اميد حسيني در جديدترين مطلب وبلاگ "آهستان" نوشت: اين روزها، جماعت مدعي خط امام يادشان آمده که بايد گاهي «صحيفه امام» را بخوانند و در اختلافها «امام» را ملاک و معيار قرار بدهند. فعلا از «منشور برادري» شروع کرده و ادعا کردهاند که رفتار امروز اصولگراها با آنها، به معناي ناديده گرفتن منشور برادري امام است، چرا که امام نگران حذف جناحها بوده است!
البته اين بازگشت به صحيفه، حتي اگر به بهانه بازگشت به قدرت و حکومت باشد، مفيد است، به شرطي که چند مساله به خوبي مشخص شود. منشور برادري چرا و در چه زماني و براي چه آدمهايي نوشته شد؟ پيام امام به بزرگان دو جناح چه بود و چه اختلافاتي را مفيد و چه اختلافاتي را مضر به حال نظام و انقلاب برشمردند؟ منظور امام از اختلاف در اصول چه بود؟ آيا دعواي امروز، دعواي بين دو جناح است؟ يعني واقعا اصولگراها، اصلاحطلبان و مدعيان خط امام را حذف کردهاند؟
«منشور برادري» در حقيقت پاسخ امام به نامهي آقاي حميد انصاري است. از لحن نامهي امام و از تعابير استفاده شده مخصوصا در ابتداي نامه، متوجه ميشويم که گويا آقاي انصاري، مسائلي را مطرح کرده که مغاير نظرات امام بوده است. با توضيحاتي که اخيرا برادر وي آقاي مجيد انصاري بيان کرده، متوجه ميشويم که حميد انصاري وقتي حمايت امام را از جناح راست آن روزگار (جامعه روحانيت، جامعه مدرسين، موتلفه و …) مشاهده کرد، متعجب شد و چون تحمل اين حمايتها را نداشت و چون گمان ميکرد که سند شش دانگ «خط امام» را به اسم جناح چپ زدهاند، به امام شکايت کرد!
به هر حال امام خميني، برخلاف تندروهاي جناح چپ که آن روزها، ساير انقلابيون را با شعار «ضد ولايت مطلقه فقيه» از دايره حکومت خارج ميکردند، منشور برادري را نوشتند و هر دو جناح را تاييد کردند و فرق بين اختلاف مفيد و اختلاف مضر را به خوبي تبيين کردند:«اختلاف اگر زيربنايي و اصولي شد، موجب سستي نظام ميشود و اين مسئله روشن است که بين افراد و جناحهاي موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سياسي است ولو اينکه شکل عقيدتي به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همين خاطر است که من آنان را تاييدمي نمايم . آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براي کشور و مردم ميسوزد و هر کدام براي رشد اسلام و خدمت به مسلمين طرح و نظري دارند که به عقيده خود موجب رستگاري است»
علاوه بر تاکيد امام بر «حفظ اصول و وفاداري به اسلام و قرآن و انقلاب» ايشان همچنين «سياست نه شرقي نه غربي» را يکي از الزامات انقلابيگري هر دو جريان اعلام کردند. پس منشور برادري زماني نوشته شد که طبق فرمايش امام دو جناح در اصول با هم اختلافي نداشتند و هر دو به اسلام، قرآن و انقلاب معتقد بودند؛ اما سوال اينجاست که آيا منشور برادري امروز هم ميتواند ملاک و معيار ما و جناحهاي کشور باشد؟ بله اما به شرطي که جناحها خودشان به بند بند آن پايبند باشند. به شرطي که مدعيان خط امام، اول برادريشان را ثابت کنند!
«منشور برادري» امام يک دستوالعمل مفيد براي همه زمانهاست ولي تاييد آن روز امام، نميتواند دليلي بر برادري و پايبندي آن برادران به اصول باشد، چرا که خود امام در آخرين بند وصيتنامهاش به صراحت مينويسد:«ميزان در هرکس، حال فعلي اوست!»
بنابراين فلاني و فلاني و فلاني امروز نميتوانند ادعا کنند که چون مخاطب آن روز نامه ما بوديم و ما جزو بزرگان جناح چپ و مجمع روحانيون بوديم، پس تا قيام قيامت مورد تاييد امام هستيم! اين شيوههاي نخنما شده و اين قبيل مظلومنماييها، مدتهاست که ديگر کارايي خودش را از دست داده است. اين از خصوصيات برادران و خواهران مدعي خط امام است که هرجا پايشان گير است، يک دفعه ياد امام و سوابقشان ميافتند، اما موقع جار و جنجال سياسي و فتنهگري و قانونگريزي و برهم زدن اوضاع کشور و همنوايي با دشمنان و نپذيرفتن آراي مردم و گوش ندادن به نصايح رهبري، ديگر يادشان نميآيد که امام چه ميگفت؟
کافيست رفتار يک سال و نيم گذشته برادران (؟!) را با هم مرور کنيم و ببينيم آيا آنها، سفارشات امام را در «منشور برادري» رعايت کردهاند؟ اصول انقلاب را حفظ کردهاند؟ آيا قانون اساسي و ولايت فقيه، جزو اصول اين انقلاب و اين نظام نيست؟ آيا امامي که «منشور برادري» را نوشت، نگفت که «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکتتان آسيبي نرسد؟» آيا بعدا در «منشور روحانيت» نگفت که مراقب ليبرالها و مليگراها باشيد؟ آيا نگفت که مراقب ضدانقلاب و منافقين باشيد؟ آيا به ادعاهاي نهضت آزادي و آقاي منتظري در خصوص منافقين و دفاع مقدس و شعارهاي استکبارستيزي و … واکنش نشان نداد؟
حال سوال اينجاست که مدعيان خط امام تا چه اندازه به اين سفارشات امام پايبند بودهاند؟ آيا همسر«نخست وزير محبوب!» با فرد اهانت کننده به امام مصاحبه نکرد و نگفت که نقطه مشترک را قانون اساسي بگذاريم و نه امام؟! آيا «منشور برادري» بين دو جناح انقلابي بود يا بين انقلابيها و ضدانقلاب؟ (البته اين تنها يک نمونه از دهها تناقض مدعيان خط امام است) پس اين مدعيان چطور ميتوانند از يک سو به «منشور برادري» امام اعتقاد داشته باشند و همزمان در کنار نهضت آزادي و ليبرالها و مليگراها و ضدانقلاب و … بنشينند؟ آيا ميتوانند ادعا کنند که همه معترضان سال گذشته، مبارز و انقلابي و خط امامي و حامي نظام بودهاند؟ آيا منکر حضور ضدانقلاب و منافق و بهايي در لابلاي معترضان هستند؟ چه کسي اين فضا را به وجود آورد و چه کسي آنرا ادامه داد؟
البته بايد مراقب يک دروغ و يک ترفند جديد هم باشيم. آنها بعد از اينکه نتوانستند به اهداف اصلي خود برسند، امروز ميخواهند فتنهگريهاي سال گذشته خود را تا حد يک اختلاف کوچک و جزئي و جناحي با دولت و با جناح اصولگرا پايين بياورند و بعد با استناد به نامه امام، همه اين اختلافات را مايه رحمت نظام و انقلاب بدانند! تازه طلبکار هم بشوند که جناح مقابل، آنها را حذف کرده است!
اما واقعيت اين است که فتنهگري سال گذشته اين جماعت، نه اختلاف جناحي آنها با دولت بود نه اختلاف جناحي با جناح راست. چه کسي شک دارد که هدف اصلي آنها، اصل نظام و اصل ولايت فقيه و شخص رهبري بوده است؟ لااقل اين مسير را براي سوءاستفاده ضدانقلاب هموار کردند.
اتفاقا اگر بخواهيم بر مبناي همان «منشور برادري» درباره رفتار و کردار اصلاحطلبان و مدعيان خط امام قضاوت کنيم، باز هم آنها محکومند. چرا که اگر فتنهگري آنها تنها يک اختلاف جزئي با جناح راست بود و اگر واقعا به نتيجه انتخابات معترض بودند، بايستي ولايت فقيه را فصل الخطاب قرار ميدادند و سفارشات رهبري را قبول ميکردند و دست از فتنهگري برميداشتند.
* نکته: چون جنبش به اصطلاح سبز، ملغمه اي است از اصلاح طلب و خط امامي و بهايي و منافق و سلطنت طلب و …، بنابراين نوشتن درباره کليت اين جنبش هزار چهره، کمي سخت است. اما وقتي قرار باشد درباره بخش خاصي از اين جماعت مطلب بنويسيم، مساله راحتتر ميشود. مصداق خاص اين نوشته، مدعيان خط امام هستند، پس ديگراني که خودشان را عضو جنبش به اصطلاح سبز ميدانند و به امام هم اعتقاد ندارند، نيازي نيست پاسخ بدهند!
اين بازگشت به صحيفه، حتي اگر به بهانه بازگشت به قدرت و حکومت باشد، مفيد است، به شرطي که چند مساله به خوبي مشخص شود. منشور برادري چرا و در چه زماني و براي چه آدمهايي نوشته شد؟