
پايگاه خبري – تحليلي مشرق آخرين بخش از ترجمه کامل مقاله اين کارشناس صهيونيست را که حاوي نکات قابل توجهي پيرامون توانمندي هاي حزب الله لبنان مي باشد منتشر مي کند.
**تئوري عملياتها:
با توجه به فرضيهي اساسي حزبالله مبني بر اينکه در آينده با يک حملهي زميني گسترده مواجه خواهد شد، و نيز با توجه به الگوهاي تجديد قواي آن طي سه سال گذشته، ميتوان نکات اصلي تئوري نبرد اين سازمان را استخراج نمود.
در کل، به نظر ميرسد که حزبالله ميداند که دفاع از جنوب لبنان در مقابل تحرک نظامي ارتش اسرائيل مشکل خواهد بود و از اينرو تلاش کرده است وضعيت ميدان نبرد را تغيير دهد. به جاي نبرد در فضاي باز، حزبالله مراکز ثقل خود را به روستاها منتقل کرده است. به عبارت ديگر، اگر اسرائيل بخواهد سايتهاي پرتاب راکت و انبوه مبارزان را نابود کند، مجبور خواهد بود در چندين محل مختلف، يک نبرد همزمان را در مناطق مسکوني به اجرا بگذارد. گرفتن کنترل حوزهي شهري از يک دشمن در ميان يک جمعيت غيرنظامي*(1)، مستلزم نيروي قابلتوجهي است که در عين تلاش براي اجتناب از آسيب زدن به افراد غيرنظامي، احتمالا با نبردهاي زيرزميني، تلاش براي آدم ربايي*(2)، تلههاي انفجاري، و شليکهاي ضد تانک مواجه خواهد بود. از اين رو حزبالله اهدافي را به شکل سربازان اسرائيلي بوجود ميآورد، و از آنجا که از حساسيت اسرائيليها نسبت به تلفات جاني آگاهي دارد، ميتواند انتظار داشته باشد که تحميل تلفات انساني بالا باعث تضعيف رهبري سياسي و نظامي اسرائيل شده و تداوم تحرک زميني را با مشکل مواجه سازد. حتي ارتقاي درجات مبارزان و تجهيز آنها با موشکهاي ضد تانک پيشرفته و اعزام آنها به شمال رودخانه ليطاني نيز به اين هدف کمک ميکند.
از يک طرف، ارتش اسرائيل مجبور خواهد شد خطوط را گسترش دهد، در اراضي اشغالي دشمن*(3) حرکت کند، و در معرض شليک سلاحهاي دقيق از فاصلهي دور قرار بگيرد، از طرف ديگر، مبارزان حزبالله قادر خواهند بود با استفاده از آتش سنگين جلوي پيشروي ستونهاي خودروهاي زرهي را بگيرند، از عقب آن ها را در کمين خود گرفتار سازند، و قابليت دوام خود را حفظ نمايند؛ يا اين که ارتش اسرائيل را به اعماق خاک لبنان کشانده و نبرد را در فاصلهاي دور از مرز انجام دهند. از آن گذشته، استقرار فشرده در شمال رودخانه ليطاني ميتواند از حرکت گازانبري ارتش اسرائيل براي گرفتن کنترل اين منطقه جلوگيري نمايد. به عبارت ديگر، شانس بقا براي مبارزان در خطوط مقدم حزبالله افزايش مييابد، در حالي که يک حملهي گازانبري به عقبهي اين خطوط در شمال رودخانه ليطاني براي ارتش اسرائيل مملو از خطر تلقي ميشود و تنها ميتواند به نفع اين سازمان باشد.
علاوه بر نبرد زميني، توانايي حزبالله در اقامهي تهديد عليه جبههي غيرنظامي اسرائيل بخش مهمي از تئوري اين سازمان را تشکيل ميدهد. افزايش چشمگير تعداد و تنوع راکتها و نحوهي آرايش آن ها به چند منظور صورت گرفته است:
*اول اين که از انجام يک حرکت شروع توسط نيروي هوايي اسرائيل، همانند "عمليات وزن مخصوص" – که به قيمت يکي از مهرههاي راهبردي اصلي حزبالله تمام شد – جلوگيري کند. پراکندگي راکتهاي دوربرد در سرتاسر لبنان و تاسيس صدها سايت پرتاب، با هدف خنثي کردن توان نيروي هوايي در کسب يک نتيجهي مشابه در آينده صورت گرفته است. از اين طريق حزبالله ميتواند عمق خاک اسرائيل را در معرض تهديد خود قرار دهد.
*دوم اينکه حزبالله با اين کار قصد دارد توانايي شليک مداوم را حفظ نمايد – حتي اگر تحرک ارتش اسرائيل در جنوب لبنان موفقيتآميز باشد – تا بدين طريق پيروزي سازمان را در چشم مردم تحکيم نمايد. از نظر حزبالله، ارتش اسرائيل – همانطور که در گذشته چندين بار صورت گرفته – توان تسخير جنوب لبنان و آسيب زدن به آرايش موشکهاي کوتاهبرد اين سازمان را دارد.*(4) اما افزايش برد موشکها و استقرار آن ها در عمق خاک لبنان موفقيت تحرک زميني اسرائيل را عقيم گذاشته و کنترل ارتش اسرائيل بر منطقه را به چالش ميکشد. با اين کار اعتماد عمومي اسرائيليها به اين جنگ تضعيف ميشود. به عبارت ديگر، توانايي تداوم شليک گلولههاي سنگين به مراکز جمعيتي اسرائيل از عمق خاک لبنان، توانايي اسرائيل در خنثي کردن تهديد را زير سوال خواهد برد و تصوير حزبالله را به عنوان يک سازمان زنده و يک حريف نامرئي تقويت خواهد کرد.
*هدف سوم از اين کار به بار آوردن مرگ و ويراني و غيرقابل تحمل ساختن زندگي در اسرائيل است، تا جايي که به نظر برسد نبرد به داخل خاک اسرائيل کشانده شده است، يعني سرنوشت شهروندان اسرائيل تفاوتي با شهروندان لبناني نخواهد داشت. بيروت و تلآويو با سرنوشت يکساني مواجه خواهند شد؛ بمباران نيروي هوايي اسرائيل با شليک روزانهي تعداد زيادي موشک پاسخ داده خواهد شد.
*چهارم، آسيب شديد به جبههي غيرنظامي اسرائيل احتمالا روحيه و غيرت رزمي نيروهاي احتياط در خاک لبنان را تضعيف خواهد کرد. به عبارت ديگر، احتمال ميرود که شليک سنگين به نوار ساحلي و منطقهي تلآويو بزرگ بيشتر سربازان احتياط را بر سر يک دوراهي قرار دهد: يا بايد در واحدهاي رزمي خود بمانند در حاليکه به خانوادههايشان فکر ميکنند، يا جبهه را به خاطر خانه ترک کنند.
*پنجم، قرار دادن عقبهي نظامي زير حملهي مداوم، احتمالا فعاليت منظم ارتش اسرائيل در جبههي نبرد را مختل خواهد کرد. اصابت راکتها به قرارگاههاي ستاد يا مراکز نيروها، دشمن (ارتش اسرائيل) را سرگرم عملياتهاي جستجو و نجات خواهد ساخت و بدين ترتيب باعث وقفه در نظم تحرکات آن خواهد شد. اين کار احتمالا به تلاشهاي تدارکاتي ارتش اسرائيل در ارسال نيروي کمکي و آذوقه به ميدان نبرد آسيب خواهد زد.
تئوري عملياتي حزبالله همچنين جنبههايي از نبرد در هوا و دريا را در بر ميگيرد. آسيب زدن به کشتي اسرائيلي «هانيت» در آغاز جنگ و به ويژه انداختن هليکوپتر «ياسور »(Yasur) خيلي ارزشمند بودند. اين رويدادها علاوه بر ايجاد موجي از تحير ، باعث تغيير در حرکتهاي ارتش اسرائيل شدند. نيروي دريايي با اتخاذ احتياط بيشتر شناورهايش را از خط ساحلي دور کرد، در حالي که سقوط هليکوپتر پايانبخش عملياتي بود که قرار بود تعادل جنگ را به نفع اسرائيل تغيير دهد؛ ارتش اسرائيل به جاي ادامهي عمليات، آن را متوقف ساخته و روي يک ماموريت نجات متمرکز شد. بدين ترتيب، آسيب زدن به شناورهاي دريايي يا هواپيماها از سوي حزبالله يک رويداد اساسي براي به هم ريختن دشمن و گرفتن قدرت تفکر از آن تلقي ميشود. به علاوه، حزبالله به دنبال محدود کردن فعاليت نيروي هوايي و دريايي اسرائيل در لبنان بوده است. درک اين موضوع که اين ها[ناوچه ها و هلي کوپترها ] سکويي براي ورود نيروهاي ويژه به عمق لبنان – مانند آنچه که در بعلبک و صور روي داد – و تهديد داراييهاي سازمان هستند، حزبالله را به پاسخ واداشت. هدف از تحصيل موشکهاي ساحل به درياي C-802 و سيستمهاي پيشرفتهي ضدهواپيما اين بود که انجام عملياتهاي مشابه را در آينده مشکل ساخته و به ارتش اسرائيل هشدار دهد که هزينهي عملياتهاي ويژه در آينده ممکن است خيلي بيشتر باشد.
**نتيجهگيري
در سه سالي که از اتمام جنگ دوم لبنان سپري شده، حزبالله تغييرات عمدهاي را تجربه کرده است. اين سازمان روندي جامع از يادگيري را سپري کرده و رهبري آن با توجه به واقعيت جديد در منطقه و شرايط ارتش اسرائيل، انديشهي خود را وقف سناريوي جنگ آينده با اسرائيل کرده است. شتاب در تجديد قوا و آماده کردن يک تئوري عملياتي، منعکس کنندهي اين موضوع است که حزبالله از درسهاي خود در زمينهي چالشهاي کنوني استفاده ميکند. اتخاذ الگوهاي جديد فعاليت و تغيير روندهاي کنوني ثابت کردهاند که حزبالله سازماني يادگيرنده است که از موهبت درک محيط عملياتي، سازگاري با شرايط جديد، و توانايي درک ديدگاههاي دشمن و تحليل منطق او برخوردار است. اين ويژگيها بر اين موضوع تاکيد ميکنند که حزبالله به سندرم شناخته شدهي ارتشهاي ديگر، يعني آماده کردن خود براي نبرد آخر، مبتلا نشده است. بلکه در واقع خود را به طور مناسب براي جنگ بعدي آماده ميکند. بنابراين، ميتوان تصور کرد که ارتش اسرائيل با سازماني قويتر مواجه خواهد شد که نسبت به تابستان 2006 به طور اساسي تغيير کرده است. تنها با ايجاد يک سيستم دفاعي مناسب از سوي ارتش اسرائيل است که ميتوان ضربهاي جدي به حزبالله در قالب کنوني و به روز شدهي آن وارد کرد.
*توضيحات:
1-اسراييل از سال 1985 ، تمامي ساکنان جنوب لبنان را نظامي دانسته و اساسا قائل به ماهيت غير نظامي اهالي جنوب لبنان نيست. در اين مقله ، به دليل انتشار عمومي ، از ذکر چنين موضوعي اجتناب شده است.
2-اين هم از ويژگي هاي وقاحت بار اسراييلي هاست که گرفتن اسير در خاک لبنان توسط لبناني ها را آدم ربايي معنا مي کند.
3- اطلاق «اراضي اشغالي دشمن » به بخش هايي از خاک لبنان که در اختيار مجاهدان لبناني است تنها در واژه نامه اسراييلي سابقه دار.
4-طبق معمول مشخص نيست اين «گذشته» که اسراييل از آن ياد مي کند چه زماني است. اساسا در طول دو دهه گذشته ، مقامات ارتش صهيونيستي بارها اعتراف کرده اند که هيچ دسترسي قابل توجهي به ساختار موشکي مقاومت ندارند.
پايان ترجمه مقاله/