
وي همچنين گفته است: کروبي سرخود را به معني فهميدن تکان مي داد اما هنگامي که گل دستش بود اگر گروه مقابل از او مي پرسيدند گل دست تو است؟ دست خود را به سرعت باز مي کرد. و اگر دست او نبود مي گفت چرا گل را به من نمي دهند؟!
يادآور مي شود همين ساده دلي کروبي - در کنار جاه طلبي- باعث شد تا افراطي ترين عناصر حزب مشارکت و نهضت آزادي و ... طي سال هاي اخير دور کروبي جمع شوند و او را قدم به قدم به سمت انتحار سياسي و قمار سراسر باخت بر سر آبرو و حيثيت خويش سوق دهند. اين در حالي است که وي اواخر به خيال زرنگ شدن، وارد بازي القاي تقلب و تدارک آشوبي شد که موسوي و باند منافقين هدايتگر وي طراحي کرده بودند با اين توهم که ورشکستگي خود را جبران کند اما همين خود باعث سوءاستفاده هاي جديد از کروبي شد تا اينکه سرانجام محافل ضد انقلابي با مشاهده رفتار پر تناقض و بي ثبات، از وي به عنوان عمر سعدي که به گندم ري نرسيد ياد کنند.