امااین کشور بی اصل و نصب که محل تجمع فرقه ها و نژادهای گوناگون از مهاجران ملل مختلف به ویژه اروپاییان میباشد، چون فرزند نامشروع جهان ازبدو تولد بنای بقای خود را برقتل، ترور و جنگ و کشتار نهاد تا ابرقدرت جهان شود وحاکم جهان گردد. پس از جنگ های جهانی اول ودوم و جنایت بمباران اتمی هیروشیما، دنیا را دوقطب میدانست که یک قطب آن خودش بود وقطب دیگرش (اتحاد جماهیر شوروی سابق).که پس از فروپاشی شوروی و تقسیم شدن آن به کشورهای مستقل ظاهرا راه بر آمریکا هموارتر شد و خودرا بی رقیب می دانست وشاید این دلیل مهمی بود برای تغیر ادبیات خود برای حکومت برجهان. از این رو جنگ پنهان آمریکا شروع شد و با نفوذ درمناطق دلخواه خود که منافع اش را تامین می کرد!حاکمان آن سرزمین را قبضه میکرد وسعی داشت تا سیاست و افکارسیاسی و راهکارهای دیپلماتیک خودرا برآن حکومت دیکته کند.
آن ملت بر علیه این استعمار نوین به پا می خواست با نیرنگ او را توسط همان حاکمان آن سرزمین از سرراه بر می داشت. اما طی دهه گذشته و پس از حادثه هالیوودی انفجار برج های دوقلو در حادثه ۱۱سپتامبر، طرح ازپیش تعیین شده که توسط سازمان جاسوسی ومراکز علمی سیاسی خود برای حاکمیت جهان در قرن بیست ویکم تدوین کرده بودند کلید خورد وشیوه جدید تسخیر ممالک جهان رونمایی گردید و برای این پروسه ازقبل، مواد لازم راتدارک دیده بودند و این مواد عبارت بودند از: موجودیت و تشکیل گروه های تروریستی چون: القاعده وگروه های تروریستی دیگر، که این شیوه جدید آمریکا برای حکومت جهان (تولدتروریسم دولتی وحمایت وگسترش آن)توسط آن بود.
در این پروسه و شیوه نوین بسیار ماهرانه و دقیق برنامه ریزی شده بود و از هر نکته ظریف که حساسیت و قدرت انفجاری بیشتری داشت استفاده کردند. مثلا از ادیان الهی و پیروان آن مذاهب و فرقه های جدیدی ساختند و از همه پتانسیل موجود برای به وجود آوردن و پیاده کردن برنامه مورد نظر خود استفاده کردند. مثلا، القاعده و طالبان نسخه ای که بنام دین پیچانده شد.
این نسخه امریکایی الاصل، نخست وسیله ای شده برای پیشبرد اهداف و بعد به عنوان بهانه زمینه اشغال کشورها توسط آمریکا و تا امن کردن جهان برای تداوم حیاتش فراهم کرد. آمریکا که خود را حاکم جهان می پنداشت و برنامه ریزی دقیقی هم کرده بود، از گروه های تروریستی پرورده سیاست خود، استفاده کرد و چون سارقی که نخست محل پنهان مورد نظر خود را آتش می زند و سپس آشکارا برای خاموش کردن آن آتش در آن محل حاضر می شود و به بهانه خاموش کردن آتش به دنبال گنج مورد نظرش می پردازد، عمل می کند و جنگ عراق، افغانستان، حمله به لیبی، با لباس ناتو، حضور در کشورهای حاشیه خلیج فارس همه موید این نظریه است.
اما غافل از اینکه این تئوری بن بست باریک دارد. امروز بحران مالی پیدایش جنبش های مختلف مخالف حاکمیت در داخل آمریکا همچون جنبش ۹۹ درصدی، بحران های اجتماعی جامعه ، بی اعتمادی جامعه آمریکا نسبت به حاکمیت آمریکا، بدهی ۱۶ تریلیون دلاری این گشور که لحظه ای سیر صعودی دارد، از درون آمریکا را دچار فرسایش کرده و در خارج از مرزها با برگشت نوک سلاح تروریست های دست پروردهایش به سوی خود آمریکا ، نابود شدن متحدان آمریکا و انقلاب های صورت گرفته در این کشور، که بر خلاف آن حاکمان متحد آمریکا بر علیه این کشور، قیام می کنند.
بی نیاز شدن جهان از علم وصنعت آمریکا به واسطه رشد علمی ملل مختلف، به ویژه ملت هایی که به نحوی مستعمره آمریکا بودند و وجود تشکلهای ضد استعماری دربین ملل مختلف وتشکیل ائتلاف های ضد آمریکایی و به ویژه الگو شدن انقلاب اسلامی ایران و این ملت قهرمان وتفکر انقلابی ملت مسلمان ایران و گرایش ملل مختلف برای اتحاد با جمهوری اسلامی ایران، همه نشانه هایی از متلاشی شدن آمریکا وتجزیه ودر نهایت نابودی آمریکا در آینده نه چندان دور می باشد.
در حقیقت آمریکا با این سیاست و شیوه حاکمیتش چون کوه یخی می ماند که بر روی آتشفشان بنا شده که با فعال شدن اینآتشفشان ذوب می شود واین کوه یخی در نظم نوین جهان آینده جایی ندارد.