گروه جنگ نرم مشرق _ آیا موسیقی هنری خنثی است؟ یا میتوان از آن به عنوانِ یکی از انواعِ رسانه برای اغوا یا ارشاد استفاده کرد؟ کارکردهای موسیقی چیست؟ موسیقی چگونه میتواند به سبکِ زندگی شکل دهد؟
یکی از ابزارهای نرم، که میتواند در تهاجم یا دفاعِ نرم در جنگِ نرم به کار گرفته شود یکی از انواعِ 7 گانهی هنر یعنی موسیقی است. هر چند موسیقی از جنبهی دیگر، یکی از ابعاد سبک زندگی است، چه بخواهد بخشی از زمانِ را برای گوش دادن به خود اختصاص دهد، چه بخواهد در حینِ زندگی و کار، حالِ افراد را دگرگون کند، روحیهها را تغییر دهد و کیفیت زندگی یا کار را بالا یا پایین کند.
موسیقی، بدونِ کلامْ میتواند مفاهیم و حسها را انتقال دهد و حالِ انسانها را دگرگون کند، اما با اینحال، موسیقیِ بدونِ کلام همواره مکمل بوده است. موسیقیِ بدونِ کلام در سادهترین شکل، میتواند در طبیعت، در قالبِ صدای پرندگان، باران، حرکتِ آب در یک رودخانه یا دریا، یک مکملِ خوب برای کامل کردنِ مناظرِ طبیعی در محیط باشد و در پیچیدهترین شکل میتواند یک موسیقی متن برای یک فیلم یا بازیِ کامپیوتری باشد که در مقاطعِ مختلف فیلم یا بازی حسِ مناسب را به بیننده یا بازیباز، طبقِ نظرِ کارگردانِ فیلم یا بازی انتقال دهد.
همانگونه که گفته شد، موسیقی عمدتاً نقشی مکمل بازی میکند. در حوزهی موسیقیِ باکلام این نقشِ موسیقی به اوج میرسد و در بعضی موارد این ترانه یا شعر است که جنس یا نوای موسیقی را تعیین میکند و در بعضی موارد هم بر عکس. اما آنچه مسلم است، نقشِ تکمیلی موسیقی است که در اینجا به اوج میرسد. موسیقی در اینجا، در خدمتِ انتقال مفاهیم به نظم یا به نثرِ آهنگین در آمده است. به بیان سادهتر موسیقی در خدمتِ به مقصد رساندن و یا به ذهنِ مخاطب نشاندنِ متنِ ترانه یا شعری است که یک ترانهسرا آنرا سروده و یک خواننده با صدای خود آنرا میخواند.
علاوه بر این، موسیقی بیش از همه بر روح و روحیهی افراد تاثیر میگذارد، میتوان روحیات افراد را با موسیقی با کلام در معرضِ مفاهیمی چون؛ امید، عشق، دوستی، نفرت، خیانت و...، گذاشت. تاثیر موسیقی و متنهای موجود در آن میتواند به حدی برسد که حتی در رفتار ظاهریِ افراد نیز خود را نشان دهد. در گذشته برای اینکه مفاهیم ارزشمند ماندگار شود، از ابزار شعر استفاده میشد. یعنی این مفاهیم به صورتِ شعر درمیآمد تا بر سر زبانها بیفتد و در یادها باقی بماند. حال موسیقی در قالبِ نقشِ تکمیلیِ خود، در خدمتِ شعر و ترانه در آمده است و اثرگذاری، ضریبِ نفوذ و ماندگاری این مفاهیم موجود در شعر را بالاتر برده است.
اهمیت موسیقی را از این حیث، میتوان در غالبِ سرودِ ملی، به روشنی درک کرد. یعنی همانطور که پرچمِ کشوری، هویتِ یک ملت را نشان میدهد، موسیقی هم به شکلِ سرودِ ملی همان کارکرد را ایفا میکند. حال سوالی که مطرح میشود این است که آیا مفاهیمی که در غالبِ ترانهها و اشعار بر رویِ ملودیها سوار میشوند، و به گوشِ مخاطبین میرسند، با اولویتها و نیازهای واقعی جامعه، متناسبند؟
برای اینکه بتوان پاسخِ دقیقتری به این سوال داد، باید موسیقی، و خصوصاً موسیقی با کلام را از سه جنبه موردِ توجه قرار داد؛
· موسیقی به مثابه یک هنر: بازگوکنندهی قریحه و حسِ یک شاعر، آهنگساز یا میوزیسین و درنهایت خواننده است. این جنبه از موسیقی است که حس، حال و قریحه را در خدمت انتقال، مفاهیم که کارکردِ بعدی موسیقی است قرار میدهد.
· موسیقی به مثابه یک رسانه: موسیقی در بهترین حالت یک رسانهی خوب است که میتواند پیامی را به مخاطبش برساند. همانطور که انبیاء هم دعوت میکردند و هم یک مبلغ بودند یک رسانهی خوب هم میتواند مبلغ یک پیام خوب باشد یا، دعوت به امید یا نا امیدی، آیندهایی روشن یا تیره و تار، وفاداری در عشق یا خیانت، کند. یک ترانهسرا یا شاعر که مفاهیم را وزندهی میکند میتواند مفاهیمِ رسا و با ارزش یا مفاهیمِ نارسا و بیارزش را هنرمندانه و زیبا به نظم درآورد، یک آهنگساز و خواننده هم با موسیقی و صدای خود آن را به یک اثر هنرمندانه بدل کنند. همهی اینها کمک میکنند تا رسانایی موسیقی، به عنوانِ یک رسانه، به حداکثر برسد و در شنونده تاثیرِ به سزایی بگذارد.
· موسیقی به مثابه یک صنعت: به جنبههای اقتصادی، گردشِ مالی، حوزهی فروش، بازاریابی، عرضهی اثر و توسعهی تکنیکی آن از نظر ابزاری باز میگردد.
همانگونه که میتوان دید جنبههای مختلف موسیقی در خدمتِ جنبهی رسانهای برای انتقال مفاهیم و ابلاغ و دعوت به گذارههای مثبت و منفی است. برای درکِ بهتر میتوان مثالِ سادهای زد. برای همه کتاب در میان انواع رسانه شناخته شده است. اگر برای فردی که میخواهد کتاب بخرد، تنها جنبههای ظاهریِ کتاب مثلِ طرحِ جلد، نوعِ خط، صفحهآرایی، نفیس یا غیر نفیس بودنِ چاپ، بیش از مفاهیمِ مطرح در کتاب اهمیت داشته باشد، آیا از طرفِ ما به سادهانگاری و ظاهرانگاری متهم نمیشود؟ اگر در موسیقی، خصوصاً موسیقیِ باکلام هم تنها به جنبههای هنری و صنعتی توجه کنیم و از جنبهی رسانهای و رسانایی آن از حیثِ انتقال پیام به مخاطب غافل شویم همان اشتباه سادهانگارانه و ظاهرانگارانه را مرتکب شدهایم.
حال با یک چنین مقدمهای میتوان به این نتیجهی قطعی رسید که موسیقی یک عاملِ خنثی نیست، آنچه که موسیقی یا دیگر انواع هنر یا رسانه را خنثی نشان میدهد، توجه صرف به جنبههای هنری و صنعتیِ آن است. هنر برای هنر به طور عام و موسیقی برای موسیقی یک شعارِ دروغین بیش نیست. این شعار، برآمده از همان سادهانگاری و ظاهر انگاری است که در نگاه به کتاب مثال زده شد. در این شعار از جنبهی رسانهای انواعِ هنرها به طور عام و موسیقی به طور خاص غفلت شده است. با این نگاه است که میتوان کارکردهای متعددی برای موسیقی شناسایی کرد. کارکردهایی که بر جنبههای شخصی و اجتماعی زندگی تاثیر میگذارد و از این حیث سبکِ زندگی را به عنوان نرمافزار یک جامعه و تمدن شکل میدهد.
شاید مهمترین کارکردهای موسیقی را بتوان در سه حوزهی اصلی زیر دستهبندی کرد:
موسیقی ابزاری برای عرصهسازی
در رویکردِ عرصهمدار، یکی از کارکردهای انواعِ هنر، ایجاد عرصه و فضایِ مساعد برای گرویدن خیلِ گستردهای از مردم به یک موضوع، مفهوم یا طرزِ تفکر است. موسیقی هم از این قاعده مستثنی نیست. اساساً عرصهسازی زمانی به اوج میرسد که در فضای غیرِ رسمی بروز یابد. برای گرایشِ مردم در سطحِ عمومی به یک موضوع، بهترین روش، دغدغهمند کردنِ مردمی است که عموماً در فضایِ غیرِ رسمی تنفس میکنند، تا رسمی.
فضای رسمی و حکومتی، عمدتاً محلِ زیستِ نخبگان و فعالینِ هر حوزه است. مثلاً در حوزهی سیاسی، نخبگان سیاسی اعم از رهبران و دولتمردان کشور از جمله کسانی هستند که بیش از همه در فضای رسمی زندگی میکنند و هر چه به فضای عوام سیاست نزدیک شویم، حال و هوا غیرِ رسمیتر خواهد شد.
یکی از ساز و کارهای گسیل خواستههای رسمی به فضای غیر رسمی استفاده از ابزارهای عرصهسازی در رویکردِ عرصهمدار است. اینکه امروز بسیاری از خواستهها، دغدغهها و آرمانهای رهبران، نخبگان و فعالانِ جامعه در حوزهی رسمی میمانند و به حوزهی غیر رسمی نیامده و همهگیر نمیشوند به دلیلِ غفلت از شناختِ فضای رسمی و غیر رسمی، مسئلهی عرصهسازی و ابزارهای عرصهسازی است. همانگونه که گفته شد، موسیقی یکی از این ابزارهاست که از حیثِ رسانهای میتواند ابرهای فکری حاکم بر فضای رسمی را بر سر فضای غیر رسمی بکشاند و یک موضوع را به دغدغهی عمومی بدل کند.
درکِ این ضرورت باعث شده که جلساتِ سالیانه با شعرا و همچنین مداحان توسطِ امامِ جامعه به صورتِ منظم برگزار شود. شعر ابزارِ انتقال مفاهیم و موضوعات است به فضای غیر رسمی و مداحان هم میتوانند در مناسبتهای مختلف این شعرها را در قالب نوحه در فضای کوچه و بازار همهگیر کنند. اما یک نکته را نباید فراموش کرد. همانگونه که گفته شد اگر شعر نقش اصلی را بازی کند، بدونِ نقشِ مکملِ موسیقی نمیتواند آنطور که باید ضریبِ نفوذ پیدا کرده و عرصهی فرهنگیِ جامعه را از دستگاههای پخشِ داخلِ ماشینها، تا پخشکنندههای جیبی یا اصطلاحاً اِم.پی.تیری پلیرها را در بنوردد و به گوش عمومِ جامعه برسد. شاید تنها نوحهها و مداحیها هستند که در مناسبتها و خصوصاً در محرم میتوانند با موسیقی و موسیقیهای با کلام از این حیث رقابت کنند.
طبقِ توصیههای امام جامعه ارزشها، مفاهیم و مضامین باید در ظرف احساس شاعرانه عرضه شود؛ «شعر علاوه بر اينكه ظرفی برای بيان احساس شاعرانه است بايد در خدمت ارزشها باشد.» (دیدار شاعران با رهبر انقلاب ۱۵/۰۵/۱۳۹۱) حال این ظرف میتواند در قالبِ یک بستهبندی مناسبِ آهنگین، در فضای غیر رسمی جامعه فراگیر شود و نقشِ تکمیلیِ موسیقی به ضریبِ نفوذِ آن کمک کند.
اما امروز فضای موسیقی با کلام در قرق ترانهسرایان و شاعرانِ دیگری است که در فضای دیگری سیر میکنند و اولویتها و ارزشهای دیگری را به گوشِ فضای عمومی جامعه میرسانند.
اگر یک بررسی آماری سرانگشتی صورت گیرد میتوان از میان آلبومهای اخیراً منتشر شده و مجوز دار و همچنین موسیقیهای با کلامِ سریالهای صدا و سیما، وضعیت بازار ترانهسرایی را به خوبی درک کرد. به راستی از میانِ موسیقیهای با کلامِ شاخصِ منتشر شدهی اخیر در فضای رو زمینی و مجوز دار، زیر نظر وزارت ارشاد یا صدا و سیما، کدامیک متنِ ترانههای خود را از میانِ شعرِ شاعرانی که هر ساله توسطِ رهبر انقلاب در نشستِ خود با شاعران تایید میشوند، انتخاب کردهاند؟ به بیان سادهتر، ضریبِ نفوذِ این شاعران در فضای موسیقیِ باکلامِ مجوز دار و رو زمینی، فضای زیر زمینی پیشکِش، چقدر است؟
در دیدار اخیر ایشان با شاعران در ماه رمضان گذشته، عنوان شد که: «با استمرار اين حركت، كشورِ عزيزِ ايران بار ديگر هديهای ارزشمند به تمدن و فرهنگ جهانی و خصوصاً اين منطقه، اهدا خواهد كرد.» این حرکت میتواند تنها در حوزهی شعر، متوقف نماند و با تکمیل آن به واسطهی ابزار و رسانهی موسیقی، با سرعتِ فراگیریِ بالاتر فضایِ عمومی را پوشش دهد.
حال در رویکردِ عرصه مدار، در فرآیندِ عرصهسازی میتوان نمونههای متعددی را برای کارکردهای موسیقی سراغ گرفت. یکی از کارکردهای موسیقی در عرصهسازی، ایجادِ حرکت و جنبشِ اجتماعی و سیاسی است که در ادبیاتِ علومِ اجتماعی به Social movement یا جنبشِ اجتماعی معروف است.
موسیقی و جنبشهای اجتماعی Social Movement
موسیقی مانند هر رسانهای میتواند نظرات و تمایلات مردم را جهتدهی کند و حرکت یا جریان اجتماعی، سوشال موومنت Social Movement، ایجاد کند. جنبشهای اجتماعی گروههای گستردهای از افراد یا سازمانها هستند که به صورتِ غیرِ رسمی بر روی موضوعاتِ سیاسی یا اجتماعی تمرکز دارند. به بیان دیگر، آنها تغییرات اجتماعی را تداوم میبخشند، تقویت میکنند یا به عقب باز میگردانند.
به این موضوع در غرب با رویکردهای متفاوتی پرداخته شده است. اما پرداختِ به موسیقی در حوزهی مباحثِ جامعهشناسی خصوصاً در حوزهی اِتنومیوزیکولوژی ethnomusicology از قدمتِ بیشتری برخوردار است.
تا اواخر دههی 1960 و اوایلِ دههی 1970، که معلوم شد از تاثیر موسیقی عامهپسند Popular music، بر حرکتهای اعتراضی اجتماعی یا فرهنگی غفلت شده است، تنها مطالعاتِ محدودی بر رویِ تاثیرات موسیقیِ عامهپسند، به عنوانِ شیوهای از ابرازِ وجودِ سیاسی، صورت گرفته بود. هر چند بعضی از متخصصین حوزهی مطالعاتِ موسیقی در فضای فرهنگی-اجتماعی ethnomusicologists، مثلِ مِرییِم Merriam، معتقد بودند که، «ترانهها و سرودها همانگونه که تبعیت میکنند، هدایت هم میکنند و جنبشهای سیاسی و اجتماعی، اغلب از طریق ترانهها ابراز میشوند، چرا که آنها از این روش امکانِ شکل دادن و قالبریزی کردنِ افکارِ عمومی را پیدا میکنند.» به هر روی، این موضوعی است که حتی در غرب هم به شکلِ عجیبی، در مقایسه با میزانِ پرداختِ به موضوعاتِ دیگر، توجه اندکی به آن شده، خصوصاً در حوزهی مطالعاتِ ثبات و تغییر در جامعه و سیاست.
هر موسیقیای که از یک ذهنیت هوشیار سیاسی یا اجتماعی و با هدفِ اعتراض یا تغییر بیرون جسته باشد، بدونِ توجه به سبک و خواستگاهِ موسیقی، یک کنشگرایی یا اکتویزمِ آهنگین musical activism است.
این بیشتر از آنجاست که بر خلاف دیگر انواعِ هنر، موسیقی قدرت متحد کردنِ موثرِ گروهی از مردم را در جهتِ یک هدف خاص دارد. تجربهی خواندنِ یک سرود در قالبِ یک گروه، حال در حینِ رژه، تظاهرات یا کنسرت، به پیوستگیِ اجتماعی گرانقیمتی میانجامد.
بنابراین، همانطور که موسیقی میتواند مردم را به لحاظِ احساسی متحد کند، کلام و متنِ موسیقی نیز در موسیقیِ با کلام، میتواند شیوهی جدیدی از تفکر را در میانِ شنوندگان باب کند.
در ایدئولوژیِ چپ سنتی، خصوصاً در حزبِ کمونیست، برداشت اولیه از فرهنگ، یک سلاحِ تبلیغاتی در یک جنگِ ایدئولوژیک بود که طبقهی کارگر را از اعتقاداتِ اشتباهاتشان بیرون میکشاند. آهنگسازانِ و آهنگنویسانِ چپ در کتابِ موسیقیِ کارگر که در سالِ 1934 منتشر کردند رویکردِ خود را به فرهنگ و خصوصاً موسیقی اینگونه بیان کردهاند:
موسیقی به همهجا نفوذ میکند چرا که:
با خود کلمات را منتقل میکند، این کلمات را در ذهنها ثبت میکند، آنها در قلبها مدفون میکند، موسیقی یک سلاح در منازعهی طبقات است.
نمونهای دیگر از کارکردِ موسیقی در جنبشهای اجتماعی را میتوان در جنبشِ حقوقِ مدنی در آمریکا خصوصاً برای سیاهپوستان و مدافع حقوق مدنی دهه 1960 دید. فعالان حقوق مدنی برای رساندن پیام خود به جامعه، نه تنها از موسیقی مذهبی، بلکه از ترانه های فولک و پاپ نیز بهره بردند و در آنها تغییراتی دادند. موردِ دیگر موسیقیهای ضدِ جنگی است در طولِ جنگِ ویتنام و در دههی اخیرا علیه جنگ آمریکا در افغانستان و عراق منتشر شد.
در فضای جامعهی ایران هم میتوان به نمونهی انتخاباتِ سالِ 1388 اشاره کرد. موسیقیهای با کلامی که توسط خوانندگان، آهنگسازان و ترانهسرایانی که عمدتاً در خارج از ایران بودند در فضای بعد از انتخابات سالِ 1388 خوانده شد تا مردم را بر علیه حکومت ایران بشوراند و به جنبش و حرکت وا دارد. در بسیاری از موارد خوانندگانی که عمدتاً کارهای خنثی و عاشقانه میخواندند، برای ایجاد جنبش اجتماعی و سیاسی در داخل ایران کارهایی را منتشر کردند که شاید در طول سابقهی کاری آنها بینظیر یا کمنظیر بود.
موسیقی و سبک زندگی
رسانه یک مفهوم مونث است و آن چیزی که بر محمل مونث، رسانه، مینشیند فکر، مضمون و مفهومی است که توسط یک عامل مذکر مثلِ شاعر، ترانه سرا و موزیسین باید بر آن نشانده شود. یکی از کارکردهای اصلی موسیقی تذکر است. ذکر، یاد، یادآوری و تذکر، میتواند هم برای مفاهیم و گذارههای مثبت باشد و هم برای مفاهیم و گذارههای منفی. حال در سبکِ زندگی فردی و اجتماعی، میتوان مفاهیم و مضامین مثبت، ارزشی و فطری را در قالبِ این رسانه به گوشِ مخاطب رساند و به او تذکر داد یا بر عکس، مفاهیم منفی، بیارزش و دور از فطرت را.
ذکر و یاد یکی از گذارههای مهم در سبکِ زندگی است. در بسیاری از ادعیه، معماری و آبادانی اوقات به واسطهی ذکر و یادِ خداوند به عنوانِ یکی از خواستههای اصلی مطرح است. « اَسْئَلُكَ...، اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً» (دعای کمیل) «از تو میخواهم...،كه اوقاتم را در شب و روز به ياد خودت معمور و آباد گردانى». معماری، یعنی ظرفیتی برای شکلِ زندگی و حیات. معماری حاکم در شهرها به عنوانِ محلِ زیستِ انسان، ظرفیتِ شکلِ فیزیکیِ زندگی انسان را تعیین میکنند. حال، اوقات و زمانهای یک انسان به واسطهی ذکر و یاد خداوند میتواند معماری و آباد شود.
بسته به اینکه انسان در ذکر و یاد چه گذارهای باشد، مثبت یا منفی، معماری اوقات و زمانهای زندگی انسان متناسب با آن تعیین خواهد شد.
«نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارکشان که آن نظریه را در باب موسیقی دادند به همین مطلب بود این است موسیقی لهوی داریم ممکن است موسیقی به اصطلاح فقهی اش موسیقی لهوی باشد «لهو» یعنی غفلت یعنی دور شدن از ذکر خدا دور شدن از معنویت دور شدن از واقعیتهای زندگی دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بی بندوباری این موسیقی می شود حرام اگر این با کیفیّت اجرا حاصل شود اگر با کلام حاصل شود فرقی نمی کند.» (بیانات معظم له در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان) 1377/11/13)
حال رسانه عموماً و موسیقی و موسیقیِ با کلام، خصوصاً، میتواند با تذکر مفاهیم و معانی مختلف، ابزاری در خدمتِ آبادانی و معماری اوقات انسان، یا ویرانکنندهی اوقات و زمانهایِ زندگیِ انسان باشد.
با این توضیحات باید دید وضعیت فعلی بازار موسیقی در جامعهی ما، چه به لحاظِ عرصهسازی، چه به لحاظِ تاثیر بر جنبشهای اجتماعی و چه به لحاظِ اثرگذاری بر سبکِ زندگی مردم چگونه عمل کرده است.