کد خبر 205932
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۵
به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:

بيطرفي از كه آموختي؟... از رسانه هاي آمريكا!

«يك ماه در آمريكا بودم. رسانه هاي اين كشور به دور از آداب حرفه اي و بدون كوچك ترين سند و مدرك، براساس پيش فرض ها و اتهامات درباره ايران گزارش مي كنند».

رامي خوري تحليلگر روزنامه لبناني ديلي استار با درج اين مطلب خاطرنشان كرد: يكي از رنج آورترين جنبه هاي گذراندن زمان در آمريكا همانطور كه من در طول يك ماه ديدار كاري خود از اين كشور با آن روبرو شدم، پيگيري پوشش خبري مسايل ايران در رسانه هاي اصلي و عمده آمريكا است. توصيف اين موضوع به عنوان «پوشش خبري»، خيلي واقعي نيست، زيرا رسانه هاي عمده آمريكا واقعا اخبار ايران را گزارش نمي دهند، بلكه به جاي آن به عرضه مجدد حملات و تهديدهاي عقيدتي مي پردازند كه از دولت هاي آمريكا و اسرائيل سرچشمه مي گيرد.

وي مي افزايد: مشكل اصلي كه تقريبا در هر خبر و گزارشي كه درباره ايران در رسانه هاي عمده آمريكا منتشر مي شود، ديده مي شود - از جمله رسانه هايي مانند نيويورك تايمز، واشنگتن پست، وال استريت ژورنال و شبكه هاي مهم تلويزيوني- اين است كه پوشش خبري به صورت گريزناپذيري براساس پيش فرض ها، اتهامات و نگراني هايي است كه تقريبا هيچگاه داراي مدارك و مستندات واقعي و معتبر نيستند. از نگاه اين رسانه ها ايران را بايد به هر قيمت عقب راند.

تحليلگر ديلي استار مي نويسد: در هرگونه ارزيابي بي طرفانه عملكرد حرفه اي اغلب رسانه هاي آمريكا در پوشش وضع ايران، مشخص خواهد شد كه به شدت ناقص است تا حدي كه بايد بگويم پوشش رسانه هاي اصلي آمريكا از ايران به صورت حرفه اي جنايتكارانه است.

من اين گفته را براساس اين مي گويم كه حرفه و ارزش هاي روزنامه نگاري را در آمريكا آموخته ام؛ اينكه پوشش مطبوعاتي كيفي هر موضوعي به صورت مطلوب بايد داراي مشخصات دقت، توازن، عمق و بافت باشد و نويسنده براي حفظ بي طرفي در هنگام ارائه گزارشي درباره مطالبي كه جنجالي يا داراي تعارض است، بايد تلاش و دقت بسيار زيادي بكند. اما چنين كيفيتي در اغلب رسانه هاي آمريكا ديده نمي شود.

رامي الخوري نوشت: من از ديدن طرح اتهامات بي سند عليه برنامه هسته اي ايران و ادعاي ساخت پنهاني بمب حيرت زده مي شوم. در اين عبارت ها هيچ اطمينان و يقيني وجود ندارد، مدارك و اسناد معتبر و واقعيات قابل تاييد اندكي وجود دارد و به جاي آن تنها خشم، پيش فرض ها و هراس ديده مي شود. آنها مسئوليت خود را فراموش كرده و سربازان عقيدتي اهداف دولت شده اند.

طرف مقابل ما قانون اساسي نيست اسلامگرايي است!

يك عضو متواري حلقه كيان ضمن مرور برخي تناقضات اصلاح طلبان فعال در فتنه سبز تصريح كرد اين جريان دچار ريزش شده و امكان بازسازي حوادث سال 88 وجود ندارد.

مجيد محمدي همكار فعلي راديو فردا 3 سال پيش تصريح كرده بود كه مسئله جنبش سبز، انتخابات و تقلب يا حتي قانون اساسي و ولايت فقيه نيست بلكه اسلامگرايي را مسئله اصلي خود مي بيند. او اكنون در وب سايت راديو زمانه مي نويسد: درست است كه سياست عرصه آرمان گرايي و مطلق گرايي نيست اما نمي توان عنصر نتيجه را از معادلات سياسي حذف كرد.

 با تمركز بر «نتيجه» است كه ارزيابي وسايل براي رسيدن به اهدافي خاص و هزينه- فائده كردن معني دار مي شود. آيا سبك و سنگين كردن هزينه ها و فوايد، شركت در انتخابات را معني دار مي كند؟ كساني كه منتقد شركت در انتخابات پيش رو هستند بازندگي اصلاح طلبان را بدين معنا نمي گيرند كه به ميدان راهشان نمي دهند يا اصلاً نمي توانند اقدامي انجام دهند بلكه با تمركز بر نتيجه معتقدند در مجموع گلي نخواهد زد.

وي با ادعاي اينكه امكان دستكاري و تقلب هميشه فراهم بوده مي نويسد: همان طور كه اصلاح طلبان نتوانستند جلوي مهندسي انتخابات در سال 84 را بگيرند، دولت احمدي نژاد نيز نخواهد توانست جلوي اين كار را در انتخابات 92 بگيرد.وي آنگاه تصريح مي كند: آنها كه مي خواهند شركت كنند مجبورند بحث تقلب را فراموش كنند يا بگويند تقلبي در دوره هاي پيشين رخ نداده و در اين دوره هم رخ نخواهد داد.

حتي اگر اصلاح طلبان راي بياورند. بالاخص از آن دسته از اصلاح طلبان وفادار به نظام كه مي خواهند در بيعت پيش رو شركت كنند (كساني مثل محمدرضا عارف، حسن روحاني، يا كواكبيان) براي حكومت نگران كننده نيستند. اين عضو حلقه كيان- حلقه اي كه نقش اساسي را در به بازي گرفتن خاتمي در سال 76 ايفا كرد- آنگاه مي نويسد: از سوي ديگر آيا اصلاح طلبان در محدوده هاي خاكستري و حتي روشن ظرفيت جنگيدن دارند يا خير؟ آيا كاري از دستشان برمي آيد؟ آيا نشانه اي براي باز شدن فضا وجود دارد؟

ريزش هاي مربوط به اصلاح طلبان نيز صورت گرفته و حكومت براي حفظ انسجام دروني ابايي از پرداخت هزينه ندارد. اگر تصور بخشي از مخالفان آن است كه ممكن است در صورت شركت در انتخابات فرصتي براي حركت هايي مثل جنبش سبز فراهم شود دستگاه هاي امنيتي رژيم را دست كم گرفته اند. آنها با درسي كه از تحولات سياسي سال 88 گرفته اند نخواهند گذاشت انتخابات به فرصتي مشابه تبديل شود.

مجيد محمدي كه از رونق گرفتن انتخابات عصباني به نظر مي رسيد افزوده است: آيا مشاركت و رقابت در اين بيعت، اخلاقي و عقلاني است؟ اگر در حالي كه نامزدهاي دوره قبل اصلاح طلبان در حصر خانگي و فعال ترين نيروهايي كه در دوره قبل مشاركت داشتند اكنون در زندان هستند گروهي كه مي گويند به آرمان هاي اصلاح طلبي وفادارند در بيعتي كه شرايط آن تغيير نكرده شركت كنند، افكار عمومي چه تلقي اي از آنان پيدا خواهد كرد؟

 آيا اين همخوان است با رفاقت و هم پيماني؟ آيا اين كه گروهي از اصلاح طلبان در دوره هاي گذشته چنين جفايي (در چارچوب اخلاق دوستي، و نه اخلاق فلسفي و عرفاني) عليه هم جناحي هاي خود روا داشته اند توجيه كننده جفاي اين دوره است؟ آيا نداشتن خط قرمز يا اصول، بخشي ضروري از فعاليت سياسي است؟ اصلاح طلبان بايد به اين سؤال مبنايي پاسخ دهند كه حكومت به چه اقدامي دست زند، آنها از اين ماجرا كنار خواهند كشيد؟

درس عراق مي گويد مداخله نظامي در سوريه اول بدبختي هاي آمريكاست

وضعيت سوريه اگر دشوارتر از عراق نباشد، دست كم به همان اندازه سخت است و به همين دليل مداخله نظامي براي آمريكا مي تواند تبعات سنگيني داشته باشد.

روزنامه واشنگتن پست با درج اين مطلب نوشت: مقامات كنگره آمريكا دو هفته پيش در حالي كوبيدن بر طبل مداخله نظامي اين كشور در جنگ داخلي سوريه را تشديد كردند كه تبعات بلندمدت پيشنهادهاي قانونگذاران درباره چنين مداخله اي را ناديده گرفته اند. همزمان، «جان مك كين» سناتور جمهوري خواه از ايالت آريزونا و از مدافعان اصلي مداخله نظامي در سوريه از اشتباهات آمريكا در عراق نيز سخن گفت.

مك كين و سناتور «كارل لوين» نماينده دمكرات ايالت ميشيگان و رئيس كميته خدمات نيروهاي مسلح سنا از «باراك اوباما» رئيس جمهوري آمريكا خواستند در صورت درخواست آنكارا براي ايجاد منطقه پرواز ممنوع در داخل مرز شمالي سوريه از تركيه حمايت و قدرت هوايي حكومت اسد را تضعيف كنند.

اما اين دو نماينده آمريكايي از اشاره به اين مطلب كه اگر اسد با حمله به پايگاه هاي موشكي تركيه به چنين حملاتي پاسخ دهد يا از سامانه هاي دفاع هوايي سوريه براي حمله به منافع آمريكا و هم پيمانانش استفاده كند، چه اتفاقي رخ خواهد داد؟ پاسخ واضحي ندادند.
واشنگتن پست نوشت: سناتورها همچنين ترديد ژنرال ماتيس در مورد در اختيار نهادن سلاح به مخالفان اسد را به دليل «پيچيده بودن اوضاع سوريه» ناديده گرفتند. اين ژنرال آمريكايي گفته بود بايد تا اندازه اي مطمئن شويم كه اين تسليحات به دست دشمنان ما نمي افتد.

واشنگتن پست افزود: اكنون صرفنظر از اين كه حمايت نظامي از برخي نيروهاي (به اصطلاح) «خوب» مخالف سوري تا چه اندازه دشوار و هزينه بر خواهد بود، بد نيست كه به چشم انداز آينده بپردازيم. معماي كنوني آمريكا كه سناتور مك كين و ژنرال كين از اشاره به آن خودداري كردند اين است كه دولت هاي جديد آسياي مركزي و خاورميانه خواه در عراق، افغانستان يا تمايلي به حضور گسترده نيروهاي خارجي در كشورشان حتي براي كمك به آموزش نيروهاي نظامي بومي ندارند.

 مردم اين كشورها به ويژه علاقه مند به حضور نيروهاي آمريكايي نيستند. ژنرال كين در تشريح اين موضوع گفت: در سال 2009 زماني كه مساله توافقنامه استقرار نيروها در عراق و ادامه حضور آنها پس از سال 2010 مطرح شد با توجه به نزديك شدن به انتخابات اين كشور در سال 2010 هيچ يك از نامزدهاي انتخابات جرات حمايت از حضور نيروهاي آمريكايي را نداشتند و در اين صورت شانس آنها براي انتخاب شدن كاهش مي يافت.  

موعظه هاي هاشمي در گوش فائزه اثر نمي كند

شبكه دولتي انگليس با استقبال از اظهارات اخير فائزه هاشمي، مواضع وي را ناديده گرفتن حساسيت هاي پدرش از جمله درباره سازمان مجاهدين خلق(منافقين) ارزيابي كرد.

فائزه هاشمي كه اواخر اسفندماه پس از تحمل 6ماه حكم از زندان آزاد شد، در مصاحبه با روزنامه زنجيره اي بهار، هم بندي هاي خود از گروهك بهائيت و سازمان منافقين را دوستان خود خوانده و با استنكاف از منافق خواندن سازمان مذكور گفته است: با تعدادي از خانم هاي بهايي، تعدادي از سازمان مجاهدين، دو خانم مسيحي، دو نفر از گروه مادران عزادار پارك لاله، تعدادي بچه هاي سبز، لائيك و چپ، هم بند بودم.

به گفته فائزه آقاي هاشمي در جريان ملاقاتي كه با او داشته «گله هاي آن طرف را منتقل كرد كه چرا به مجاهدين، منافقين نمي گويم يا چرا روابط خوبي مثلا با مجاهدين و بهايي ها دارم.» وي همچنين گفته كه «نگراني براي بازگشت به زندان ندارم و خود را شيرزن مي دانم ولي نه تنها شيرزن خانواده هاشمي».

وبسايت بي بي سي فارسي با استقبال از سخنان فائزه هاشمي و اينكه او از سازمان تروريستي منافقين به عنوان مجاهد خلق ياد مي كند، نوشت دختر اكبر هاشمي رفسنجاني، به عنوان يكي از اصلي ترين چهره هاي جمهوري اسلامي، ضمن آگاهي كامل از تاريخچه درگيري هاي مجاهدين خلق با پدرش و حكومتي كه او از عمده ترين پايه گذاران و نگهبانانش بوده، تابوها و حساسيت هاي موجود را ناديده مي گيرد و از واژگان رسمي تجويز شده براي نامگذاري آنها استفاده نمي كند.

يادآور مي شود برخي اعضاي خانواده همسر فائزه هاشمي در دهه 60 با سازمان منافقين سمپاتي و ارتباط داشتند. هاشمي رفسنجاني يك بار توسط سازمان منافقين ترور شد اما اين ترور نافرجام بود.سازمان منافقين يكي از حاميان فتنه سبز و آشوب خياباني در سال 88 بود كه فائزه هاشمي نيز در آن نقش آفريني مي كرد.
 
سنگ تمام خط فتنه براي حلقه انحرافي

يك اصلاح طلب حامي هاشمي و خاتمي، به حمايت از اسفنديار رحيم مشايي در روزنامه حامي وي پرداخت.
روزنامه شهروند روزنامه اي تازه تأسيس است كه با امكانات دولت (جمعيت هلال احمر!) و براي مصارف انتخاباتي راه اندازي شده. در اين ميان صادق زيباكلام ضمن انتشار مقاله اي در روزنامه شهروند از مشايي حمايت كرد. زيباكلام همسو با تاكتيك اصلاح طلبان و فتنه گران مدتي است اقدام به بزرگ نمايي مشايي مي كند. جريان متبوع زيباكلام معتقدند با برجسته كردن اين حاشيه مي توان اذهان مردم و اصولگرايان را از فتنه گران منحرف كرد.

زيباكلام در روزنامه شهروند مي نويسد: در اينكه شوراي نگهبان رحيم مشايي را رد صلاحيت خواهد نمود هيچ ترديدي وجود ندارد. في الواقع عزم و اراده جدي اصولگرايان بر آن قرار گرفته كه به هيچ روي اجازه ورود به انتخابات را به رحيم مشايي ندهند.

وي ادعا مي كند: شايد اگر نسبت به پيروزي قطعي او يقين نداشتند، اينقدر مصمم نمي شدند تا جلوي ورود او را به انتخابات پيش روي بگيرند. يقيناً اگر مطمئن بودند كه او رأي نخواهد آورد و پيروزي اش نامحتمل است، اصرار بر ممانعت از شركت وي در انتخابات نمي كردند.

زيباكلام افزود: اما پرسش دشوار براي شوراي نگهبان آن است كه رحيم مشايي را به كدام دليل يا دلايل مي توانند رد صلاحيت كنند؟ مي دانيم كه اطلاق لفظ «انحراف» و «جريان انحرافي» همچون اطلاق لفظ «فتنه» چماقي براي ساكت كردن مخالفين و منتقدين بيشتر نيست. ظرف چند سال گذشته كه اصولگرايان رحيم مشايي را متهم به «منحرف» بودن نموده اند، هرگز كلامي پيرامون مصداق يا مصاديق منحرف بودن وي نگفته اند.

اينكه رحيم مشايي منحرف است دقيقاً يعني چه؟ آيا افكار و عقايد وي انحراف آميز است؟ آيا ايشان به لحاظ رفتار و سكنات شخصي منحرف هستند؟ آيا مرتكب سوء استفاده مالي شده اند؟ آيا ايشان منكر برخي اصول و بنيان هاي مذهبي هستند؟

يادآور مي شود زيباكلام پيش از اين از مفسد اقتصادي 3 هزار ميليارد توماني با تعابيري تحت عنوان نابغه كارآفرين اقتصادي و... حمايت كرده بود؛ حال آن كه جريان متبوع وي طي يك سال گذشته حداكثر استفاده را از اين پرونده فساد اقتصادي براي سياه نمايي عليه نظام كردند. دست بر قضا و بنا بر گزارش دادگاه همين متهم اقتصادي حداقل 2 بار -از جمله در هتل لاله- با ليدر حلقه انحرافي قرار و ديدار داشته است.

نكته قابل تأمل اين است كه چرا آقاي زيباكلام هر جا فرد مسئله داري مي بيند، به سوي وي متمايل مي شود. طبق قانون اساسي نامزد رياست جمهوري بايد رجل سياسي-مذهبي، مدير و مدبر باشد و طبيعي است كه حتي اگر هيچ نقطه سياهي در كارنامه امثال آقاي مشايي نبود، اين شرايط كمترين انطباقي با وي و امثال وي نداشت. يعني مثلاً لازم نبود او گفته باشد دوره اسلامگرايي تمام شده همان طور كه دوره اسب سواري تمام شده يا مثلاً مدعي دوستي با اشغالگران غاصب فلسطين تحت عنوان دوستي با مردم اسرائيل شده باشد و يا مثلاً فقدان صلاحيت نامبرده براي تصدي معاون اولي رئيس جمهور قبلاً اعلام و ابلاغ شده باشد.

اما فارغ از همه اين مسائل بايد به امثال آقاي زيباكلام گفت كه دست او و جريان متبوع وي رو شده است و آنها اگر خيلي هنرمند باشند بايد افتضاحات جريان فتنه و دم خروس بيرون افتاده پس از آشوبگري را كه ديگر قابل پنهان كردن پشت ادعاي اصلاح طلبي نيست، رفع و رجوع كنند؛ مگر اينكه نسبت وثيق تري ميان اين جريان و حلقه انحراف ايجاد شده و بنا باشد اين حلقه براي آن جريان نقش پيشمرگي و عمليات پوششي را ايفا كند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس