در زمان نگارش این یادداشت ها،کم تر از یک هفته از عقب نشینی از شرق رودخانه ی دجله گذشته است. روحیه ی رزمندگان تضعبف شده و افکار عمومی آنان در جستجوی مقصرِ این عدم الفتح است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، غلامرضا صالحی به سال 1337در نجف آباد  متولد شد. وی به تاریخ  22 تیر ماه سال 1367 (پنج روز پیش از پذیرش قطعنامه 598) در تنگه ابو‌قریب بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ بال در بال ملائک گشود.
سردار شهید غلامرضا صالحی در زمان شهادت ، قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(صلوات الله علیه) به شمار می رفت.
آن چه خواهید خواند ، یادداشت های شهید غلامرضا صالحی در نوروز سال 1364 شمسی ، می باشد. در زمان نگارش این یادداشت ها،کم تر از یک هفته از پایان عملیات بدر و عقب نشینی رزمندگان از شرق رودخانه ی دجله گذشته است. روحیه ی رزمندگان تضعبف شده و افکار عمومی آنان در جستجوی مقصرِ این عدم الفتح است.در یادداشت های دو روز پیش از تحویل سال، به صراحت به اعتراضات اشاره شده است.
 در عملیات بدر، چند تن از سرداران سپاه، از جمله مهدی باکری، فرمانده لشکر 31 عاشورا به شهادت رسیدند. پیکر پاک شهید باکری بر اثر آتشبار دشمن سوخت و به دست نیامد اما در زادگاهش، برای او تشییع جنازه ای نمادین برگزار شد که در یادداشت های شهید صالحی به آن اشاره شده است:


سردار شهید غلامرضا صالحی ، قائم مقام فرماندهی لشکر27 محمد رسول الله (صلوات الله علیه)

سه شنبه- بیست و هشتم اسفند 1363:
رزمندگان سپاه و بسیج همه گی از عقب نشینی بی جا شدیدا ناراحت و فرماندهان خود را زیر سوال می برند.
فرمانده لشکر [...] در جمع رزمندگان سخنرانی نموئده و شدیدا به فرماندهان رده بالا حمله نموده و آنان را [...]و نالایق نام برده.
فرماندهان مجددا تصمیم گرفته اند که در منطقه عملیاتی که عقب نشینی شده وارد عمل شوند ولی این امری است مشکل و غیر ممکن.

چهارشنبه- 29 اسفند 1363:
به اتفاق برادر کلیشادی از اهواز عازم سنندج شدیم.
زمان سالگرد سال 1364 را در تیپ قدس(سنندج) گذراندیم.


پنجشنبه- اول فروردین1364:

امروز از سنندج عازم ارومیه شدم.
بعد از ظهر به محض رسیدن به ارومیه، در قرارگاه حمزه با برادر ایزدی در مورد نتایج عملیات بدر و چگونگی عقب نشینی صحبت نمودم.
شب را در منزل استراحت نمودم.

جمعه- دوم فروردین 1364:
ساعت 9 صبح جلسه شورای قرارگاه تشکیل و در مورد تکمیل سازمان و برآورد نیروها بحث و بررسی و قرار شد که در جلسات بعدی به طور کامل آماده ابلاغ گردد.
در مراسم نماز جمعه (ارومیه) شرکت کردم.
بعد از ظهر کمیسیون تشکیلات تشکیل شد.
شب به اتفاق اعضای شورای قرارگاه منزل برادر محسنی میهمان بودیم.

شنبه- سوم فروردین 1364:
ساعت هشت و نیم صبح مراسم تشییع جنازه شهید مهدی باکری با شکوه فراوانی برگزار شد.
ظهر امروز اطلاع رسید که دشمن بعثی در مریوان، به تپه چناره حمله نموده و با به شهادت رساندن عده ای از رزمندگان در آن جا مستقر شده.
نماینده امام در سپاه، حاج آقا محلاتی جهت شرکت در مراسم شهید باکری به ارومیه آمدند.
شب منزل شهید باکری دعوت داشتیم.
حاج آقا هادی غفاری به اتفاق خانواده در منزل میهمانمان بودند.

یکشنبه- چهارم فروردین 1364:
در حضور نماینده امام در سپاه، جلسه شورای قرارگاه حمزه تشکیل شد.
در رابطه با حمله دشمن به پایگاه چناره در مریوان، در قرارگاه مشترک تشکیل جلسه و در نتیجه بنده و برادر استیکی از سپاه و سرهنگ سنجابی از ارتش ماموریت یافتیم که جهت بررسی و اقدام لازم به مریوان برویم.
از ارومیه به اتفاق عازم مریوان شدیم که در ساعت 5 به مقصد رسیدیم.
شب در قرارگاه لشکر 3 تشکیل جلسه و تصمیماتی اتخاذ گردید.

دوشنبه- پنجم فروردین 1364:
صبح به اتفاق برادران استیکیف حاج اکبر، سرهنگ سنجابی، درافشان فرمانده لشکر 30 عازم منطقه و در ارتفاعات سورنا از نزدیک وضعیت را بررسی نمودیم.
پس از 72 ساعت حمله دشمن3 نفر از برادران بسیج در حالی که شدیدا یخ زده بودند، خود را به پایگاه خودی رساندند.
امشب مجددا قرارگاه لشکر 30 تشکیل جلسه و برنامه ریزی و تصمیمات لازم جهت پاتک به دشمن اتخاذ گردید.


تصویر اصل روزنوشت های شهید غلامرضا صالحی در نوروز 1364

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • بی سنگر 27 ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۴
    0 0
    شهید نظر میکند به وجه الله-امام خمینی ره شهید صالحی را در یکی دو برخوردی که از نزدیک داشتیم زیارت کردم - فردی متواضع ، آرام و درون گرا بود که با آرامش خاصی به صحبت های دیگران و فرماندهان و بچه های اطلاعات لشگر گوش میداد و بعد در فکر و ذهن خودش شاید دنبال راه چاره بود و کم حرف و متین و خیلی هم خاکی. این دیدار مربوط به ایام نوروز سال 67 که در واقع آخرین عید در دوران دفاع مقدس بود میشد و ما در خاک عراق منطقه عملیاتی والفجر ده (سد دربندی خان و حلبچه) و در کوههای تیمور ژنان مستقر بودیم و منتظر عملیات لشگر27 که همان عملیات بیت المقدس 4 بود بسر می بردیم . در آن روزها ما هم به اتفاق برخی فرماندهان گردان های لشگر محمدرسول الله ص از جمله سردار محتشم و سردار نصرت اکبری و شهید صالحی و دیگران برای شناسائی بیشتر منطقه عازم شده بوده و بدنبال محل استقرار گردانها در شیارهای مختلف منطقه بودیم . البته متاسفانه بعدها که گردانها مستقر شدند محل گردان مقداد (ظاهرا) یا یکی دیگر از شیارهای منطقه مورد بمباران میگ های عراقی قرار گرفت و تعدادی از برادران به شهادت رسیدند و البته کمی در روحیه دیگر رفقای آنها و رزمندگان لشگر تاثیر منفی گذاشت ولی خب جنگ و دفاع یعنی همین. ایام نوروز و سال تحویل در منطقه باشی و منتظر عملیات که خیلی شادی آفرین است و از طرف دیگر شهادت زود هنگام برخی رزمندگان قبل از عملیات ، که غم را به دل بقیه حاکم میکرد. روزهای خوبی بود با همه سختی ها - خوشی و شادی با غصه و غم - سختی و مرارت و رنج با راحتی و آرامش درون - همه و همه تکلیفی بود که باید به فرمان امام رحمت الله علیه انجام میدادیم و این اطاعت از رهبری همه مرارت های آن دوران را برایمان آسان میکرد. در انجام تکلیف الهی لذتی است که در هیچ چیز نیست و شهدا به بهترین نحو به تکلیفشان عمل کردند. روحشان با اولیاالهی محشور باد . یاد باد آن روزگاران یاد باد....
  • محمود ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۴
    0 0
    مشرق جان خوب نیست ما این بزرگان رو به عنوان ژنرال و امثالهم یاد کنیم
  • اسیر ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
    0 0
    باعرض سلام و درود به روان پاک همه شهدای اسلام: شهید روز اول فروردین: شهید محمد تقی براتی . محل شهادت : پل طلائیه عملیات خیبر . به تاریخ : 01/01/1363
  • مراد ۱۳:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۵
    0 0
    مشرق بازم ژنرال بازیت شروع شد.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس