به گزارش مشرق،کانال مطالعات جنگ هیبریدی در تلگرام در مطلبی با عنوان استراتژی برای تغییر روند جنگ ها نوشت:
دولت اوباما باوجود تغییر و تحولات مهم مسیری را که دولت بوش در 2 سال پایانی خود نشان داده دنبال کرده و به نوعی می توان گفت آن را ادامه داده است.
رویکرد دولت اوباما نسبت به بُروز "چالش تروریستی" توسط جان کاسیدی در نیویورکر تحت عنوان "دکترین اوباما" توصیف شد: در پاسخ به فاجعه جنگ عراق، دکترین اوباما مداخله نظامی مستقیم ایالاتمتحده در کشورهایی که تهدید امنیتی مستقیم برای این کشور به شمار نمیروند، مانند سوریه را محدود خواهد کرد.
این استراتژی کاملاً بیسروصدا و از طریق متحدان و پراکسیها، مانند نیروهای پیشمرگه کُرد و حتی در صورت لزوم شبهنظامیان، برای حمله به دشمنان آمریکا و همچنین از طریق استقرار داراییهای نظامی و فنّاورانه ایالاتمتحده که از راه دور میتوان کنترل کرد، شامل جاسوسی سایبری، انجام می گیرد.
سامانهها، هواپیماهای شناسایی و هواپیماهای بدون سرنشین از مهمترین اقدامات به شمار میروند. پرزیدنت باراک اوباما در سال 2013 با تصمیمگیری سیاسی برای انتقال از "جنگ جهانی علیه تروریسم" به "تهدید جدی"،در واقع اعلام کرد که دولت آمریکا دیگر جنگ علیه ترور را دنبال نمیکند، زیرا تمرکز نظامی باید بر روی دشمنان خاص باشد نه تاکتیکهای متعارف و گسترده.
دن.بنجامین هماهنگکننده وزارت امور خارجه برای مقابله با تروریسم در دولت اوباما به خبرنگاران می گوید؛ ایالاتمتحده از "جنگ علیه تروریسم" خارجشده و به مرحلهی "جنگ علیه القاعده" تغییر استراتژی داده است. در اصل، چنین سیاستی مبتنی بر این نتیجه بود که تروریسم مشکلی است که باید مدیریت شود، همانند جرم، نه مسائلی که بتوان آن را بهطور قطعی برطرف کرد.
دولت جدید ادغام سازمانی برای تقویت ظرفیتهای ملّی با اتخاذ رویکرد "کل دولت" در خصوص چالش تروریسم را امری الزامآور و ضروری دانسته و به آن توجه ویژه ای داشت. هدف اصلی؛ برنامههایی برای "بهروزرسانی، تعادل و ترکیب تمامی ابزارهای قدرت آمریکا" و همکاری با متحدان و شرکا جهت انجام اقدامات موثر و جدی است.
همکاری بسیار نزدیک با کنگره یک فرایند آگاهانه و فراگیر بین سازمانی برای دستیابی به یکپارچهسازی تلاشها در راستای اجرا و نظارت دقیق بر عملیات، سیاستها و استراتژیها لازم تلقی می شود. این تلاش، اهداف کاخ سفید، شورای امنیت ملّی و اطلاعات داخلی را با یکدیگر ادغام کرد.
دولت اوباما در اجرای نتیجهگیری خود مبنی بر اینکه جنگ عراق یک فاجعه بسیار بزرگ است و ایالاتمتحده نتوانسته بهطور مؤثر اقدامات بیشتری برای رفع اختلافات سیاسی و امنیتی داخلی آن کشور انجام دهد، تعداد نیروهای نظامی آمریکا در منطقه را به شکلی دیگر ترسیم کرد و به سمت (رویکرد تهاجمی) تغییر دادوسایل انتخابی مهم همچون، (هواپیماهای بدون سرنشین مسلح و نیروهای ویژه) را در این جریان بسیار حیاتی به کار گرفت.
یکی از عوامل عدم امتناع دولت وقت عراق از تجدید توافقنامه همکاری؛ وضعیت نیروهای آمریکایی بود که باعث شد تا سربازان این کشور از هرگونه محاکمه در دادگاههای عراق در صورت متهم شدن به جرائم مختلف مصون باشند.
مذاکرات در دوره بوش به پایان رسید، اما برخی منتقدان جمهوریخواه، رئیسجمهور اوباما را متهم کردند که بهاندازه کافی تلاش برای تجدید توافق نکرده است. بر این اساس، دولت اوباما جنگ با داعش در عراق و سوریه را انجام داد اما نه با ارتش معمولی ایالاتمتحده یا تفنگداران دریایی؛ بلکه با نیروهای محلی که توسط مشاوران ایالاتمتحده حمایت میشدند و مهمتر از همه نیروهای ویژه، که به حدود 71000 نفر می رسد.
هواپیماهای بدون سرنشین و عملیات هوایی متعارف؛ عناصر جنبشی در حوزه فعالیتهای دولت آمریکا در این کشورها محسوب می شود. بر اساس گزارش یک سازمان نامعلوم که این حملات را پیگیری میکند، دولت اوباما ۱۰ برابر بیشتر از هواپیماهای بدون سرنشین نسبت به دولت بوش جهت انجام عملیات ضد تروریستی استفاده کرده است .
اینگونه حملات بهمراتب کشندهتر از آن است که بتوان تشخیص داد. منابع نظامی آمریکا ادعا میکنند که در حملات هواپیماهای بدون سرنشین بین 20،000 تا 25،000 عامل داعش در عراق و سوریه کشتهشدهاند. حملات متعارف آمریکا در حدود 30،000 کشته در پی داشته که بسیاری معتقدند بیش از 50،000 نفر است.
حملات در روزهای پایانی دولت همچنان ادامه داشت و آمار دقیق از آن ارائه نشده است. بااینوجود گزارشهای مختلفی که از سوی سازمانهای نظارتی منتشرگردیده؛ نشان میدهد تعداد زیادی از غیرنظامیان در جریان حملات علیه تروریستها کشته یا زخمی شدهاند. به نظر میرسد بررسی دقیق اعداد غیرممکن است زیرا تهیه گزارش دقیق خصوصاً از مناطق دورافتادهای که حملات در آن صورت گرفته امکانپذیر نیست.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.