به گزارش مشرق ، يكي از فرقههاي انحرافي فرقه موسوم به مكتب «نورعليالهي» است كه توسط يكي از پيروان فرقه اهل حق در ايران راهاندازي شده است. فتحالله جيحون آبادي ملقب به نورعلي الهي در تاريخ 19/6/1274 در روستاي جيحون آباد صحنه متولد شد. وي از كودكي علوم مقدماتي را نزد پدرش (كه از سران فرقه اهل حق و يكي از غلات بود)فراگرفت و سپس به سير و سلوك و رياضتهاي غيرشرعي و سليقهاي پرداخت.
نورعلي پس از فوت پدر زادگاه خود را ترك كرد و عازم تهران شد. وي از سال 1308 تا 1336 بهمدت 28 سال در شهرهاي كرمانشاه، قم، تهران، خرم آباد و شهرهاي ديگر در دستگاه قضايي رژيم پهلوي مشغول به كار بوده و اين مدت طولاني به او آموخته است كه با زيركي تمام، به گونهاي سخن بگويد كه به ادعاي خودش عارف و عامي هيچ يك نتوانند آن را رد كنند.
نورعلي الهي كه تا حدودي با برخي از معارف اسلامي آشنايي داشته، نقش تعيينكنندهاي در توجيه و تدوين عقايد مكتب ساختگي خود ايفا كرده است. نورعلي الهي در سال 1336 در سن 62 سالگي بازنشسته ميشود و در اين سال است كه فكر و انديشه مكتبي ساختگي و دروغين كه نه به اسلام و تشيع نزديك است و نه به اهل حق به ذهن او ميرسد. در اين ايام است كه نورعلي با بيان يك خواب ساختگي و شيطاني، شروع مكتب خود را رسماً اعلام ميكند و خود را پيامبر مينامد.
نورعلي، آغاز مكتب خود را مستند به يك خواب كرده و بيان ميكند در زيارت نجف كه بودم سوال كردم خداوند اين رويهاي كه من اتخاذ كردم آيا اشتباهي دارد يا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند دين تو دين ابداعي است؛ ولي نيك ابتدايي است؛ در اين موقع پرده عوض شد و ديدم دو نفر آمدند و با هم صحبت ميكنند يكي به ديگري ميگويد: ديدي كه خود مولا آمد و دين فلان كس (نورعلي)را تصويب كرد پس فلان كس پيامبر شد. (آثار الحق، ج 1، ص 644، گفتار 1929)
تفكرات نورعلي الهي(جريان مكتب)
شاكله و اجزاي شكلدهنده يك جريان تفكر و نظريات موسس آن جريان است. لذا براي آشنايي با يك جريان يا فرقهاي ابتدا بايد تفكرات و انحرافات موسس را شناخت. از آنجايي كه موسس جريان مكتب نورعلي الهي است بايد تفكرات وي را بررسي كرد تا از بازشناخت تفكرات وي پي به عقايد و انحرافات جريان مكتب ببريم.
آنچه كه ما در شناخت تفكرات موسس مكتب ابداعي ياري ميكند، سخنرانيها و كتابهايي است كه نورعلي الهي در بيان افكار و عقايد جريان مكتب نوشته است.
مجموعه سخنرانيهاي وي در كتاب «آثار الحق» و رساله عمليه اين جريان در كتاب
«برهان الحق» به رشته تحرير درآمده است كه كار را براي شناخت اين جريان راحتتر ميكند.
1- مكتب ما دانشگاه مولاست-
2- بايد دستورات شرع طابق النعل بالنعل رعايت شود؛
3- ما بايد همانطور كه مولا رفتار كرده است رفتار كنيم-
4- هر چه با ادلهاي اربعه مطابقت نكند ما پذيراي آن نيستيم-
5- مذهب ما شيعه اثني عشريه جعفري است-
6- هر آنچه مانوشتهايم استنباط از قرآن بوده است.
اكنون با توجه به گفتارهاي فوق نظر شما را به گفتارهاي ديگري از نورعلي الهي جلب ميكنيم كه نقضكننده تمامي گفتارهاي فوق است و تنها هدف وي از اين گفتارها فريب افكار است. گفتارهايي فهرست وار با آدرس دقيق كه مخالف بودن آنها با تاريخ احاديث، آيات قرآني و عقل، محرز است. از كتب موجوده منتشره كه در اختيار مردم گذاشته شده است نقل ميشود تا خوانندگان محترم خود قضاوت نمايند.
1- دين همين است كه من گفتهام بقيه حاشيه و فروعات است (آثار الحق، ج1. گفتار 2077) 2- سرانجام(كتاب مقدس اهل حق)عين قرآن است هر كس قرآن را فهميد، سرانجام ميفهمد و هر كس هم سرانجام را فهميد قرآن را فهميده است (آثار الحق، ج 1، گفتار 1587) 3- ما ميگوييم خدا به جان آن سيبل هايت ما را به رشته امتحان در نياور (آثار الحق ج 1، گفتار 165) 4- وقتي به مقام وحدانيت رسيد، ديگر تفرقه فكري برايش باقي نميماند احتياجي هم به ترتيب در عبادات مقرره ندارد (آثار الحق ج 1، گفتار 253) 5- ما كاري به فروعات نداريم (آثار الحق، ج 1، گفتار 3004) 6- ما پيرو دين سلطان اسحاق هستيم همهاش را تحقيق كردهام نه تقليد عمل ميكنم و هيچ اصراري هم ندارم كسي قبول كند يا نه (آثار الحق، ج 1، گفتار 1570) 7- خدا را خدعه گر و مكار معرفي ميكند (آثار الحق، ج 1، گفتار 1784) 8- ذاتت حق در هر لباسي ظاهر ميشود حتي به لباس گداي فقير و كثيف (آثار الحق، ج 2، گفتار 305) 9- ما هرچه نوشتهايم استنباط از قرآن بوده (آثار الحق، ج 2، گفتار 1384) 10- دايره وار جمع گرفتن همه جا قبله است وديگر جهتي نيست (آثار الحق، ج1، ص 197 گفتار 692) 11- كعبه ما همان جم است پس وقتي در جم حاضر ميشويم بايد احرام ببنديم(آثار الحق، ج2، گفتار 234) 12- نورعلي، علم خداوند را منكر است و مينويسد: خدا نخواست بداند كه عزازيل سجده خواهد كرد يا نه... زيرا اگر خدا ميدانست كه عزازيل كدام راه را انتخاب خواهد كرد (آثار الحق، ج 1، گفتار 612) 13- نورعلي الهي خوردن چاي را حرام ميداند و ميگويد: اگر من را بين مرگ و چاي خوردن مخير بگذارند، مرگ را انتخاب ميكنم (آثار الحق، ج 1، گفتار 628) 14- سلطان (اسحاق را از علي بيشتر دوست دارم، چون ذات سلطان بعد از علي بوده و تكميلتر از جامه علي است (آثار الحق، ج1، گفتار 1570) 15- نورعلي خط ميكشد حتي عزازيل هم از اين خط نميتواند بگذرد (آثار الحق، ج 1، گفتار 1880) 16- من شاگرد واقعي علي هستم؛ زندگي من و مولا كاملا شبيه هم است (آثار الحق، ج1، گفتار 1967) 17ـ خضر، مسيح، حضرت حجت هر سه بنيامين (از رهبران اهل حق) هستند (آثار الحق، ج2، گفتار 387) 18ـ داود، مظهر امام رضايت و فريادرس است، سلطان مظهر علي و بنيامين مظهر امام صادق است (آثار الحق، ج 2، گفتار 152) 19ـ اهانت به حضرت موسي ميكند و ميگويد موسي لكن، لال، بيسواد، تندخو و عصباني بوده (آثار الحق، ج1، گفتار 761) 20ـ اهانت به مجتهد و مريدهاي او (آثار الحق، ج1، گفتار 408) 21ـ من مخالف كساني هستم كه ميگويند پيغمبران معصومند (آثار الحق، ج1، گفتار 527) 22ـ من به قرآن و حديث كاري ندارم (آثار الحق، ج1، گفتار 1056) 23ـ قرآن در اصل 32 جز بوده است (آثار الحق، ج1، گفتار 1386) 24ـ فقط قرآن است كه از آن تحذيف شده (آثار الحق، ج1، گفتار 494)
نورعلي ادعاي مسلماني و اهل حق بودن را شعار قرار داده تا مسلمان و خاندانهاي اهل حق را به دين ابداعي خود كه نه شباهت به اسلام دارد و نه اهل حق، دعوت كند. آري اينگونه است كه نورعلي اتباع خويش را در خط انهدام اسلام تربيت ميكند و ميگويد: اينكه در اسلام اينقدر درباره نماز و روزه مرسومي سخت گرفتهاند براي اين است كه شعائر ديني از بين نرود و دين باقي بماند و الا براي ما همان حضور قلب، با هر زباني، كافي است. (آثار الحق، ج1، گفتار 699)
اينگونه كلمات چنان لطمهاي به اساس اعتقادات ناآگاهان از حقايق امور عبادي ميزند كه وصفش غيرممكن است؛ در معنا نماز- كه در جاهاي گوناگون با تاكيدات فراوان در قرآن كريم به آن سفارش شده است و تركش به عمد و به هر قصدي كفر ميآورد- را يك سياست حفاظت از دين ميشناسد. مگر دين جز نماز و روزه، حج و جهاد، خمس و زكات و... چيز ديگري است؟!
توبه نورعلي الهي
وقتي نورعلي الهي با ارايه تفكرات ابداعي خود از سوي اهل حق، رانده شد و مورد كم لطفي قرار گرفت، براي اينكه خود را از اين غربت نجات دهد با ورود به دفتر آيتالله بروجردي به همراه چند تن ديگر از مريدان خود اعلام كرد كه من شيعه هستم و از اعتقادات اهل حق توبه كردهام كه البته اين حركت نمايشي تنها براي تثبيت موقعيت متزلزل خود بوده و تمامي اين حرفها و حركات نورعلي، نيرنگ و فريب افكار عمومي بوده، زيرا با نگاهي به آثار عملكرد او بعد از توبه ميتوان اين نتيجه را گرفت كه نورعلي جسورتر از گذشته به ابراز عقايد شوم پرداخته است.
توهين به اهل حق
نورعلي الهي كه پدرش تا ديروز از سران فرقه اهل حق ـ طايفه يار يارسان نام ديگر اين فرقه است ـ بود و خودش اين اعتقادات را داشت. پس از اينكه همه گروههاي اهل حق با وي به مخالفت برخواستند، حملات شديدي را عليه آنها آغاز كرد. وي در برخي نوشتههاي خود مينويسد:
1- جماعت طايفه سان به حدي مسموم هستند كه به هيچ دوايي مداوا نميشوند و محكوم به فنا هستند. بگذار تا بميرند در عين خودپرستي (آثار الحق، ج1، گفتار 1571) 2- دين اهل حق را همين سيدها خراب كردند (آثار الحق، ج1، گفتار 1576) 3- نورعلي جاي ديگر اهل حق را مورد توهين قرار ميدهد و ميگويد: «من حاضر نيستم كوچكترين معجزهاي براي اين آت و آشغالها بكنم؛ من براي چيز ديگري آمده ام» (آثار الحق، ج1، گفتار 1815) 4- قائل به تحريف كتاب «سرانجام است» و ميگويد كلامها و دستورات ما چون چاپ نشدهاند، هزاران تحريف و تحذيف در آنها شده است (آثار الحق، ج 1، گفتار 1517) در پي اين توهينها سران و رهبران خاندان ديگر اهل حق در اقدامي هماهنگ با انتشار نامهاي سرگشاده فرقه نور علي را فرقهاي انحرافي دانستهاند و عقايد و نوشتههاي مندرج او در كتابهايش را كه مستند به عقايد اهل حق بود، رد كرده واين گروه را سرسپرده غرب ناميدهاند كه آزادانه به فعاليت پرداخته و هيچ گونه برخوردي با آنان نميشود. اين نامه توسط نصرالدين حيدري يكي از رهبران اهل حق و با امضاي 60 نفر ديگر از رهبران و بزرگان اهل حق خطاب به سران نظام نوشته شده، اما نامه دوم كه توسط خليل عالي نژاد چهره محبوب اهل حق در نقد مكتب نورعلي نوشته شده بود، پرده از چهره منافقانه اين تشكيلات شوم برداشت و بيش از پيش سبب رسوايي آنان شد. بنابر ضرورت به گزيدهاي از اين نامه اشاره ميكنم.
«بدين وسيله اعلام ميدارم كه نامبردگان (سران گروه مكتب نورعلي الهي)با تشكيل كلاسها و جلسات ظاهرا مذهبي در تهران، شمال، هشتگرد، كنگاور، صحنه باختران و جيحون آباد صحنه، براي رسيدن به مقاصد سياسي و شوم و خطرناك در فعاليتند و كتب منتشره حق الحقايق و برهان الحق و آثار الحق را به ترتيب به منزله كتب مقدسه چون قرآن و نهج البلاغه و نهج الفصاحه ميدانند و مولف حق الحقايق را جبرئيل و مولف برهان الحق را صريحا خدا و دكتر بهرام الهي را امام حسين و شيخ جاني را كه زني نابيناست فاطمه زهرا(س)وهشتگرد را به دليل وجود مقبره نورعلي در آنجا به منزله قبله و كعبه ميدانند» انتشارات جيحون در مقابل دانشگاه تهران و انتشارات حسيني در گيشا، مامور تبليغ و انتشار كتب ضاله مكتب نورعلي هستند كه با توجه به مندرجات كتب ياد شده، جاي تعجب است كه مولفان و ناشران چگونه توانستهاند مجوز طبع و نشر اين آثار را كسب نمايند. خليل عالي نژاد در رد اين مكتب ساختگي بارها لب به اعتراض و نصيحت گشود كه به همين سبب در سال 80 توسط عوامل ترور فرقه به قتل رسيد.
مرگ نورعلي
نورعلي الهي در روز شنبه 27مهرماه سال 1353 شمسي در تهران از دنيا رفت و در هشتگرد دفن شد. مقبره وي در كوي نور واقع در شهرستان هشتگرد زيارتگاه مريدان است، البته پس از تخريب و از بين بردن جسد موميايي نورعلي توسط مخالفينش آنجا به عنوان نظرگاه نورعلي الهي قلمداد ميشود و مورد توجه مريدان اين گروهك انحرافي قرار دارد. نورعلي قبل از مرگش ميگويد: من ديگر به دون(كالبد)آدم بر نميگردم و به دون گنجشك ميروم (آثار الحق، ج1، گفتار 2024) آري اينگونه است كه نورعلي در دم مرگ هم دست از عقايد تناسخ گرايانه خود برنمي دارد و در همين دنيا دون بعدي خود را كه يك حيوان است انتخاب ميكند.
جانشينان نورعلي الهي
بعد از فوت نورعلي الهي كه تلاش زيادي نيز در توجيه و تبيين عقايد فرقه ساختگي خود به عمل آورد و در همين راستا كتابهايي نيز نوشت، خواهرش ملك جان كه در نزد پيروان خود به حضرت شيخ معروف بود، رهبري ظاهري فرقه مكتب را به دست گرفت و با همكاري برادرزادهاش دكتر بهرام به اداره امور مكتبيون پرداخت. وي فردي بيسواد و نابينا بود كه تا آخر عمر ازدواج نكرده بود. شيخ جاني نزد پيروان خود به زني باطندار كه با دعا و جادو مشكلات آنان را حل كرده شهرت داشته است. در دوره وي اختلافات و درگيريهاي ايجاد شده در زمان نورعلي بين اهل حق و مكتب به اوج خود رسيد و شيخ جاني با تشكيل گروههاي خشونت و تهديد براساس يك سياست تشكيلاتي براي حفظ فرقه، به برخورد با مخالفان اقدام كرده، به شكلي كه با دستور وي اعمال منافي عفت با خانوادههاي متزلزل شده جريان مكتب در جلوي ديدگان افراد ديگر خانواده صورت ميپذيرفته است.
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شيخ جاني با توان تشكيلاتي خويش به مخالفت با نظام نوپاي اسلامي پرداخت و با سياستهاي افراطي خود موجبات بروز منازعات فراواني را فراهم آورد كه از جمله ميتوان به درگيري شهرستان هشتگرد كه منجر به تخريب مقبره نورعلي الهي شد اشاره كرد. شيخ جاني پس از مرگ در شهر پاريس فرانسه دفن شد و از طرف شهرداري پاريس براي وي مقبرهاي نسبتا عظيم بهطور رايگان ساخته شد.
اين مكان در حال حاضر به محل زيارتي مهمي براي مكتبيون فرانسه تبديل شده است دكتر بهرام نيز پس از متواري شدن راهي فرانسه شد او هماكنون نيز در اين كشور اقامت دارد. پس از فوت شيخ جاني دكتر بهرام فرزند نورعلي الهي به قدرت رسيد و رهبري مكتب را به عهده گرفت تا به قدرت رسيدن دكتر بهرام وي با كمكهاي مالي فراوان همسر سومش با نام مينو توكلي و با بهرهگيري از هدايتها و مساعدتهاي سرويس جاسوسي فرانسه، فرقه مكتب را با ترميم روشها و ساماندهي امورات به يك سازمان پيچيده منظم مانند گروهك منافقين تبديل كرد.
وي در حال حاضر متواري است و از كشور فرانسه اين جريان را هدايت ميكند. او با به روز كردن تفكرات عناصر مكتبي موفق به تحقق بسياري از آرزوهاي پدرش كه در آن زمان شرايط تحقق و علني شدن آنها براي نورعلي فراهم نبود، شده است. ساختار تشكيلاتي تدوين شده در زمان دكتر بهرام براي مكتب را ميتوان بدين شرح ترسيم كرد:
الف- مكتب به لحاظ تشكيلاتي به روش گروهك منافقين عمل كرده و يك كپيبرداري از اين گروهك است. بدين صورت كه خود دكتر بهرام در نزد مكتبيون به عنوان رهبر معنوي فرقه و تشكيلات به شمار ميرود و همسرش، مينو توكلي مسئوليت هدايت اجرايي تشكيلات را بر عهده دارد.
ب- اين فرقه در تربيت فرقههاي وابسته با راهاندازي كلاسهاي آموزشي موسوم به كلاسهاي جانبي و جلب عمومي براي تمامي مقاطع سني تحصيلي از روشهاي تربيتي بهائيت تقليد ميكند.
دكتر بهرام الهي كه سخت شيفته مرام پدر خويش است و هماكنون انديشه هاي او را در قالبي جديد، جذاب و علمي مطرح ميكند، در آغاز كتاب «آثار الحق» كه در حقيقت نامي بيمسماست پدرش را ميستايد و براي گفتارهاي او آثاري رباني قائل است و ادعاهاي بيپايه و اساس و كفرآميز او را از مبدا الهي ميداند و ادعا ميكند كه پدرش در عالم معنا داراي چندين لقب از جمله «حضرت استاد» است.
تناسخ و زندگيهاي متوالي
يكي از اصول مهم عقايد اهل حق، حلول و تناسخ است و اساس اين آيين بر اين عقيده استوار است و مهمترين وجه تمايز پيروان اين مسلك با ديگر مسلمانان است با آنكه اسلام بهشدت با حلول و تناسخ مخالف است، پيروان نورعلي الهي كه خود را مسلمان و حتي شيعه اثني عشري جلوه ميدهند از اين انديشه با عنوان «دون به دون شدن» و «زندگي متوالي» سرسختانه دفاع ميكنند و به آن باور دارند و حتي برخي از نويسندگان معاصر آنان جامه علم جديد بر اندام اين انديشه سخيف پوشاندهاند و عدالت الهي را جز در پرتو زندگيهاي متوالي، قابل توجيه نميدانند.
مسئله حلول مبناي اعتقادي به الوهيت امام علي(ع)و برخي از بزرگان اهل حق است به اين معنا كه خداوند در حضرت(ع)و شاه خوشين و سلطان سحاك(رهبران اهل حق)حلول كرده است.
تناسخ، عبارت است از داخل شدن روح انسان پس از مرگ در بدن ديگر است بر اين اساس هر انسان متناسب با اعمالي كه در زندگي خويش انجام داده است پس از مرگ وارد بدن خاصي ميشود كه به منزله لباس جديد اوست. روح نيكوكاران وارد بدن ثروتمندان و روح بدكاران وارد بدن فقرا ميشود تا جزاي كردار خويش را ببينند. هر انسان پس از عوض كردن هزار جامه و لباس هزار و يكمين جامه خود را عبارت از بقا و ابديت است خواهد پوشيد اهل حق معتقدند ارواح انبيا در بدن بزرگان آنها وارد شده است. دكتر بهرام الهي، تناسخ را نه در پوشش طرح«دون به دون» كه در قالب جديد«زندگيهاي متوالي» مطرح ميكند و مدعي است كه «اگر انسان به اصل زندگيهاي متوالي معتقد نباشد، بسياري از وقايع زندگي ميتواند در او نوعي طغيان يا احساس بيعدالتي ايجاد كند. » به نظر او نظريه«زندگيهاي متوالي» كليد مكتب پدر با عنوان«مكتب سير كمال» است.
نورعلي پس از فوت پدر زادگاه خود را ترك كرد و عازم تهران شد. وي از سال 1308 تا 1336 بهمدت 28 سال در شهرهاي كرمانشاه، قم، تهران، خرم آباد و شهرهاي ديگر در دستگاه قضايي رژيم پهلوي مشغول به كار بوده و اين مدت طولاني به او آموخته است كه با زيركي تمام، به گونهاي سخن بگويد كه به ادعاي خودش عارف و عامي هيچ يك نتوانند آن را رد كنند.
نورعلي الهي كه تا حدودي با برخي از معارف اسلامي آشنايي داشته، نقش تعيينكنندهاي در توجيه و تدوين عقايد مكتب ساختگي خود ايفا كرده است. نورعلي الهي در سال 1336 در سن 62 سالگي بازنشسته ميشود و در اين سال است كه فكر و انديشه مكتبي ساختگي و دروغين كه نه به اسلام و تشيع نزديك است و نه به اهل حق به ذهن او ميرسد. در اين ايام است كه نورعلي با بيان يك خواب ساختگي و شيطاني، شروع مكتب خود را رسماً اعلام ميكند و خود را پيامبر مينامد.
نورعلي، آغاز مكتب خود را مستند به يك خواب كرده و بيان ميكند در زيارت نجف كه بودم سوال كردم خداوند اين رويهاي كه من اتخاذ كردم آيا اشتباهي دارد يا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند دين تو دين ابداعي است؛ ولي نيك ابتدايي است؛ در اين موقع پرده عوض شد و ديدم دو نفر آمدند و با هم صحبت ميكنند يكي به ديگري ميگويد: ديدي كه خود مولا آمد و دين فلان كس (نورعلي)را تصويب كرد پس فلان كس پيامبر شد. (آثار الحق، ج 1، ص 644، گفتار 1929)
تفكرات نورعلي الهي(جريان مكتب)
شاكله و اجزاي شكلدهنده يك جريان تفكر و نظريات موسس آن جريان است. لذا براي آشنايي با يك جريان يا فرقهاي ابتدا بايد تفكرات و انحرافات موسس را شناخت. از آنجايي كه موسس جريان مكتب نورعلي الهي است بايد تفكرات وي را بررسي كرد تا از بازشناخت تفكرات وي پي به عقايد و انحرافات جريان مكتب ببريم.
آنچه كه ما در شناخت تفكرات موسس مكتب ابداعي ياري ميكند، سخنرانيها و كتابهايي است كه نورعلي الهي در بيان افكار و عقايد جريان مكتب نوشته است.
مجموعه سخنرانيهاي وي در كتاب «آثار الحق» و رساله عمليه اين جريان در كتاب
«برهان الحق» به رشته تحرير درآمده است كه كار را براي شناخت اين جريان راحتتر ميكند.
1- مكتب ما دانشگاه مولاست-
2- بايد دستورات شرع طابق النعل بالنعل رعايت شود؛
3- ما بايد همانطور كه مولا رفتار كرده است رفتار كنيم-
4- هر چه با ادلهاي اربعه مطابقت نكند ما پذيراي آن نيستيم-
5- مذهب ما شيعه اثني عشريه جعفري است-
6- هر آنچه مانوشتهايم استنباط از قرآن بوده است.
اكنون با توجه به گفتارهاي فوق نظر شما را به گفتارهاي ديگري از نورعلي الهي جلب ميكنيم كه نقضكننده تمامي گفتارهاي فوق است و تنها هدف وي از اين گفتارها فريب افكار است. گفتارهايي فهرست وار با آدرس دقيق كه مخالف بودن آنها با تاريخ احاديث، آيات قرآني و عقل، محرز است. از كتب موجوده منتشره كه در اختيار مردم گذاشته شده است نقل ميشود تا خوانندگان محترم خود قضاوت نمايند.
1- دين همين است كه من گفتهام بقيه حاشيه و فروعات است (آثار الحق، ج1. گفتار 2077) 2- سرانجام(كتاب مقدس اهل حق)عين قرآن است هر كس قرآن را فهميد، سرانجام ميفهمد و هر كس هم سرانجام را فهميد قرآن را فهميده است (آثار الحق، ج 1، گفتار 1587) 3- ما ميگوييم خدا به جان آن سيبل هايت ما را به رشته امتحان در نياور (آثار الحق ج 1، گفتار 165) 4- وقتي به مقام وحدانيت رسيد، ديگر تفرقه فكري برايش باقي نميماند احتياجي هم به ترتيب در عبادات مقرره ندارد (آثار الحق ج 1، گفتار 253) 5- ما كاري به فروعات نداريم (آثار الحق، ج 1، گفتار 3004) 6- ما پيرو دين سلطان اسحاق هستيم همهاش را تحقيق كردهام نه تقليد عمل ميكنم و هيچ اصراري هم ندارم كسي قبول كند يا نه (آثار الحق، ج 1، گفتار 1570) 7- خدا را خدعه گر و مكار معرفي ميكند (آثار الحق، ج 1، گفتار 1784) 8- ذاتت حق در هر لباسي ظاهر ميشود حتي به لباس گداي فقير و كثيف (آثار الحق، ج 2، گفتار 305) 9- ما هرچه نوشتهايم استنباط از قرآن بوده (آثار الحق، ج 2، گفتار 1384) 10- دايره وار جمع گرفتن همه جا قبله است وديگر جهتي نيست (آثار الحق، ج1، ص 197 گفتار 692) 11- كعبه ما همان جم است پس وقتي در جم حاضر ميشويم بايد احرام ببنديم(آثار الحق، ج2، گفتار 234) 12- نورعلي، علم خداوند را منكر است و مينويسد: خدا نخواست بداند كه عزازيل سجده خواهد كرد يا نه... زيرا اگر خدا ميدانست كه عزازيل كدام راه را انتخاب خواهد كرد (آثار الحق، ج 1، گفتار 612) 13- نورعلي الهي خوردن چاي را حرام ميداند و ميگويد: اگر من را بين مرگ و چاي خوردن مخير بگذارند، مرگ را انتخاب ميكنم (آثار الحق، ج 1، گفتار 628) 14- سلطان (اسحاق را از علي بيشتر دوست دارم، چون ذات سلطان بعد از علي بوده و تكميلتر از جامه علي است (آثار الحق، ج1، گفتار 1570) 15- نورعلي خط ميكشد حتي عزازيل هم از اين خط نميتواند بگذرد (آثار الحق، ج 1، گفتار 1880) 16- من شاگرد واقعي علي هستم؛ زندگي من و مولا كاملا شبيه هم است (آثار الحق، ج1، گفتار 1967) 17ـ خضر، مسيح، حضرت حجت هر سه بنيامين (از رهبران اهل حق) هستند (آثار الحق، ج2، گفتار 387) 18ـ داود، مظهر امام رضايت و فريادرس است، سلطان مظهر علي و بنيامين مظهر امام صادق است (آثار الحق، ج 2، گفتار 152) 19ـ اهانت به حضرت موسي ميكند و ميگويد موسي لكن، لال، بيسواد، تندخو و عصباني بوده (آثار الحق، ج1، گفتار 761) 20ـ اهانت به مجتهد و مريدهاي او (آثار الحق، ج1، گفتار 408) 21ـ من مخالف كساني هستم كه ميگويند پيغمبران معصومند (آثار الحق، ج1، گفتار 527) 22ـ من به قرآن و حديث كاري ندارم (آثار الحق، ج1، گفتار 1056) 23ـ قرآن در اصل 32 جز بوده است (آثار الحق، ج1، گفتار 1386) 24ـ فقط قرآن است كه از آن تحذيف شده (آثار الحق، ج1، گفتار 494)
نورعلي ادعاي مسلماني و اهل حق بودن را شعار قرار داده تا مسلمان و خاندانهاي اهل حق را به دين ابداعي خود كه نه شباهت به اسلام دارد و نه اهل حق، دعوت كند. آري اينگونه است كه نورعلي اتباع خويش را در خط انهدام اسلام تربيت ميكند و ميگويد: اينكه در اسلام اينقدر درباره نماز و روزه مرسومي سخت گرفتهاند براي اين است كه شعائر ديني از بين نرود و دين باقي بماند و الا براي ما همان حضور قلب، با هر زباني، كافي است. (آثار الحق، ج1، گفتار 699)
اينگونه كلمات چنان لطمهاي به اساس اعتقادات ناآگاهان از حقايق امور عبادي ميزند كه وصفش غيرممكن است؛ در معنا نماز- كه در جاهاي گوناگون با تاكيدات فراوان در قرآن كريم به آن سفارش شده است و تركش به عمد و به هر قصدي كفر ميآورد- را يك سياست حفاظت از دين ميشناسد. مگر دين جز نماز و روزه، حج و جهاد، خمس و زكات و... چيز ديگري است؟!
توبه نورعلي الهي
وقتي نورعلي الهي با ارايه تفكرات ابداعي خود از سوي اهل حق، رانده شد و مورد كم لطفي قرار گرفت، براي اينكه خود را از اين غربت نجات دهد با ورود به دفتر آيتالله بروجردي به همراه چند تن ديگر از مريدان خود اعلام كرد كه من شيعه هستم و از اعتقادات اهل حق توبه كردهام كه البته اين حركت نمايشي تنها براي تثبيت موقعيت متزلزل خود بوده و تمامي اين حرفها و حركات نورعلي، نيرنگ و فريب افكار عمومي بوده، زيرا با نگاهي به آثار عملكرد او بعد از توبه ميتوان اين نتيجه را گرفت كه نورعلي جسورتر از گذشته به ابراز عقايد شوم پرداخته است.
توهين به اهل حق
نورعلي الهي كه پدرش تا ديروز از سران فرقه اهل حق ـ طايفه يار يارسان نام ديگر اين فرقه است ـ بود و خودش اين اعتقادات را داشت. پس از اينكه همه گروههاي اهل حق با وي به مخالفت برخواستند، حملات شديدي را عليه آنها آغاز كرد. وي در برخي نوشتههاي خود مينويسد:
1- جماعت طايفه سان به حدي مسموم هستند كه به هيچ دوايي مداوا نميشوند و محكوم به فنا هستند. بگذار تا بميرند در عين خودپرستي (آثار الحق، ج1، گفتار 1571) 2- دين اهل حق را همين سيدها خراب كردند (آثار الحق، ج1، گفتار 1576) 3- نورعلي جاي ديگر اهل حق را مورد توهين قرار ميدهد و ميگويد: «من حاضر نيستم كوچكترين معجزهاي براي اين آت و آشغالها بكنم؛ من براي چيز ديگري آمده ام» (آثار الحق، ج1، گفتار 1815) 4- قائل به تحريف كتاب «سرانجام است» و ميگويد كلامها و دستورات ما چون چاپ نشدهاند، هزاران تحريف و تحذيف در آنها شده است (آثار الحق، ج 1، گفتار 1517) در پي اين توهينها سران و رهبران خاندان ديگر اهل حق در اقدامي هماهنگ با انتشار نامهاي سرگشاده فرقه نور علي را فرقهاي انحرافي دانستهاند و عقايد و نوشتههاي مندرج او در كتابهايش را كه مستند به عقايد اهل حق بود، رد كرده واين گروه را سرسپرده غرب ناميدهاند كه آزادانه به فعاليت پرداخته و هيچ گونه برخوردي با آنان نميشود. اين نامه توسط نصرالدين حيدري يكي از رهبران اهل حق و با امضاي 60 نفر ديگر از رهبران و بزرگان اهل حق خطاب به سران نظام نوشته شده، اما نامه دوم كه توسط خليل عالي نژاد چهره محبوب اهل حق در نقد مكتب نورعلي نوشته شده بود، پرده از چهره منافقانه اين تشكيلات شوم برداشت و بيش از پيش سبب رسوايي آنان شد. بنابر ضرورت به گزيدهاي از اين نامه اشاره ميكنم.
«بدين وسيله اعلام ميدارم كه نامبردگان (سران گروه مكتب نورعلي الهي)با تشكيل كلاسها و جلسات ظاهرا مذهبي در تهران، شمال، هشتگرد، كنگاور، صحنه باختران و جيحون آباد صحنه، براي رسيدن به مقاصد سياسي و شوم و خطرناك در فعاليتند و كتب منتشره حق الحقايق و برهان الحق و آثار الحق را به ترتيب به منزله كتب مقدسه چون قرآن و نهج البلاغه و نهج الفصاحه ميدانند و مولف حق الحقايق را جبرئيل و مولف برهان الحق را صريحا خدا و دكتر بهرام الهي را امام حسين و شيخ جاني را كه زني نابيناست فاطمه زهرا(س)وهشتگرد را به دليل وجود مقبره نورعلي در آنجا به منزله قبله و كعبه ميدانند» انتشارات جيحون در مقابل دانشگاه تهران و انتشارات حسيني در گيشا، مامور تبليغ و انتشار كتب ضاله مكتب نورعلي هستند كه با توجه به مندرجات كتب ياد شده، جاي تعجب است كه مولفان و ناشران چگونه توانستهاند مجوز طبع و نشر اين آثار را كسب نمايند. خليل عالي نژاد در رد اين مكتب ساختگي بارها لب به اعتراض و نصيحت گشود كه به همين سبب در سال 80 توسط عوامل ترور فرقه به قتل رسيد.
نورعلي الهي در روز شنبه 27مهرماه سال 1353 شمسي در تهران از دنيا رفت و در هشتگرد دفن شد. مقبره وي در كوي نور واقع در شهرستان هشتگرد زيارتگاه مريدان است، البته پس از تخريب و از بين بردن جسد موميايي نورعلي توسط مخالفينش آنجا به عنوان نظرگاه نورعلي الهي قلمداد ميشود و مورد توجه مريدان اين گروهك انحرافي قرار دارد. نورعلي قبل از مرگش ميگويد: من ديگر به دون(كالبد)آدم بر نميگردم و به دون گنجشك ميروم (آثار الحق، ج1، گفتار 2024) آري اينگونه است كه نورعلي در دم مرگ هم دست از عقايد تناسخ گرايانه خود برنمي دارد و در همين دنيا دون بعدي خود را كه يك حيوان است انتخاب ميكند.
جانشينان نورعلي الهي
بعد از فوت نورعلي الهي كه تلاش زيادي نيز در توجيه و تبيين عقايد فرقه ساختگي خود به عمل آورد و در همين راستا كتابهايي نيز نوشت، خواهرش ملك جان كه در نزد پيروان خود به حضرت شيخ معروف بود، رهبري ظاهري فرقه مكتب را به دست گرفت و با همكاري برادرزادهاش دكتر بهرام به اداره امور مكتبيون پرداخت. وي فردي بيسواد و نابينا بود كه تا آخر عمر ازدواج نكرده بود. شيخ جاني نزد پيروان خود به زني باطندار كه با دعا و جادو مشكلات آنان را حل كرده شهرت داشته است. در دوره وي اختلافات و درگيريهاي ايجاد شده در زمان نورعلي بين اهل حق و مكتب به اوج خود رسيد و شيخ جاني با تشكيل گروههاي خشونت و تهديد براساس يك سياست تشكيلاتي براي حفظ فرقه، به برخورد با مخالفان اقدام كرده، به شكلي كه با دستور وي اعمال منافي عفت با خانوادههاي متزلزل شده جريان مكتب در جلوي ديدگان افراد ديگر خانواده صورت ميپذيرفته است.
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شيخ جاني با توان تشكيلاتي خويش به مخالفت با نظام نوپاي اسلامي پرداخت و با سياستهاي افراطي خود موجبات بروز منازعات فراواني را فراهم آورد كه از جمله ميتوان به درگيري شهرستان هشتگرد كه منجر به تخريب مقبره نورعلي الهي شد اشاره كرد. شيخ جاني پس از مرگ در شهر پاريس فرانسه دفن شد و از طرف شهرداري پاريس براي وي مقبرهاي نسبتا عظيم بهطور رايگان ساخته شد.
اين مكان در حال حاضر به محل زيارتي مهمي براي مكتبيون فرانسه تبديل شده است دكتر بهرام نيز پس از متواري شدن راهي فرانسه شد او هماكنون نيز در اين كشور اقامت دارد. پس از فوت شيخ جاني دكتر بهرام فرزند نورعلي الهي به قدرت رسيد و رهبري مكتب را به عهده گرفت تا به قدرت رسيدن دكتر بهرام وي با كمكهاي مالي فراوان همسر سومش با نام مينو توكلي و با بهرهگيري از هدايتها و مساعدتهاي سرويس جاسوسي فرانسه، فرقه مكتب را با ترميم روشها و ساماندهي امورات به يك سازمان پيچيده منظم مانند گروهك منافقين تبديل كرد.
وي در حال حاضر متواري است و از كشور فرانسه اين جريان را هدايت ميكند. او با به روز كردن تفكرات عناصر مكتبي موفق به تحقق بسياري از آرزوهاي پدرش كه در آن زمان شرايط تحقق و علني شدن آنها براي نورعلي فراهم نبود، شده است. ساختار تشكيلاتي تدوين شده در زمان دكتر بهرام براي مكتب را ميتوان بدين شرح ترسيم كرد:
الف- مكتب به لحاظ تشكيلاتي به روش گروهك منافقين عمل كرده و يك كپيبرداري از اين گروهك است. بدين صورت كه خود دكتر بهرام در نزد مكتبيون به عنوان رهبر معنوي فرقه و تشكيلات به شمار ميرود و همسرش، مينو توكلي مسئوليت هدايت اجرايي تشكيلات را بر عهده دارد.
ب- اين فرقه در تربيت فرقههاي وابسته با راهاندازي كلاسهاي آموزشي موسوم به كلاسهاي جانبي و جلب عمومي براي تمامي مقاطع سني تحصيلي از روشهاي تربيتي بهائيت تقليد ميكند.
دكتر بهرام الهي كه سخت شيفته مرام پدر خويش است و هماكنون انديشه هاي او را در قالبي جديد، جذاب و علمي مطرح ميكند، در آغاز كتاب «آثار الحق» كه در حقيقت نامي بيمسماست پدرش را ميستايد و براي گفتارهاي او آثاري رباني قائل است و ادعاهاي بيپايه و اساس و كفرآميز او را از مبدا الهي ميداند و ادعا ميكند كه پدرش در عالم معنا داراي چندين لقب از جمله «حضرت استاد» است.
تناسخ و زندگيهاي متوالي
يكي از اصول مهم عقايد اهل حق، حلول و تناسخ است و اساس اين آيين بر اين عقيده استوار است و مهمترين وجه تمايز پيروان اين مسلك با ديگر مسلمانان است با آنكه اسلام بهشدت با حلول و تناسخ مخالف است، پيروان نورعلي الهي كه خود را مسلمان و حتي شيعه اثني عشري جلوه ميدهند از اين انديشه با عنوان «دون به دون شدن» و «زندگي متوالي» سرسختانه دفاع ميكنند و به آن باور دارند و حتي برخي از نويسندگان معاصر آنان جامه علم جديد بر اندام اين انديشه سخيف پوشاندهاند و عدالت الهي را جز در پرتو زندگيهاي متوالي، قابل توجيه نميدانند.
مسئله حلول مبناي اعتقادي به الوهيت امام علي(ع)و برخي از بزرگان اهل حق است به اين معنا كه خداوند در حضرت(ع)و شاه خوشين و سلطان سحاك(رهبران اهل حق)حلول كرده است.
تناسخ، عبارت است از داخل شدن روح انسان پس از مرگ در بدن ديگر است بر اين اساس هر انسان متناسب با اعمالي كه در زندگي خويش انجام داده است پس از مرگ وارد بدن خاصي ميشود كه به منزله لباس جديد اوست. روح نيكوكاران وارد بدن ثروتمندان و روح بدكاران وارد بدن فقرا ميشود تا جزاي كردار خويش را ببينند. هر انسان پس از عوض كردن هزار جامه و لباس هزار و يكمين جامه خود را عبارت از بقا و ابديت است خواهد پوشيد اهل حق معتقدند ارواح انبيا در بدن بزرگان آنها وارد شده است. دكتر بهرام الهي، تناسخ را نه در پوشش طرح«دون به دون» كه در قالب جديد«زندگيهاي متوالي» مطرح ميكند و مدعي است كه «اگر انسان به اصل زندگيهاي متوالي معتقد نباشد، بسياري از وقايع زندگي ميتواند در او نوعي طغيان يا احساس بيعدالتي ايجاد كند. » به نظر او نظريه«زندگيهاي متوالي» كليد مكتب پدر با عنوان«مكتب سير كمال» است.