گروه بین الملل مشرق - آرون دیوید میلر مشاور وزرای خارجه شش دولت آمریکا و از پژوهشگران ارشد در اندیشکده وودرو ویلسون و عضو شورای مشورتی اسرائیل در آمریکا در مقاله ای در نشریه فارین پالیسی به بررسی ابعاد پیروزی حماس در جنگ هشت روزه پرداخته است.
آرون دیوید میلر مشاور شش وزیر خارجه پیشین آمریکا
به گزارش مشرق، دیوید میلر گروه های فلسطینی را به دو گروه "خوب" و "بد" تقسیم می کند و می نویسد: چگونه است که حماس- که همواره در پی حملات استشهادی بوده، اقدام به پرتاب موشکهای تأمینشده از سوی ایران کرده و منشأ شعارهای ضد اسرائیلی بوده است- نسبت به فلسطینی "خوب"، محمود عباس منطقی و دوستداشتنی، که متعهد شده است خشونت را به خاطر مذاکرات کنار بگذارد، توجه، محبوبیت و حمایت بیشتری جلب میکند؟ از لحظه شروع این بحران، اوباما تقریباً با تمام رهبران خاورمیانه گفتگو کرده است به جز محمود عباس.
دیوید میلر معتقد است 4 دلیل برای ترجیح داده شدن حماس به عباس وجود دارد و این رویکرد احتمالا با شرایط کنونی ادامه خواهد داشت.
فتح بیخاصیت!
حزب عباس دچار نابسامانی شده است. پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی 2006 فلسطین، در دست گرفتن کنترل غزه در سال 2007، و احساس انزوای سیاسی که خود فتح دارد و به علاوه نبود روند صلح پایدار، فرصتی را برای حماس- این نماد مذهبی و ملیگرایانه فلسطینی- فراهم کرده است. به اعتقاد میلر اگر یاسر عرفات زنده بود، بدلیل نوع شخصیت و کاریزمای شخصیتی وی، حماس هرگز به جایگاه کنونیش دست نمییافت.
عباس هیچگاه نتوانست جایگاه عرفات را پر کند و دچار انزوای سیاسی شد
مرگ عرفات منجر به نوعی خلاء رهبری در فرهنگ سیاسی فلسطین شد که در آن شخصیتها، و نه نهادها، جایگاهی برجسته دارند. درست است که عباس دارای مشروعیت انتخاباتی بود اما قدرت، نفوذ و سرزندگی متناسب با این نبرد تاریخی را نداشت. و در شرایطی که جنبش ملی فلسطین فاقد هر گونه استراتژی و جهتگیری خاصی بود، دیری نپایید که جایگزینی برای فتح از نفسافتاده، ازهمگسسته، فاسد و بیخاصیت پیدا شد.
خاورمیانه قلمرو افراد سرسخت است
باید اقرار کنیم که سیاست خاورمیانه نه قلمرو صلحطلبان بلکه قلمرو مردان سرسختی است که گاه عملگرا نیز میشوند- البته نه در پاسخ به خواستههای احساسی یا آرمانگرایانه.
تلاش برای ایجاد صلح از سوی اسرائیل هرگز از طرف چپ صورت نگرفته- و احتمالاً نخواهد گرفت. از مقامهای عالیرتبه اسرائیل همچون مناخیم بگین گرفته تا اسحاق رابین (در طول انتفاضه اول) تا آریل شارون و بنیامین نتانیاهو، ماجرای مذاکرات اعراب و اسرائیل ماجراهای افراد سرسختی است که محاسباتشان بنا بر ضرورت و منافع شخصی تغییر کرده و در عین حال که میتوانند خواستههای طرف مقابل را برآورده کنند از نظر سیاسی نیز میتوانند در داخل از فشارها شانه خالی کنند.
عباس؛ نور چشمی غرب و اسرائیل
تا کنون عباس شاید بهترین شریک فلسطینی برای اسرائیل باشد. اما اگر نتواند انتظارات را برآورده کند، با مشکل روبرو خواهد شد.
نورچشمی غرب بودن کم چیزی نیست. به دلایلی، عباس و نخست وزیر ش سلام فیاض، به امید اصلی صلحطلبان تبدیل شدند: آنها مردان منطقی و میانهرویی بودند که از خشونت دوری میکردند و در حقیقت هدفشان ایجاد حکومت بود. اما آیا آنها واقعاً قادر به برآورده کردن خواستههای اسرائیل بودند؟
آنچه مایه شگفتی است این است که این حماس بود که مورد توجه اسرائیل قرار گرفت- معلوم شد که این ملیگرایان اسلامگرا آنچه اسرائیل میخواست را داشتند و قادر به برآوردنش بودند. وقتی اسرائیل خواستار آتشبس شد با چه کسی مذاکره کرد؟ حماس، و نه عباس. وقتی اسرائیل خواستار پسگرفتن گیلعاد شالیط شد، با چه کسی مذاکره کرد؟ حماس، و نه عباس. "عالوف بن" روزنامهنگار زیرک اسرائیلی نیز هفته پیش نوشت که اسرائیل رئیس شاخه نظامی حماس- احمد الجعبری- را به قتل رسانید، چرا که وی دیگر تمایلی به ایفای نقش نیروی پلیس اسرائیل و جلوگیری از پرتاب موشکهای حماس و جهاد اسلامی نداشت. "بن" در یادداشت خود این گونه فرض میکند که اسرائیل نیز در عوض اقدام به ارسال مقادیر زیادی پول به بانکهای غزه و کمک به زیرساختهای غزه کرد. الجعبری دارای محبوبیت بود و به مدت چهار سال انتظارات اسرائیل را – در توافقی نانوشته بر سر عدم ترور رهبران حماس از سوی اسرائیل و توقف شلیک موشک به سرزمینهای اشغالی از سوی حماس - برآورده کرد. اما عباس هم محبوبیت کمی دارد و هم قادر به تأمین انتظارات اسرائیل نیست.
حاشیه امن نتانیاهو در دنیای حماس
میلر در مورد بنیامین نتانیاهو نیز نظر جالب و متفاوتی دارد و معتقد است منافع نتانیاهو وی را به سمت حماس متمایل میسازد و عباس دیگر مهره ارزشمندی برای معامله و چانه زنی نیست. وی معتقد است نتانیاهو همین است که هست. وی در حال حاضر شاید تنها چهره سیاسیای باشد که از پس اداره کابینه این رژیم برمیآید. اینکه آیا وی میتواند اسرائیل را به سمت صلح واقعی با فلسطینیان هدایت کند یا خیر داستان دیگری است.
از نظر سیاسی اقرار به آن دشوار است اما با توجه به دیدگاه نتانیاهو - که عمیقاً تحت تأثیر بدگمانی و بیاعتمادی به اعراب و فلسطینیان است- او در دنیای حماس راحتتر است تا در دنیای عباس. دنیای حماس دنیای سرسختی، امنیت و حفاظت از دولت یهودی دربرابر موشکهای حماس، اقدامات تحریکآمیزشان و نفرتشان از یهودیت است. رفتار حماس تنها مهر تأییدی است بر دیدگاه نتانیاهو- و وی را قادر میسازد نقش قهرمان و ناجی اسرائیل را بازی کند.
لذتی که نتانیاهو از درگیری با حماس میبرد
نتانیاهو واقعا در پی راهاندازی جنگ علیه موشکهای حماس، که بسیاری از شهرهای اسرائیل را تهدید میکند، نبوده است. اما بدون شک از درگیر بودن با آن لذت میبرد. در این که وی از نابود کردن حماس و از مذاکره با عباس لذت میبرد شکی نیست، اما به روش خودش. در حقیقت مذاکره بر سر مرزها، پناهندگان و بیتالمقدس برای نتانیاهو مایه عذاب است، چرا که گزینههایی را بر او تحمیل میکند که برخلاف طبیعت، سیاست و ایدئولوژی وی است.
البته حماس نیز بهانهای واهی برای فرار از مذاکره با فلسطینیان نیست. اما این که نتانیاهو باور دارد که باید در هر مذاکرهای محتاط عمل کند دقیقاً به این دلیل است که عباس قادر به کنترل حماس نیست و کشورهای عربی، به خصوص مصر، اکنون آغوش خود را به روی حماس باز کردهاند. ممکن است وی از نظر منطقی این احتمال را که نبود مذاکرات مؤثر در حقیقت به حماس قدرت میبخشد بپذیرد. اما از نظر احساسی هرگز.
بهار عربی؛ بهار اسلامگرایان و حماس
کشورهای عربی، حتی با این که مردمانشان با آرمان فلسطینیان همذاتپنداری کردند، هرگز واقعاً به جنبش ملی فلسطین و ساختار سازمانش، یعنی سازمان آزادیبخش فلسطین –فتح- (PLO) اعتماد نکردند.
تمامی کشورهای عربی همسایه اسرائیل، به جز مصر، درگیری خونینی با PLO داشتهاند. در نظر این کشورها، فلسطینیان چه به دلیل جمعیت مهاجرشان و چه به دلیل این احتمال که نبرد مسلحانه فلسطینیان ممکن است اعراب را نیز به درون جنگی ناخواسته یا نابهنگام بکشاند، همواره نوعی خطر محسوب میشدهاند.
تنش و اختلاف همچنان وجود دارد. اما بهار عربی- در حقیقت بهار اسلامگرایانه- آرایش جدید عمدهای خلق کرده است.
پیروزی دیپلماتیک اصلی برای فلسطینیان تلاش عباس برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین در سازمان ملل نیست. در حقیقت پیروزیها و نفوذ فزاینده اسلامگرایان در سیاست کشورهای عربی است که به حماس چهره بهتر و حمایت بیشتری میبخشد. دو تن از مهمترین دوستان عربستان در خاورمیانه- یعنی ترکیه و مصر- اکنون پشت حماس هستند و روابطشان با اسرائیلیها سردتر شده است. و این همپیمانان جدید همچون ایران و سوریه تحت فشارهای بینالمللی نیستند. آنها از متحدان آمریکا و در دل جامعه جهانی هستند.
موشکهای حماس تاثیرگذارتر از سیاست عباس
این که موشکهای حماس بار دیگر مسأله فلسطین را مورد توجه قرار داده است، و نه سیاست عباس، خود مهر تأییدی است بر بیکفایتی وی. دیگر اثری از رئیس جمهور فلسطین نیست.
موشکهای مقاومت از سیاسی کاری های عباس موثرتر بوده است
در حال حاضر این همه توجهی که این ماه در مجمع عمومی سازمان ملل به راه حل تشکیل دو کشور مستقل میشود کاملاً بیفایده است. و بار دیگر این تأییدی است بر این حقیقت که وقایع رخداده در خود اسرائیل و فلسطین تعیینکنندهاند و نه چیز دیگر. و این حماس است که تمام توجهها را به خود جلب کرده است. در ماه گذشته، امیر قطر با هدایا و کمکهای نقدی به غزه سفر کرد، نخست وزیر مصر از غزه دیدار کرد و نماینده اتحادیه عرب قرار است به زودی به این مکان سفر کند. وزیر امور خارجه ترکیه نیز گفته است به شخصه از این ناحیه دیدن خواهد کرد.
اتحاد حماس و فتح تنها راه نجات فلسطین
این مشاور صهیونیست با وجود پیروزیهای چشمگیر مقاومت در رویارویی با اسرائیل، در پایان حماس و فتح را به یک میزان ناکارآمد تفسیر کرده است. میلر معتقد است حماس نیز به هیچ وجه قادر نخواهد بود بیش از عباس سرزمینهای اشغالی فلسطین را آزاد کند یا غزه را به شهر یا کشوری مانند سنگاپور تبدیل کند. در شرایط کنونی عباس نیز به اندازه دشمنان حماس، از حمله اسرائیل به غزه خرسند خواهد بود.
و از آنجا که افراد بسیاری از طرح دو کشور مستقل سود میبرند، عباس نقشی کلیدی در این زمینه ایفا خواهد کرد. تصور زیبایی است که فتح و حماس روزی با هم متحد شوند- با رهبری عباس- و به جای سیاست ناکارآمد یکی سلاح به دست گیرد و دیگری مذاکرات را انجام دهد.
اما واقعیت این است که ما در نوعی جهان موازی سرشار از حقیقت، برادری و روشنایی با پایانی هالیوودی زندگی نمیکنیم . اینجا بلبشوی خاورمیانه است، جایی که ریسکگریزی و در نظر گرفتن تمامی گزینهها اغلب جای تفکر هوشیارانه و جسورانه را که به جای نتایج سیاه و سفید، به نتایج خاکستری میانجامد میگیرد.
حماس مقاومت و فتح سیاست را زنده نگاه میدارد اما نه آن قدر مؤثر که به تشکیل حکومت متنهی شوند. اسرائیل نیز به نقش دردسرساز خود در این مسأله ادامه خواهد داد. و در حال حاضر هیچ یک از این دو جنبش فلسطینی اقدامی نمیکنند که اسرائیلیها در تصمیم خود تجدیدنظر کنند.
دیوید میلر مقاله خود را با این جمله کلیدی به پایان میبرد:
معما مثل روز روشن است: حماس با اسرائیل صلح نمیکند، و عباس نمیتواند با اسرائیل صلح کند.