گروه فرهنگی مشرق - «آرگو» یک فیلم سیاسی است درباره واقعه 13 آبان 59 و تصرف لانه جاسوسی آمریکا به دست «دانشجوهای مسلمان پیرو خط امام» که در سایه 32 سال تنبلی رسانهای ستادهای مدیریتی چاق و البته پولدار نشسته بر سر سفره پول مردم، ساخته شده است.
یک روایت جعلی از ماجرای عجیب تسخیر لانه جاسوسی و برای حمایت از جاسوسهایی که 32 سال پیش ناگهان به دام دانشجوهای جوانی افتادند که این کارها به سر و شکلشان نمیآمد.یک مجموعه سیاسی، مثلا دولت آمریکا بعد از سالها با استفاده از اینکه هنوز هیچ فیلم و رمانی درباره این ماجرا در ایران تولید نشده، یک فیلم سیاسی ساخته است.
مثل «این سایدر»، «300»، «بدون دخترم هرگز» و از این دسته فیلمها. اینکه عجیب نیست. «منافع ملی» یک مفهوم روشن در ادبیات سیاسی و فرهنگی ایالات متحده است. بوش رییسجمهور باشد یا کلینتون، کندی، اوباما، کارتر، ریگان، جان کری، رامنی، ...، هرکس رییسجمهور باشد، منافع ملی آمریکا و پرچم یونایتد استیتز، چیزی نیست که کسی با آن شوخی کند.
شده بعد از 32 سال، جنازه جاسوسهای شکست خورده ساکن در سفارت سابق آمریکا را بیرون بکشند، برای تحقیر تاریخی به دست عدهای دانشجوی یکلاقبا فکری میکنند. حتی اگر یک روایت پُر از دروغ و تناقض را به نمایش گذاشته باشند.
اینطور نیست که مثل کشتینشینان مدیریت فرهنگی ایرانی، فرمان را بیامان رها کنند و با پول مردم، 444 روز بسازند که دل فلان دیپلمات ـ جاسوس آمریکایی را به دست بیاورند و ماجرای لانه جاسوسی را ماستمالی کنند. اینطور نیست.
چقدر از این فیلمها میشود مثال زد که سینمای آمریکا یا فرانسه یا فلان جا، برای دفاع از کارهای انجام شده در دورههای گذشته کشورش ساخته، حتی حق دیگران را با دروغهای عجیب و غریب ضایع کرده که سینه صاف کند و پُز آقایی بینالمللی بدهد.

«آرگو» از این جهت فیلم درستی است. یعنی از آنچه باید دفاع کند، دفاع میکند و جای خط حمله و دفاع را با هم عوض نکرده است. یک فیلم هم در ایران ساخته شده، یعنی مدیران فرهنگی یکی از دستگاهها پولی از فروش همین نفت تحریم شده را از گلوی مردم بریدهاند و دادهاند به ساختن فیلمی که اول قرار بوده ماجرای مقاومت مردم در خرمشهر را روایت کند. روایت میکند؟
نه. حتی اسمی از خرمشهر در فیلم نیست. فیلمی ساخته شده که جای هیچ فحش و فضیحتی را به آدمهای جنگ، آدمهایی که از همین سرزمین دفاع کردهاند، باقی نمیگذارد.
«یک خانواده محترم» یک فیلم سراسر سیاسی است که حواسش به منافع ملی همه دولتهای متخاصم در جنگ با ایران هست و نگرانی از سر و رویش میبارد که مبادا صفت رذیلهای مانده باشد و به ساکنان سرزمین ایران و رزمندگان و خانوادههایشان نسبت داده نشود.
مثل دستگاههای تبلیغی کمونیستها که اگر میخواستند بگویند یکی بد است، میگفتند دماغش هم بزرگ است و لباسش هم بیقواره است و صدایش هم به درد نمیخورد و... .
«یک خانواده محترم»، انتقام همه نقشههایی است که در سالهای جنگ و اصلا این 34 سال علیه مردم نازنین ایران به نتیجه نرسیده. که به چه حقی آن همه برنامهریزی را به هم زدید؟ واقعا خجالت نمیکشید؟
این حرف اصلی فیلم است. خانواده شهیدی که همه یا شارلاتان و پدرسوختهاند، یا عوام و خرافاتی و فقط یکی از آنها خوب است. آنکه چند سال در فرانسه درس خوانده و حالا گیر ما جماعت ایرانی امّل و عقبافتادهای افتاده که از آن همه ادب و اخلاق دولت فخیم فرانسه و آن گنجینههای آزادی که از ورودی فرودگاهها تا مدرسههای ابتدایی دخترانه به شهروندانش و غریبهها میدهد، چیزی نمیدانند.

بله، بخشی از پول فیلم را یک تهیه کننده فرانسوی پرداخت کرده. منافع ملی یعنی این. همین که کارگردان و تهیهکننده ایرانی داخل مرزهای ایران فیلمی علیه ساکنان سرزمین ایران بسازند و بهشت آن فرانسه باشد. سرزمین موهای کشیده و روسریهای پاره شده. یک کشور خیلی آزاد که حتی رییسجمهور و زنش میتوانند جلو چشم رسانههای دنیا...، استغفرالله.
ولی دختر بچههای دبستانی به جرم! داشتن یک روسری اخراج میشوند و مسلمانها در تهدید دایم به سر میبرند و البته پولی هست که نصیب کارگردان و تهیهکننده ایرانی شود؛ برای ساختن فیلمی که مشغول محاکمه «دفاع» از وطن است.
منافع ملی یعنی این. که همه جای دنیا هست و از ایدههای حکومت حاکم دفاع میکند و اینجا به موجودی تخیلی شبیه است.
چه میگفت آن نویسنده مرحوم؟ میگفت آقای روشنفکر، جناب فیلمساز و نویسنده مردمی! نمیخواهد از دین و مردم اطرافت دفاع کنی. لااقل دو خط بنویس درباره صدام، که پاشنه کفشش را کشیده و به سرزمین آریاییات حمله کرده!
اگر، اگر سرزمین تو هم، همین جاست. همین جاست؟
آن بخش دیگر پول فیلم از کجا آمده، آقای روشنفکر از جیبش داده؟ نه پدرجان. از کیسه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران گرفته و فیلم ضدایرانی ساخته است.
زنده باد «آرگو»!
زنده باد فیلمساز فرنگی که از «منافع ملی» چیزی میفهمد.
***حسین فتاح پور
یک روایت جعلی از ماجرای عجیب تسخیر لانه جاسوسی و برای حمایت از جاسوسهایی که 32 سال پیش ناگهان به دام دانشجوهای جوانی افتادند که این کارها به سر و شکلشان نمیآمد.یک مجموعه سیاسی، مثلا دولت آمریکا بعد از سالها با استفاده از اینکه هنوز هیچ فیلم و رمانی درباره این ماجرا در ایران تولید نشده، یک فیلم سیاسی ساخته است.
مثل «این سایدر»، «300»، «بدون دخترم هرگز» و از این دسته فیلمها. اینکه عجیب نیست. «منافع ملی» یک مفهوم روشن در ادبیات سیاسی و فرهنگی ایالات متحده است. بوش رییسجمهور باشد یا کلینتون، کندی، اوباما، کارتر، ریگان، جان کری، رامنی، ...، هرکس رییسجمهور باشد، منافع ملی آمریکا و پرچم یونایتد استیتز، چیزی نیست که کسی با آن شوخی کند.
شده بعد از 32 سال، جنازه جاسوسهای شکست خورده ساکن در سفارت سابق آمریکا را بیرون بکشند، برای تحقیر تاریخی به دست عدهای دانشجوی یکلاقبا فکری میکنند. حتی اگر یک روایت پُر از دروغ و تناقض را به نمایش گذاشته باشند.
اینطور نیست که مثل کشتینشینان مدیریت فرهنگی ایرانی، فرمان را بیامان رها کنند و با پول مردم، 444 روز بسازند که دل فلان دیپلمات ـ جاسوس آمریکایی را به دست بیاورند و ماجرای لانه جاسوسی را ماستمالی کنند. اینطور نیست.
چقدر از این فیلمها میشود مثال زد که سینمای آمریکا یا فرانسه یا فلان جا، برای دفاع از کارهای انجام شده در دورههای گذشته کشورش ساخته، حتی حق دیگران را با دروغهای عجیب و غریب ضایع کرده که سینه صاف کند و پُز آقایی بینالمللی بدهد.

«آرگو» از این جهت فیلم درستی است. یعنی از آنچه باید دفاع کند، دفاع میکند و جای خط حمله و دفاع را با هم عوض نکرده است. یک فیلم هم در ایران ساخته شده، یعنی مدیران فرهنگی یکی از دستگاهها پولی از فروش همین نفت تحریم شده را از گلوی مردم بریدهاند و دادهاند به ساختن فیلمی که اول قرار بوده ماجرای مقاومت مردم در خرمشهر را روایت کند. روایت میکند؟
نه. حتی اسمی از خرمشهر در فیلم نیست. فیلمی ساخته شده که جای هیچ فحش و فضیحتی را به آدمهای جنگ، آدمهایی که از همین سرزمین دفاع کردهاند، باقی نمیگذارد.
«یک خانواده محترم» یک فیلم سراسر سیاسی است که حواسش به منافع ملی همه دولتهای متخاصم در جنگ با ایران هست و نگرانی از سر و رویش میبارد که مبادا صفت رذیلهای مانده باشد و به ساکنان سرزمین ایران و رزمندگان و خانوادههایشان نسبت داده نشود.
مثل دستگاههای تبلیغی کمونیستها که اگر میخواستند بگویند یکی بد است، میگفتند دماغش هم بزرگ است و لباسش هم بیقواره است و صدایش هم به درد نمیخورد و... .
«یک خانواده محترم»، انتقام همه نقشههایی است که در سالهای جنگ و اصلا این 34 سال علیه مردم نازنین ایران به نتیجه نرسیده. که به چه حقی آن همه برنامهریزی را به هم زدید؟ واقعا خجالت نمیکشید؟
این حرف اصلی فیلم است. خانواده شهیدی که همه یا شارلاتان و پدرسوختهاند، یا عوام و خرافاتی و فقط یکی از آنها خوب است. آنکه چند سال در فرانسه درس خوانده و حالا گیر ما جماعت ایرانی امّل و عقبافتادهای افتاده که از آن همه ادب و اخلاق دولت فخیم فرانسه و آن گنجینههای آزادی که از ورودی فرودگاهها تا مدرسههای ابتدایی دخترانه به شهروندانش و غریبهها میدهد، چیزی نمیدانند.

بله، بخشی از پول فیلم را یک تهیه کننده فرانسوی پرداخت کرده. منافع ملی یعنی این. همین که کارگردان و تهیهکننده ایرانی داخل مرزهای ایران فیلمی علیه ساکنان سرزمین ایران بسازند و بهشت آن فرانسه باشد. سرزمین موهای کشیده و روسریهای پاره شده. یک کشور خیلی آزاد که حتی رییسجمهور و زنش میتوانند جلو چشم رسانههای دنیا...، استغفرالله.
ولی دختر بچههای دبستانی به جرم! داشتن یک روسری اخراج میشوند و مسلمانها در تهدید دایم به سر میبرند و البته پولی هست که نصیب کارگردان و تهیهکننده ایرانی شود؛ برای ساختن فیلمی که مشغول محاکمه «دفاع» از وطن است.
منافع ملی یعنی این. که همه جای دنیا هست و از ایدههای حکومت حاکم دفاع میکند و اینجا به موجودی تخیلی شبیه است.
چه میگفت آن نویسنده مرحوم؟ میگفت آقای روشنفکر، جناب فیلمساز و نویسنده مردمی! نمیخواهد از دین و مردم اطرافت دفاع کنی. لااقل دو خط بنویس درباره صدام، که پاشنه کفشش را کشیده و به سرزمین آریاییات حمله کرده!
اگر، اگر سرزمین تو هم، همین جاست. همین جاست؟
آن بخش دیگر پول فیلم از کجا آمده، آقای روشنفکر از جیبش داده؟ نه پدرجان. از کیسه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران گرفته و فیلم ضدایرانی ساخته است.
زنده باد «آرگو»!
زنده باد فیلمساز فرنگی که از «منافع ملی» چیزی میفهمد.
***حسین فتاح پور