1

بعد از برقراری دوباره روابط دیپلماتیک با عربستان، زمزمه‌هایی مبنی بر احیای روابط با مصر هم به گوش رسید؛ موضوعی که در دولت‌های سابق هم در حوزه دیپلماسی بارها مطرح شد.

به گزارش مشرق، بعد از برقراری دوباره روابط دیپلماتیک با عربستان، زمزمه‌هایی مبنی بر احیای روابط با مصر هم به گوش رسید؛ موضوعی که در دولت‌های سابق هم در حوزه دیپلماسی بارها مطرح شد. در این باره «محمدرضا رئوف شیبانی» که خردادماه ۸۴ به سرپرستی دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران در قاهره برگزیده‌شد، به بیان ناگفته‌هایی پرداخته است.

کتاب «تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» حاوی گفت‌وگو با دیپلمات‌های وزارت امور خارجه است.در ادامه بخش نخست مصاحبه با «محمدرضا رئوف شیبانی» معاون خاورمیانه و مشترک‌المنافع وزیر امور خارجه بین سال‌های ۱۳۸۸ تا ۹۰ از نظر خوانندگان می‌گذرد.

این مصاحبه یک روز مانده به ماه رمضان ۱۳۸۹ در ساختمان قدیمی وزارت امور خارجه در میدان توپخانه صورت گرفته است. شیبانی به عنوان دیپلمات‌های کهنه‌کار جمهوری اسلامی در روزهای سخت جنگ ۳۳ روزه و درگیری‌های داخلی لبنان، سفیر ایران در این کشور بوده است. وی همچنین سابقه سفارت در سوریه، تونس و سرپرستی دفاتر دیپلماتیک کشور در مصر و قبرس را نیز در کارنامه دارد.

در قاهره فضا بسیار بسته بود و مصری‌ها بر حسب حساسیت‌هایی که وجود داشت با ما همکاری نمی‌کردند و دوستان قبلی ما هم که پیش از ما در مصر بودند تلاش‌های بسیاری را برای ایجاد رابطه انجام دادند اما تنها آنها در زمینه اقتصادی همکاری می‌کردند

- ضمن توضیح مختصری از زندگی شخصی‌تان بفرمایید چگونه وارد وزارت امور خارجه شدید؟

من در ایام جنگ حدود سال ۶۰-۱۳۵۹ در آبادان بودم؛ در منطقه‌ای به نام چوئبده کنار بهمنشیر پایین‌ترااز ذوالفقاریه. آن زمان آبادان محاصره بود و عراقی‌ها خرمشهر را گرفته بودند. یک بار که من از مرخصی برگشته بودم یکی از هم دوره‌ای‌ها به من گفت که اطلاعیه‌ای در روزنامه دیدم که وزارت خارجه امتحان ورودی برای جذب نیرو داده است. من گفتم وزارت خارجه ورودش برای ما افراد عادی کمی سخت است ولش کن. دوست ما هم فرم را خودش فرستاده بود و من گفتم نمی‌رویم امتحان بدهیم. ایشان خیلی اصرار داشت تا بالاخره با هم امتحان را دادیم و من قبول شدم و متاسفانه ایشان قبول نشد.

بلافاصله وارد دانشگاه وزارت خارجه شدیم. اولین دوره دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه تقریباً ۱۰۰ نفر می‌گرفت. از بین نیروهای خوب دبیرستانی از رشته تجربی و ریاضی با شرط معدل و نمره زبان بالا جذب و گزینش شدند. کلاً بچه‌هایی که در آن دوره وارد دانشگاه شدند نیروهای خوبی بودند. ما در این دوره ۴ ساله لیسانس روابط بین‌الملل گرفتیم و بعد از آن جذب وزارت خارجه شدیم، ولی در سنوات اول تلاش کردم که فوق لیسانس هم بگیرم و در سال ۱۳۷۱ موفق به کسب فوق لیسانس علوم سیاسی شدیم.

آن موقع در دانشکده هم که بودم مطالعات بحث فلسطین و رژیم صهونیستی را داشتم. برای پایان دوره لیسانس مقاله‌ای دادیم تحت عنوان بررسی تطبیقی ساختارهای سیاسی- اجتماعی رژیم صهیونیستی و آپاراتاید. با این نگاه که در حقیقت آن چیزی که در داخل فلسطین اشغالی اتفاق می‌افتد همان نمونه مشابهی است که در آفریقای جنوبی تحت عنوان آپارتاید صورت می‌گیرد و مولفه‌هایی که در آفریقای جنوبی پیدا کرده بودیم عیناً و بلکه شدیدتر در رژیم صهیونیستی هم قابل مشاهده بود.

با پایان دوره دانشکده به عنوان کارشناس خاورمیانه وارد وزارت خارجه و در اداره سوم سیاسی به ریاست آقای محمود هاشمی رفسنجانی مشغول به کار شدم. بعد از مدت یک سال در سال ۶۷ کارشناس فلسطین، معاون اداره شدم. بعد از گذشت یک سال و اندی به عنوان نفر دوم به نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در قبرس اعزام شدم.

در زمانی که در قبرس بودم، کویت توسط عراق اشغال شده و قبرس از نظر موقعیت ترانزیتی و رفت و آمد به خاطر بسته بودن مسیر پروازی به دمشق، یکی از محل‌های اصلی ترانزیت و رفت و آمد تیم‌های مختلف شد. رژیم صهیونیستی مجموعاً به تحرکات دیپلمات‌های جمهوری اسلامی ایران حساس بود و حوادثی که در زمان ماموریت من در آنجا اتفاق افتاد متاثر از تلاش عناصر رژیم صهیونیستی در شنود گذاری روی سیستم تلفنی ساختمانی بود که سفارت در آنجا قرار داشت.

ساختمان سفارت جمهوری اسلامی در قبرس ساختمانی مستقل نبود. در واقع سفارت در ساختمان پنج طبقه‌ای مستقر بود که جاسوسان رژیم صهیونیستی توسط همکاران و نگهبان‌های سفارت لو رفتند البته دولت قبرس زیر فشار رژیم صهیونیستی یک مقدار کوتاه آمد. بعد از یک سال و خرده‌ای که در قبرس بودم سال ۱۳۷۰ دفتر حفاظت منافع در قاهره باز شد و رئیس نمایندگی از من درخواست کرد که به عنوان نفر دوم همراهی شان کنم و اولین تیمی بودیم که که ارتباطات رسمی با مقامات مصری را شروع کردیم.

حدود سه سال هم در قاهره بودم و بعد مجدد به ایران برگشتم و معاون اداره خاورمیانه شدم. تا سال ۱۳۷۳ دو سال معاونت اداره را داشتم بعد به عنوان نفر دوم به سفارت جمهوری اسلامی در دمشق رفتم. بین این فاصله در زمان دو سال اقامت در تهران پروژه‌ای را پیشنهاد دادیم و آن گشایش یا افتتاح یک شعبه دانشگاه آزاد اسلامی در لبنان بود که این طرح هم با مسئولان وزارت خارجه و هم با مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی مطرح شد.

در دمشق مقطع حساسی بود. مقطع انتقال حاکمیت از آقای حافظ اسد به آقای بشار اسد و همچنین دوره مذاکرات جدی سوری‌ها با رژیم صهیونیستی. ما هم به عنوان کشوری که با سوریه روابط استراتژیک داشتیم این موضوع برایمان بسیار پر اهمیت بود. سیر تحولات به ویژه موضوعی که مرتبط با سوریه می‌شد و در منطقه اتفاق می‌افتاد.

همچنین مسئله داخلی سوریه و فوت ریاست جمهوری سوریه و دوره انتقال بایستی به آرامی صورت می‌گرفت. قطعاً آقای بشار رقبای جدی داشت، در این موضوع یکی از رقبا و معترضین و مدعیان این وضعیت آقای عبدالحلیم خدام وزیر خارجه سابق سوریه بود و در آن مقطع معاون آقای حافظ اسد و وزیر خارجه آقای فاروق الشرع بود. در زمان انتقال قدرت آقای شیخ الاسلام سفیر ایران در سوریه بودند و من یکی از مسئولیت‌هایم این بود که با قصر ریاست جمهوری آقای حافظ اسد ارتباط و رایزنی‌های لازم را داشته باشم.

بیروت با خیلی از نمایندگی‌های دیگر فرق می‌کند. شرایط زندگی در بیروت دیپلماتیک نیست، آنجا هم باید دیپلمات بود هم پا به پای بچه‌های مقاومت، رزمنده بود و مطابق با سیاست‌های فعلی دولت جمهوری اسلامی بایستی حرکت کنیم

در سوریه حدود چهار سال و اندی به عنوان نفر دوم حضور داشتم و بعد به تهران برگشتم و ریاست اداره خاورمیانه را به عهده گرفتم. حدود سال ۷۹-۱۳۷۸ و بعد از دو سال اواخر وزارت خارجه آقای کمال خرازی به عنوان رئیس دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران در قاهره به مصر اعزام شدم.

قاهره شرایط خاصی داشت. البته قبل از اعزام به من پیشنهاد دادند سفیری در هر کشور آفریقایی را می‌توانم انتخاب کنم. آقای احمد عزیزی قائم مقام وزیر بود. در آن زمان در وزارت خارجه چون تلاش می‌شد به نحوی روابط با مصر را فعال کنیم و من کار کارشناسی‌اش را انجام می‌دادم، آقای محمدحسین سبحانی هم مدیر کل بود و خود آقای خرازی هم مذاکره کننده اصلی وگفت و گوهای تلفنی بین آقای احمد ماهر وزیر خارجه مصر و آقای دکتر خرازی انجام می‌شد و آنها مذاکره می‌کردند.

ما هم صحبت‌ها را پیاده و تحلیل می‌کردیم و راهکارها را در می‌آوردیم و مجدد به آقای خرازی می‌دادیم. من به آقای عزیزی گفتم که فکر می‌کنم در آفریقا نمی‌توانم کار بکنم و گفتند خب کجا دوست داری بروی و من گفتم قاهره. گفتند قاهره دفتر حافظ منافع است، گفتم برای من این مهم است که بتوانم موثر باشم. فکر می‌کنم یکی از نواقص روندی که داشت پیش می‌رفت این بود که ما یک مذاکره کننده خوب در قاهره نداشتیم که بتواند آنجا حلقه را تکمیل کند.

به قاهره رفتیم. در قاهره فضا بسیار بسته بود و مصری‌ها بر حسب حساسیت‌هایی که وجود داشت با ما همکاری نمی‌کردند و دوستان قبلی ما هم که پیش از ما در مصر بودند تلاش‌های بسیاری را برای ایجاد رابطه انجام دادند اما تنها آنها در زمینه اقتصادی همکاری می‌کردند. ارتباط برقرار کردن با مسئولین مصر امکان‌پذیر نبود یعنی نمی‌شد مثل یک سفیر آزادانه وقت ملاقات گرفت و دیدار کرد. من از این فرصت استفاده کردم و با ارسال نامه به عنوان یک روش انتقال مطالب مکاتباتی را با خود وزیر خارجه مصر انجام می‌دادم و می‌گفتم در این رابطه همکاری دوجانبه، نظرمان این است و در هیچ کدام هم جواب نمی‌گرفتیم.

- در دفتر حافظ منافع تعداد کارمندان یا همکاران شما کافی بود؟

بله ما یک تیم پنج شش نفره بودیم؛ البته خانواده‌هایشان هم بودند. تیم سرپا سرحال و خوبی بودند. من در حین کار در قاهره یکی دو سفر قابل توجه انجام دادم. آقای متکی و بروجردی آمدند آنجا و یک تحرک خوبی را در آن مقطع در روابط شاهد بودیم. بعد از یک سالی که در قاهره بودم زمان انتخابات ریاست جمهوری فرا رسید و اولین دوره انتخابات دولت نهم را آنجا برگزار کردیم. در دفتر صندوق گذاشتیم و ایرانیان آمدند بعد از حدود ۷-۶ ماه بعد بحث جابجایی بنده از قاهره به بیروت مطرح شد و به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران از قاهره به بیروت منتقل شدم.

- با توجه به اینکه لبنان یکی از مهم‌ترین کشورهای استراتژیک بود، با توجه به حضور حزب الله لبنان بفرمایید چطور شد که شما را به عنوان سفیر انتخاب کردند؟

شاید یکی از دلایلش این بود که سابقه کاری در منطقه داشتم و با منطقه آشنا بودم هم در قضیه لبنان هم در قضیه فلسطین در منطقه، گردش دیپلماتیک مفیدی داشتم و دومین مسئله هم اینکه نگاه من به منطقه و لبنان نگاهی بسیار نزدیک به اهداف دولت نهم بود. به هر حال با ما تماس گرفتند و پیشنهاد دادند و گفتند در رابطه با بیروت نظرتان چیست و من درخواست کردم که در مرحله نخست با توجه به شرایط منحصر به فرد بیروت و خطرات احتمالی با خانواده خود نیز این موضوع را مطرح کنم.

به خانواده‌ام گفتم که ببینید آنجا شما باید کار خودتان را بکنید و من هم ۲۴ ساعته درگیر کار خود هستم، و بیروت با خیلی از نمایندگی‌های دیگر فرق می‌کند. شرایط زندگی در بیروت دیپلماتیک نیست، آنجا هم باید دیپلمات بود هم پا به پای بچه‌های مقاومت، رزمنده بود و مطابق با سیاست‌های فعلی دولت جمهوری اسلامی بایستی حرکت کنیم. اگر با کمتر دیدن من موافق هستید و حاضرید کنار بیایید من قبول کنم، که خانواده هم گفتند که اگر شما قبول کنید ما هم حاضر هستیم.

سال ۲۰۰۶ به بیروت رفتیم. همزمان با ترور آقای رفیق حریری شرایط هم خیلی بحرانی بود. وضعیت بعد از ترور آقای حبیبی جو سنگینی روی فضای سیاسی لبنان حاکم کرده بود به نحوی که جریان‌های سیاسی به شدت در صف کشی مقابل همدیگر قرار گرفته بودند.

چندین بار آقای احمد ماهر وزیر خارجه مصر و جناب آقای خرازی تلفنی با هم صحبت کردند که وزیر خارجه مصر نوع صحبت‌هایش این بود که حاضر به همکاری هستند؛ یعنی تقریباً تمام مولفه‌هایی که پیش‌بینی شده بود در فراهم ساختن زمینه وصول به نقطه پایانی و ثقل برای اعلام رابطه انجام گرفته بود

رئیس جمهور لبنانی در وضعیت خاصی قرار داشت از طرفی جریانی رئیس جمهور را قبول نداشت و از طرف دیگر، موافقان وی هم کم نبودند. یک فضای تقابل و درگیری لفظی و سیاسی که بسیار صحنه ملتهب بود و ما در این شرایط وارد شدیم. قبلاً هم خدمت آقای رئیس جمهور رسیدیم و اجازه خواستم برای سفر به لبنان، و عرض کردم به هر حال من با علم به صحنه لبنان به آنجا می‌روم و می‌دانم که فضای میدان سخت است. به تعبیری میدان مینی است که با دقت باید آنها را برداریم و شرایط سختی را در آنجا پیش بینی کردیم. برای شرایط سیاسی، امنیتی و اجتماعی لبنان احساس می‌کردم که حرکت تحولات به سمت سنگین شدن و سخت‌تر شدن است و ایشان هم دعا و راهنمایی کردند.

در روزهای اولی که به لبنان رسیدیم به همان روش دیپلمات ارشد، رونوشت استوارنامه به وزیر خارجه لبنان تقدیم شد و بعد از آن استوارنامه را به رئیس جمهور آقای امیل لحود دادیم و بعد کارهای معمول اولیه. رفت و آمدها و ملاقات‌ها در حال انجام بود که حادثه هجوم رژیم صهیونیستی به لبنان صورت گرفت. تقریباً حدود یک ماه و نیم بود که این حادثه اتفاق افتاد و جنگ تمام عیاری در منطقه شکل گرفت و شما در جریان تحولات و حوادث هستید.

در یک مقطع کوتاهی بعد از جنگ، تحولات سیاسی فروکش کرده بود ولی مجدداً آغاز شد. دور گفت‌وگوهای ملی که در حقیقت قبل از جنگ شکل گرفته بود، ولی تنش و التهاب سیاسی همچنان دامنه خودش را باز کرد. بحث‌های گوناگون در مقاطع مختلف پیش آمد. بعد از این حوادث دوره آشتی‌کنان جریان‌های سیاسی لبنان رسید و در نشست دوحه ما شاهد بودیم که نقش جمهوری اسلامی ایران چه در دوره جنگ و چه در حوادث بعد از جنگ و چه در نشست دوحه چیست. بعد از آن نتایج دوحه، تشکیل دولت و انتخاب رئیس جمهور و انتخابات مجلس و در آستانه تشکیل دولت بود که ماموریتم تمام شد و از بنده خواسته شد که به اینجا بیایم و به عنوان معاونت وزیر در امور خاورمیانه و مشترک المنافع در خدمت شما باشیم.

- چشم انداز روابط ایران و مصر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

احساس می‌کنم که چشم‌انداز خیلی روشنی با وجود این حاکمیت بر مصر را نباید متصور بود. دکتر احمدی‌نژاد در سفری که به امارات داشتند مواضع جمهوری اسلامی ایران را مبنی بر حسن نیت و آمادگی خود را برای برقراری رابطه‌ای که تامین کننده‌ منافع مشترک دو ملت و دو کشور است، اعلام داشتند. جناب آقای احمدی‌نژاد صراحتاً و علناً گفتند که اگر مصر برای برقراری رابطه آماده باشد ما تا ظهر امروز سفارتخانه‌ها را برقرار می‌کنیم.

این ظرفیت و اعتماد به نفسی را که در جمهوری اسلامی ایران برای حرکت مشترک تامین منافع مشترک منطقه‌ای وجود دارد، آیا می‌توان در طرف مصری هم مشاهده کرد؟ ایشان صراحت استعداد و آمادگی کشور را اعلام کردند و ما نیز با علم به اینکه طرف مصری چنین ظرفیت و قدرتی را ندارد برای حرکت رو به جلو این مسئله را اعلام می‌کنیم.

- در اواخر دوره آقای خرازی و دولت اصلاحات و قبول خیلی از شرایط طرف مصری از سوی ایران در نهایت رابطه برقرار نشد. ماجرا آن ایام چه بود؟

وزارت خارجه طرح خود و در سطح وزیر راهکارهای خاصی پیش‌بینی کرده بود که یکی از این راهکارها دیپلماسی تلفنی بود. چندین بار آقای احمد ماهر وزیر خارجه مصر و جناب آقای خرازی تلفنی با هم صحبت کردند که وزیر خارجه مصر نوع صحبت‌هایش این بود که حاضر به همکاری هستند؛ یعنی تقریباً تمام مولفه‌هایی که پیش‌بینی شده بود در فراهم ساختن زمینه وصول به نقطه پایانی و ثقل برای اعلام رابطه انجام گرفته بود.

مثلاً فرض بفرمایید در بحث کمپ دیوید در مصاحبه‌ای مقامات مصری قرار شد اعلام کنند که کمپ دیوید مرده و تمام شده است. حتی گروه فیلمبرداری از اینجا رفت و مصاحبه‌ای انجام شد و احمد ماهر در آن مصاحبه اعلام کرد که کمپ دیوید به تاریخ سپرده شد که از سیمای کشور پخش شد. آن هم یک سری مسائلی داشتند. در پایان این دوره‌ای که تلاش‌ها داشت انجام می‌گرفت مشخص شد زمانی که باید تصمیم قطعی گرفته شود طرف مصری نمی‌تواند این تصمیم را به تنهایی بگیرد و این تصمیم دیگر خارج از اختیار آنهاست.

به همین خاطر بهانه‌های مختلفی می‌گرفت بحث مثل خیابان و چیزهای مختلفی را مطرح می‌کردند. در مقابل هر خواسته‌ای که آنها داشتند طرف ایرانی هم خواسته خودش را طرح کرده بود. اگر آنها چیزی را خواسته بودند ما هم خواسته‌ای داشتیم مثلاً ما هم نام خیابان پهلوی را خواسته بودیم که عوض کنند.

خودم شخصاً آن موقع براین اعتقاد بودم که این‌ها دلایل اصلی عدم برقراری رابطه نیست، بلکه هم ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران اراده کردیم بر قطع رابطه و حضرت امام(ره) هم به علت امضای توافقنامه کمپ دیوید و خارج شدن یک ظرفیت بزرگی از جهان اسلام از اردوگاه مقاومت و رفتن به سمت جریان سازش، این تصمیم را با قطع رابطه گرفتند و از آن طرف هم خود مصری‌ها و عوامل خارجی مانع از این قصد شدند.

ما در سطح رسمی به عنوان رئیس مجلس و روسای کمیسیون‌ها با مجلس و روسای کمیسیون‌های مختلف مجلس شعب مصر ارتباط خوبی را برقرار کردیم. با رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس مصر رابطه خیلی خوبی داشتیم و از جمله چند نماینده اخوانی که جزو اعضای این کمیسیون‌ها بودند، ارتباط معمول یک نمایندگی با نماینده‌ها برقرار ش- رابطه شما با مسلمانان و گروه‌های مهمی نظیر اخوان المسلمین در مصر چگونه بود؟

آنجا به خاطر نوع وضعیت محدود نمایندگی‌ها و حساسیت‌های مصری‌ها نمی‌توان خیلی بازبرخورد کرد. در آن مقطع حکومت مصر یک فضای باز سیاسی برای فعالیت‌های انتخاباتی ایجاد کرده بود. دولت مصر تحت فشار غرب مقداری فضای تنفسی را در حد کنترل شده باز کرده بود که یک مقدار به ظاهر نشان دهد رقابت‌های انتخاباتی وجود دارد.

اخوانی‌ها از این فضا استفاده کردند و ۸۰ نماینده را به مجلس فرستادند. من قبل از آن صحبتی با یکی از اعضای اخوانی داشتم. می‌گفتند که اگر این فضا ادامه پیدا بکند و حکومت این فضای حداقلی را قطع نکند، ما در حدود ۱۵۰ تا ۱۵۵ نماینده به مجلس می‌فرستیم.

شمارش آرا در حوزه‌های مختلف شروع می‌شد به ۸۰ نفر که رسید در حوزه‌های دیگر جلوی شمارش را گرفتند و اجازه ندادند که آرای اخوان المسلمین بیش از این بشود. اگر شمارش ادامه پیدا می‌کرد یک بخش قابل توجهی از نمایندگان به دست اخوانی‌ها می‌افتاد مسیر، مسیر دیگری می شد.

ما در قالب آن چیزی که رسماً برای کشورها تعریف شده بود حرکت می‌کردیم. یعنی اگر ارتباطات و فعالیت دیپلماتیکی می‌خواهیم داشته باشیم باید در قالب تعریف شده و اعتراف شده کشور میزبان حرکت بکنیم. هر نمایندگی سیاسی خارج از کشور یکی از زمینه‌های فعالیتش، فعالیت‌های پارلمانی است که باید با پارلمان کشور مقابل تماس و ارتباط و گفت‌وگو داشته باشد که ما هم در سطح رسمی به عنوان رئیس مجلس و روسای کمیسیون‌ها با مجلس و روسای کمیسیون‌های مختلف مجلس شعب مصر ارتباط خوبی را برقرار کردیم؛ مثلاً با آقای دکتر فتحی سرور روابط خوبی برقرار کردیم، با رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس مصر رابطه خیلی خوبی داشتیم و از جمله چند نماینده اخوانی که جزو اعضای این کمیسیون‌ها بودند. ارتباط معمول یک نمایندگی با نماینده‌ها برقرار شد که در حقیقت در همین سطح کار را پیگیری می‌کردیم.

- ماجرای مطرح شده از سوی مصری‌ها مبنی بر جاسوسان حزب الله از چه قراری بود؟

مصری‌ها متأسفانه در تحولات اخیر در صحنه خاورمیانه رفتار مورد انتظار مردم منطقه را از خودشان نشان ندادند؛ چه در تحولات غزه و جنگ ۳۳ روزه، چه در تحولات بعد از غزه. آنان با نگاه آمریکایی- صهیونیستی در منطقه همراه شدند و در تقویت و حفظ محاصره غزه و تحت فشار قرار دادن مردم فلسطین و مردمی که در حقیقت متعلق به این منطقه هستند، کوشیدند و در بعضی جاها بیش از حد انتظار آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها در این حرکت گام برداشتند.

- بیشتر فعالیت‌ها برای ارسال کمک به فلسطینی‌ها بود؟

به نظر می‌رسید که این‌طور بود نوع رفتارشان خارج از انتظار مردم منطقه بود. البته ظروف و شرایط خاص خودشان را دارند. در همین قالب چون دبیر کل حزب الله اعلام کرده بود که این‌ها مرتبط با ما هستند ولی تاکید داشتند که علیه امنیت ملی مصر اقدامی صورت نگرفته و نخواهد گرفت؛ بلکه در راستای مسئولیتی که مقاومت دارد این‌ها حرکت می‌کردند و آن حمایت و ارسال کمک و مساعدت به داخل فلسطین و غزه بوده است.

اینها بیشتر برای کمک به مردم غزه آنجا فعال بودند و حرکت می‌کردند و اصلاً هدفشان دخالت در حوزه مصری‌ها نبود، ولی به هر حال مصر در دایره و زاویه خاص خودش به تحولات نگاه می‌کند و شاید اگرو اگر این حادثه سالیان گذشته اتفاق می‌افتاد اصلاً چنین دستگیری ای صورت نمی‌گرفت بلکه خود مصر، مردم مصر و حاکمیت مصر برای ارسال کمک و مساعدت به غزه اقدام هم می‌کردند.

ادامه دارد...

منبع:ایرنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس