آقاي خامنه اي به اين نتيجه رسيد كه غير از تأثير بسزايي كه آيت الله سيدحسن مدرس و آيت الله ميرزامحمدعلي شاه آبادي در انديشه آيت الله خميني گذاشتند، استعداد، هوشمندي و تيز بيني امام در باب مسائل اجتماعي و فهم عميق از مسائل اسلامي او را در جايگاه يك انقلابي بزرگ و دگرگون كننده اي بي بديل قرار داده است. با اين حال موضوع آبشخور انديشه سياسي امام خميني را شايسته مطالعه و تحقيق بيشتر دانست.

گروه فرهنگی مشرق - "شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه مدتی قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقه مندان گرفت. در نظر داریم هر روز بخشی از این کتاب را منتشر کنیم.
آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش بیست و ششم این کتاب است.

ريشه هاي قيام

آقاي خامنه اي از نزديك مي ديد كه استاد اصول اش آگاهي سياسي و « گستاخي سياسي» را توأمان دارد، دو اصلي كه تا آن روز در وجود كسي جمع نديده بود. "بودند كساني كه گستاخي سياسي داشتند. از علماء ... داشتيم افرادي كه در زمان شدت اختناق، گستاخانه عليه دستگاه حرف مي زدند، اما دور از آگاهي سياسي، حرف هايي بي ضابطه ... كه هيچ هوشمندي را جلب نمي كند [به زبان مي آوردند.]...كساني هم بودند كه آگاهي سياسي داشتند، [اما] گستاخي سياسي نداشتند ... اين دو خصوصيت را با هم فقط شخص امام خميني آن روز داشت."

بينش سياسي امام خميني چگونه ساخته و پرداخته شد؟ چه كساني بر او تأثير سياسي گذاشتند؟ كدام يك از استادان او در اين موضوع مؤثر بودند؟ چرا ايشان سال 1341 ش را براي قيام انتخاب كرد؟ علت سكوت او در دوره آيت الله بروجردي چه بود؟ سيدعلي خامنه اي به اين پرسش ها مي انديشيد. به ريشه دگرگوني هاي پيش رو كه او را به اعجاب واداشته بود، فكر مي كرد. خون دويده در رگ هاي حوزه علميه را از نزديك مي ديد و قلبي را كه اين خون را به حركت درمي آورد مي ستود.

او در مرور استادان امام خميني، كسي را كه بتواند بر مشي سياسي ايشان مؤثر افتاده باشد، نمي ديد. "من تصور مي كنم ايشان بينش سياسي شان را از اساتيدشان نگرفته اند. ايشان استادي كه بشود گفت آگاهي سياسي به ايشان داده باشد نداشته اند يا من نمي شناسم. حدس من [اين است كه] ايشان به مرحوم مدرس ارادت داشتند؛ كارهاي او را تعقيب مي كردند. حرف هاي مدرس و كارهاي [او] در دوران رضاشاه الهام بخش ايشان بوده است... عمده تحرك سياسي ايشان و آگاهي ايشان در زمان پهلوي از مرحوم مدرس است."

آقاي خامنه اي شاهد اين گمان خود را در كتاب كشف الاسرار يافت؛ وقتي كه ديد تفكرات ضد رضاخاني مدرس لابه لاي كتاب استادش جاي گرفته است. او چنين نتيجه گرفت كه اين كتاب تنها يك نوشته عليه رضاخان و سياست او نيست؛ يك رساله حكومتي است. اين كتاب زماني نوشته شد كه از رضاخان خبري در ميان نبود. حاكم بعد رضاشاه هم قابل حرفهاي اين كتاب نبود. هدف امام مخالفت با ديكتاتوري و سياست وابسته ايران به دولت هاي بيگانه و در نهايت برقراري حكومت اسلامي بود. كشف اسرار رديه كتابي است كه نويسنده اش عقيده داشت دين در امور زندگي و سياست نمي تواند دخالت كند. "بنابراين اين كتاب يك ماهيت سياسي اسلامي دارد. يعني بيان حقيقتي در باب اسلام است كه [آن] عدم تفكيك دين از سياست در اسلام [است .] طرح يك جامعه اسلامي است. طرح يك حكومت اسلامي است."

همچنين آموزه هاي آيت الله ميرزامحمدعلي شاه آبادي، استاد عرفان امام، در ساختار انديشه سياسي او تأثير والايي داشته است. خطوط پررنگ انديشه سياسي آيت الله شاه آبادي را مي توان قيام لله و دفاع از اسلام، پيوند دين و سياست، وحدت نيروهاي اسلامي، شهادت طلبي و فداكاري، استقلال اقتصادي و توليد ملي دانست.

آقاي خامنه اي به اين نتيجه رسيد كه غير از تأثير بسزايي كه آيت الله سيدحسن مدرس و آيت الله ميرزامحمدعلي شاه آبادي در انديشه آيت الله خميني گذاشتند، استعداد، هوشمندي و تيز بيني امام در باب مسائل اجتماعي و فهم عميق از مسائل اسلامي او را در جايگاه يك انقلابي بزرگ و دگرگون كننده اي بي بديل قرار داده است. با اين حال موضوع آبشخور انديشه سياسي امام خميني را شايسته مطالعه و تحقيق بيشتر دانست.

او اين احتمال را هم داد كه چه بسا در اين پژوهش نتوان شخص خاصي كه اول بار بذر چنين تفكري را در وجود امام افكنده و بعد آن را رشد داده و به بالندگي رسانده باشد، يافت، اما به اين باور رسيد كه شجاعت او كه ميراثي خانوادگي بود در اين خيزش بسيار مؤثر بوده است.
"پدر ايشان هم مرد شجاع و دلاوري بود ... فرزند آقاي خميني آقامصطفي هم آدم شجاعي بود. واقعاً نمي ترسيد."

بودند كساني كه ديدگاه هايي مشابه ديدگاه امام داشتند، اما آنچه نداشتند شجاعت اقدام بود و اين مسئله موجب خشكيدن آرمانهاي آنان مي شد. اكنون، مجموعه اي از دين داري، شجاعت، درك سياسي و الهام گيري از مرام سياسي آقايان مدرس و شاه آبادي در قيام امام خميني به چشم مي خورد. آقاي خامنه اي مي ديد كه همه اين عوامل زير چتري به نام « انگيزه ديني » جمع است.


اما انگيزه ديني آقاي خميني پديده اي نبود كه در 1341 ش ناگهان ظاهر شده باشد؛ پيش از آن نيز وجود داشت. "علت انتخاب اين زمان اين بود كه قبلاً احساس قدرت نمي كردند... ايشان مي دانستند كه با بودن آقاي بروجردي كه رأي شان رأي ايشان نيست، در مقابله با دولت، هرگونه اقدامي خطاست."

آقاي خامنه اي مي دانست كه پس از استقرار آيت الله بروجردي در قم، كه امام خميني نقش ويژه اي در اين كار داشت، از جمله كساني كه دور و بر وي را گرفتند يكي هم آيت الله خميني بود؛ مثل آيات حاج آقا مرتضي حائري و سيدمحمد محقق داماد. البته " آقاي خميني اطرافي به معناي رايج نشدند ... [اما] آقاي داماد و آقاي حائري اطرافي به معناي رايج هم شدند."

هدف از اين كار زنده نگاه داشتن حوزه علميه قم پس از مساعي آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي بود؛ و اين كار مي توانست با شخصيت علمي و جاافتاده آيت الله بروجردي، به عنوان يكي از شاگردان آخوند خراساني و از عصار ه هاي اصيل حوزه نجف تحقق يابد. آنها مي خواستند به حوزه علميه قم جايگاهي سياسي ببخشند، تا وظيفه هدايت جامعه به طرف باورهاي اسلامي، تعريف تازه اي پيدا كند؛ اما رفته رفته به اين نتيجه رسيدند كه ميان تصور آنها با تصديق آيت الله بروجردي فاصله اي معين است.

دانستند كه مشي سياسي آقاي بروجردي با آن چه كه اينان بدان مي انديشند متفاوت است؛ يا توقعي كه از مرجع تقليد وقت براي اصلاح حوزه علميه قم دارند، به زودي برآورده نمي شود. به اين جهت از اطراف آيت الله بروجردي كنار رفتند و كسان ديگري دور و بر ايشان را گرفتند كه با بزرگان يادشده، به ويژه حاج آقا روح الله، قابل قياس نبودند؛ نه در شناخت زمان، و نه در آينده نگري.

بدين ترتيب آقايان خميني، حائري، و داماد، از اطراف آيت الله بروجردي دور شدند. البته تا مدتي در درسش حاضر مي شدند، اما ابتدا آقاي خميني و بعد آقايان حائري و داماد، حلقه درس را ترك كردند. آقاي خامنه اي وقتي وارد قم شد، ديد كه اينان به درس آقاي بروجردي نمي روند. طبيعي بود كه در چنين فضايي برافراشتن پرچم مخالفت از سوي آيت الله خميني نمي توانست با مباني فقه سياسي او سازگار باشد؛ ضمن اينكه هر اقدامي صورت مي گرفت و با مخالفت مرجع تقليد مسلم روبرو مي شد؛ مرجعي كه آبرومند بود، استخوان دار بود، محل رجوع اكثريت جامعه متدين بود، محقق نمي گرديد. امكاني براي آقاي خميني نبود. كنار نشست تا موقعيت مناسب از راه برسد. اين فرصت اواسط سال 1341 ش پيش آمد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس