به گزارش مشرق، احسان کیانی مطلبی را در کانال تلگرامی خود با عنوان نقش دیپلماسی در مناقشه اسرائیل و حزبالله منتشر کرد که به گزارش گروه بینالمللی بحران می پردازد:
گروه بینالمللی بحران طی گزارش مفصلی مورخ ۸ دی ۱۴۰۲، به ارزیابی امکانمندی نقشآفرینی دیپلماتیک غرب در نبرد کنونی حزبالله لبنان و اسرائیل در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی پرداخته است.
نویسندگان این گزارش اذعان دارند، اقدام نظامی اسرائیل در مرزهای شمالی، بدون اینکه امنیتی برای ساکنان مناطق اشغالی در پی داشته باشد، صرفاً به ویرانی جنوب لبنان و شمال فلسطین خواهد انجامید. به ویژه که حزبالله نیز هم از منظر ایدئولوژیک و هم استراتژیک، نمیتواند نسبت به حمله به حماس، بیتفاوت باشد.
این گزارش اقرار داشته علیرغم اینکه اسرائیل با نقض حریم هوایی لبنان طی سالیان پیش، قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت که به جنگ ۲۰۰۶ پایان داد را زیر پا گذاشته بود، ولی حزبالله از نقض این قطعنامه خودداری نموده بود. اما اسرائیل اصرار دارد که آمریکا و فرانسه از طریق دولت لبنان، حزبالله را وادار به اجرای این قطعنامه و عقبنشینی از مرز آبی رودخانه لیتانی نمایند.
نکته گزارش این است که آیا نگرش اسرائیل به تهدید حزبالله متحول شده است؟ این حکومت تا پیش از طوفانالاقصی بر این باور بود که تجربه جنگ ۲۰۰۶ موجب بازدارندگی حزبالله شده ولی اکنون ساکنان شمال فلسطین اشغالی آواره شدهاند و ناظر به مانور حزبالله پیش از طوفانالاقصی، تهدید حمله پیادهنظام حزبالله را در نزدیکی خود احساس میکنند.
یکی از مقامهای بلندپایه و سابق حزبالله به نویسندگان گفته که «قطعنامه ۱۷۰۱ عملاً منقضی شده است». و بدین ترتیب نویسندگان معتقدند که حزبالله به تماسهای دیپلماتیک برای اجرای آن قطعنامه، پاسخ منفی خواهد داد.
یک فرضیه این است که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه جدیدی در تکمیل مفاد ۱۷۰۱ ارائه دهد که طی آن به نیروهای صلح سازمان ملل یا یونیفل، اختیارات نظامی برای جلوگیری از ورود حزبالله به جنوب لبنان بدهد. امری که با وتوی چین و روسیه روبرو خواهد شد. زیرا این دو کشور به تمدید مأموریت غیرنظامی یونیفل در جنوب لبنان نیز رأی ممتنع دادند.
نویسندگان تأکید دارند که حتی به فرض تصویب چنین قطعنامهای، نیروهای یونیفل از قدرت نظامی کافی برای مهار نیروهای نظامی حزبالله برخوردار نیستند و دولت لبنان نیز تمایلی به مقابله با حزبالله و حمایت از یونیفل ندارد.
طبق این گزارش، در این شرایط اسرائیل به راهبرد «نبردی بین نبردها» روی خواهد آورد که طبق آن با «حملاتی کمتر از آستانه نبرد فراگیر» داراییهای حزبالله در منطقه جنوب لیتانی را به هدف تنزل تدریجی توان نظامی این گروه، هدف قرار خواهد داد. ولی این نبرد تدریجی و فرسایشی، امنیتی برای بازگشت آوارگان به مناطق شمال فلسطین اشغالی در پی نخواهد داشت. علاوه بر اینکه ممکن است حزبالله نیز به تدریج و در بازه بلندمدت، زیرساختهای نظامیاش را بازسازی و احیا کند.
پیشنهاد نویسندگان این است که ارتش لبنان در جنوب لبنان مستقر شده و بدینترتیب، حزبالله نیز که احتمالاً حضور ارتش را به نمایندگی از دولت لبنان میپذیرد، عقب بنشیند. یونیفل نیز صرفاً با همراهی ارتش به گشتزنی بپردازد تا مورد نفرت و بدبینی مردم لبنان قرار نگیرد. البته نویسندگان اعتراف میکنند که این پیشنهاد تا پیش از پایان جنگ غزه، محقق نخواهد شد.
واقعیت این است که با عبور طرفین نبرد ۲۰۰۶ از قطعنامه ۱۷۰۱، قواعد بازی جدیدی شکل گرفته که به مرور و هر چه تعمیق شود، بیشتر غالب شده و شکل تثبیتشدهای به خود خواهد گرفت. بنابراین کاهش آستانه نبرد به پیش از طوفانالاقصی، دشوار خواهد بود.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.