گروه فرهنگی مشرق - "شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه مدتی قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقمندان گرفت. در نظر داریم هر روز بخشی از این کتاب را منتشر کنیم.
آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش بیست و یکم این کتاب است
*انتخاب استادآنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش بیست و یکم این کتاب است
حوزه علميه قم(2)
ابتدا به درس همه علمايي كه درس خارج مي دادند سر زد و طعم علمي آنان را چشيد. درس آيت الله بروجردي، جنبه همگاني داشت و از پير و جوان و فاضل و غيرفاضل اشتياق داشتند به پاي تدريس او بنشينند. از ديگر حلقه هاي درس خارج، درس آيت الله سيدمحمدرضا گلپايگاني در مسجد امام با هفت هشت نفر طلبه، درس آيت الله سيدكاظم شريعتمداري در مدرسه حجتيه با سي چهل نفر طلبه آذربايجاني و درس آيت الله سيد روح الله خميني در مسجد سلماسي با بيش از چهارصد طلبه بود. "مسجد سلماسي پر مي شد. عده اي هم توي پله هاي مسجد سلماسي مي نشستند. درس جوان و پرتحرك و پرشور و زنده اي بود. همه گوش مي كردند. همه مي نوشتند؛ اشكال مي كردند... طلبه جواني كه وارد مي شد، از آن درس خوشش مي آمد."
درس خارج آقاشيخ عباسعلي شاهرودي نيز جوان پسند بود. روان و ساده درس مي داد و شاگردان نسبتاً زيادي داشت. در برابر، درس آقاشيخ مرتضي حائري كم جمعيت بود. و نيز بايد به محفل درسي آقاشيخ محمدعلي اراكي اشاره كرد. "من همه اين درس ها را رفتم. يعني شايد مدرس معروفي از مدرسين خارج در قم نماند، جز آقاي گلپايگاني [كه نرفتم ] ... حتي مرحوم مجاهدي درس خارج عروه اي شروع كرده بود ... [يا ] درس آقاي داماد [كه از] درس هاي معروف بود [شركت كردم ]... كه ببينم كدام درس براي من دلنشين تر و قابل فهم تر است كه آن را قبول كنم.
*حاج شيخ مرتضي حائرياز ميان محافل علمي قم، آنچه در ضمير سيدعلي خامنه اي خوش نشست، يكي درس حاج آقا روح الله و ديگري درس حاج شيخ مرتضي بود. البته در جلسه هاي درس آيت الله بروجردي نيز مرتب حاضر مي شد. اين حضور تا اندكي پيش از درگذشت آقاي بروجردي ادامه يافت. غير از اين، حدود يك سال نيز در درس اصول آقاي داماد شركت جست. با اين حال جلسه هاي درس آقاي حائري، هر چند كوچك و محدود و خصوصي، فايده علمي بيشتري به سيدعلي رساند. مي توانست شاگردي كند و بياموزد. "ايشان خيلي خوش بيان نبود، اما من مي پسنديدم. همان كه بود، من خوشم مي آمد، شاگردهاي ايشان تدريجاً كم شدند و [غير از من ] دو نفر ماندند."
يكي هم مكتب و هم مدرسه اي سابق، سيدمحمد خامنه اي، و ديگري سيدجعفر شبيري زنجاني. اين دو تن نيز رفته رفته ترك اين درس كردند و ماند استاد و شاگردي تنها كه سيدعلي خامنه اي بود."درس پراستفاده اي بود براي من. حواشي را نگاه مي كردم، حرف مي زدم، اشكال مي كردم؛ ايشان هم جواب مي داد. مي نوشتم. گاهي نوشته هاي حاج شيخ مرتضي را مي گرفتم. ايشان هم خودش درسش را مي نوشت. من نوشته هاي ايشان را مي گرفتم و نوشته هاي خودم را تكميل مي كردم. براي من درس خيلي مفيدي بود."
در كنار اين حلقه كوچك علمي، آقاي خامنه اي مباحث فقه را نزد امام نيز پي گرفت؛ هر چند از ابتدا، بي وقفه در درس اصول ايشان حاضر مي شد و آن را يادداشت مي كرد. حدود يك سال هم در جلسه هايي كه آيت الله شريعتمداري به درخواست عده اي از فضلاء قم در خانه اش تشكيل داده بود شركت جست.
*چراغ روشن علمدر اين دوره چنان خود را غرق در جلسه ها و بحث هاي درس خارج نمود كه حساب شب و روز از دستش رفت.مشهدي اكبر، پيرمرد سرايدار مدرسه حجت كه در خاطرات طلبه هاي آن [زمان[... جاي ويژه اي دارد و براي خودش [حكومتي] ... داشت... به شكايت گفته بود [كه [تنها دو حجره است كه هر وقت بيدار شده، چراغشان را روشن ديده؛ يكي از آن دو متعلق به سيد جوان خراساني است. هم اتاقي او مي گويد: شبها فراغتي كه مي شد مي نشست و درس آن روز را كه نت برداري كرده بودند، به زبان عربي پاك نويس مي كردند. يك شب ديدم درس اصول حاج آقامرتضي حائري را نوشتند كه از دروس مشكل حوزه بود و فقط طلاب نخبه و زبده در درس حاج آقا حائري شركت مي كردند... ايشان زير هر پاراگراف خط تيره كشيده بود و نظر و نقد خود را به درس استاد نوشته بودند.
به طور معمول هر روز در چهار درس شركت مي كرد؛ و يك يا دو مباحثه را هم پشت سر مي گذاشت. اين حجم از درس آموزي، او را از برخي دلبستگي هايي كه با خود از مشهد آورده بود، دور كرد. غواصي در بحر فقه و اصول تمام اوقات او را مي گرفت. مطالعات او تا پاسي از شب ادامه مي يافت. وقتي سر از كتاب برمي داشت و چراغي جز چراغ اتاق خود را روشن نمي ديد، احساس تنهايي مي كرد و به سراغ خواب مي رفت.*در كنار فقه
آشنايي اش با مسائل اجتماعي و سياسي كه در مشهد جوانه زده بود، در قم رشد كرد. جرايدي چون مكتب تشيع پديده تازه اي بود كه با آن مأنوس شد. مي گرفت، مي خواند، به ديگران توصيه مي كرد كه بخوانند و با گردانندگانش دوست بود. مكتب اسلام را نيز نخوانده رها نمي كرد. خواندن كتاب هايي را كه به تازگي به دنياي روحانيان و حوزه علميه مي رسيد، و در شمار آثار نو و روشنفكرانه بود، از دست نمي داد. "من نشريات مؤسسه وعظ و خطابه را در سال هاي 1338 و 1339، تقريباً از اول تا آخر مطالعه كرده بودم كه مطالب بسيار خوبي در زمينه هاي گوناگون مربوط به دين و اديان و دين شناسي و اديان باستان و اديان زمان داشت. اساتيد برجسته اي را نيز اينها جمع كرده بودند كه از لحاظ مطلب كمبود نداشت. فقط همين سياست را داشتند كه مي خواستند سازمان روحانيت نباشد."
سفرهاي هر از گاه او به تهران بي ارتباط با مسائل روز جامعه نبود. در ارديبهشت سال 1340 او در تهران بو د. آيا براي شركت در مراسم چهلم آيت الله بروجردي به تهران آمده بود يا براي ديدن اعتصاب ها و اعتراض هاي آموزگاران و دانشجويان؟ هر چه بود از نزديك در كوران اعتصاب معلمان در باشگاه مهرگان قرار گرفت، در تظاهرات خياباني شركت كرد، و در مجلس سخنراني جلال الدين همايي در مدرسه دارالفنون حاضر شد. آقاي همايي آن روز در اوصاف علمي و اجتماعي مرجع شيعيان جهان سخن گفت و در وصف نمونه اي از استوانه هاي علم و عمل، از هم مباحثه خود در حوزه علميه اصفهان، حاج شيخ هاشم قزويني، ياد كرد، كه چگونه در ميان مباحثه علمي از فرط گرسنگي بي هوش شد و زماني كه با خوردن چند برگ كاهوي دورانداخته، بار ديگر به هوش آمد، نخستين جمله اي كه به زبان راند اين بود: كجاي درس بوديم؟ زماني كه آقاي بهشتي در قم كلاس تدريس زبان انگليسي تشكيل داد و از 30 نفر از طلبه هاي كوشنده و باسواد قم دعوت كرد در آن شركت كنند، سيدعلي خامنه اي هم در شمار آنان بود. اين كلاس بعدها توسعه پيدا كرد و غير از زبان انگليسي شامل برخي علوم ديگر هم شد. "اول يك مدتي رفتم، بعد [چون] كارهاي درسي ... زياد بود، نتوانستم ادامه بدهم ... غالب مدتي كه در قم بودم علاقه من و بيشترين تكيه در كار من ... فعاليت هاي درسي [بود] ... و به كمتر كاري جز كار درسي مي رسيدم."
شعر اما، در روزهاي تعطيل به سراغ سيدعلي خامنه اي مي آمد.آقاي خامنه اي از ابتداي طلبگي، درسهاي در حال آموزش يا پشت سر گذاشته را تدريس مي كرد. چه در زماني كه در مشهد بود، چه بعدها كه راهي قم شد و چه در دوره اي كه بار ديگر به مشهد بازگشت، تدريس را رها نكرد. در قم اما، بيشتر شرح لمعه و گاه قوانين را درس مي داد.