مانند تهران محک خوبی برای تصدی پست ریاست دولت است.
کاندیدا شدن شهرداران در کشورهای مختلف جهان امری طبیعی است، مشهورترین آن ژاک شیراک رئیس جمهور سابق فرانسه است که پیشتر شهردار پاریس بود.
در ایالات متحده نیز شهرداری و بیشتر از آن فرمانداری می تواند نقش تأثیر گذاری برای ورود فرد به سنا، احزاب و یا کاخ سفید باشد به عنوان نمونه درباره نقش ایالت کالیفرنیا در انتخابات ریاست جمهوری امریکا مطالب بسیاری وجود دارد. اما سازوکارهایی وجود دارد که نمی توان انتخاب شهردار تهران را امری سنجیده در عرصه سیاست همچون انتخاب شهردار پاریس یا فرماندار کالیفرنیا به عنوان رئیس جمهور دانست.
اساس اختلاف شهردار تهران با شهردار شهری مانند پاریس یا نیویورک و در کل تفاوت بین شهرداران و استانداران در ایران با شهرداران و فرمانداران ایالتی در سایر کشورهای غربی در این است که نمونه های غربی به احزاب وابسته اند، در واقع هنگامی که فرد شهردار و یا فرماندار می شود پیش از آن که خود او مطرح باشد حزب و خواستگاه فکری او مطرح است، و زمانی که به پله بالاتری در سیاست صعود می کند نیز با همراهی و اتکاء به حزبش به این جایگاه می رسد.
اما در ایران این گونه نیست چرا که احزاب شکل سازمان یافته ای مانند غرب ندارند بدین معنا که در غرب احزاب، پایگاه تولید و یا پشتیبانی از تولید مفاهیم و محتوای جدید سیاست و تصمیم سازی و تصمیم گیری هستند اما در ایران این گونه نیست.
احزاب غربی با حمایت از تینک تنک ها(Think Tank)، اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی در واقع از تولید طرح ها و برنامه های مدنظر خود حمایت می کنند و در زمانی که فردی از حزب به سمت شهردار، فرماندار، نماینده مجلس و یا رئیس جمهور دست پیدا می کند، حزب متبوع از او حمایت و پشتیبانی کرده، به وی مشاوره داده و برنامه ها و طرح های مورد نیاز او را تهیه می کند.
در حالیکه در ایران اگرچه بیشتر شهرداران تهران افرادی سیاسی بوده اند اما نه تنها افراد که حتی احزاب نیز سازوکار منسجم و ساخت یافته ای برای تولید و حمایت از طرح ها و برنامه ریزی های کاربردی ندارند. نتیجه آنکه شهردار کلان شهر تهران رئیس جمهور شده و پس از 8 سال بخش اعظمی از طرفداران نخست خود را از دست می دهد.
تفاوت دیگر این است که یک شهردار و یا استاندار در ایران یک مسئول محلی است و نه کشوری، به این معنا که به عنوان مثال در ایالات متحده امریکا فرماندار و مقامات ایالتی حتی در حوزه های گوناگون نظیر سیاست خارجی می توانند قوانین مد نظر خود را وضع کنند، ایران را تحریم کنند، از ازدواج همجنس بازها، سقط جنین و ... حمایت کنند. در واقع یک شهردار یا فرماندار اگرچه مسئول منطقه و محدوده ی مشخصی از کشور است اما از برخی اختیارات حکومتی نیز برخوردار است، در حالیکه شهردار تهران حتی اگه 8 سال شهرداری کند اما محدوده و اختیارات او مشخص بوده و نمی تواند قوانینی از این دست وضع نماید و البته می تواند در مناطق محروم و یا شهرهای مختلف کشور بدون قصد و نیتی برای جمع کردن فعالیت های گوناگون فرهنگی، اجتماعی و عمرانی داشته باشد.
در این میان اگر چه نباید فراموش کرد که موفقیت یک فرد در تصاحب قدرت ضامن موفقیت وی و تعالی جامعه نخواهد بود؛ اما اقتضای آنچه که در دنیای معطوف به تصاحب قدرت در جریان است فهم همین حرکت و سعود از نردبان قدرت می باشد.
از سوی دیگر داشتن این سمت های تبدیلی در عصر حاضر به منزله دروازه ورود به منزلگاه نهایی تصاحب قدرت قلمداد شده و مرتبه بالای سلطه و احاطه بر جامعه می باشد.
بر این اساس ترقی از جایگاه شهرداری به سکان داری حکومت و تصاحب ریاست دولت امری نسبتا مرسوم بوده که تاکنون برخی از کشورهای جهان شاهد آن بوده اند و با توجه به مدل تبدیلی در ریاست جمهوری احمدی نژاد که از جایگاه شهرداری این مقام را تصاحب کرد، هموراه امکان تکرار چنین تجربه ای در اذهان جامعه موجود است.
تجربه ای که فرد پس از تصاحب مقام شهرداری خواه با تخصص و خواه بدور از هرگونه تخصصی در مدیریت شهری، مسند ریاست جمهوری را نشانه رفته و خود را در جایگاه اجرایی کشور قرار دهد.
در انتخابات نهم ریاست جمهوری، شهردار تهران به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد؛ خاطره ای که از سال های اول خدمت او در یاد برخی دوستداران گفتمان سوم تیر شکل گرفته بود باعث شد برخی گمان کنند شهرداری کلان شهری مانند تهران محک خوبی برای تصدی پست ریاست دولت است.
کاندیدا شدن شهرداران در کشورهای مختلف جهان امری طبیعی است، مشهورترین آن ژاک شیراک رئیس جمهور سابق فرانسه است که پیشتر شهردار پاریس بود.
در ایالات متحده نیز شهرداری و بیشتر از آن فرمانداری می تواند نقش تأثیر گذاری برای ورود فرد به سنا، احزاب و یا کاخ سفید باشد به عنوان نمونه درباره نقش ایالت کالیفرنیا در انتخابات ریاست جمهوری امریکا مطالب بسیاری وجود دارد. اما سازوکارهایی وجود دارد که نمی توان انتخاب شهردار تهران را امری سنجیده در عرصه سیاست همچون انتخاب شهردار پاریس یا فرماندار کالیفرنیا به عنوان رئیس جمهور دانست.
اساس اختلاف شهردار تهران با شهردار شهری مانند پاریس یا نیویورک و در کل تفاوت بین شهرداران و استانداران در ایران با شهرداران و فرمانداران ایالتی در سایر کشورهای غربی در این است که نمونه های غربی به احزاب وابسته اند، در واقع هنگامی که فرد شهردار و یا فرماندار می شود پیش از آن که خود او مطرح باشد حزب و خواستگاه فکری او مطرح است، و زمانی که به پله بالاتری در سیاست صعود می کند نیز با همراهی و اتکاء به حزبش به این جایگاه می رسد.
اما در ایران این گونه نیست چرا که احزاب شکل سازمان یافته ای مانند غرب ندارند بدین معنا که در غرب احزاب، پایگاه تولید و یا پشتیبانی از تولید مفاهیم و محتوای جدید سیاست و تصمیم سازی و تصمیم گیری هستند اما در ایران این گونه نیست.
احزاب غربی با حمایت از تینک تنک ها(Think Tank)، اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی در واقع از تولید طرح ها و برنامه های مدنظر خود حمایت می کنند و در زمانی که فردی از حزب به سمت شهردار، فرماندار، نماینده مجلس و یا رئیس جمهور دست پیدا می کند، حزب متبوع از او حمایت و پشتیبانی کرده، به وی مشاوره داده و برنامه ها و طرح های مورد نیاز او را تهیه می کند.
در حالیکه در ایران اگرچه بیشتر شهرداران تهران افرادی سیاسی بوده اند اما نه تنها افراد که حتی احزاب نیز سازوکار منسجم و ساخت یافته ای برای تولید و حمایت از طرح ها و برنامه ریزی های کاربردی ندارند. نتیجه آنکه شهردار کلان شهر تهران رئیس جمهور شده و پس از 8 سال بخش اعظمی از طرفداران نخست خود را از دست می دهد.
تفاوت دیگر این است که یک شهردار و یا استاندار در ایران یک مسئول محلی است و نه کشوری، به این معنا که به عنوان مثال در ایالات متحده امریکا فرماندار و مقامات ایالتی حتی در حوزه های گوناگون نظیر سیاست خارجی می توانند قوانین مد نظر خود را وضع کنند، ایران را تحریم کنند، از ازدواج همجنس بازها، سقط جنین و ... حمایت کنند. در واقع یک شهردار یا فرماندار اگرچه مسئول منطقه و محدوده ی مشخصی از کشور است اما از برخی اختیارات حکومتی نیز برخوردار است، در حالیکه شهردار تهران حتی اگه 8 سال شهرداری کند اما محدوده و اختیارات او مشخص بوده و نمی تواند قوانینی از این دست وضع نماید و البته می تواند در مناطق محروم و یا شهرهای مختلف کشور بدون قصد و نیتی برای جمع کردن فعالیت های گوناگون فرهنگی، اجتماعی و عمرانی داشته باشد.