کد خبر 15601
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۸۹ - ۱۹:۵۲

حضرت آيت الله مصباح يزدي در ديداري که نزديک به يک ماه پيش با مسئولين برگزاري مراسم روز جهاني فلسفه درايران داشته‌اند، ضمن تجليل ويژه از شخصيت فلسفي حضرت آيت الله جوادي آملي، مراسم روز جهاني فلسفه را موقعيت مناسبي براي شناساندن مفاخر فلسفه اسلامي همچون علا

به گزارش مشرق به نقل از رجا، ايشان همچنين با تجليل از شجاعت رهبر انقلاب در تاييد آموزش فلسفه در حوزه‌هاي علميه اين امر را به دليل اخلاص بالاي رهبر انقلاب در عمل به وظايف دانسته و از مسئولين برگزاري همايش خواستند تا به صورت هرچه بيشتر به شناساندن انديشه‌هاي اسلامي به جهان تلاش کنند.
لازم به ذکر است سازمان يونسکو با هدف اعمال فشار به ايران و به دليل تلاش‌ برخي از متهمين به جاسوسي در ايران، از شرکت در اين همايش انصراف داد که آيت الله جوادي آملي در واکنش به اين تصميم، اين اقدام را موجب محروم شدن يونسکو از شناخت معارف فلسفه اسلامي و متضرر شدن آن سازمان برشمرده بودند.
در آستانه برگزاري همايش روز جهاني فلسفه در تهران رجانيوز متن کامل سخنان آيت الله مصباح يزدي در جمع برگزار کنندگان اين همايش را در اختيار مخاطبين خود قرار مي‌دهد.
بسم الله الرحمن الرحيم
از حسن نظر شما و الطاف ديرينه و مستمر شما سپاسگذاري مي‌کنيم و همين‌طور از جناب آقاي دکتر اعواني که سال‌ها از حضورشان استفاده مي‌کرديم و در تدريس اين مجموعه نقش مهمي داشتند و از شخصيت‌هاي برجسته‌اي که واقعاً مايه فخر کشور هستند همچنين از ساير عزيزان؛ به‌طور غيابي از حضرت آيت الله جوادي که افتخار جهان اسلام هستند و دست ما به دامن ايشان نمي‌رسد و خوشحاليم که آقازاده‌شان حضور دارند و ما بوي گل را از گلاب استشمام مي کنيم . حالا اگر آقايان لطف بفرمايند اندکي بيشتر ما را در جريان بگذارند تا در اين فرصت از نظر آقايان بيشتر بهره‌مند شويم. اما درباره اظهار لطفي که فرمودند، حقيقتاً ماية شرمندگي بنده است.
والا اگر ما اينجا براي چند طلبه بحث فلسفي مطرح مي‌کنيم، معنايش اين نيست که نام بنده در کنار حضرت آيت الله جوادي آملي برده شود؛ من اين را واقعاً از ته دل مي‌گويم و ايشان از مفاخر عالم اسلام مي‌دانم و مفتخرم که دست ايشان را ببوسم. به‌طور معمول هروقت خدمت ايشان شرفياب مي‌شوم، سعي مي‌کنم اين کار را انجام بدهم. حق اين کار واقعاً بوسيله ايشان انجام مي‌شود و خوب است که ايشان به دنيا هم شناسانده شود؛ ايشان واقعاً مجاهدت نمودند و عمر شريف خود را وقف فلسفه کردند. البته منحصراً نه در تفسير کار مرحوم آقاي طباطبايي را ادامه دادند و با امکاناتي که حالا فراهم است به بهترين نحو همچنان ادامه مي‌دهند و اين باقيات صالحاتي است که قرن‌ها دوام خواهد يافت واين افتخار نصيب ايشان مي‌شود که يک دوره کامل تفسير را با اين عظمت، با اين وسعت و با اين شکوه بيان کنند و خوشبختانه هم‌زمان يا با اندکي تأخير در رسانه‌ها پخش شود مردم استفاده کنند علما استفاده کنند.
بنده از ته دل خيلي خوشحال هستم و دعا مي‌کنم که خدا توفيقات ايشان را زياد کند و اين کار را به نحو نيکو به پايان برسانند. افزون بر فعاليت‌هاي ديگري که در زمينه فلسفه، فقه، اصول و ساير علوم دارند. تنها چيزي که مي‌تواند مجوز اين باشد که مثلاً بنده هم در اين محفل شرکت بکنم اين است که قدر بزرگان شناخته شود از باب تعرف الاشياء با ضدادها معلوم مي‌شود که واقعاً آقاي جوادي يعني چي.
حضرت آيت الله سبحاني هم جايگاه خودشان را دارند و از قديمي‌‌ترين شاگردان مرحوم امام (رضوان الله عليه) هستند؛ هم در فلسفه، هم در اصول بخصوص و هم در فقه، شخص برجسته‌اي هستند. بنابراين اگر از ما کاري بربيايد و عرض کنم خدمتي به عنوان يک شاگردي از حضرت آيت الله جوادي بايد ارائه خدمتي بکنيم. رياست فلسفه اسلامي در عصر حاضر با ايشان است.
حضرت عالي يادتان هست و توجه داريد که مرحوم ميرداماد هرگاه از ابن‌سينا ياد مي‌کند مي‌گويد: قال شريکنا في رياست فلسفه الاسلاميه، شريکنا في رياست الفلسفه، اصل را رياست خودش مي‌داند مي‌گويد ابن‌سينا هم شريک ماست. حالا با اين تلاس مستمر و پيگير و عاشقانه‌اي که ايشان دربارة کار علمي و تحقيق دارد واقعاً اصل در رياست فلسفه اسلام در اين عصر با آقاي جوادي است. من ايشان را تازه نمي‌شناسم از وقتي که ما در مدرسة حجتيه بوديم حجره ما در طبقه دوم و مشرف بر حجره ايشان بود؛ کار ايشان را مي‌توانستيم چک کنيم. شبها معمولاً تا نزديکي‌هاي نيمه‌شب مشغول مطالعه بودند. روز هم ما هيچ‌گاه ايشان را در فراقت نديديم. فقط سر درس چند دقيقه‌اي زودتر مي‌آمدند و يک گپ و مزاحي با دوستان مي‌کردند وگرنه کار ايشان مطالعه يا تدريس و يا بحث بود.
يکي از کساني که با ايشان هم درس بود، حالا يادي هم از ايشان کرده باشيم شهيد مرحوم آقاي حيدري بود. ايشان در فلسفه سال‌ها با آقاي جوادي هم‌بحث بودند. ايشان مي‌آمد در حجره حاج آقاي جوادي و ساعت‌ها اسفار و گاهي شفا و مباحث ديگر را مي‌خواندند و اصلاً خسته نمي‌شدند ايشان در بحث فلسفه و تحقيق و قسمت‌هاي ديگر هم همين‌گونه بود؛ اما چون محور کارشان بيشتر فلسفه بود اصلاً احساس خستگي نمي‌کردند. عنصري با اين پاکي با اين صداقت با اين فهم با اين استعداد با اين پشتکار با اين تقوا کجا مي‌توان يافت.
متأسفانه دنيا ايشان را نمي‌شناسد و نمي‌تواند هم بشناسند. اصلاً چون در اين فضا نيستند. فرصت مناسبي است که ما اقلاً چنين شخصيت‌هايي که نعمت‌هاي خدايي هستند براي جامعه معرفي کنيم.بايد شرحي از زندگي ايشان به طوري رسا ارائه شود تا ايشان شناخته شود. بيشتر افرادي که ايشان را مي‌شناسند از طريق درس تفسير ايشان و به واسطه اينکه در تلويزيون پخش مي‌شود مي‌شناسند؛ اما قدرت فلسفي ايشان، عمق مطالعاتشان، احاطه ايشان بر مباحث گوناگون فلسفي و عرفاني چيزهايي‌ست که کسي درست از آنها سر در نمي‌آورد. اين فرصتي است که اين کار انجام شود و ايشان معرفي شوند.
اين افتخار بايد شامل شاگردانشان و امثال بنده هم بشود که وقتي چنين استادي داريم، پَرِ «اَکرم العلماء» آن ما را هم مي‌گيرد و الا اينکه ما لايق باشيم در کنار ايشان بگوييم اول ايشان و دوم فلاني، اين تضييع حق ايشان است و ان‌شاءالله که خداي متعالي به شما توفيق دهد که از فرصت پيش آمده براي اداي حق علم حق معرفت، حق توحيد، حق اسلام و حق انقلاب بهره‌مند شويد.
نکتة ديگر اينکه بايد نقش مرحوم علامه طباطبايي را در احياء فلسفة اسلامي بيان کنيم. خب همه ما مي‌دانيم که در قرن اخير که گرايش‌هاي گوناگون و متضادي احياناً در حوزه‌هاي روحانيت شيعه وجود داشته و افرادي بوده‌اند که براي احياي فلسفه اسلامي و زنده نگه داشتن آن اقدامات خوبي انجام داده‌اند و با روي آن از جمله خود حضرت امام (رضوان الله تعالي عليه) و مرحوم آقاي آشتياني و ديگران؛ مرحوم آشتياني که اخيراً فوت شده‌اند نيز نقش مهمي در اين زمينه داشتند و به ويژه در مشهد؛ اما منظورم آشتياني استاد بود، آميرزا مهدي آشتياني که ايشان چند سال هم در قم تشريف داشتند و حوزه تشکيل دادند و آقاي آميرزا احمد هم نقش خودشان را در تهران داشتند.
اينها بزرگاني بودند که واقعاً ناشناخته هستند و بسياري از طلبه‌هاي ما اصلاً نمي‌شناسند شايد اسمشان را هم ندانند ولي هيچ‌کدام نقششان مثل نقش علامه طباطبايي (رضوان الله تعالي عليه) نبود.يک برنامه سنجيده، معتدل و پخته داشتند و مشي بسيار حکيمانه‌اي به ويژه در برابر اعتراضاتي که مي‌شد و فعاليت‌هايي که عليه ادامه درس ايشان شد؛ حتي از سوي بيت مرحوم آيت الله بروجردي اقداماتي شد و ايشان آنچنان حکيمانه برخورد کردند که خود مرحوم آيت الله بروجردي فرمودند که شما هر چه را که وظيفه خود مي‌دانيد عملي کنيد و هيچ‌کدام ديگر اين‌گونه نقشي را نداشتند و اگر اين رفتار مرحوم آقاي طباطبايي و اين تدبير حکيمانه ايشان نبود که البته ناشي از اخلاص بيش از اندازه ايشان بود، اين فلسفه اين‌گونه در قم رواج نمي‌يافت، فقط موجي ايجاد مي‌شد، رواجي مي‌يافت و سپس به خاموشي مي‌گراييد. از آن زمان به بعد ديگر در قم آن‌چنان مخالفت چشم‌گيري با فلسفه نشد؛ گاهي هم اگر چيزهايي در گوشه و کنار گفته مي‌شود درخور توجه نيست.
در صورتي‌که پيشتر اين‌گونه نبود برخوردهايي که حتي با خود امام و فرزندان امام مي‌کردند به خاطر انتساب، با فلسفه با اين برخوردي که نسبت به آقاي طباطبايي دارند و کتاب‌هاي ايشان و شاگردان ايشان اصلاً قابل مقايسه نيست و اين خب البته پس از فضل الهي، مرهون تدبير و رفتار حکيمانه و پخته ايشان است و نبايد فراموش شود. اگر ما ايشان را احيا کننده فلسفه در عصر حاضر بدانيم، گزاف نگفتيم. البته در کنارش مرحوم آقاي مطهري و ديگران هم بودند ولي به هر حال محور ايشان بود؛ ايشان بود که پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمين نگذاشت و پس از آن هم الحمدلله جانشين شايستة ايشان حضرت آيت الله جوادي به بهترين نحو راه ايشان را ادامه مي‌دهد. خدا ان‌شاءالله درجات آقاي طباطبايي را عالي‌تر کند و به طول عمر و توفيقات آقاي جوادي بيفزايد.
به هر حال محور ايشان بود؛ ايشان بود که پرچم فلسفه را به دست گرفت و تا آخر آن را به زمين نگذاشت.بنده وظيفه خود مي‌دانم که از نقش مقام معظم رهبري در تأييد فلسفه، صميمانه تشکر کنم و براي ايشان دعا کنم. مسئله اينجاست که اگر اساتيد دانشگاه از فلسفه بحث کنند مشکلي را ايجاد نمي‌کند؛ اساتيد حوزه هم يک کسي است؛ استاد فلسفه در حوزه است و درس خودش را مي‌گويد. اين حمايت کردن او از فلسفه و تأييدش مشکلي ايجاد نمي‌کند؛ اما يک کسي در آن مقامي که ايشان دارند، به حکم پدري و خلاصه اشراف کاملي که بر همه جهات کشور دارند و بايد همه جهات را در نظر بگيرند شرح و تعديل کنند تا يک سخني بگويند و حرکتي انجام بدهند.
در مقام مرجعيت، در مقام رهبري، آن هم کسي که خودش از مشهد برخاسته، اين‌چنين عرض کنم اين که کار بسيار شجاعانه‌اي است و کاري است که بنده هيچ تفسيري ديگر براي آن ندارم جز انجام يک وظيفه الهي که از اخلاص کامل ايشان سرچشمه گرفته است؛ وگرنه هيچ لزومي نداشت که ايشان در اين باره صحبت کنند؛ اگر صحبت نمي‌کرد نه به مرجعيت ايشان بر مي‌خورد و نه به رهبري‌شان.چرا بايد حرفي بزند که کساني در برابر او موضع بگيرند و اين را يک نقطه ضعفي برايش تلقي کنند؟ در گوشه و کنار اين گونه افراد وجود دارند. با اين وجود چرا آقا بايد اقدام به چنين کاري کند و بر آن اصرار ورزند؟ حتي شنيدم در اين زمينه کمابيش گفت‌وگويي با برخي از مراجع داشتند و ايشان توضيح دادند که اين کار اهميت دارد و بايد انجام بشود.
اين کار بسيار بزرگي است و به نظر بنده جا دارد که باز حالا خودمان بدانيم دست‌کم پيش خودمان از اين کار قدرداني کنيم؛ حالا چه اندازه صحيح باشد در جلسات هم گفته شود و اشاره‌اي شود يا نه، من عقلم نمي‌رسد، هرچه خود آقايان صلاح بدانند؛ اما ما در مقام يک طلبه وظيفه داريم فراموش نکنيم که اين کار بسيار بزرگي است. داريم فراموش نکنيم که اين کار بسيار بزرگي است. شما کدام مرجع را مي‌شناسيد که چنين نقشي را ايفا کرده باشد؛ يعني به خودش جرأت دهد که بيايد در اين مسئله اظهارنظر کند؛ آن هم با تأکيد بسيار و در سخنراني عمومي. حالا اگر يک‌بار يک جايي سفارش مي‌کرد باز يک حرفيست؛ اما ايشان در سخنراني عمومي بارها دربارة فلسفه و تشويق طلبه‌ها به اينکه فلسفه را دنبال کنند و فلسفه ضرورتي دارد و حتي با مراجع در اين زمينه بحث کردند. اين کار بسيار بزرگي است.
به نظر من اين است که اگر جا داشته باشد و فرصتي پيش بيايد بايد از ايشان قدرداني کرد.داستاني به يادم آمد که به مرحوم آقاي طباطبايي هم مربوط مي‌شود که باز شکر نعمت وجود مقام معظم رهبري است؛ خداي متعالي چه کسي به ما داده است.يک وقت خود ايشان مي‌فرمودند که من اين را از لب‌هاي خود ايشان شنيدم بي‌واسطه فرمودند من هر شب
شنيدم بي‌واسطه فرمودند من هر شب يک سورة فتح (انا فتحنا) مي‌خوانم ثوابش را هر شب به روح آقاي طباطبايي و برادرشان هديه مي‌کنم.اميدواريم خداي متعال به همه ما توفيق دهد که به برکت اين انقلاب و خون‌هايي که براي احياي اسلام و ارزش‌هاي اسلامي ما نثار شده است، براي شکرانه اين نعمت بتوانيم قدم‌هايي برداريم و فرصت‌ها را غنيمت شماريم تا هم اداي دين کرده باشيم و هم بهره بيشتري از اين فرصت نصيبمان شود؛ چون معلوم نيست اين فرصت‌ها تا کي ادامه يابد و اين نعمت‌ها هم‌چنان استمرار داشته باشدباز نکته‌اي به يادم آمد، از جناب آقاي دکتر حداد. آقايان ايشان را با همان سخنراني که بيش از چهل سال پيش در مؤسسه در راه حقيقت داشتند مي‌شناسند به نظرم آقاي فياضي هم تشريف داشتند.
آقاي حداد در آنجا فرمودند که فلسفه مثل هوايي است که آدم تنفس مي‌کند. گاهي متوجه نيست که يک موجودي هست، به او احاطه دارد، از آن استفاده مي‌کند و حياتش به آن وابسته است. هر دانشمندي در هر علمي و در هر موضوع فرهنگي حرفي بزند و فکري بکند، پايش به فلسفه بند است. بايد به اين توجه داشته باشد که اين مبناي فلسفي دارد يا نه؟ مثل هوايي است که دانشمند بايد از آن استنشاق کند تا بتواند کار خود را ادامه دهد؛ تشبيه و بيان بسيار جالبي بود؛ خدا حفظشان کند. آقاي دکتر حداد امتيازات بسياري دارد.ان‌شاءالله خدا به همه ما توفيق خدمت مقبول مرحمت کند.بنده صميمانه از همة عزيزان تشکر مي‌کنم. اميدواريم که اين آغازي باشد براي استفاده بيشتر ما از حضور همه عزيزان.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس