
گروه سیاسی مشرق_ حجتالاسلام علی فلاحیان وزیر اطلاعات دوران سازندگی و نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری متولد نجفآباد اصفهان است و این روزها در حالی که پای به 63 سالگی گذاشته، خود را برای ورود به عرصه انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری آماده می کند.
او در گفتوگویی تفصیلی به تبیین جدیدترین تحلیل ها و نظراتش درباره شرایط کشور، انتخابات آینده و سیاست خارجی به ویژه بحث مذاکره و رابطه با آمریکا پرداخت.
فلاحیان پیش از این مصاحبه، حضور خود در انتخابات ریاست جمهوری را مشروط به درخواست مردمی کرده بود که اخیرا به گفته خود او "به حد نصاب رسیده اند".
فلاحیان همچنین در خصوص شعار انتخاباتی خود اینگونه گفته بود: با شعار " ایجاد کشور پیشرفته اسلامی" به میدان می آیم و ایجاد دولت الکترونیک و سوق دادن صنعت کشور به سوی فرا صنعتی از دیگر برنامه های است که مد نظر دارم.
در ادامه بخش هایی از گفت و گوی فلاحیان با فارس را به انتخاب مشرق می خوانید؛
* من متناسب با وضع موجود برنامه دارم اما الآن برای بیان آنها زود است. ما الآن طبق آمار، 640 میلیارد دلار درآمد تولید ناخالص ملی داریم. علت گرانیهای فعلی اینست که یک استقراضی از بانک مرکزی کردیم که حدود 60 هزار میلیارد است که این 10 درصد است؛ یعنی ما به لحاظ نُرم اقتصادی دنیا وضعمان بد نیست.
* بانک جهانی بعد از این تحریمها یک افکارسنجی از ایرانیان کرده که حدود 70 درصد از وضع مادی خود ابراز رضایت کردند. زمانی که من در دولت [هاشمی رفسنجانی] بودم درآمد سرانه 4 هزار دلار بود و الآن 8 هزار دلار است و ما جزو 30 کشوری هستیم که از لحاظ اقتصادی مطرح هستیم؛ یعنی ما بالاتر از ترکیه یا مالزی یا نزدیک اینها هستیم.
* مردم الآن دنبال برنامه نیستند، دنبال این هستند که این کسی که میگوید من این کار را میکنم، آیا اعتقاد به کارشناسی دارد؟ یا اعتقاد دارد با مدیران درجه اول کشور کار کند و اگر اعتقاد دارد، توانایی انجام این را هم دارد؟ ولی وقتی آمد در کابینه و در کار و این توانایی را نداشت که از شایستگان برای هدایت اقتصاد بهره ببرد، چرا گفته این کار را انجام می دهد؟
* باید دید یک کاندیدا توانایی مدیریت این مجموعه را دارد یا مثلاً میگوید من اصلاً اینها را نمیخواهم و یکسری آدم میآورم که از من یک رده پایینتر باشند و بتوانم آنها را مدیریت کنم.
* فرد است که میتواند یک مجموعه کارشناسی قوی را سازماندهی و یک مجموعه مدیران قوی را هدایت کند. اگر نتوانست میرود رده دوم و وقتی رفت رده دوم، عقبگرد می کند. اسلام میگوید اگر فردی در یک مجموعه متصدی کاری شد و در آن مجموعه کسی بالاتر از او باشد، آن مجموعه به عقب میرود «و لایزال اَمرُهم فی سفال». لذا مردم باید بدانند کسی که آمده حرفهایی را زده، آیا اولاً خودش به لحاظ کارشناسی توانایی فهم موضوعات را دارد یا بیشتر یک ادعاست؟
* آقای احمدینژاد از نخبگان درجه دو استفاده کرد. ایشان چون هر کسی رئیس جمهور شد، به اصطلاح کیک نیروی انسانی را یک بُرش میزد و برمیداشت. ایشان گفت که من این کاست را به هم میزنم؛ این یعنی چه؟ یعنی من از آدمهای رده دو استفاده می کنم. حرف ما این بود که او از نظر تئوری سیاسی و اقتصادی ممکن است بتواند امور را اداره کند اما اگر به بحران خورد، سقوط می کند که آقای احمدی نژاد چند بار هم در این دوره و هم در دوره قبل سقوط کرد اما دستش را گرفتند.
* آقای هاشمی هم سقوط کرد و در هدایت امور در بسیاری موقعیتها شکست خورد که گاهی با مشکل اعتصابات مواجه می شدیم. ایشان تحلیل اقتصادی ما را قبول نداشت. من گفتم که ارز 7 تومان نیست، محاسبه کردم 35 تومان است. ایشان اول گفتند 60 تومان و بعد رفتند با آقای عادلی ساختند و دوتایی نرخ را به 140 تومان رساندند و بعد همین طور بردند بالا. بعد از اینکه من محاسبه کردم و دیدم نرخ ارز غیر واقعی است، گفتم این کار شما یک تورم انتظاری در پی دارد.
* یعنی شما الآن این جنسها را گران میخرید و وقتی این جنسها عرضه شده به بازار، تورم تشدید میشود و وقتی تورم بالا رفت، همه معادلات بههم میریزد. در آن صورت کارگر مثلاً 200 یا 400 تومان حقوق میگیرد و زندگی اش را با این حقوق تنظیم کرده اما وقتی تورم رو به رشد بود، حقوقش جوابگو نیست و همه زندگی این آدم به هم میریزد.
* عملکرد آقای هاشمی موجب گسترش فقر نشد؛ او معتقد بود که ما در دوره سازندگی هستیم که یک ضرورتهایی پیش میآید برای اینکه برنامه سازندگی پیش برود. مثلاً آقای هاشمی می گفت بر اساس نظریه کارشناسان اقتصادی ما ناچاریم که دست به چنین کارهایی بزنیم. اصلاً روند اقتصاد کشور ما همواره رو به رشد بود.
* سیاست الآن مبتنی بر تقاضاست اما همین که دولت فعلی از نخبگان استفاده نکرد، مشکل به وجود آورده است. ایشان سیاستاش در افزایش تقاضا بود. دو تا روش در توسعه اقتصادی داریم؛ یکی عرضه و یکی تقاضا. این دو تا با هم نمیشود و ایشان گفت پول میدهیم تقاضا را افزایش میدهیم. وقتی تقاضا را افزایش میدهی تقاضای کل هم افزایش می یابد و لذا صنایع شما بیشتر تولید میکنند و سودآور میشوند به شرط آنکه به سوی واردات نروی چون در این صورت هم صنایع تحت فشار قرار می گیرند و هم تورم ایجاد میشود.
* در انتخابات سال 80 گفتند الآن شرعاً حرام است که به آقای فلاحیان رأی دهید چون رأیتان از بین میرود و رقیب برنده انتخابات می شود و استدلالشان هم این بود که به خاطر برخی مسائل من رأی ندارم. قبل از آن وضعم خوب بود. یکی قتل های زنجیرهای که به من چسباندند و یکی هم داستان پسرم بود که 4 نفر به ما حمله کردند و یکی از آنها در این حادثه کشته شد که البته محکوم هم شدند ولی بالاخره تبلیغات دست آنها بود... این یک تبلیغات انتخاباتی بود که البته به این موضوع در تیزر تبلیغاتی ام جواب داده بودم که از صدا و سیما پخش نشد و اگر آن تیزر پخش میشد، جواب همه اینها را می داد...
* من نظرم این بود که همان برنامههایی که در دولت هاشمی بود برای سازندگی ادامه دهم که آقای توکلی به شدن منتقد آنها بود. ما معتقد بودیم استقراض خارجی برای توسعه لازم است اما او مخالف این کار بود. فکر نمی کنم آقای توکلی اصلاً سیاست عرضه را قبول می داشت و شعارش رسیدگی به طبقه محروم جامعه بود.
* دولت هاشمی به دنبال توسعه اقتصادی صرف بود و آقای خاتمی هم میگفت آزادی و توسعه سیاسی بر همه چیزها تقدم دارد. آقای هاشمی می گوید بهتر است شما با این پولی که الآن به دست می آوریم، کارخانه بزنید تا بخواهیم آن را بین فقرا توزیع کنیم نه اینکه دولت او به فقرا اصلاً توجه نمی کرد و می خواست در کشور تعادل ایجاد کند اما چون پول نبود، نمی شد.
* مردم دنبال تثبیت بازار هستند که این موضوع چند تا شاخص دارد که یکی تثبیت نرخهاست و یکی تثبیت بازار به این معنا که شوک به بازار وارد نشود تا بتوانند کارها را تنظیم کنند.
* انتخابات 92 تا به حال سه تا قطب وجود دارد. یکی قطب اصولگرایان و همین پیروان خط امام و رهبری و یک قطب دیگر، قطب اصلاحطلبان است که البته بینشان اختلاف است که تحریم کنند یا نکنند و نتیجتاً افرادی مثل آقای عارف و دیگران تصمیم گرفتند تحریم شکسته شود و بیایند اما اینها نمیتوانند کل جریان اصلاحطلبی را نمایندگی کنند و اجماع نخواهند کرد و کسی نمی تواند پر قدرت بیاید. یک قطب هم دولت است که طبق شواهد موجود کاندیدا دارد و میخواهد برنامههایی که دارد ادامه دهد.
* من معتقدم اگر قرار شد اصولگرایان توافق کنند، همه کسانی که می خواهند ائتلاف کنند یا به نفع یکی بروند کنار، نمایندگانی بی طرف داشته باشند و این نمایندگان بر اساس ضوابطی ریش سفیدی بکنند و مجموعه را یه یک یا دو نفر برسانند... اگر چنین باشد، من اصلاً خودم نمی آیم.
او در گفتوگویی تفصیلی به تبیین جدیدترین تحلیل ها و نظراتش درباره شرایط کشور، انتخابات آینده و سیاست خارجی به ویژه بحث مذاکره و رابطه با آمریکا پرداخت.
فلاحیان پیش از این مصاحبه، حضور خود در انتخابات ریاست جمهوری را مشروط به درخواست مردمی کرده بود که اخیرا به گفته خود او "به حد نصاب رسیده اند".
فلاحیان همچنین در خصوص شعار انتخاباتی خود اینگونه گفته بود: با شعار " ایجاد کشور پیشرفته اسلامی" به میدان می آیم و ایجاد دولت الکترونیک و سوق دادن صنعت کشور به سوی فرا صنعتی از دیگر برنامه های است که مد نظر دارم.
در ادامه بخش هایی از گفت و گوی فلاحیان با فارس را به انتخاب مشرق می خوانید؛
* من متناسب با وضع موجود برنامه دارم اما الآن برای بیان آنها زود است. ما الآن طبق آمار، 640 میلیارد دلار درآمد تولید ناخالص ملی داریم. علت گرانیهای فعلی اینست که یک استقراضی از بانک مرکزی کردیم که حدود 60 هزار میلیارد است که این 10 درصد است؛ یعنی ما به لحاظ نُرم اقتصادی دنیا وضعمان بد نیست.
* بانک جهانی بعد از این تحریمها یک افکارسنجی از ایرانیان کرده که حدود 70 درصد از وضع مادی خود ابراز رضایت کردند. زمانی که من در دولت [هاشمی رفسنجانی] بودم درآمد سرانه 4 هزار دلار بود و الآن 8 هزار دلار است و ما جزو 30 کشوری هستیم که از لحاظ اقتصادی مطرح هستیم؛ یعنی ما بالاتر از ترکیه یا مالزی یا نزدیک اینها هستیم.
* مردم الآن دنبال برنامه نیستند، دنبال این هستند که این کسی که میگوید من این کار را میکنم، آیا اعتقاد به کارشناسی دارد؟ یا اعتقاد دارد با مدیران درجه اول کشور کار کند و اگر اعتقاد دارد، توانایی انجام این را هم دارد؟ ولی وقتی آمد در کابینه و در کار و این توانایی را نداشت که از شایستگان برای هدایت اقتصاد بهره ببرد، چرا گفته این کار را انجام می دهد؟
* باید دید یک کاندیدا توانایی مدیریت این مجموعه را دارد یا مثلاً میگوید من اصلاً اینها را نمیخواهم و یکسری آدم میآورم که از من یک رده پایینتر باشند و بتوانم آنها را مدیریت کنم.
* فرد است که میتواند یک مجموعه کارشناسی قوی را سازماندهی و یک مجموعه مدیران قوی را هدایت کند. اگر نتوانست میرود رده دوم و وقتی رفت رده دوم، عقبگرد می کند. اسلام میگوید اگر فردی در یک مجموعه متصدی کاری شد و در آن مجموعه کسی بالاتر از او باشد، آن مجموعه به عقب میرود «و لایزال اَمرُهم فی سفال». لذا مردم باید بدانند کسی که آمده حرفهایی را زده، آیا اولاً خودش به لحاظ کارشناسی توانایی فهم موضوعات را دارد یا بیشتر یک ادعاست؟
* آقای احمدینژاد از نخبگان درجه دو استفاده کرد. ایشان چون هر کسی رئیس جمهور شد، به اصطلاح کیک نیروی انسانی را یک بُرش میزد و برمیداشت. ایشان گفت که من این کاست را به هم میزنم؛ این یعنی چه؟ یعنی من از آدمهای رده دو استفاده می کنم. حرف ما این بود که او از نظر تئوری سیاسی و اقتصادی ممکن است بتواند امور را اداره کند اما اگر به بحران خورد، سقوط می کند که آقای احمدی نژاد چند بار هم در این دوره و هم در دوره قبل سقوط کرد اما دستش را گرفتند.
* آقای هاشمی هم سقوط کرد و در هدایت امور در بسیاری موقعیتها شکست خورد که گاهی با مشکل اعتصابات مواجه می شدیم. ایشان تحلیل اقتصادی ما را قبول نداشت. من گفتم که ارز 7 تومان نیست، محاسبه کردم 35 تومان است. ایشان اول گفتند 60 تومان و بعد رفتند با آقای عادلی ساختند و دوتایی نرخ را به 140 تومان رساندند و بعد همین طور بردند بالا. بعد از اینکه من محاسبه کردم و دیدم نرخ ارز غیر واقعی است، گفتم این کار شما یک تورم انتظاری در پی دارد.
* یعنی شما الآن این جنسها را گران میخرید و وقتی این جنسها عرضه شده به بازار، تورم تشدید میشود و وقتی تورم بالا رفت، همه معادلات بههم میریزد. در آن صورت کارگر مثلاً 200 یا 400 تومان حقوق میگیرد و زندگی اش را با این حقوق تنظیم کرده اما وقتی تورم رو به رشد بود، حقوقش جوابگو نیست و همه زندگی این آدم به هم میریزد.
* عملکرد آقای هاشمی موجب گسترش فقر نشد؛ او معتقد بود که ما در دوره سازندگی هستیم که یک ضرورتهایی پیش میآید برای اینکه برنامه سازندگی پیش برود. مثلاً آقای هاشمی می گفت بر اساس نظریه کارشناسان اقتصادی ما ناچاریم که دست به چنین کارهایی بزنیم. اصلاً روند اقتصاد کشور ما همواره رو به رشد بود.
* سیاست الآن مبتنی بر تقاضاست اما همین که دولت فعلی از نخبگان استفاده نکرد، مشکل به وجود آورده است. ایشان سیاستاش در افزایش تقاضا بود. دو تا روش در توسعه اقتصادی داریم؛ یکی عرضه و یکی تقاضا. این دو تا با هم نمیشود و ایشان گفت پول میدهیم تقاضا را افزایش میدهیم. وقتی تقاضا را افزایش میدهی تقاضای کل هم افزایش می یابد و لذا صنایع شما بیشتر تولید میکنند و سودآور میشوند به شرط آنکه به سوی واردات نروی چون در این صورت هم صنایع تحت فشار قرار می گیرند و هم تورم ایجاد میشود.
* در انتخابات سال 80 گفتند الآن شرعاً حرام است که به آقای فلاحیان رأی دهید چون رأیتان از بین میرود و رقیب برنده انتخابات می شود و استدلالشان هم این بود که به خاطر برخی مسائل من رأی ندارم. قبل از آن وضعم خوب بود. یکی قتل های زنجیرهای که به من چسباندند و یکی هم داستان پسرم بود که 4 نفر به ما حمله کردند و یکی از آنها در این حادثه کشته شد که البته محکوم هم شدند ولی بالاخره تبلیغات دست آنها بود... این یک تبلیغات انتخاباتی بود که البته به این موضوع در تیزر تبلیغاتی ام جواب داده بودم که از صدا و سیما پخش نشد و اگر آن تیزر پخش میشد، جواب همه اینها را می داد...
* من نظرم این بود که همان برنامههایی که در دولت هاشمی بود برای سازندگی ادامه دهم که آقای توکلی به شدن منتقد آنها بود. ما معتقد بودیم استقراض خارجی برای توسعه لازم است اما او مخالف این کار بود. فکر نمی کنم آقای توکلی اصلاً سیاست عرضه را قبول می داشت و شعارش رسیدگی به طبقه محروم جامعه بود.
* دولت هاشمی به دنبال توسعه اقتصادی صرف بود و آقای خاتمی هم میگفت آزادی و توسعه سیاسی بر همه چیزها تقدم دارد. آقای هاشمی می گوید بهتر است شما با این پولی که الآن به دست می آوریم، کارخانه بزنید تا بخواهیم آن را بین فقرا توزیع کنیم نه اینکه دولت او به فقرا اصلاً توجه نمی کرد و می خواست در کشور تعادل ایجاد کند اما چون پول نبود، نمی شد.
* مردم دنبال تثبیت بازار هستند که این موضوع چند تا شاخص دارد که یکی تثبیت نرخهاست و یکی تثبیت بازار به این معنا که شوک به بازار وارد نشود تا بتوانند کارها را تنظیم کنند.
* انتخابات 92 تا به حال سه تا قطب وجود دارد. یکی قطب اصولگرایان و همین پیروان خط امام و رهبری و یک قطب دیگر، قطب اصلاحطلبان است که البته بینشان اختلاف است که تحریم کنند یا نکنند و نتیجتاً افرادی مثل آقای عارف و دیگران تصمیم گرفتند تحریم شکسته شود و بیایند اما اینها نمیتوانند کل جریان اصلاحطلبی را نمایندگی کنند و اجماع نخواهند کرد و کسی نمی تواند پر قدرت بیاید. یک قطب هم دولت است که طبق شواهد موجود کاندیدا دارد و میخواهد برنامههایی که دارد ادامه دهد.
* من معتقدم اگر قرار شد اصولگرایان توافق کنند، همه کسانی که می خواهند ائتلاف کنند یا به نفع یکی بروند کنار، نمایندگانی بی طرف داشته باشند و این نمایندگان بر اساس ضوابطی ریش سفیدی بکنند و مجموعه را یه یک یا دو نفر برسانند... اگر چنین باشد، من اصلاً خودم نمی آیم.