پشت صحنه‌ ساخت فیلم نشان می‌دهد که تهیه‌کنندگان چه ارتباطاتی با ماشین پروپاگاندای اسراییلی و کاخ سفید داشته‌اند.

گروه فرهنگی مشرق- راحت‌تان  کنم، جایزه‌ اسکار بهترین فیلم برای «آرگو» هم سیاسی هست و هم نیست. سیاسی  نیست، چون فیلمنامه‌ی بامزه‌اش کاملا در هجو (پارودی) هالییوود و سیستم امنیت و  خارجی آمریکا است. بسیاری از جوک‌های فیلم را با خواندن زیرنویس فارسی نمی‌توان  دریافت. ولی متلک‌های فیلم به سیستم هالییود و تشبیه شرکت قلابی و پوششی فیلمسازی‌شان  به شرکت‌های دیگر واقعا هرکس که کوچک‌ترین شناختی از سیستم فیلمسازی استودیویی  داشته باشد می‌خنداند.

(تهیه کننده‌ی قلابی: «می‌خواهید به هالییود دروغ بگویید،  جایی که همه نان شبشان از دروغ گفتن می‌آید... اگر قرار است یک فیلم قلابی بسازم،  یک فیلم فلابی بی‌نظیر باید بسازم») همین‌طور شوخی‌هایی که با دولتمردان آمریکا و  رقابت وزارت خارجه و کاخ سفید و سی.آی.ای می‌کند، واقعا خوب و بامزه نوشته شده‌اند.

(مدیران وزارت خارجه: «به آنجا می‌گویند لانه‌ی جاسوسی» رییس‌دفتر کارتر: «کاش  اینجوری بود. سه تا مامور سیا آنجا بودند و نتوانستند بفهمند دارند انقلاب می‌شود؟  به این، کار اطلاعاتی نمی‌گوین!.» مامور وزارت خارجه: «پس هر عوضی‌ای را می‌پذیریم  اگر سرطان داشته باشد.؟» رییس دفتر کارتر: «نه، فقط عوضی‌هایی که طرف ما باشند! تا  تمام عوضی‌های دیگری که تاج سرشان دارد اگر از کشورشان بیرون انداخته شدند نروند و  یک دامپزشک متخصص شتر  طحالشان را  دربیاورد»

فیلم  با دهه‌ی هشتاد شوخی‌هایی آشکار کرده است. از آن سبیل‌ها و عینک‌ها و ریش‌ها و  تلفن‌ها که بگذریم، به نظر من حتی تعلیق‌های بچگانه‌ی آخر فیلم و تعقیب و گریز آخر  در فرودگاه هم هجویه‌ای هستند بر سینمای اکشن هالییودی در دهه‌ی هشتاد. حتی شباهت  بن افلک با آن ریش و مو و طرز راه رفتن را به «چاک نوریس»، سمبل فیلم‌های درجه دوی  اکشن دوران ریگان («دلتا فورس»)، نباید نادیده گرفت.


اما  خوانش سیاسی از فیلم، نکات زیادی را طرح می‌کند. ضد ایرانی بودن فیلم را هر فرد  بالای دیپلمی می‌فهمد. ولی فیلم بیش از انکه ضد ایرانی باشد، ضد سپاه پاسداران  است. و این نکته، مهم‌ترین جنبه‌ی سیاسی فیلم است. چون بعد از شش، هفت سال خاک خوردن طرح فیلم در شرکت برادران وارنر، درست در هنگامی که لابی اسراییل شروع به  هدف گرفتن سپاه پاسداران و بازوهای گوناگونش در کنگره می‌کند، و نیاز دارد تصویری  ترسناک از سپاه (و در پی آن از ایران) بسازد، فیلم ساخته می‌شود. آن هم توسط کسانی  که سابقه‌ی کاری‌شان نشان می‌دهد که چقدر به دستگاه دیپلماسی عمومی اسراییل در  آمریکا نزدیک‌اند.

تقریبا  تمام بخش‌های ساختگی فیلمنامه نسبت به اصل ماجرا، تنها برای خراب کردن سپاه درست  شده‌اند. مثلا فیلم دانشجوهای تسخیرکننده را اعضای سپاه یا کمیته و خلاصه نظامی یا  شبه نظامی توصیف می‌کند. و یا اینکه کل ماجرای سوء ظن و تلاش پاسداران برای پیدا  کردن شش دیپلمات و بعد ماجراهای فرودگاه و جر و بحث با مامور پاسدار و تعقیب  هواپیما ساختگی است. واقعیت به اعتراف خود دیپلمات‌ها این است که بدون هیچ دردسری  در یک صبح شلوغ از فرودگاه مهرآباد با همان پاسپورت‌های کانادایی و هویت‌های جعلی  به عنوان فیلمساز از ایران خارج شده‌اند.

طراحان  تولید و صحنه و لباس تا جایی که توانسته‌اند سعی کرده‌اند تهران را در استانبول  بازسازی کنند. ولی باید گفت مشاورینی که برای طراحی گریم و لباس پاسداران داشته‌اند،  خیلی از مرحله از پرت بوده‌اند. آن مردان موبلند، با ان کلاه‌های لبه‌دار بیشتر  شبیه به انقلابی‌های آمریکای لاتین‌اند تا پاسدارهای ایرانی. آرم سپاه روی پیراهن‌ها  بوده، نه روی کاپشن‌ها. و شکل پیراهن‌ها و یقه‌هایش هم هیچ شباهتی به لباس فرم آن  زمان پاسداران نداشت.

مساله  اینجاست که پشت صحنه‌ی ساخت فیلم نشان می‌دهد که تهیه‌کنندگان چه ارتباطاتی با  ماشین پروپاگاندای اسراییلی و کاخ سفید داشته‌اند.

پشت صحنه‌ی  فیلم

جورج کلونی کسی است که پس از انتشار مقاله‌ی جاشوا بیرمن در مجله‌ی  وایرد در سال ۲۰۰۷ از آن خوشش آمد و برای ساخت فیلمی از آن، به همراه دوستانش گرنت  هسلاو (در قالب شرکت «سموک هاوس ») و دیوید  کلاوانز (در قالب شرکت «ناچو لیبره») پیش شرکت «برادران وارنر» رفتند و پس از  موافقت آنها با پروژه آن را شروع کردند .

بن  افلک، از دوستان نزدیک کلونی، تازه در اوایل سال ۲۰۱۱ و تنها چند ماه پیش  از آغاز فیلم‌برداری، به آن اضافه شد. فیلمنامه‌اش را هم کریس تریو پس از بیش از  سه ماه تحقیق و مطالعه درباره‌ی مساله‌ی گروگان‌گیری و دیدن گزارش‌های خبری و  ویدیویی مرکز کارتر و آرشیو ملی آمریکا و بر اساس همان گزارش نسبتا کوتاه جاشوا  بیرمن نوشت .


اما چرا جورج کلونی به چنین داستانی علاقه نشان می‌دهد؟  سابقه‌ی سیاسی او ماجرا را روشن‌تر می‌کند .

کلونی از زمانی که اسراییل تصمیم گرفت به بهانه‌ی مساله‌ی  دارفور سودان را به دو نیم تقسیم کند و بخش جنوبی آن را در قلب آفریقا تحت کنترل  بگیرد، مهمترین صدای جهانی در این پروژه‌ی اسراییلی بوده است. او از سالها پیش از  طرفداران محکم حزب دموکرات آمریکا و شخص باراک اوباما بوده است. و جالب اینکه چند  سال است به عضویت مادام‌العمر یکی از اسراییل‌دوست‌ترین و بانفوذترین اندیشکده‌های  واشنگتن، یعنی«شورای روابط خارجی» هم  هست. (فهرست کامل اعضای این موسسه)

کسی که اولین بار در سال ۲۰۰۶ کلونی را به منطقه‌ی دارفور  برد، دیوید پرسمن، دستیار آن زمان مادلین آلبرایت، وزیر  خارجه، و مدیر فعلی مرکزی بر ضد جنایات جنگی در دولت اوباما است. کلونی به همراه  پرسمن، و چند دوست نزدیک هالییودی‌اش یعنی برد پیت، مت دیمن، و دان شیدل، موسسه‌ای  را در سال ۲۰۰۸ به‌نام «نه  دربرابر چشمانمان » برای «جلوگیری از نسل‌کشی در دارفور» ولی  درواقع برای زمینه‌سازی برای پروژه‌ی اسراییلی تاسیس سودان جنوبی، تاسیس کردند.  موسسه‌های مشابه دیگری مانند «پروژه‌ی ایناف » و «پروژه‌ی  ستلایت سنتینل » هم در همان زمان تاسیس شدند که علاوه بر  کلونی، فردی به نام جان پرندرگست که قبلا، در  دوره‌ی دوم ریاست جمهوری بیل کلینتون، مدیر امور آفریقا در شورای امنیت ملی آمریکا  و بعدتر تا سال ۲۰۰۱ مشاور ویژه‌ در وزارت خارجه بوده است، در آنها نقش کلیدی  داشته است .

پایه‌گذار  دیگر این موسسه جری واین‌تراب، مدیر سابق شرکت فیلمسازی یونایتد آرتیستز، است که سایت  اسراییلی «آییش» درباره‌ی او نوشته که اسراییل را خانه‌ی مادری‌اش می‌داند و عضو حزب دست راستی «لیکود»  است و بخاطر دوستی‌اش با بوش پدر در انتقال یهودیان اتیوپی و روسیه به اسراییل در  دهه‌ی هشتاد کمک بزرگی کرده است و حاضر است اسراییل هر چه از او بخواهد انجام دهد.  این سایت می‌نویسد: «او را همیشه در حال معاشرت با دوست قدیمی‌اش بوش پدر، ویل  اسمیت، نتانیاهو، و جورج کلونی خواهید دید. و بله، او همیشه یا پای تلفن یا توی هواپیماست  تا رهبران دنیا را و دوستانش را برای حمایت از اسراییل تشویق کند-اگر اسراییل از  او بخواهد .»

کلونی در سال ۲۰۰۵ هم یکی از تهیه‌کنندگان فیلم «سیریانا » بود که  در بخش‌هایی از آن، بر اساس کتابی از رابرت بئر، مامور سابق سی.آی.ای و تجربیات  او، تصویر حزب‌الله لبنان، طبق خواسته‌ی اسراییل، به عنوان یک گروه مسلح تروریستی،  بی‌منطق و دور از انسانیت تصویر شده بود . هرچند که فیلم  سیاست آمریکا درباره‌ی خاورمیانه و نفت آن را نقد می‌کرد که از دید سازندگان فیلم  (و از همه مهمتر رابرت بئر) ریشه‌ی حوادث یازده سپتامبر بود .

در بخش تشکرهای تیتراژ آخر «آرگو» (که مهمترین بخش هر فیلمی است)،  تنها اسم سه فرد می‌آید: هما عابدین، ویتنی ویلیامز، و رفیع پیتز .

«هما  عابدین» . عابدین یک مسلمان هندی و پاکستانی تبار و  متولد آمریکا و بزرگ‌شده در عربستان سعودی است که در زمان وزارت هیلاری کلینتون  یکی از نزدیک‌ترین دستیاران او (معاون رییس دفترش) و همراه همیشگی‌اش در سفرهایش  بوده است. او از سال ۱۹۹۶ که به عنوان کارآموز در کاخ سفید مشغول به کار بوده با  کلینتون آشنا می‌شود و در طول این سالها همیشه همراه نزدیک او بوده است . عابدین در سال ۲۰۱۰ با یک نماینده‌ی (حالا استعفاکرده‌ی)  دموکرات کنگره  از نیو یورک به‌نام آنتونی واینر (که فعالیت ضدایران و اسراییل‌دوستانه‌ی موثری در زمان فعالیتش در کنگره داشت) ازدواج کرده و درمراسم ازدواجش  بیل کلینتون گفته است که عابدین برای او مثل دختر دومش است. نقش عابدین، که به گفته‌ی افلک، «یک دوستان  نزدیک» او هم هست،  در ساخته شدن فیلم کلیدی بوده است. چنان  که افلک گفته است بدون کمک او  امکان فیلمبرداری در ساختمان اصلی وزارت خارجه ممکن نبوده است. (در مراسمی که سال پیش سفارت کانادا در واشنگتن به  افتخار «آرگو» و  شش دیپلمات آمریکایی و سفیر وقت کانادا  برگزار  کرد، علاوه بر عابدین و شوهرش، دیوید  پترائوس، رییس وقت سی.آی.ای هم حضور داشته است .)

«ویتنی ویلیامز » ، هم در دوره‌ی  دوم بیل کلینتون، در کاخ سفید و در دفتر هیلاری کلینتون به عنوان «مدیر فعالیت‌ها»  مشغول به کار بوده و پس از آن به عنوان یک متخصص «ترویج  استراتژیک» وارد کارهای «خیریه» در ابعاد جهانی شده است. جالب اینکه در شرکت  مشاوره‌ی او به نام «ویلیام ورکز » ، فردی به نام «سیلس  اکرمن » مدیر عامل است که پس از اتمام تحصیل در مدرسه‌ی کندی هاروارد، شش سال  مداوم در سنا و مجلس نمایندگان آمریکا مشاور امنیت ملی، سیاست خارجی و دفاعی و  دخیل در نظارت بر بودجه و سیاست‌گذاری عملیات ارتش در خاورمیانه و آسیای مرکزی  بوده است و بقول خودش روابط و تجارب گسترده‌ای در وزارت دفاع و وزارت خارجه دارد.  او در آفریقا و خاورمیانه بسیار سفر کرده است .  دیگر اعضایکلیدی شرکت  مشاوره‌ی او هم تجربه‌ی کار در پنتاگون، کاخ سفید و وزارت خارجه دارند .

افلک و ویلیامز در سال ۲۰۱۰ موسسه‌ای را با نام «برنامه‌ی  کنگوی شرقی » تاسیس کردند که هدفش «کمک به مردم شرق  کنگو» است. در میان پایه‌گذاران این موسسه،  مرکزی به نام «دیده‌بان  جهانی یهودیت » وجود دارد که، به اعلام خودش، قبلا تمرکز  اصلی‌اش روی سودان و مساله‌ی دارفور بوده است و حالا روی کنگو. (جالب اینجاست که  شرق کنگو یکی ذخایر بزرگی از مس، الماس،  کوبالت، نفت، طلا، و نقره است و از سمت شمال شرقی هم همسایه‌ی سودان جنوبی کنونی  محسوب می‌شود .) «رفیع پیتز » که در «آرگو » مشاور  افلکو یکی از بازیگران بوده است، کارگردانی ایرانی‌تبار است از پدری  انگلیسی و مادری ایرانی. او در سیزده سالگی و همزمان با حمله‌ی عراق به ایران  همراه مادرش به انگلیس می‌رود و در آنجا تحصیل می‌کند و پس از مدتی زندگی در  فرانسه در سال ۱۹۹۶، با به قدرت رسیدن محمد خاتمی، برای ساخت فیلم به ایران برمی‌گردد.  دو فیلم آخر او «شکارچی (۲۰۰۹ ) » و «من  سیاهم (۲۰۱۳ )» توسط شرکت آلمانی «تونتی تونتی ویژن » و فردی  به نام تاناسیس کاراتانوس تهیه شده‌اند که حداقل در چهار فیلم  اسراییلی «بی‌قرار  (۲۰۰۸ )» ، «عجمی (محصول ۲۰۰۹ و  برنده‌ی بهترین فیلم در جشنواره‌های اسراییلی اوفیر و جروسالم )»  ، «مدیر  منابع انسانی (۲۰۱۰ )» «میهمانی  خداحافظی (۲۰۱۳ )» تهیه‌کننده بوده است .

جهاد  جدید

سپاه‌هراسی  در قلب پروژه‌ی ایران‌هراسی تعریف شده است که توسط لابی اسراییل و کنگره و دولت  آمریکا به پیش می‌رود. تقریبا هر فیلم ضد ایرانی‌ای که در این چند سال ساخته شده  است تعرضی هم به سپاه پاسداران می‌کند. چرا که بعد از سی و چهار سال دیگر برای  آمریکا و صهیونیستهای بیرون و درون مرزهایش مشخص شده است که قوی‌ترین نیرویی که  جلوی تسلط آمریکا و صهیونیست‌ها را بر دنیای مستضعف و منابع زیرزمینی‌اش گرفته  است، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. از خاورمیانه تا آفریقا تا آمریکای لاتین.  جهت‌گیری تحریم‌های اروپا و آمریکا هم همین را آشکار می‌کند.

واقعیت  این است که دستگاه دیپلماسی عمومی اسراییل بخاطر نسل جوان‌تری که بر ان حاکم شده  است، تازه شروع کرده است به استفاده‌ی گسترده و سازمان‌بافته از  نفوذش در محیط‌های رسانه‌ای و هنری اروپا و  آمریکا و حتی خاورمیانه. (شبکه‌های فارسی‌زبان روزافزون و حضور اینترنتی آنها را  دقت کنید.) اعمال نفوذ در محافل سینمایی و جشنواره‌ها هم را هم در قالب همین تلاش  باید دید.

این  تازه شروع کار است. از یک طرف لابی صهیونیستی در دنیا رسانه‌های فراملی ایران را  از ماهواره‌ها بیرون می‌اندازد. از طرف دیگر خودش رسانه‌های تازه‌ی فارسی‌زبان  برای مردان و زنان و کودکان قشرهای متوسط کلانشهری ایرانی راه می‌اندازد و برای  آنها هم از داخل ایران و از میان نسل جوان و مستعد همین قشر متوسط کلانشهری نیرو  جذب می‌کند.

بنابراین  هر سال شاهد محصولات هنری بیشتری بر ضد ایران و بخصوص بر ضد پاسداران انقلاب  خواهیم بود که از یک طرف واکنشی است به چالشی که ایران به‌طور روزافزون به منافع  صهیونیزم و امریکا در دنیا و بخصوص خاورمیانه وارد کرده است. و از طرف دیگر تهدیدی  است که انقلاب اسلامی را در دهه‌ی چهارم حیاتش تهدید می‌کند. تهدیدی که هدفش سلب  مشروعیت از نهادهای انقلابی و در راس ان پاسداران انقلاب است و در نهایت فروپاشی  اجتماعی از راه جداکردن قشر متوسط کلانشهری از نظام جمهوری اسلامی و پشیمان کردن  نسل‌های جدید از انقلاب ۵۷.

مهم‌ترین  بخش جنگ نرم دشمنان که هدفش بردن عقل و قلب این قشرهاست است، به اوج رسیده است و  جمهوری اسلامی هم انگار کمترین توجه را برای بازتولید مشروعیت و اعتبار خود در  میان این اقشار و جوانانشان نشان می‌دهد. این جنگ را نمی‌توان با چهار تا کانال  تلویزیونی دیجیتال با فیلم‌ها و سریال‌های تکراری و درجه سه برنده شد.

این جنگ  نیاز به کسانی دارد که این قشر را بشناسند و راه‌های نفوذ به قلب و ذهنش را  بدانند. کسانی که تمام شبانه‌روز و در قلب و ذهنشان مسلمان انقلابی باشند، نه  کارمندانی که شیعه‌گری و انقلابی‌بودنشان را در پایان ساعت اداری در کمدهای  دفاترشان بگذارندو به خانه بروند. معنی جهاد این است و باید قبول کرد که امروز جمهوری  اسلامی باید جهاد جدید را از فرزندانش در حزب‌الله لبنان بیاموزد.

***درسا حسینی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 14
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 34
  • albert ۰۶:۳۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    هنوز که دارید میسوزید..
  • ۱۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    مشکل ما اینه که فیلمو ندیده نقدشو تو تلوزیون و روزنامه ها می خونیم
  • ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    حرف نزن وطن فروش
  • ۱۲:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    آقای راشد زمانی در رادیو ایران برنامه داشت.در یکی از برنامه ها,جوکی گفت به این مضمون که اصفهانی با پسرش رفت سینما,بعد از دیدن فیلم از پسرش پرسید از فیلم چی فهمیدی که بچه اش گفت که آره پسره از خانواده فقیری بود و دختره از خانواده پولدار,اینه عاشق هم بودنند ولی خانواده دختر مخالفت میکرد,که پدرش پرید وسط حرف پسرش که نه پسر جون تمام این فیلم برای این بود که 5 تومان من و تو رو از جیبمون در بیارن.والا همش قصه است.امیدوارم منظور مرا فهمیده باشید.
  • مسعود ۱۴:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    وقتي صهيونيسم جهاني اينقدر هزينه مي كند و فيلم هايي مثل ارگو و اخرين هم نمونه جديد 300 رو مي سازد صدا و سيما هم سريال هاي بي محتوايي مثل كلاه پهلوي را توليد ميكند كه فقط به ارايش و لباس بها دهد و نقش روحانيت را در مبارزه با رضا خان انقدر كمرنگ كند يا فيلم هاي سينمايي پيامبران بني اسراييل را با هزينه گزافي توليد مي كنند انگار از قافله عقبند اين صنعت سينما ميدان جنگ است جنگ فرهنگي غرب بر عليه اسلام وايران در فيلم 300 تاريخ ملت موحد و متمدن ايران را لگد مال كردند و در فيلم ارگو انقلاب اسلامي را به چالش كشيدند چرا صدا و سيما نبايد فيلمي درباره شخصيت كوروش كه نامش بارها در قران و همه ي كتاب هاي مقدس امده است بسازد و صرفا به پيامبران بني اسراييل كه انواع فيلم ها و سريال ها توسط غرب از انان ساخته شده بپردازد چرا ما يك فيلم سينمايي جهاني از واقعه عظيم عاشورا نداريم چرا به موضوع اخر الزمان از ديدگاه شيعه نمي پردازد در صورتي كه اخر الزمان فراماسونري سال هاست كه در هاليوود به خورد جهان مي رود چرا سينما ما در زمينه فيلم سازي درباره انقلاب كبير اسلامي ايران اين گونه ناتوان است يا علي
  • ناشناس ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    چرا آن موقع که فیلم 300 رو ساختن اینقدر نقد و بررسی نکردید ، چون خیلی از همین آقایان خوششان آمد که تاریخ 2500 ساله ایران به تاراج می رفت و همین آقایان فکرش را نمی کردند که روزی پاچه خودشان را هم خواهند گرفت .
  • ۱۵:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    حالتون بده ...
  • شایان ۱۶:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    پیشنهاد میکنم فیلم را نبینید خیلی مزخرفه حالت بهم مبخوره من دیدم شبش حالم بد بود فقط میتونم بگم خیلی کثافتن
  • محمد ۱۶:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۸
    0 0
    ما توي اين جنگ سينمايي مثل بقيه جنگها از لحاظ دانش از امريكا عقب تريم وبايد كار كنيم البته قبول دارم كه واكنش هامون نسبت به اين فيلم خيييييييييييييييييييييييييييييييييلي تندتر از فيلم سيصد يا اسكندر است كه خوب اين هم خوب ميشه
  • XRumerTest ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
    0 0
    Hello. And Bye.
  • XRumerTest ۲۳:۳۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
    0 0
    Hello. And Bye.
  • XRumerTest ۲۳:۳۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
    0 0
    Hello. And Bye.
  • XRumerTest ۰۶:۰۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۸
    0 0
    Hello. And Bye.
  • xp ۱۷:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۸
    0 0
    Hello. mashregh

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس