کد خبر 15727
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۲

يوسفعلي ميرشکاک با تاکيد بر اين که نهايت طنز، حکمت است، گفت: طنز و حکمت چون دو روي يک کاغذ است که از هر دو طرف مي‌توان نوشته آن را خواند.

به گزارش مشرق به نقل از حوزه هنري، سومين کارگاه آموزشي پنجمين دوره جشنواره سراسري طنز مکتوب، با عنوان «آسيب‌شناسي طنز امروز» و با حضور يوسفعلي ميرشکاک،‌ صبح امروز در سالن شماره 2 تالار انديشه حوزه هنري برگزار شد.
در ابتداي اين کارگاه، به دو شرکت‌کننده برگزيده کارگاه آموزشي شهرام شکيبا با عنوان «سوژه‌يابي و رويکرد منطقي در طنز مطبوعاتي» که روز گذشته برگزار شده بود، جوايزي اهدا شد. قاسم رفيعا و سيد امير سادات‌موسوي دو طنزپردازي بودند که دفتر طنز مبلغ يک ربع سکه را به آن‌ها اهدا کرد.
ميرشکاک سپس سخنراني خود را آغاز کرد و گفت: طنز لزوما شيريني ندارد. مثل اين است که بگوييم سقف لازمه اتاق است اما زدن لامپ به سقف ضروري نيست و مي‌شود که بدون لامپ باشد. شيريني ممکن است براي فکاهه، هزل و ... جزء لازم باشد و گاهي در اين گونه‌ها شرط لازم است و کافي اما در طنز مطلقا اين گونه نيست.
وي افزود: طنز در يک قدمي تراژدي است. طنز در کربلا اتفاق مي‌افتد. 61 سال از هجرت پدربزرگ حسين (ع) گذشته است، امت جدش نه تنها قصد کشتن او را دارند بلکه نمي‌گذارند آب هم به خانواده او برسد. حتي کسي که سر او را مي‌برد، حافظ قرآن کريم است. طنز اتفاقا در اين واقعه نهفته است.
اين طنزپرداز با بيان اين که نهايت طنز، حکمت است، اظهار کرد: بدايت طنز هم حکمت است. هر کجا تلخي بيشتري ديديد، بدانيد که طنز اتفاق مي‌افتد.
وي سپس از اشعار کتاب «قهوه قندپهلو» که به کوشش اميد مهدي‌نژاد گردآوري شده است، يک رباعي از عباس صادقي خواند و به صحبت درباره آن پرداخت:
«انديشه ما از برکات طنز است/ لبخند خشن جزو نکات طنز است/ مي‌خندم و مي‌گريم و مي‌خندانم/ خندان اين خلق، زکات طنز است»
ميرشکاک درباره اين رباعي گفت: اولين بار است که کسي مستقيم يا غيرمستقيم، معترض ماهيت طنز مي‌شود. چطور مي‌شود گريست و خنداند؟ چه باعث مي‌شود بتوانيم بخنديم؟ بن‌مايه خنده غفلت است و بن‌مايه طنز حکمت. دو نفر مي‌خندند: اول کسي که آنقدر بسيط است که حتي اگر کسي سُر بخورد هم مي‌خندد و ديگر کسي که به حمله مغول مي‌خندند. خنده با درد.
رباعي: «انگار که ما ريشه در اين غم داريم/ از بس که زياديم، همه کم داريم/ بي‌فايده دل به آسمان‌ها بستيم/ وقتي همه سر در آخور هم داريم» اثر ديگري بود که ميرشکاک از عباس صادقي خواند و درباره آن گفت: اين طنز است و خيلي بهتر از طنزهايي که بي‌اختيار دهان‌ها را باز مي‌کند و صداي قهقهه را درمي‌آورد. صداي قهقهه‌اي که از سر ناآگاهي است.
وي سپس با اشاره به برخي از اشعار گردآوري شده در کتاب «قهوه قندپهلو» اظهار کرد: گاهي برخي طنزپردازان سوژه‌اي را که جايگاه آن طنز است،‌ به نظم درمي‌آورند و اين اشتباه است چراکه اگر توفيق موفقيت طنز در نثر صد در صد باشد و آن را به نظم بياوريم،‌ موفقيت 50 درصد مي‌شود. به ادبيات گذشته رجوع کنيد. از صنايع غزنوي در حديقه،‌ مولانا،‌ اوحدي مراغه‌اي و ... تا ايرج ميرزا هرگاه موضوع نثر را در نظم بيان کرده‌اند، توفيقي نداشته‌اند.
اين شاعر و طنزپرداز تاکيد کرد:‌ طنز جايي اتفاق مي‌افتد که نه هم‌وزن که موضوع سوار بر پارادوکس باشد و از همين رو حافظ بزرگترين طنزپرداز است.
وي ادامه داد: طنز فراسوي نيک و بد است چراکه حکمت هم فراسوي نيک و بد است. طنز شرط ندارد. سيد حسن حسيني گفته است بدون اخلاق، چهارپايه‌اي است که سه پايه دارد. اما با اين که هيچ کس سيد حسين حسيني را به اندازه من دوست نداشته است،‌ اين حرف وي را قبول ندارم. طنز چهارپايه‌اي است که اصلا پايه ندارد. طنز و حکمت چون دو روي يک کاغذ است که از هر دو طرف مي‌توان نوشته آن را خواند.
ميرشکاک بعضي از اشعار «قهوه قندپهلو» را خواند و تاکيد کرد که طنز نيستند و تنها ظرافت دارند و اميد مهدي‌نژاد نبايد آن‌ها را در کتاب مي‌آورد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس