"اطلاعات بدست آمده حکایت از اداره تعدادی از شبکههای رادیویی، تلویزیونی، سایتهای خبری ضدانقلاب و وابسته به عناصر فتنه 88 توسط هسته مرکزی مستقر در ارگان عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس موسوم به (BBC ) دارد. برخی از رسانههایی که تاکنون ارتباط یا وابستگی آنها به هسته موصوف محرز شده است عبارتند از:
- سایتهای جرس، کلمه، ملی مذهبی، نوروز، ندای سبز آزادی، روز آنلاین، گذار، خودنویس و سحامنیوز.
- شبکههای رادیویی R.F.I فرانسه، دویچه وله(آلمان)، رادیو فردا (آمریکا)
- شبکههای تلویزیونی B.B.C (انگلیس)، V.O.A(آمریکا)، من و تو (انگلیس)."
اما سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه اين شبكهها چگونه مشغول فعاليت بودهاند؟ كدام محافل سياسي و رسانهاي از آنها حمايت كرده و نقش اتاق فكر آنان را بازي مي كردند؟ افراد، ليدرها و گروههاي اصلي اين جريانها چه كساني هستند؟
اين سؤالات، سؤالات مهمي هستند كه پاسخ به آنها ميتواند ما را در جهت شناخت هرچه بهتر اين گروهها آشنا سازد. البته در اطلاعيه وزارت اطلاعات اشارهاي جزئي به نام برخي از اين محافل شده و چنين آمده بود:
"مستندات جدید و موثق حکایت از کارویژههای غیررسانهای دیگر این شبکه دارند؛ یکی از این کارویژهها، بهرهگیری از پوششها و پایگاههای به ظاهر رسانهای در خارج از کشور، به منظور ایجاد راههای ارتباطی با افراد رسانهای نشان شده در کشور میباشند. به عنوان مثال تشکلی موسوم به «انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی» که در پاریس مستقر است، نقش یکی از کارفرمایان شبکه را ایفا میکرده است همچنین یک شبکه اجتماعی با منشأ آمریکایی از پروژههای «مرکز مطالعات ارتباطات جهانی» موسوم به «برنامه پژوهش رسانه در ایران» و تشکلی دیگر تحت عنوان «مدرسه روزنامهنگاری میانه» و چندین انجمن و موسسه دیگر که جملگی با سوءاستفاده از پوششهای رسانهای و گروههای مردمنهاد، مأموریتهای محوله از طرف سرویسهای اطلاعاتی اروپایی و آمریکایی را دنبال میکنند، شناسایی شدهاند."
بر اين اساس يكي از كارفرمايان اين شبكه، «انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی» معرفي شده است. اما «انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی» چيست و چه كساني هيأت مؤسس آن محسوب مي شوند؟
با مراجعه به سايت رسمي اين انجمن، مي توان به تعريف و اهدافي كه اين انجمن براي خود در نظر گرفته است، دست پيدا كرد. در بيانيه اعلام موجوديت اين گروه كه در تاريخ 2 مرداد ماه 1390 منتشر شده، چنين آمده است:
"انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی در آستانه سالروز انقلاب مشروطیت فعالیت رسمی خود را آغاز میکند. تشکیل انجمنی برای گردهم آئی روزنامهنویسان ایرانی با هر اندیشه و اعتقاد و سلیقه، برخاسته از نیاز روز جامعه ایران است که اکنون در سراسر جهان پراکندهاند.
هیات موسس انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی (که تا زمان برگزاری نخستین مجمع عمومی وظیفه شورای دبیران موقت را هم بعهده دارد) ترکیبی از چند نسل روزنامه نویسان ایرانی است. روزنامهنگارانی که از نحلههای فکری متفاوت و افقهای سیاسی – اجتماعی ناهمگون میآیند و برپائی انجمن را ادامه تلاش روزنامهنویسان ایران برای داشتن نهادی مدنی و مستقل میدانند.
سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران و انجمن صنفی روزنامهنگاران ایرانی دو نهاد مدنی شکل گرفته توسط روزنامهنگاران ایرانی در دو دوره مختلف تاریخیاند که هر دو با بنبست استبداد روبرو شدند و راه فعالیت را بسته دیدند. اعضای هیات موسس انجمن بین المللی روزنامهنگاران ایرانی، که اکثریت قریب به اتفاق آنها عضو یکی ازاین دو نهاد و یا دیگر نهادهای بینالمللی روزنامهنگاری هستند و یا بودهاند، با بزرگداشت همه تلاشهای پیشین، سازماندهی جدیدی را بر اساس شرایط نوین ضروری یافتهاند."
اما در قسمت هيأت مؤسس اين انجمن اسامي آشنايي به چشم مي خورد. اسامي كه در سال هاي اخير محور فعاليت هاي خود را ضديت تمام و كمال با انقلاب اسلامي تشكيل داده و هنگامي كه توسط نيروهاي اطلاعاتي- امنيتي لو رفته و از كشور گريختهاند، جمهوري اسلامي را متهم به استبداد كردهاند. هيأت مؤسس اين انجمن عبارتند از:
1- نوشابه امیری (رئیس)
2- علیرضا نوری زاده (نایب رئیس)
3- احمد رافت (خزانه دار)
4- نیک آهنگ کوثر (بازرس)
5- هوشنگ اسدی
6- کامبیز فروهر
7- روزبه میرابراهیمی
با اندك جستجويي در محيط سايبر به اين نتيجه مي توان رسيد كه دو نفر اصلي اين انجمن، نوشابه اميري و هوشنگ اسدي هستند. اين زن و شوهر اگر چه به لحاظ فكري و عقيدتي داراي اختلافات عميقي با هم هستند، اما هر دو براي براندازي جمهوري اسلامي با هم فعاليت مي كنند. اين دو نفر كساني هستند كه پايه هاي اوليه سايت ضدانقلابي "روزآنلاين" را نيز با بودجه مصوب دولت هلند پايه ريزي كردند.
نوشابه اميري كيست؟
نوشابه اميري در سال 1331در محله سرچشمه متولد شد. آنطور كه خود گفته از 19 سالگي روزنامه نگاري را شروع كرده و در سال هاي ابتدايي انقلاب، خبرنگار روزنامه كيهان بوده و يك بار نيز با امام خميني مصاحبهي داشته است. همسر او، هوشنگ اسدي عضو حزب توده و از مرتبطين با دستگاه امنيتي رژيم پهلوي، ساواك بود. اميري در مورد اقدامات فضاحتبار همسرش چنين مي گويد:
"هوشنگ عضو «نوید»، سازمان مخفی حزب توده بود. این مجموعه الگوی رایج آن زمان برای نفوذ در دستگاههای امنیتی را مورد استفاده قرار داد. هوشنگ به دستور رهبران حزب توده مبادرت به این كار كرده بود؛ این را بعدها رحمان هاتفی هم به خودم گفت. اما من از این ماجرا بیاطلاع بودم و بعد از افشا شدن اسامی بهقدری جا خورده بودم كه تا سه روز از شدت ناراحتی قادر به بیرون آمدن از خانه نبودم و حتی چاقوی كیكبری كنگرهداری را به قصد كشتن هوشنگ زیر بالش پنهان كرده بودم. رحمان، كه من از عضویت او هم در شاخه مخفی حزب بیخبر بودم، با مشاهده ناراحتی و آزردگی من به رهبری حزب فشار آورد تا این راز حزبیای را كه قرار نبود علنی شود اعلام كنند. روزی رحمان با ماشین آمد دنبال من. چند ساعت در خیابانهای تهران رانندگی کرد و با من حرف زد. داستان نفوذ را برایم گفت و در آخر گفت که هر انقلابی مستلزم كارهای زیبا و كثیف توام با یكدیگر است. آنها که عهدهدار كارهای كثیف میشوند باید واجد از خودگذشتگی باشند و هوشنگ از این دسته بود. کسی که میپذیرد از خود بگذرد، کار بسیار مهمی انجام داده. این استدلالی بود كه مرا مجاب کرد."
اگرچه در ادامه خواهيم گفت كه اين داستان، دروغي بيش نيست اما اين موضوعات موجب شد كه هوشنگ اسدي بازداشت و روانه زندان شود. نوشابه اميري نيز به واسطه تفكراتي كه داشت از كيهان اخراج و خبرنگار تايم مي شود:
"مدت ششماه خبرنگار تایم بودم. بعد از متهم شدن نماینده تایم به جاسوسی، نشریه «آفتاب» را راه انداختیم. با دستگیری و به زندان رفتن هوشنگ، مدتی توسط خانواده تامین مالی میشدم تا اینكه یكسالی پس از زندانی شدن هوشنگ مجددا به كار دوبله بازگشتم كه چندسالی بود انجام نمیدادم. بعد از آزادی هوشنگ دو نفری به سازمانها و شركتهای مختلف برای یافتن كار مراجعه میكردیم كه ناموفق بودیم. مدتی با فروش وسایل خانه خرج زندگی روزمره را تامین میكردیم. مدتی هم شعر برای كودكان میگفتیم و بهصورت نوار كاست، اما به اسم دیگران، در میآوردیم و پولی بابتاش دریافت میكردیم. این فعالیتها به موازات كار دوبله ادامه یافت تا اینكه جمعی از دوستان سینمایی، مجله در حال ورشكستگی «گزارش فیلم» را در اختیار گرفتند و آنجا مشغول شدیم."
از اواخر سال 69، وي وارد مجله "گزارش فيلم" مي شود. صاحبامتیاز مجله "گزارش فیلم" دکتر زرگر بود و سردبیر آن هم اسفندیاری و ابراهیم نبوی بودند. اميري در اين باره مي گويد:
"چند تا دوست سینمایی داشتیم مثل آقایان، موسوی، بیژن امکانیان، فریدون جیرانی و مهدی فخیم زاده كه به این نتیجه رسیده بودند که حتما باید در برابر مجله «فیلم» یک تریبون داشته باشند. چون مجله فیلم از یک سینمای سوپر روشنفکری دفاع میکرد اما اینها میخواستند بدنه سینما تریبون داشته باشد. رفتند و با آقای زرگر که داشت مجلهاش را میبست صحبت کردند که آن را درآورند. بعد آمدند سراغ ما چون هوشنگ قبلا سردبیر بود و در دوره شاه، «ویژه نامه فرهنگ و هنر کیهان» را درمیآورد. من هم که خوب در کار سینما بودم. ما صاحبامتیاز این مجله نبودیم. برای آن كار میكردیم. هوشنگ سردبیر گزارش فیلم بود، اما همیشه با اسم مستعار كار میكرد؛ با اسم بهار ایرانی. هربار هم كه هوشنگ- دو سه بار- با اسم خودش با روزنامهها مصاحبه كرد، همین آقای شایانفر و برادر حسن و برادر حسین حملات خیلی شدیدی بهش كردند."
بعد از دوم خرداد 76 و به مدد شبكه نفوذي ضدانقلاب در وزارت ارشاد وقت و به تبع آن راهاندازي نشريات زنجيرهاي اصلاحطلبان، اميري نيز وارد اين روزنامهها مي شود:
"من با این حرف خیلی موافقم كه دوران آقای هاشمی، زمینه اصلاحات را فراهم كرد. مجلاتی مثل آدینه، جامعه سالم و صنعت حمل و نقل هم توسط همین تیپ بچهها راهاندازی شد. ولی اینها همه محدود به نشریات تخصصی است و در روزنامهها اصلا از این خبرها نبود. بنابراین ما در این نشریات تخصصی مشغول به كار شدیم، به جای كار كردن در نشریاتی كه اساسا امكان كار و راهاندازی آنها فراهم نبود... من برگشتم چون دعوت به كار شدم برای روزنامه جامعه. آن هم بهخاطر اینكه آقای ابراهیم نبوی روی كار من شناخت داشت و پیشنهاد داد كه كارهای مصاحبه روزنامه جامعه را من انجام بدهم. مثلا با رفیقدوست و خیلیهای دیگر مصاحبه كردم. گهگاهی یادداشت هم مینوشتم برای روزنامههایی مثل صبح امروز.
در سال هاي آخر دولت اصلاحات، شبكه رسانه اي و مخملين سيامك پورزند توسط سربازان گمنام امام زمان كشف و تعدادي زيادي از آن بازداشت مي شوند. اميري و اسدي نيز از ايران گريخته و به فرانسه متواري شده و توسط تعدادي از افراد اپوزيسيون ديگر، "روزآنلاين" را راه اندازي مي كنند. جالب است كه آغاز به كار آنها، در دفاع از نمايندگان متحصن در مجلس ششم بوده است:
"اعضای اولیه شورای سردبیری، سینا مطلبی، فرناز قاضی زاده، امید معماریان، مسعود باستانی، مسعود بهنود، هوشنگ، من و نیکان (نیکاهنگ کوثر) بودیم که البته بعضی به تدریج جذب کارهای دیگر شدند. حتی آقای سازگارا و مهرانگیز کار هم بودند. یعنی شروعش از اینجا بود که ما یک نامه دستهجمعی امضا کردیم در دفاع از تحصن نمایندگان مجلس ششم؛ این شد هسته اولیه ما که بعدا کیهان بر همین اساس مطلبی منتشر کرد به عنوان شبکه عنکبوت. همان شبکه عنکبوت شد هسته اولیه سایت روز. از همان ابتدا آقای سازگارا و خانم کار به خاطر فعالیت های دیگرشان نماندند و ما ماندیم و شدیم شورای سردبیری روز، که سیاستهای کلی را تعیین میکند. بعد یک شورای اجرایی سه نفره انتخاب شد که عملا از روز اول من و بهنود و باستانی بودیم. آقای باستانی هم که یک سالی هست از روز رفتهاند و من و بهنود الان نقش شورای سردبیری را هم ایفا میکنیم. اما اینکه اعلام نمیکنیم به خاطر این است که یک دورانی من و هوشنگ محدودیت داشتیم برای اعلام اسم. من یک سال با اسم مریم کاشانی مطلب مینوشتم چون منزل ما را در تهران پلمب کرده بودند و حساب بانکی ما را هم بسته بودند. وکیلمان توصیه میکرد که به اسم خودمان مطلبی ننویسیم. توافق هم کرده بودیم که تصمیمات به اتفاق آراباشد. در دوران اخیر هم بعضی از همکاران جاهایی کار میکنند که ظاهرا اجازه ندارند اسمشان را در جاهای دیگر بگذارند. ولی همه میدانند که ما چه کسانی هستیم.
هوشنگ اسدی كيست؟
هوشنگ اسدی رشته روزنامهنگاری را در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به پایان برد. در سال اول دانشکده توسط دکتر صدرالدین الهی، به روزنامه کیهان معرفی شد. ابتدا عضو سرویس حوادث بود. سپس به عنوان دبیر سرویس گزارش، معاون سردبیر شب، سردبیر شب، معاون سر دبیر به فعالیت پرداخت.
او در پاییز ۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر و به کمیته مشترک ضد خرابکاری برده شد و به اعتراف خودش در این دوران تنها یک سیلی خورد. اسدی در مرداد ۵۴ پس از آنکه قول همکاری با ساواک را داد، به عنوان خبرچین این سازمان مخوف پلیس امنیتی از زندان آزاد شد. اسناد همکاری او با ساواک در بهار ۱۳۵۸ برملا شد و حزب توده به خاطر سرپوش گذاشتن بر افتضاح پیش آمده، مجبور شد اعلام کند که وی «نفوذی حزب» در ساواک بوده است.
در سال ۱۳۵۷ به عنوان یکی از اعضای اولین و آخرین شورای سردبیری کیهان انتخاب شد. شورای سردبیری شامل رحمان هاتفی، محمد بلوری، هوشنگ اسدی، مجتبی راجی و مهدی سحابی، به اتفاق آرا رحمان هاتفی را به عنوان سردبیر انتخاب کرد و هوشنگ اسدی، نماینده شورای تحریریه در شورای عمومی کیهان و مسئول مذاکره با گروههای سیاسی شد. اما چنانچه گفته شد بواسطه ارتباط با ساواك، بازداشت و زنداني مي شود.
وي پس از فرار از ايران، عضو موسس و شورای سردبیری روزآنلاین، روزنامه سبز و انجمن بینالمللی روزنامهنگاران ایرانی بوده است. وي با سايتهاي ضدانقلابي چون گویا، گذار، خلیج فارس، صبح امروز و میهن همكاري و فعاليت داشت.
اسدي در سال 2011 به واسطه نگارش كتابي با عنوان "نامههایی به شکنجهگرم"، جايزه بين المللی کتاب حقوق بشر سال را توسط شهردار شهر وين دريافت مي كند. اين كتاب آنقدر حاوي مطالب جعلي و دورغين است كه حتي صداي ايرج مصداقي، يكي از اعضاء گروههاي كمونيستي را هم در آورد و در مورد اين كتاب چنين نوشت:
"کتاب «نامههایی به شکنجهگرم» تحت عنوان خاطرات زندان هوشنگ اسدی در تابستان ۸۹ به زبان انگلیسی و توسط انتشارات «دنیای یگانه» One World به بازار کتاب راه یافت. من، برخلاف برخی که تجربهی زندان را از سر گذراندهاند، مرور گذشته رنجم نمیدهد که هیچ از جهاتی باعث خوشحالی و غرورم نیز میشود. اما اعتراف میکنم خواندن این کتاب را با درد و اندوهی عمیق به پایان بردم. نه به خاطر سرگذشتی که نویسنده مدعی است از سر گذرانده، نه به خاطر یادآوری گذشته، بلکه به خاطر وارونهگویی، دروغپردازی و تحریف یک دوره از تاریخ میهنمان. این رنج در لحظه لحظهی خواندن کتاب با یادآوری چهرهی نجیب و دوست داشتنی دوستان تودهایام همچون مهدی حسنیپاک، اسماعیل وطنخواه، مجید منبری، سیفالله غیاثوند و ... دوچندان میشد. نه آنها و نه بسیاری دیگر از دوستان تودهایام که از سیاهکاریهای اسدی مطلع بودند، امروز در میان ما نیستند تا پرده از اعمال او بردارند. این خلاء، وظیفهی من را دوچندان میکند که به سهم خود اجازه ندهم کسانی که آگاهانه و از روی اختیار به یاری جنایتکارانی شتافتند که دستشان به خون دوستان تودهایام آغشته است تاریخ آن دوره را تحریف کنند. ضعفهای انسانی را درک میکنم، بیرحمی و شقاوت رژیم را لمس کردهام. به ضعفها و سستیهای خود آگاهم. قهرمان نبودهام که به دیگران به خاطر ضعفهایشان خرده بگیرم. نگاه من به این کتاب و نویسندهی آن از زاویهی دیگری است. دیر یا زود دروغهای اسدی و امثال او رو میشود؛ اما اثرات مخرب این گونه روایتها همچنان باقی میماند و بدون شک به تلاش دیگران برای گفتن حقایق دربارهی جنایات این رژیم، ضربه میزند."
وي ادامه مي دهد:
"در کتاب اسدی هیچیک از شاهدان از جمله رحمان هاتفی، نورالدین کیانوری، مریم فیروز، منوچهر بهزادی، امیر نیکآیین، آصف رزمدیده، حسین جودت و ... زنده نیستند. او به خوبی میداند [آيتالله]خامنهای، احمدینژاد، موسوی، کروبی، آیتالله صانعی و ... هیچگاه به دروغهای او پاسخ نخواهند داد. برفرض این که غیرمستقیم چیزی بگویند اسدی از آن برای معروفیت خود استفاده خواهد کرد. او برای مطرح کردن خود از هیچ اسمی فروگزار نمیکند. مثلاً در صفحهی ۱۰ کتاب توضیح میدهد هنگام دستگیری، پنجرهی خانهشان رو به ساختمانی باز میشد که شیرین عبادی و مادرش در آن زندگی میکردند و مادر زنش با مادر شیرین عبادی همصحبت بودند."
البته مابقي افراد هيأت موسس اين انجمن نيز كارنامه بهتري از اين زن و شوهر ضدانقلاب ندارند. چنانچه گفته شد جمهوري اسلامي عليرغم فرصتهايي كه به اين افراد براي بازنگري در عملكرد گذشته خود داد، اما اين افراد همچنان با اقدامات گذشته خود اصرار ورزيده و درصدد ضربه زدن به كشور برآمدند. هنگامي هم كه ديدند در دورن كشور نمي توانند به اهداف مورد نظر خود برسند، از كشور فرار كرده و از طريق رسانه هاي خارجي و سايبري، فعاليت خود را ادامه دادند.
جالب آنكه آنان كه نام خود را روزنامهنگار مستقل و آزاد گذاشته و به همين دليل واهي هم به ضديت با جمهوري اسلامي برآمدهاند، حال حاضرند براي گرفتن مواجب خود از دولتهاي اروپايي، تن به خواستهها و دستورات آنان داده و در ازاي گرفتن استخواني، دم تكان دهند!